RE: راه حل مشکل دعوا و کتک کاری ما چیست؟
سلام تمنا
خیلی برات ناراحت شدم
ببین وقتی با اولین حرف بی ربط همسرت و عصبانیتش و بی احترامیش شما در تنهایی خودت فرو می رفتی و باهاش هم نوا نمی شدی و می رفتی تو اتاق و سرت رو به کار خودت گرم می کردی من اطمینان صد در صد بهت می دم که همسرت حتما از بی احترامی که بهت کرده پشیمون می شد و می اومد از دلت در می اورد و این همه آسیب روحی و جسمی نمی شدی
تمنا جان چرا تو دعوا می خوای برنده باشی !!!
هر کس سعی کنه تو دعوا و عصبانیت برنده باشه بیشتر بازنده است برنده ی واقعی اون هست که بتونه در مقابل عصبانیت طرف مقابلش عصبانی نشه و کنترل خودشو از دست نده.............
در ضمن تو هم اندازه همسرت قدرت داری اینو باور داشته باش و تو خیلی خوب می تونی با رفتارهای درستت روی رفتارهای نادرست همسرت مسلط بشی و اونا رو مدیریت کنی...........
RE: راه حل مشکل دعوا و کتک کاری ما چیست؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بالهای صداقت
(12/6/1386)
بهترین واکنش در هنگام مشاجره با همسرم چیست؟
دوست عزیز، شما نیاز هست که مهارتهای ارتباطی و مهارتهای زندگی را بیشتر به کار گیرید. یکی از این مهارتها، همدلی و هم حسی است. به این معنا که معمولا در گفتگو ها وقتی یه کمی کار بالا می گیره ، هریک از زوجین سعی می کنند به بحث منطقی رو بیاورند و با دلیل و برهان از خودشان و حق خود دفاع کنند و مسئله را برای طرف مقابل روشن کنند. اگر چه منطقی بودن در شرایط معمولی بسیار خوب است، اما در شرایطی که یکی از طرفین ، احساساتی شده است مثلا عصبانی، غمگین، دلگیر، یا خسته شده است، جای بحث منطقی نیست، اشتباهی که غالبا افراد در زندگی زناشویی می کنند، و سعی می کنند از حق خود دفاع کنند و به طرف بفهمانند که احساسش اشتباه است.
به جای این کار شما می بایست بر احساسات طرف مقابل صحه بگذارید و تائید کنید و با او همدلی و همدردی کنید. ( این به معنای این نست که علت احساسات او را تائید می کنید، بلکه به معنای این است که به او نشان می دهید که احساس او را می فهمید و در ناراحتی یا عصبانیت یا ... او شریک هستید.) البته بعد از مدتی که شرایط بهبود پیدا کرد و از آن موقعیت گذاشتید می تونید به او بگویید. « عزیزم همین طور که گفتم دیروز از رنجیده شدن شما من هم دلم گرفت. و فهمیدم چه حالی شدی، اما اینو بگم که من خیلی دوستت دارم و اصلا منظورم اون چیزی نبود که برداشت کردی، شاید من بد گفتم»
پس 2 فاز شد:
یکم :
فازی که در وضعیت احساسی ایجاد می شود، که شما نسبت به احساس همسرتون پذیرش نشون می دهید و صرف نظر از اینکه حق داشته یا نداشته، به او می فهمانید که احساس او را درک می کنید. و از اینکه او ناراحت است شما هم ناراحتید. و سعی خود را می کنید که تسکین دهید.( مسئله ای که اغلب آقایان در نظر نمی گیرند)
دوم:
در فازی که وضعیت احساسی به خوبی و خوشی پایان یافته و مدتی از آن می گذرد، ضمن تائید احساس قبلی همسرتون، او را از خطایی که در مورد شما کرده است در می آورید. به او می گویید که منظورتان را یا اشتباه برداشته کرده است، یا شما اشتباه بیان کرده اید.
این را فراموش نکنید که مهارتهای ارتباطی خیلی زیاد هستند و این هم حسی و همدلی یکی از این مهارتهاست.
RE: راه حل مشکل دعوا و کتک کاری ما چیست؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط tamanaye man
سلام دوستای خوبم ، تو شرایط بد و سردرگمی هستم که به راهنماهیاتون احتیاج دارم .
سلام تمنای من عزیز ، شرایط تون بد هست قبوله ، اما سر در گمی خیر
من و همسرم با هم دعوا کردیم و الان چند روزه که با هم قهریم .
زیاد مهم نیست که دعوامون به خاطر چی بود ، چون زیاد از این بحث ها توی زندگیمون هست و هردفعه یک جوری تمومش میکنم
قدم اول پذیرش این واقعیت هست که گاهی در زندگی کتک کاری پیش میاد ، باید هدفتون این باشه که تعداد و تکرار این رخداد رو کم کنید ،
این هر دفعه یه جوری تمومش می کردیم خیلی مهمه ، چه جوری تموم می کردید ؟
آیا این پایان دادن به بحثها و مشاجرات باب میلتون هست؟
معمولا در پایان این بحثها شما احساس برنده بودن می کنید ، همسرتون حس برنده بودن داره ؟ یا ...؟
ولی این دفعه دیگه نتونستم با شوخی و ...قضیه رو همون جا تموم کنم ،
و دعوای بدی بینمون شد ، فقط به خاطر لج و لجبازی ....و همسرم متاسفانه بدجور کتکم زد .
چرا شما قضیه رو تموم کنید ، مگه توضیحی از شما می خواسته یا ازتون انتقادی کرده بود؟
خب دلیلش رو خودتون ذکر کردید "لج و لجبازی"
سعی کنید بحث تون رو مدیریت کنید که به لج و لجبازی کشیده نشه ، هر وقت خواست به اینجا برسه و بزنید جاده خاکی کات کنید به خودتون تنفس بدید.
همه ناراحتیم از اینه که به خاطر کوچکترین مسئله ای که بر وفق مرادش نباشه اگر من با شوخی و مظلوم نمایی تمومش نکنم و بخوام رو حرفم وایسم و یا از حرفش ناراحت شم و بخوام ناراحتیم رو توی یک لحظه یا یک ثانیه و یا حتی با یک کلمه نشون بدم ، انقدر عصبانی میشه و بدجور من رو تهدید میکنه که من رو صد برابر ناراحت تر میکنه
وقتی شما از او ناراحت میشید معمولا چطور بیان می کنید؟ واکنش همسرتون بعد از شنیدن ناراحتی تون چطوریه؟
وقتی او از شما ناراحت میشود معمولا چطور بیان می کند؟ واکنش شما بعد از بیان ناراحتی همسرتون چیه؟
اگر روی حرفم وایسام ، با اولین جمله من، تهدید میکنه که حرف نزن که میام لهت میکنم .اگر جوابش رو بدم به طرفم میاد و دستش رو میزاره روی دهنم و میپیجونه و میگه ساکت شو که میزنم خردت میکنم .
این یعنی در شرایطی قرار دارین که اقتدار همسرتون رو ازش گرفتین که رو به تهدید میاره ، او رو بردین تو یه کوچه بن بست و اجازه هم نمیدید که بیاد بیرون ، خب طبیعیه که میگه میام از روت رد میشم و لهت می کنم.
اجازه مانور رو ازش نگیرید. در رفتار و گفتارتون حس قدرت بهش بدید ، بهش بها بدید در شرایط نرمال او همه کار براتون خواهد کرد.
آیا واقعا این رفتار مشکل نداره ؟ من باید این جور مواقع چی کار کنم ؟
این دفعه در برابر حرفی که بهم زده بود موضع گرفتم و حرف بدی که بهم زد رو به خودش نسبت دادم که عصبانی شد و یک فحش بهم داد و دوباره همون فحش رو به خودش نسبت دادم و عصبانی تر شد و به طرفم اومد و محکم پرتم کرد روی زمین و کتکم زد ...
