RE: آیا رفتار من در مقابل عصبانیت و خودخواهی همسرم صحیح هست یا؟؟؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سفیدبرفی
منم مدت کوتاهی هست که عقد کردم و هنوز عروسی هم نکردیم ولی چند بار رفتارای بی ادبی و داد زدن ازهمسرم تو همین مدت کوتاه دیدم که خیلی ترسیدم که زندگی ما قرار هست چه طوری بشه و ممکنه اونم کتک کاری کنه
ی تاپیک هم دارم و نمی دونم آیا رفتارم در مقابل همسرم درست هست یانه
البته اون مرد خوبیه یعنی من ازش راضیم و خیلی هم دوستش دارم یعنی در اوج دعوا هم ازش بدم نمی اد و حتی نمی تونم یک لحظه باهاش قهر باشم از قهر متنفرم
من اولین برخوردم رو با همسرم برات توضیح می دم که سر چی دعوامون شد.
روز عقدمون مامان من می خواست عقد حتما تو خونه ما باشه و دوست نداشت بریم محضر،به خاطر شگون و این حرفا.
چون من ی بارم نامزدیم بهم خورده که تو محضر صیغه محرمیت خونده بودم.پدرم هم سر مهریه خیلی شرط و شروط واسه همسرم گذاشت و مهریه سنگینی گذاشت که من خودم موافق نبودم ولی خوب پدرم کوتاه نیومد و به هر حال ی بحث های کوچیکی اون موقع پیش اومد ولی اونا مهریه و شرط ها رو قبول کردن بالاخره،.
بعد از عقد که ما باهم قرار گذاشتیم بریم بیرون،همسرم اون روز شروع کرد از اینکه شما برای ما این همه شرط گذاشتید و گیر دادید عاقد بیاد خونه و تازه پدرم روز عقد پسرش مجبور شد این همه راه بره دنبال عاقد!!!
منم گفتم خوب می گفتیم با آژانس بیاد وبعدم اون شرط ها رو قبول نمی کردی و الان که کردی چرا سر من داری منت می زاری.؟
بعد اون گفت بحث طولانیه بریم خونه ما.منم گفتم بریم موافقم .رفتیم خونشون خیلی هم خوش گذشت و خیلی باهم خوب بودیم و بعدش داشتیم منطقی حرف میزدیم که اون تو حرفاش
کلمات توهین آمیز نسبت به پدرم به کار برد البته زیادم توهین آمیز نبود ولی من خیلی مودبم و همیشه با احترام درمورد همه و بخصوص خانواده اون حرف میزنم ولی اون نه.
بعد همین بی احترامی رو به پدر بزرگم هم کشوند و با لهجه ترکی ادای پدر بزرگم رو در آورد.که مثلا در مورد مهریه چه حرفی زدی!
چون پدر بزرگ من لهجه داره.الهی فداش شم.:302:
اینجا هنوز عصبانی نبودولی بی ادب شده بود.
منم دیگه آمپرم رفت بالا و نتونستم خودم رو کنترل کنم .بهش گفتم حق نداری به خانواده ام توهین کنی.
هی درگیری لفظی مون بیشتر شد و در حالیکه من تمام مدت مودب بودم اون هی بی ادبی میکرد.
که باعث شد منم به پدر شوهرم بگم خسیس !
یهو برگشت گفت خفه شو.منم گفتم نمیشم
گفت خفه میشی یا بزنم لهت کنم.بعدم اومدم سمتم با دستش گلومو فشار داد گفت خفه می شی یا خفت کنم.
