ارتباط نامزدم با دختر دوست خانوادگی

دوست من به نظر میرسه که شما توی صحبت کردن با شوهرت داری بی خیالی نشون میدی هرچه سریعتر باهاش صحبت کن و بهش چرامن با اینهمه محدودیت باید زندگی کنم و تو خیلی راحت با 1 زن شوهر دار در ارتباطی اگر رفتاری ناپسند هست برای همه است و اینکه همونطور که تو از اینکه کسی به من نگاه کنه نارحت میشی چطور انتظار داری من ازارتباط تو با اون احساس خوبس داشته باشم ولی جزییات رو نگو مثلا اینکه تو فلان روز پیغام دادی و... چون باعث میشه اون ایمیل و فیس بوک جدید بسازه یا اینکه اسم اونو تو لیست دوستانش پنهان کنه بذار فکر کنه براساس همون ایمیل های اولی حرف میزنی تا اگر زمانی خواستی از عدم ارتباط شون مطمن بشی بتونی بفهمی چه حبره

کاروی عزیز ممنون از حضورت ..
من اینبار جلوش رو بگیرم و بهش بگم اگه دوباره ازش همچین کاری سر زد و ازم مخفی کرد چی ؟! ترس خیلی بدی تو دلم افتاده .. با توجه به اینکه همسرم بسیار شیطونه و ادم تنوع طلبیه .. من سعی میکنم همه ی نیازاشو برطرف کنم اما دائم با خودم میگم نکنه من چیزی کم دارم که حالا داره با این طرح دوستی میریزه ؟! چون باهاش درد و دل کرده بود و مشکلات مالی مون رو گفته بود و اون خانومم گفته بود خودم کمکت میکنم بذار ازاد شم ..
میخوام بدونم اگه من بهش چیزی نگم تا کجا باهاش پیش میره ؟! ادمی هست که بهم خیانت کنه یا نه ؟!
این کارم اشتباهه به نظرتون با توجه به چیزی که جدیدا ازش دیدم ؟! باهاش حرف بزنم و بخوام رابطه شو قطع کنه یا ساکت بمونم و ببینم چیکار میکنه ؟!

به نظر من تو این مسائل نرمش به خرج دادن و کوتاه اومدن اشتباهه ، یه روزی میرسه که دیگه رابطشون رشد کرده و نمیشه کاری کرد.
هرچی از نرمش شما بیشتر بگذره همسرتون فکر میکنه : 1- شما مشکلی با این مسائلش ندارید ، 2- این کارا حق مسلمشه! 3- رابطشون عمیق تر میشه و دیگه قطع کردنش به این آسونی ها نیست
نمیگم دعوا و جنجال کنید نه ، اما موضع خودتون رو در مورد این مساله کاملا جدی و قاطعانه به همسرتون بگید ، رابطتون رو باهاش گرم کنید ، نیازهاشو جواب بدید ، جو منزل رو گرم و شاد کنید اما سر این جور مسائل اصلا کوتاه نیاید،
در عین اینکه در مورداین موضوع قاطعیت خودتون رو (بدون جنجال و پرخاشگری) نشون میدید ، همسرتون رو هم نسبت به خودتون جذب کنید و ببینید کمبودهاش کجا بودن.

ممنونم که تا اینجا راه درستو بهم نشون دادید .. یه بار دیگه نوشته هاتونو خوندم و تصمیم گرفتم به هر قیمتی شده بهش بگم ..
میشه لطفا راهنماییم کنین چطور بگم ؟! یعنی چطور بیانش کنم که همسرم فک نکنه من بهش اعتماد ندارم و بخواد بیشتر از این محدودم کنه ؟! به خدا دیگه طاقت محدودیت رو ندارم .. دیگه نمیتونم همین ارتباطاتت کمم رو از دست بدم :302:

الف-ح عزیز ، درست متوجه نمیشم ، اینکه ایشون با اون خانم صحبت نکنه چه ارتباطی به محدود شدن بیشتر شما داره؟؟
ممکنه بیشتر توضیح بدیِ؟