از این کارش ناراحت بودم که بهش گفتم نکن حیوون ...و اون هم بدتر میزد و من نمیتونستم ساکت شم و دوباره میگفتم و اون هم کتک میزد
انقدر قلبم ازش شکسته بود که نمیتونستم سکوت کنم باید حتما یک چیزی میگفتم تا دردم کمتر شه
از اینکه انقدر قدرت داره که هر کاری میخواد بکنه و من نباید چیزی بگم وگرنه کتک میخوردم خیلی ناراحت بودم:302:
بدنم کبود و زخمی شد
حتما میپرسید چرا منم بهش فحش میدادم ؟
چون تجربه داشتم که چندیم بار قبلا هم کتک زده بود ولی معذرت خواهی نکرده بود و تا من پا پیش نمیزاشتم برای آشتی اصلا باهام آشتی نمیکرد و همیشه من مقصر بودم و توی دلم مثل یک عقده میشد...
پاپیش گذاشتنتون چه جوری بوده ، در حالیکه او باهاتون قهر بوده شما دوست داشتید زود آشتی کنید؟
با عذر خواهی شروع می کردید؟
او تصور / بیان می کرد شما همیشه مقصرید ؟ یا شما برداشتتون این بوده که تقصیر شماست؟
برای همین نمیتونستم سکوت کنم و میخواستم حداقل همون جا یک چیزی بهش بگم
میدونم منم اشتباه کردم
الان چند روزه که قهر هستیم و از اونجایی که میشناسمش که اصلا نمیاد که باهام آشتی کته میخواستم ازتون راهنمایی بگیرم که من باید چی کار کنم ؟
بنظر من لازم نیست هیچ کاری کنید ، بذارید زخم روحی این بی احترامی آرام آرام خوب بشه ، بعد به مرور ارتباط رو برقرار کنید. سلام کردن اگرچه هیچ جوابی نشنوید در پایان دادن به قهر معجزه می کنه.
آیا با وجود همه کتک هایی که خوردم و این کبودی ها باز خودم برم آشتی کنم ؟
یه کمی راجع به آشتی کردن و نحوه اون توضیح بدید ، آیا این آشتی کردن مثلا باید طی یه سری صحبت و مرور وقایع انجام میشه ؟ الان که قهرید غذا خوردنتون چطوریه؟ سفره رو می ندازید، یا خودتون شام و ناهارتون رو می خورید؟
فعلا پیش قدم نشید برا آشتی کردن.
یا همین جور منتظر بشینم و حرص بخورم ؟
منتظر چی بشینید، نه خیر زندگی تون رو بکنید، قبل از ازدواج چه جوری زندگی می کردید ؟ فکر کنید مجردید زندگی معمولی تون رو داشته باشید ، حرص نخورید ، چرا حرص ؟ اگه به ناحق کتک خورده اید و بهتون ظلم شده ، اصلا و ابدا به خاطر اشتباه دیگری نباید شما حرص بخورید!
چی باید بهش بگم ؟ چطوری باهاش صحبت کنم؟
هیچی لازم نیست بگید ، وقتی که زمان لازم سپری شد ، ارام آرام با گفتن سلام و خداحافظی ارتباطتتون رو از سر می گیرید.
(البته اگر شما از این مدل ها نیستید که به هیچ وجه "سلام کردن" رو ترک نمی کنن حتی در قهر ، )
اگر آمادگی در خودتون نمی بینید که با مهربونی و لحن نرم در خصوص این رخداد صحبتهای کوتاهی داشته باشید ابدا شروع به مرور این جریان نکنید. این یعنی یک مشاجره دیگر و شاید بدتر
یه نکته کوچیک : گاهی همین کتک کاریها بهتر از بی تفاوتی های بین زوجین است ، بی تفاوتی هائی که خیلی زود به جدائی می انجامد.
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
فعلا دنبال راه حل نباشید ، تاپیک بنده مشابه موضوع شما ، حاوی توصیه های ارزشمندی از دوستان همدردی و مدیر عزیز هست ، مطالعه اش براتون مفیده.
RE: راه حل مشکل دعوا و کتک کاری ما چیست؟
سلام تمنای من
عزیزم :302: من احتمالا نمی تونم کمکی بهت کنم ولی شاید حرفام بی فایده هم نباشه
منم مدت کوتاهی هست که عقد کردم و هنوز عروسی هم نکردیم ولی چند بار رفتارای بی ادبی و داد زدن ازهمسرم تو همین مدت کوتاه دیدم که خیلی ترسیدم که زندگی ما قرار هست چه طوری بشه و ممکنه اونم کتک کاری کنه
ی تاپیک هم دارم و نمی دونم آیا رفتارم در مقابل همسرم درست هست یانه
البته اون مرد خوبیه یعنی من ازش راضیم و خیلی هم دوستش دارم یعنی در اوج دعوا هم ازش بدم نمی اد و حتی نمی تونم یک لحظه باهاش قهر باشم از قهر متنفرم
من اولین برخوردم رو با همسرم برات توضیح می دم که سر چی دعوامون شد.
روز عقدمون مامان من می خواست عقد حتما تو خونه ما باشه و دوست نداشت بریم محضر،به خاطر شگون و این حرفا.
چون من ی بارم نامزدیم بهم خورده که تو محضر صیغه محرمیت خونده بودم.پدرم هم سر مهریه خیلی شرط و شروط واسه همسرم گذاشت و مهریه سنگینی گذاشت که من خودم موافق نبودم ولی خوب پدرم کوتاه نیومد و به هر حال ی بحث های کوچیکی اون موقع پیش اومد ولی اونا مهریه و شرط ها رو قبول کردن بالاخره،.
بعد از عقد که ما باهم قرار گذاشتیم بریم بیرون،همسرم اون روز شروع کرد از اینکه شما برای ما این همه شرط گذاشتید و گیر دادید عاقد بیاد خونه و تازه پدرم روز عقد پسرش مجبور شد این همه راه بره دنبال عاقد!!!
منم گفتم خوب می گفتیم با آژانس بیاد وبعدم اون شرط ها رو قبول نمی کردی و الان که کردی چرا سر من داری منت می زاری.؟
بعد اون گفت بحث طولانیه بریم خونه ما.منم گفتم بریم موافقم .رفتیم خونشون خیلی هم خوش گذشت و خیلی باهم خوب بودیم و بعدش داشتیم منطقی حرف میزدیم که اون تو حرفاش
کلمات توهین آمیز نسبت به پدرم به کار برد البته زیادم توهین آمیز نبود ولی من خیلی مودبم و همیشه با احترام درمورد همه و بخصوص خانواده اون حرف میزنم ولی اون نه.
بعد همین بی احترامی رو به پدر بزرگم هم کشوند و با لهجه ترکی ادای پدر بزرگم رو در آورد.که مثلا در مورد مهریه چه حرفی زدی!
چون پدر بزرگ من لهجه داره.الهی فداش شم.:302:
اینجا هنوز عصبانی نبودولی بی ادب شده بود.
منم دیگه آمپرم رفت بالا و نتونستم خودم رو کنترل کنم .بهش گفتم حق نداری به خانواده ام توهین کنی.
هی درگیری لفظی مون بیشتر شد و در حالیکه من تمام مدت مودب بودم اون هی بی ادبی میکرد.
که باعث شد منم به پدر شوهرم بگم خسیس !
یهو برگشت گفت خفه شو.منم گفتم نمیشم
گفت خفه میشی یا بزنم لهت کنم.بعدم اومدم سمتم با دستش گلومو فشار داد گفت خفه می شی یا خفت کنم.
،این رفتارا تو خونه ما اصلا نبوده من پدر و مادر م خیلی رابطشون خوب و توام بااحترام هست واسه همین از ترس داشتم می مردم. ولی نخواستم ضعف نشون بدم گفتم خفه نمی شم تو هم حق نداری به من دست بزنی.بعد دوباره دستشو گذاشت رو گلو من به سمت عقب خم شده بودم ،افتادم رو مبل بازم ولم نمی کرد.منم بهش می گفتم دیوونه یا ادم نیستی چنین چیزایی و سعی می کردم بزنم کنارش.دیدم نمی تونم دیگه هیچ تلاشی نکردم فقط گریه می کردم خودش ولم کرد.منم سریع بلند شدم لباسامو پوشیدم برم بیرون .زانوهام می لرزیدن،قلبم داشت می اومد بیرون.وقتی راه می رفتم حس می کردم تو خلع دارم راه میرم.اومدم پایین سر خیابونشون ماشین بگیرم برم .اومد تو کوجه دنبالم با همون حس پروویی و قلدوری گفت بیا تو خونه من می رسونمت.
جوابشو نمی دادم .بازم با تحکم گفت بیا تو.
نمی دونم چرا نرم شدم رفتم تو.یهو بغلم کرد انگار نه انگار که این همون مرد بی ادب و پرو و عصبیه .اصلا حرف باهاش نزدم فقط گریه می کردم.کلی ازم معذرت خواست،گفت من عصبانی می شم با من بحث نکن،لج نکن،گفت مارو چشم زدن ما زندگی مون خوبه و این جور حرفا.
از اون روز به بعد هر وقت چیزی می گه که منجر به بحثمون میشه من ادامه نمیدم یا با مهربونی بحث رو می خوابونم ،تا یکم می بینم ناراحت شده سریع معذرت می خوام.اصلا دیگه نمی زارم دعوامون بشه.زود می گم معذرت می خوام
جوابشو نمیدم.
بعد که من این برخوردارو می کنم اونم مهربون میشه و معذرت می خواد و کلا مشکلی پیش نمی اد. انقدر بهم محبت می کنه و حتی به خانوادم و کلا رفتارش خیلی خوب میشه.
وقتی از کاریش یا حرفیش ناراحت می شم اول اون حرف رو با خودم بررسی می کنم و حلش می کنم .اکر حل نشد همون موقع بهش نمی گم یکمی درموردش فکر می کنم تا ناراحتیم کم شه بعد خیلی با احتیاط بهش می گم ازش ناراحتم و با حالت مظلوم می گم نه با حالت پرخاش گری
اونم خوب برخورد می کنه
تمنای من نمی دونم رفتارم درسته یا نه
ولی من با این رفتار از تنش و زد و خورد و دعوا کاملا جلوگیری می کنم و اونم خیلی قدر من رو می دونه
آقای baby عزیز رفتار من در مقابل همسرم به نظرتون درسته یا دورم خودمو نا دیده می گیرم؟؟؟؟(البته ببخشید می دونم اینجا نباید سوال کرد تو تاپیک منم سر بزنید لطفا)
-----------------------
البته تمنای من حالا من ی چیزی رو نگفتم اون برخورد اولی که بین مون پیش اومد منم خیلی جیغ داد کردم یعنی وقتی به پدر بزرگم توهین کرد اون با حالت خنده داشت حرف میزد ولی من یهو جدی شدم و جیع و داد کردم و گفتم تو حق نداری این جوری حرف بزنی و ......
اونم به من گفت اصلا فکر نمی کردم تو این جوری باشی و مثل زنای آک ...ل....ه.... باشی منم بیشتر جیغ داد کردم چون خیلی بی ادبانه حرف می زد.تا اون جوری شد.:(
RE: راه حل مشکل دعوا و کتک کاری ما چیست؟
ویدا: ممنونم ویدا جون از پستی که گذاشتی
baby: ممنونم از توجه شما و وقتی که گذاشتید
سردرگمی من به خاطر این قهر چند روزه هست ، از اونجایی که میدونم همسرم اصلا برای آشتی پیش قدم نمیشه ، و منم خیلی ناراحتم ، دلم نمیخواد دوباره پیش قدم شم تا اون هم باز بیشتر مطمئن شه که تقصیر من بوده .
این هر دفعه یه جوری تمومش می کردیم خیلی مهمه ، چه جوری تموم می کردید ؟
مثلا قبل از اینکه همسرم عصبانی شه من با شوخی و یا اینکه صدام رو مثل بچه کنم تا اون خیلی جدی نشه .... بحث رو همون جا خفش میکردم .
آیا این پایان دادن به بحثها و مشاجرات باب میلتون هست؟
خوب گاهی اوقات زیاد جدی نیست موضوع و منم جلوش رو میگیرم تا بزرگ نشه ،
اما موضوع چند شب پیش چند بار تکرار شده بود که این دفعه دیگه نمیخواستم با مسخره بازی تموم شه
( جریان از این قرار بود اون شب هم مهمون داشتیم ، من میرفتم تو اتاق که آماده شم ولی از اونجایی که ما خانم ها در لباس پوشیدنمون یکم حساس هستیم و یکم طول میکشه که لباس رو انتخاب کنیم و یکم خودمون رو آماده کنیم و یک آرایش ملایم ....بهم گفت که باز تو میخوای نیم ساعت بری جلوی آینه؟؟؟؟
هربار که این رو میگفت من میگفتم الان میام ...یا کاری نمیخوام بکنم الان تموم میشه ....
این دفعه که این حرف رو زد بهش گفتم دلم میخواد ....چون به خیلی از کارای شخصی من الکی گیر میده مثل این مورد یا پشت لپ تاپ نشستن که خودش هم زیاد این کارو انجام میده ....
تا گفتم دلم میخواد عصبانی شد و گفت غلط میکنی ، منم گفتم خودت غلط میکنی ...و گفت خفه شو گفتم خودت خفه شو .....و اومد دستش رو گذاشت روی دهنم و پیچوند و گفت خفه شو وگرنه میزنم لهت میکنم ...
منم خیلی ناراحت شدم منم بهش گفتم خیلی وحشی هستی و اون پرتم کرد روی زمین و کتکم زد منم بهش گفتم حیوون .....و اون میزد و منم ساکت نمیشدم ، بدنم خیلی کبود شد
میدونم منم خیلی تقصیر داشتم ولی از اینکه به خودش حق میده که هر حرفی به من بزنه و ولی اگر من مثل حرف خودش رو بهش بزنم باید به سمتم بیاد و اون حرکت ها رو بکنم ناراحت شدم واگر جرفی که میزنه انقدر بده چرا خودش میزنه پس؟
چرا باید انقدر قدرت داشته باشه که هر کار دلش میخواد انجام بده
خیلی از این کاراش رنجیده بودم ....
قبلا شده بود که من سکوت میکردم که دعوا بالا نگیره و کتک نخورم .اما اصلا بعدش نمیاد معذرت خواهی کنه و همیشه این کاراش تو دلم میمونه ...از این که انقدر به خودش حق میده ناراحتم
فکر میکنه همیشه من مقصرم .من میدونم من هم مقصرم ولی اون زیر بار تقصیرات خودش نمیره
آره من میرفتم برای آشتی همیشه ، مثلا میرفتم بغلش میکردم یا یک شوخی میکردم و اونم خوب میشد ، مگر که دیگه خیلی دعوا جدی بود و میگفت طلاق یا میخواست همه خانواده ها رو خبردار کنه که من ناخواسته باید میرفتم معذرت خواهی و التماس که کوتاه بیا .
ناهار رو من آماده میکنم ولی اون جدا میخوره و من هم جدا ..اگر ناهار درست نکنم از بیرون برای خودش و من میگیره
الان من توی یک اتاق دیگه هستم و اون هم توی یک اتاق دیگه ، مثل غریبه ها ، اصلا با هم صحبت نمیکنیم اگر خیلی جدی باشه اس ام اس میدیم .حتما پیش خودتون میگید چقدر مسخره ....آره میدونم
ولی انگار هردومون میخوایم ثابت کنیم که صبر من بیشتره و تو باید پیش قدم بشی
دلم میخواد بهش بگم که بیا صحبت کنیم ، ولی اصلا نمیدونم باید چی بگم و چطوری شروع کنیم !!!
RE: راه حل مشکل دعوا و کتک کاری ما چیست؟
سلام سفید برفی عزیزم ، آره درکت میکنم ، باید همون لحظه سکوت کنیم و بعد در آرامش حرف دلمون رو بهشون بزنیم ، منم همیشه سعی میکنم همین طور باشم ولی گاهی اوقات متاسفانه از دستم در میره و به خاطر حق زیادی که به خودش میده دلگیر میشم و جوابش رو میدم و این خیلی بده ، بهت توصیه میکنم همیشه همین روندی که داری رو ادامه بده ، چون ضرر نمیکنی و بعد در آرامش حرفات رو بهش بزن .
من فکر میکنم
1- اولین اشتباه از طرف اون بوده که به همه کارای شخصی من گیر میده ،
2- دومین اشتباه از طرف من بود همین که گفتم دلم میخواد، که اون رو عصبانی میکنه و باعث میشه بهم بی احترامی کنه و باز من و باز اون ....تا اینکه الان وضعیتمون اینه
و الان چون این همه کتک خوردم اصلا دلم نمیخواد که برم جلو ....و سوالم اینه که باید چی کار کنم؟
اگر کتک نزده بود میرفتم و حلش میکردم ، ولی حالا با این وضعیت برم یعنی کارت و کتک زدنت مهم نیست .
دو موردی که فکر میکنم باید در زندگی ما حل بشه:
1-یکی جلوگیری از بی احترامی که هر دومون رو زود عصبانی میکنه
2- کتک زدن
هر دوی ما به خاطر موقعیت اجتماعی که داریم در جامعه مورد احترام هستیم و همچنین به مردم و حقوقشون احترام میزاریم ، ولی به خودمون 2 تا که میرسه زمان ناراحتیمون به هم بی احترامی میکنیم چون میدونیم نقطه ضعف هردومون همینه .
چطوری باید همسرم رو قانع کنم که در زمان ناراحتیش اصلا توهین و بی احترامی نکنه ؟
RE: راه حل مشکل دعوا و کتک کاری ما چیست؟
baby عزیز میشه لطف کنید و من رو بیشتر راهنمایی کنید .
ما الان نزدیک 1 هفته هست که قهر هستیم .اصلا با هم صحبت نکردیم .میدونم که به هردوی ما داره خیلی سخت میگذره .
من هنوز به این وضعیت ادامه بدم؟ باید چی کار کنم ؟
بهتر نیست باهاش صحبتم رو شروع کنم ؟ اگر آره ، چطور این کار رو انجام بدم؟
من تمام سوالاتتون رو جواب دادم منتظر پاسخ شما هستم .ممنونم
RE: راه حل مشکل دعوا و کتک کاری ما چیست؟
سلام در پست قبل گفتم :
چی باید بهش بگم ؟ چطوری باهاش صحبت کنم؟
اگه فکر می کنید زمان لازم سپری شده ، ارام آرام با گفتن سلام و خداحافظی ارتباطتتون رو از سر می گیرید.
فقط همین ، خیلی کم اما با لحن مهربون . فقط سلام. اگه جواب نداد مهم نیست.
موقع غذا خوردن ، می گید شام آماده اس. دعوتش کنید به شام. اگه اومد که هیچ اگه نیومد اصرار نکنید.
اگر آمادگی در خودتون نمی بینید که با مهربونی و لحن نرم در خصوص این رخداد صحبتهای کوتاهی داشته باشید ابدا شروع به مرور این جریان نکنید.(حداقل تا دو سه روز دیگه) این یعنی یک مشاجره دیگر و شاید بدتر
RE: راه حل مشکل دعوا و کتک کاری ما چیست؟
خیلی ممنونم baby گرامی از وقتی که می گذارید .
ببخشید دوباره پرسیدم ، فکر میکردم شاید جواب سوالاتون رو دادم شاید چیز دیگری اضافه یا کم بشه .
شاید من نباید قهر رو دیگه انقدر جدی بگیرم .
قهر از نظر من خیلی بی معنی هست .برای همین همیشه خودم زود پیش قدم میشدم .
خیلی سپاسگذارم از پاسخ دوباره شما .
RE: راه حل مشکل دعوا و کتک کاری ما چیست؟
صندوق پستی تون رو خالی کنید.