،این رفتارا تو خونه ما اصلا نبوده من پدر و مادر م خیلی رابطشون خوب و توام بااحترام هست واسه همین از ترس داشتم می مردم. ولی نخواستم ضعف نشون بدم گفتم خفه نمی شم تو هم حق نداری به من دست بزنی.بعد دوباره دستشو گذاشت رو گلو من به سمت عقب خم شده بودم ،افتادم رو مبل بازم ولم نمی کرد.منم بهش می گفتم دیوونه یا ادم نیستی چنین چیزایی و سعی می کردم بزنم کنارش.دیدم نمی تونم دیگه هیچ تلاشی نکردم فقط گریه می کردم خودش ولم کرد.منم سریع بلند شدم لباسامو پوشیدم برم بیرون .زانوهام می لرزیدن،قلبم داشت می اومد بیرون.وقتی راه می رفتم حس می کردم تو خلع دارم راه میرم.اومدم پایین سر خیابونشون ماشین بگیرم برم .اومد تو کوجه دنبالم با همون حس پروویی و قلدوری گفت بیا تو خونه من می رسونمت.
جوابشو نمی دادم .بازم با تحکم گفت بیا تو.
نمی دونم چرا نرم شدم رفتم تو.یهو بغلم کرد انگار نه انگار که این همون مرد بی ادب و پرو و عصبیه .اصلا حرف باهاش نزدم فقط گریه می کردم.کلی ازم معذرت خواست،گفت من عصبانی می شم با من بحث نکن،لج نکن،گفت مارو چشم زدن ما زندگی مون خوبه و این جور حرفا.
از اون روز به بعد هر وقت چیزی می گه که منجر به بحثمون میشه من ادامه نمیدم یا با مهربونی بحث رو می خوابونم ،تا یکم می بینم ناراحت شده سریع معذرت می خوام.اصلا دیگه نمی زارم دعوامون بشه.زود می گم معذرت می خوام
جوابشو نمیدم.
بعد که من این برخوردارو می کنم اونم مهربون میشه و معذرت می خواد و کلا مشکلی پیش نمی اد. انقدر بهم محبت می کنه و حتی به خانوادم و کلا رفتارش خیلی خوب میشه.
وقتی از کاریش یا حرفیش ناراحت می شم اول اون حرف رو با خودم بررسی می کنم و حلش می کنم .اکر حل نشد همون موقع بهش نمی گم یکمی درموردش فکر می کنم تا ناراحتیم کم شه بعد خیلی با احتیاط بهش می گم ازش ناراحتم و با حالت مظلوم می گم نه با حالت پرخاش گری
اونم خوب برخورد می کنه
تمنای من نمی دونم رفتارم درسته یا نه
ولی من با این رفتار از تنش و زد و خورد و دعوا کاملا جلوگیری می کنم و اونم خیلی قدر من رو می دونه
آقای baby عزیز رفتار من در مقابل همسرم به نظرتون درسته یا دورم خودمو نا دیده می گیرم؟؟؟؟(البته ببخشید می دونم اینجا نباید سوال کرد تو تاپیک منم سر بزنید لطفا)
-----------------------
البته تمنای من حالا من ی چیزی رو نگفتم اون برخورد اولی که بین مون پیش اومد منم خیلی جیغ داد کردم یعنی وقتی به پدر بزرگم توهین کرد اون با حالت خنده داشت حرف میزد ولی من یهو جدی شدم و جیع و داد کردم و گفتم تو حق نداری این جوری حرف بزنی و ......
اونم به من گفت اصلا فکر نمی کردم تو این جوری باشی و مثل زنای آک ...ل....ه.... باشی منم بیشتر جیغ داد کردم چون خیلی بی ادبانه حرف می زد.تا اون جوری شد.:(
سفید برفی عزیز
شرایط مختلف با هم فرق می کنه ، مردها در مراسمی مثل عقد و ازدواج تحت فشارهای مختلف هستند. یکی از اونها فشارهای مالی هست.
در اینجور شرایط بنظر من بهترین حالت اینگونه هست که ضمن احترام به بزرگترها (پدر ومادر و پدر بزرگ و...) و شنیدن کلیه نظرات اونها اونچه از نظرات که به نفع زندگی بعدی زوجین هست استفاده بشه و سایر نظرات می تونه با همفکری بین زن و شوهر اجرا نشه. فکر نکنم بزرگترها هم ناراحت شوند. چرا که گاهی هم برخی فقط حرفی را می زنند انتظار هم ندارند که صد درصد عروس و داماد اجرا کنند.
"وبعدم اون شرط ها رو قبول نمی کردی و الان که کردی چرا سر من داری منت می زاری.؟"
این سخن از لحاظ منطقی درست هست اما او از بیان ون جملات همراهی شما رو می خواسته ، شما می تونستی در جواب با او همراهی می کردی و واقعا آنچه در دلتون بود را بیان می کردید ، اینکه با اون شرط و شروط پدرتون موافق نبودید.
بنظر شما در اصل قصه (میزان مهریه و ... که کار تمام شده ) تفاوتی می کرد و مثلا با قبول شما مهریه شما کمتر میشد یا شروط ضمن عقد باطل میشد؟؟!!!! در حالیکه در همین موقع و با همراهی شما ، شما رو بدل به یک همسری که شرایط همسرش رو درکمی کنه می کرد. یعنی کلی پوئن.
نکته دوم اینکه تفاوتها را بپذیر . فرهنگهای متفاوتی که توشون بزرگ شدید. ممکنه نوع حرف زدن او برایش بی ادبی محسوب نشه. یک کلمه خاص اونجور که برای شما بار منفی داره برای او عادی باشه و ....
"که باعث شد منم به پدر شوهرم بگم خسیس !"
نکته سوم : مقابله به مثل نکنید. اگر بی احترامی به زعم شما ناپسنده شما هیچوقت بی احترامی نکنید. نه اینکه با بی احترامی بخواهید نشون بدید که بی احترامی پسندیده نیست.
اینگونه مقابله به مثل ، اثر مخرب دارد.
نکته بعدی ، اقتدار رو از مرد نگیرید ، کارگاه "مرد مقتدر- زن لطیف" رو سر بزنید.
نکته آخر در صحبتها نیازی نیست بیان کنید "معذرت می خوام" معذرت خواهی بهرحال منافی با عزت نفس هست.
(البته گاهی عذر خواهی به جا ریشه در بزرگ منشی فرد داره) منظور این عذر خواهیها که بخاطر ترس از عامل بیرونی هست و نه بدلیل فهم اشتباه خودمون. مثلا بخاطر ترس از طلاق می گیم "معذرت میخوام" بخاطر ترس از قهر ، ترس از اینکه فامیل مشکل مارا بفهمند و...
برخی از مشکلات را می توانید بدون اینکه اظهار نظری راجع بهشون بکنید و یا در پی حلشون باشید ، فقط و فقط بعنوان یک واقعیت زندگی ، بعنوان یک رخداد اونو داشته باشید و خودتون راجع بهش فکر کنید جاهائیکه اشتباه کردید رو بعنوان یک تجربه ذخیره کنید و سعی در عدم تکرارش داشته باشید و سایر موارد رو دور بریزید.
از اون روز به بعد هر وقت چیزی می گه که منجر به بحثمون میشه من ادامه نمیدم .... خوبه
یا با مهربونی بحث رو می خوابونم ..... خوبه
،تا یکم می بینم ناراحت شده سریع معذرت می خوام. خوب نیست ، حتما لازم به عذر خواهی نیست ، گاهی می تونید فقط اذعان کنید که می دونید که اینجا اشتباه کردید ،
اصلا دیگه نمی زارم دعوامون بشه. این نشدنیه ، ممکنه بگید تلاش می کنید که دعواتون نشه ، این سهم شماست ولی سهم همسرتون رو نادیده نگیرید.
زود می گم معذرت می خوام .... این خوب نیست
"وقتی از کاریش یا حرفیش ناراحت می شم اول اون حرف رو با خودم بررسی می کنم و حلش می کنم .اکر حل نشد همون موقع بهش نمی گم یکمی درموردش فکر می کنم تا ناراحتیم کم شه بعد خیلی با احتیاط بهش می گم ازش ناراحتم و با حالت مظلوم می گم نه با حالت پرخاش گری
اونم خوب برخورد می کنه"
این خیلی عالیه
RE: آیا رفتار من در مقابل عصبانیت و خودخواهی همسرم صحیح هست یا؟؟؟
عزیزم بهتره سعی کنی در چنین مواردی از بحث کردن پرهیز کنی و بیشتر همدلی کنی و بعد که همسرت اروم شد نظر خودت رو بگی و از اون بخواهی که نظرش رو بگه (با کلماتی که بهش قدرت بده ). اونوقت خودش سعی می کنه خواسته شما رو اجرا کنه. ولی لازمه اون اینه که وقتی حرفی زد که با منطقت جور در نمیومد عصبی نشی، نترسی و در لاک دفاعی نری (لازم نیست چیزی رو ثابت کنی) . بلکه سعی کنی آرامش داشته باشی و شرایط رو مدیریت کنی.
اگر هم شرایطی پیش اومد که منجر به پرخاشگری شد باز سعی کن ارامش داشته باشی. و بعد لازم نیست عذر خواهی کنی کافیه روی حرف همسرت صحه بذاری و همدلی کنی.
ولی در کل اگر احساس می کنی همسرت زود عصبانی میشه سعی کن در زمانهایی که آرامش دارید ازش بپرسی که مثلا دوست داره وقتی عصبانی میشه شما چه عکس العملی داشته باشی و چه عکس العملی ارومش می کنه و با هم در این مورد گفتگو کنید.
RE: آیا رفتار من در مقابل عصبانیت و خودخواهی همسرم صحیح هست یا؟؟؟
میتونید زمانی که آرامش دارید با هم صحبت کنین و بگین که هر وقت که عصبانی شدین سعی کنین چیزی نگین
که بعدا پشیمون بشین چون وقتی ما کسی رو ناراحت میکنیم و بعدا میخواهیم از دلش در بیاریم مثه داستان همون میخ و جای میخ میمونه
وقتی همسرتون میبینه توی هر مشاجره شما کوتاه میاین و بعد احساس شما نسبت به اون هیچ فرقی نکرده مثه این میمونه که دارید کار اون رو تایید میکنید و چیزی ازش به دل نگرفتین یه مقدار ناز کردن بعد از همچین شرایطی فکر میکنم خوب باشه
اگر رفتار های فیزیکی همسرتون شما رو اذیت میکنن به نظرم یه سر پیش روانپزشک بزنین(البته تنها ) و بپرسین که چنین عملی که همسرتون توی چنین شرایطی انجام دادند عادی هست یا نه و برای پیش گیری از اون چه کارهایی رو باید انجام بدین
امیدوارم که پیشنهاد هام درست باشن چون من هیچ تجربه ای از زندگی مشترک ندارم.
RE: آیا رفتار من در مقابل عصبانیت و خودخواهی همسرم صحیح هست یا؟؟؟
از همتوون ممنونم
آقای baby عزیز از شما هم خیلی خیلی ممنونم
نمی دونم چرا عزت نفسم کم شده
غرورم رفته!
نمی دونم چرا برای خودم کم ارزش قائل میشم
جوری رفتار می کنم که انگار کمم!در مقابل اون.
البته اون نفهمیده ها
ولی خودم این حس توم وجود داره
حس بدیه.
ممنون از راهنمایی های خوبتون
امیدوارم از این به بعد رفتارهای بهتری داشته باشم و مواظب عزت نفسم هم باشم.
دلتنگ عزیز خودش بهم گفت وقتی عصبانی میشم جواب منو نده و ...با من بحث نکن.
دلتنگ اون سنش کمی از من کمتره ،فکر می کنم این پرخاشگری به خاطر کم سن بودنش هم هست
مثلا می خواد بگه اگرم سنم کمتره ولی مقتدر هستم.
نیوفولدر
رفتارش دیگه تکرار نشده و برای همین فکر می کنم طبیعی باشه چون می تونه رفتارش رو کنترل کنه.
البته من هم اون روز خیلی جیغ و داد کردم و من آروم نشدم که اون عصبانی شد.
:72: