RE: نمی توانم راستش را بگویم. وای هرگز نمیتوانم.
بازم میگم فرشته مهربان
تو واقعا فرشته ای.
من نمیدونم چطور بگم که با خوندن حرفات چه حالی پیدا کردم و چطور دلم لرزید؟
ممنونم.
چشم . حتما کاری که گفتید رو انجام میدم و میام و بهت میگم که چی جواب گرفتم.
واقعا که این کابوس چقدر وحشتناکه.
واقعا که چطور روانمو میخوره و منو به زمین میکوبه.
راستش چون تا یه مدت دیگه به سفرعمره خواهم رفت تصمیم دارم اونجا همه خواهشمو از خدا کنم که اون طور که خودش وعده داده، منو دریابه و نجات بده.
شاید باور نکنی اونقدر که این غم برام سنگینه، موهام دارن سفید میشن. یه ناراحتی پوستی و مشکلات بینایی و..
من هرگز حماقتم رو نادیده نمیگیرم. من به خودم به جسمم و به روحم بد کردم.
جسمم داغونه. وقتی فکر میکنم چطور دوام اوردم و تحمل کردم و حتی یه قطره اشک نریختم تا کسی از مشکلم بویی نبره، فکر میکنم دیگه هیچ وقت اون توانو ندارم.
من واقعا معتقدم خدای بزرگ منو از اون ارتباط بیرون کشید . وگرنه من نمی تونستم رهاش کنم.
میدونم خدا رهام نکرد.
با اینکه من غرق بودم.
اما حالا دارم زندگی توام با آرامشی رو تجربه میکنم .
گذشته منو رها نمیکنه.
فرشته عزیزم
حتما به حرفات گوش میکنم و عمل میکنم و بهت میگم چی نتیجه گرفتم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط grey-sm
سلام...متاسفم در بابمشکلی که در گذشته براتون پیش اومده...من نظرم کوتاه میگم...به نظر من بهتره این موضوع فراموش کنین و به زندگی روبه جلوتون نگاه کنین...
من یک مرد ایرانیم ..هیچ مرد ایرانی نمی تونه با این حرف کنار بیاد....وشما اگه واقعا از گذشتتون پشیمونین و در درگاه خدا توبه کردین لزومی نداره دیگه ایندتون بابت این اتفاق خراب کنین...
سعی کنین زندگی جدیدی و شروع کنین و همه گذشته رو درسی برای ایندتون قرار بدین...
امیدوارم با همسرتون خوشبخت بشین
دوست عزی
خیلی ممنوم بابت نظر آرامش بخش شما.
ممنون که درک میکنید.
اما سوالم اینه:
آیا حق نداره بدونه؟
نمیخوام نسبت به او خودخواه باشم.
همین.
RE: نمی توانم راستش را بگویم. وای هرگز نمیتوانم.
فرشته چقدر زیبا توضیح دادی ، من که واقعا لذت بردم و از این بابت ازت ممنونم:72::104:
برای مهربونی هم لحظاتی پر از خوشبختی رو آرزو میکنم و به اراده و توانش در توبه نصوح تبریک میگم و کمی هم حسودیم میشه!
به نظر من جواب سوالت اینه که اگر مهربونی قدیم جواب میخواد که حق داره بدونه اما مهربونی جدید نه چون مهربونی تازه متولد شده چیزی برای پنهان کردن نداره
RE: نمی توانم راستش را بگویم. وای هرگز نمیتوانم.
نه نیازی نیست بدونه .
اگر قرار بود کسی بدونه ، خدا پرده ها را کنار میزد و نشون میداد به همه .
شما حق نداری ذهن او را نسبت به چیزی که گذشته و تکرار نمیشه درگیر کرده آزار دهی ،خودت را که داری آزار می دهی به غلط ، او را حق نداری آزار دهی .
خانمی می دونی یکی دیگر از دلایل اینکه ما حق نداریم خطاهای پنهان خود را جز نزد خدا جای دیگر جار بزنیم چیه ؟ اینه که امنیت روانی و آرامش ذهنی دیگران را به هم میزنیم و این خودخواهیه و خطا .
اینکه خدا نمیخواد هم خودافشایی کنیم هم دیگر افشایی ، چون هم کمک به اشاعه آن رفتارهای اشتباه میکنه و نوعی عادی سازی هست ، هم امنیت روانی و حتی فیزیکی را در جامعه از بین میبره .
میدونی چرا امروزه در جوامع بشری آستانه تحریک نسبت به خیلی از گناهان و خطاها پایین اومده و اینهمه داریم فرو میرویم ، بخاطر همین افشا هاست ، از درج در صفحات حوادث گرفته ( متأسفانه ) تا نقل و نبات بین آدمها و جک و اس ام اس ها .
حتی در همین فضای مجازی تاکید ما براینکه وارد جزییات نشید اینه که حریمها شکسته نشه ، قبح زدایی نشه ، نا امیدی ایجاد نکنه ، آرامش ذهنها را به هم نزنه و ....
اگر درست بیاندیشی و حکمت و محتوای دستورات همون خدایی که چند وقت دیگه به خانه اش میری را بدانی به اینجا با قاطعیت و اطمینان میرسی که نباید بگی وقتی توبه کرده ای و عبور کرده ای و عمیقاً هم رنج آنرا کشیده و می کشی وهرگز هم اراده تکرار بخرج نمی دهی .
.
RE: نمی توانم راستش را بگویم. وای هرگز نمیتوانم.
مهربونی عزیز،
مدتهاست که توی تالار می شناسمت و تاپیکهات و ماجرای زندگیت را می دونم. پشیمونیت و تلاشت برای کمک کردن به پسر و دخترهایی که توی این جور مسایل بودند از نوشته هات کاملا پیداست.
امیدوارم که خدا هم توبه شما را بپذیره و کمکت کنه که زندگی خوبی داشته باشی.
اول این که جزییات زندگیت را توی تاپیکت نگو. مثلا یک ماه بعد قراره برید مکه و ... به هر حال موضوع حساس است و احتیاط لازم.
دوم این که من احساس می کنم خودت را نبخشیدی. سعی کن این مرحله را هم طی کنی. تو دختر جوانی هستی با دل پاک. حیف است که به روح و جسمت این همه آسیب بزنی.
اگر می تونی مشاوره حضوری برو و اگر نه به کمک مطالعه سعی کن راههایی را پیدا کنی که بتونی خودت را ببخشی.
RE: نمی توانم راستش را بگویم. وای هرگز نمیتوانم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
با مهربونی تولد یافته مهربون باش ، با سرزنش ویادآوری خطایی که تموم شده و ازش عبور کرده ، آزارش نده ، خودتو برای خواستگارات دختر پاک بعد از تولد دوباره ببین و با اعتماد به نفس روبرو شو گلم
:104: :104: :104: :104: :104:
مهربونی عزیزم
وقتی تو از مهربانی یک بنده خیلی خووووووووب خدا (فرشته مهربان) اینطور دلت آروم میگیره چطور از
رحمت خدا غافلی و به خودش توکل نمی کنی؟
وقتی نوشته های فرشته رو خوندم اشک تو چشمام حلقه زد بخدا.
فرشته جان گفتنی ها رو گفتن. منم چند خطی دوست داشتم واست بنویسم.
من فکر نمی کنم خدا دوست داشته باشه شکسته شدن بندش رو ببینه جلوی بنده های دیگش! اونم یک بنده
پشیمون و نادم! دوست نداره به خطای گذشته اعتراف کنه جز نزد خودش!
مسلمه که قصد تو فریب دادن کسی نیست و فقط قصدت حفظ آبروته و دوست نداری جلوی یک بنده
خدا زبان به اعتراف از یک گناه باز کنی.
حالا که اینطور پشیمونی خودت رو بسپار به صفت "ستار العیوبی" خداوند که خیلی وقتا نه تنها پرده
پوشی می کنه خطاهای ما رو ، با انداختن حرف ما سر زبون مردم به نیکی حسابی شرمندمون
می کنه. مصداق عبارت "کم من ثناء جمیل لست اهلا له نشرته" "چه بسیار من رو به نیکی سر زبانها
انداختی در حالیکه لایقش نبودم!" در دعا کمیل که لطف خدا بندش رو چنین شرمسار می کنه!
واسه همینم به قول فرشته توبه واقعی گناهان رو پاک می کنه و گاهی تبدیل به حسنه می کنتشون.
عزیزم برات دعا می کنم آنچه که خیره برات اتفاق بیافته و خداوند زندگی زیبایی بهت ببخشه :72:
به توصیه های فرشته عمل کن و نتیجه رو بگو.
:72:
RE: نمی توانم راستش را بگویم. وای هرگز نمیتوانم.
عزیزم اگر شما از ته دل از گناه خودت پشیمونی ، و از خدا طلب مغفرت کردی و توبه کردی ....پس همین کافیه .خدا می بخشه اونوقت بنده خدا نمیبخشه؟
بنابراین لزومی نداره راجع به گذشتت به خواستگارت چیزی بگی .اصلا اگر قرار بود همه گذشته آدم به خواستگار ربط داشته باشه که باید از روزی که به دنیا می اومدم با زوجمون با هم بودیم .
عزیزم مهم همینه که شما به اشتباه خودت پی بردی و از خدا خواستی که شما رو ببخشه .از الان برای همسر آیندت پاک باش و جز اون به کس دیگه ای فکر نکن
شما از الان میخوای با این مرد زندگی کنی ، پس این مرد به گذشته شما ربطی نداره .و باید همه معیارهاش رو در الان تو و در آینده ای که با هم خواهید داشت پیدا کنه ، نه در گذشته .
شما که نمیخواهید در گذشته همدیگر زندگی کنید .از الان با هم بودنتان را شروع کنید .و خوبی و پاکیت رو از الان به همسرت ثابت کن
RE: نمی توانم راستش را بگویم. وای هرگز نمیتوانم.
به نظر من هم اگه واقعا اشتباهی بوده که ازش توبه کردی اصلا لازم نیست بگی. چیزی هست بین خودت و خدا. این هم بدون که بیش از 99 درصد مردها در ایران اصلا با این مساله کنار نمیان. پس لازم نیست بگی
RE: نمی توانم راستش را بگویم. وای هرگز نمیتوانم.
امام علی ع:
ای مالک اگر شب کسی رامشغول گناه دیدی صبح او را با آن گناه مبین زیرا ممکنست هنگام سحر توبه کرده باشد
RE: نمی توانم راستش را بگویم. وای هرگز نمیتوانم.
کاربران عزیز
ازتون یه خواهش دارم
البته با اجازه مهربانی عزیز
فکر کنم مهربانی عزیز راهنماییهای لازم رو دریافت کرده و باید به اجرا دربیاره تا نتیجشونو ببینه و بعدا به ما یا به فرشته مهربان گزارش بده
پس خواهش میکنم دیگه این تاپیک رو بالا نیارید چون امکانش هست برای دوست عزیزمون دردسر ساز شه
باتشکر:72:
RE: نمی توانم راستش را بگویم. وای هرگز نمیتوانم.
سلام عزیزم.من تخصص خاصی توروانشناسی ندارم اما نظرمو میگم به خاطر تجربه مشابهم.من ارامش 24 هستم چون پسوردم مشکل برام به وجود اورد اینو انتخاب کردم.میتونی پست منو بحونی کمک فوری...مزاحمت های دوست پسر سابقم بعد ازدواج.راستش من خیلی به این موضوع اعتقاد دارم که خدا به هرکسی از جنس خودش همسر میده اگه پاک باشی یه همسر پاک و اگه نه عکسش.من خودم قبل ازدواج رابطه جنسی هم داشتم اما نه در حد از دست دادن بکارت اما بعد مجبور به ازدواج شدم وتوبه کردم.نمیدونم چقد توبه من درسته .توی مهربونی خدا شک ندارم فقط واسه این که میگن شرایطش خیلی سخته یعنی باید شیرینی گناه کاملا در تو تلخ شه و گوشت بدنت که از حرام به بدنت هست از غصه پشیمانی اب شه.نمیدونم اگه باز تو اون موقعیت تنهایی ها قرار بگیرم ایا واقعا سمت گناه نمیرم؟این فکرا ناراحتم میکنه.چون من تا ازدواجم زیاد طول نکشید پاک شدنم و امتحان نشدم.اما با این وجود از همسرم راضیم.یه هدیه میدونم از سمت خدا.با این وجودحس میکنم همسرم قبل ازدواج روابطی داشته نه در حد من اما مطمینم ترک کرده مث خودم.خیلی هم سعی کردم تجسس نکنمو جلو خودمو بگیرم.از اونجایی که روز مشاوره قبل ازدواج مشاور ازم پرسید عکس العملت اگه بفهمی قبل ازدواج همسرت فقط یه رابطه تلفنی داشته در حد دانشگاه چیه؟منم گفتم ناراحت میشم خودش جوابو به دهنم داد گفت میبخشیش که چون الان خیلی عادیه این جور روابط منم هنگ بودم گفتم اره.که همون روزای اول ازدواج اتفاقی تو فون بوک موبایلش اسم دنیا دیدم فکر کردم از فامیلاس پرسیدم دنیا کیه گفت یه موبایل فروشی که حدس میزنم الکی بود چون یه جوری جواب داد.هدفم از این همه پرحرفی که کردم این بود که خدا سر راهت کسیو میزاره از نظر اعتقادی وعملکرد شبیه خودت کسی که به هر دلیل فریب خورده.حالا شاید تا ابد خطاش واست اشکار نشه اما لازم نیس زیاد عذاب وجدان داشته باشی.شاید اونم یکی باشه که توبه کرده.یا حتی اگه پاکترین بندشوهم بده بهت بدون استحقاقشو حتما در تو دیده.