کبود عزیز ممنون از توجهت ..
ببین همسر من اخلاق خاصی داره ! یه مثال خیلی کوچیک واسه تون میزنم .. زمانی که من ازش میخوام مثلا یقه ی پیراهنشو باز نذاره سریع میگه پس توام باید شالتو جوری سر کنی که موهات معلوم نباشه !!
همه چیز براش معادله است .. فکر میکنه در قبال کاری که برای من میکنه منم باید براش کاری انجام بدم .. وقتی من میگم با دخترخاله ت شوخی های بدی میکنی و من خوشم نمیاد ازش جواب میگیرم پس تو هم حق نداری دیگه با شوهر خاله ت بگی و بخندی ! همه چیز رو با هم میسنجه .. زمانی که کار میکنه توقع داره من صد در صد درکش کنم و به کارهای اشتباهش چیزی نگم چون اون داره کار میکنه !!
با توجه به این شناختی که من از همسرم دارم ( که در قبال کارهایی که میکنه چیزی از من میخواد ) میدونم که با گفتن این حرف منو محدودتر و محدودتر میکنه .. به خصوص که الان من یه مقدار راحت تر شدم ( نه جوری که باید باشه ! ) فقط در این حد که زیاد به حجابم گیر نمیده .. میترسم با بیان این مسئله بدتر شه و بیشتر گیر بده بهم ..
چطور بگم که این اتفاق پیش نیاد !؟ قطعا نحوه ی بیان من موثره .. مگه نه ؟!

الف-ح عزیز من هم با نظر کبود جان موافقم
باید هر چه زودتر جلوی این رابطه رو بگیری. چون اگه رابطه شون عمیق تر بشه و شکل احساسی به خودش بگیره خیلی کارت سخت تر میشه.
خیلی جدی بگیر که اگه رابطه شون عمیق بشه خیلی سخت میشه کات کرد.
من خودم تجربه اش رو دارم شوهرم قبل از اینکه رابطه اش با اون دختره شکل بگیره یک چیزایی برام ازش تعریف کرده بود اما من جدی نگرفتم و به سادگی ازش گذشتم و بعدش توی مخمصه بدی افتادم. اگه از همون اول بهش توجه میکردم و جلوکیری میکردم شاید این بلاها سرم نمیومد.
موضوعی که هست اینه مردها همیشه ابن گونه ارتباطات رو دست کم میگیرند و فکر میکنند میتونند مدیریتش کنند و بیشتر به چشم یک شیطونی بهش نگاه میکنند ولی هر چه بیشتر پیش میرند مثل یک مرداب بیشتر توش فرو میرند و زمام کار از دستشون در میره و دیگه کنترل کردنش سخت میشه.
واقعا سر اینجور مسایل اصلا کوتاه نیا تا بدونه اصلا خوشت نمیاد.
من قبلا اگه همسرم میگفت با فلان خانم سر کار شوخی کردم و .... اصلا بروی خودم نمیاوردم و هیچی بهش نمیگفتم و اون این رو به حساب بی تفاوتی من نسبت به خودش گذاشته بود ولی الان یاد گرفتم به محض اینکه از این حرفا میزنه. بهش میگم معنی نداره که نوی محیط کار با یک خانم شوخی زیاده از حد کنی! و اینجوری حساب کار دستش میاد که برام مهمه!!
موفق باشی عزیزم:72::72::72:

زیبا جان ممنونم .. و خوشحالم که الان داری زندگیتو میسازی عزیزم ..
من خودم هم موافقم که بهش بگم .. یعنی بعضی وقتها دچار تردید میشم اما بازم فکر میکنم بگم بهتره ..
ولی نمیدونم چه طور بگم ؟! میخوام بگم اما با توجه به حرفهایی که زدم نمیدونم چه جوری بگم که اوضاع برای خودم بدتر از این نشه ؟! من دنبال راه حل اینم .. چطور گفتن این موضوع ..

عزیزم بگو
عیب نداره اگه محدودت کرد اما جلوی این کار رو بگیر تهش می خواد بگه اصلا چدر سر کن به نظر من ارزششرو داره که چادر سر کنی اما جلوی این رابطه رو بگیری
بعد یه مدت دوباره همه چی عادی میشه و یادش میره و دوباره آزادیت رو بدست میاری مخصوصا بعد ازدواج گلم
اصلا نگران محدودیتت نباش
خودت بگو محددیت بهتره یا از دست رفتن شوهرت

وای ساره جون نه :302: گفتنش خیلی اسونه ولی تو عمل خیلی سخته ..
میگم که من همین جوری هم عملا هیچ ارتباطی با بیرون از خونه ندارم جز تلفن و وقتایی که با خودش میرم ..
حفظ زندگیم و شوهرم خیلی مهمه واسه م اما مطمئنم راهی هست که با بیان خوب هم بتونم اونو از این کارش منصرف کنم هم بیشتر از این محدود نشم ..
:325: