RE: به خاطر کار شوهرم مدتی مجبوره تنهایی بره خارج از کشور. آیا موافقت کنم.
در كل باتوجه به شرايط گفته شده شايد بهتر باشه كه براي مهاجرت كردن تمركزتونو بيشتر كنيد. اينطور كه معلومه همسرتون هم نياز به كمك فكري شما داره و سعي كنيد تنش ها ونگراني هاشو كم كنيد جوري كه اگر با ايشون هم نرفتيد فكر نكنه بهش اعتمادي نداريد و از اينكه از شما دوره دلواپس لغزش و خطايي از ايشون هستيد.
RE: به خاطر کار شوهرم مدتی مجبوره تنهایی بره خارج از کشور. آیا موافقت کنم.
نادیا جان ممنون از راهنماییت از اینکه همیشه پست های منو میخونی واقعا لطف داری.
از لحظ وابستگی به اینجا و خانواده خیلی نگرتن نیستم. الانم با این همه گرفتاری و ... ماهی یک بار هم به زور خواهر برادرامونو میبنیم. اقوام درجه 2 که بماند!!!
راستش الان روابطم با شوهرم از قبل خیلی بهتر شده و واقعا دارم سعی میکنم اعتمادم رو بهش به تدریج بیشتر بکنم. و گام بزرگ در این راه اینه که بهش اعتماد کنم که مدتی تنهایی توی یک کشور غریب به دور از من و بچه اش بمونه!! الان دارم خیلی بهش محبت میکنم و سعی دارم بهش بفهمونم که بهش اعتماد دارم!! من قبل از این اتفاق از چشمم بیشتر بهش اعتماد داشتم حتی بیشتر از خودم!! خودش هم میگه مقصر این بی اعتمادی تو خودم هستم بنابراین سعی میکنم کاری کنم که اعتمادت دوباره جلب بشه!! در مورد مدرسه هاش و دانشگاهاش تحقیق کردم و فکر کنم برای دخترم خوب باشه! در مورد شرجی بودنش هم مشکلی ندارم ( کلا آدم سرمایی هستم و از گرما بیشتر خوشم میاد;) در مورد درآمد هم اگه منم اونجا کاری پیدا کنم فکر نکنم از لحاظ مالی هم مشکلی پیدا کنیم و درآمدمون در حدقابل قبولی میشه!! ولی به هر حال میدونم که یکی دو سال اول سخت میگذره. نادیای عزیزم امیدوارم شما هم هر چه زودتر پسر گلت رو ببینی عزیزم :323:
نادیا جان میخواستم بپرسم مردمش چه جور هستند؟ آیا از لحاظ فرهنگی به ما میخورند؟ شنیدم مالزی امنیت خوبی داره! همینطوره؟؟
----------------------------------------------
مهرو جان ممنون از اینکه برام پست گذاشتی:43::43:
شوهرم کلا آدم با اخلاقیه و میشه گفت تقریبا مذهبی هم هست ( نمارش حتی یک روزم ترک نشده!!) ولی هر چوری فکر کنی اوایلش نمیتونم باهاش برم چون نه دخترم میتونه درسشو ول کنه و ما میتونیم تنهاش بذاریم! چون هم من و هم شوهرم روی این مورد حساسیت داریم که تنها بمونه مخصوصا که 15 سالشه و توی سن بحرانیی هست!! خلاصه تنها راه اینه که یا پروژه رو کنسل کنیم و یا اینکه من بهش اعتماد کنم. و تصمیم گیری رو به من واگذار کرده!! چه کار سختی:162:
امیدوارم خدا کمکم کنه تا بهترین تصمیم رو برای خودم و خانوادم بگیرم.
RE: به خاطر کار شوهرم مدتی مجبوره تنهایی بره خارج از کشور. آیا موافقت کنم.
""نادیا جان میخواستم بپرسم مردمش چه جور هستند؟ آیا از لحاظ فرهنگی به ما میخورند؟ شنیدم مالزی امنیت خوبی داره! همینطوره؟؟""
مردمش اکثرا مسلمان هستند
ایرانی هم اونجا زیاده
خوبی زیاد داره
یه چیزیش که خیلی خوبه اینه که
کسی به کسی کاری نداره
فضولی وجود نداره
اینکه چرا اینو پوشیدی...چرا اینجوری راه میری...چرا میخندی...چرا الی..چرا بلی
همه سرشون تو لاک و زندگی خودشون هست
هرکسی یه هدفی داره و دنبال اهداف خودشه
امنیت خیلی خوبی هم داره
نصفه شب میتونی بری بیرون بدون اینکه کسی بهت کاری داشته باشه
ایرانیا هم اونجا خیلی باهم جور هستند و هوای همو دارند
همه جا خوب و بد پیدا میشه
باید زرنگ باشی
RE: به خاطر کار شوهرم مدتی مجبوره تنهایی بره خارج از کشور. آیا موافقت کنم.
البته نمی دونم الان رفتید یا نه
اما استادم میگفت خیلی جو سالمی نداره و فساد توش زیاده!
که البته همه جای دنیا همینه
اما بعضی جاها بیشتر
نمیدونم کار خوبی کردم که اینو گفتم یا نه !
RE: به خاطر کار شوهرم مدتی مجبوره تنهایی بره خارج از کشور. آیا موافقت کنم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط Hamdardi2
البته نمی دونم الان رفتید یا نه
اما استادم میگفت خیلی جو سالمی نداره و فساد توش زیاده!
که البته همه جای دنیا همینه
اما بعضی جاها بیشتر
نمیدونم کار خوبی کردم که اینو گفتم یا نه !
البته اینو که گفتم از این جهت بود که از نادیا جون پرسیدین اوضاع اونجا چه طوره ، نه اینکه خدای نکرده بگم به شوهرت اعتماد نکن:163::163::163:
به هرحال یه کشور آسیایی پرجمعیت با فرهنگ خاص خودشونه ، استادم با شناختی که داشت گفتن
امیدوارم هرچی برای شما خیر و مصلحته اتفاق بیفته...
RE: به خاطر کار شوهرم مدتی مجبوره تنهایی بره خارج از کشور. آیا موافقت کنم.
ممنون از شما همدردی عزیز :43::43:
ممنون از اطلاعاتی که دادین. هنوز کارمون جور نشده که بریم ولی داریم روش کار میکنیم.من مطمئنم اگه آدمی خوب باشه و یا اگر اشتباهی هم کرده باشه بعد پشیمون یاشه به قبح کارش پی برده باشه، هر جای دنیا هم بره دیگه دنبال اون خطا و اشتباه نمیره! این نظر منه و نمیدونم شما موافقید یا نه! ولی همین ایران از همه جا بدتره!! شاید علنی نباشه ولی متاسفانه جوانها خیلی بد شده اند و اخلاقیات کمرنگ شده!! راستش من چند روز پیش توی یک جمع بودم (آرایشگاه) شنیدم که دوست شدن با مرد متاهل مد شده!! به حق حرفای نشنیده! باورتون میشه تازه به همدیگه پز هم بدهند به این خاطر!!!! :311:
منم مثل شما امیدوارم هر چی که خیر و صلاحمون هست اتفاق بیفته! راستش شوهرم داره سعی میکنه روز به روز اعتمادم رو بیشتر جلب کنه و خداییش داره خیلی زحمت میکشه!! منم الان 3 هفته ای میشه که هیچ جوری چکش نکردم و دارم بهش اعتماد میکنم.خدا رو شکر عشق و محبتمون به هم هم زیادتر شده و خیلی هوامو داره! اینروزا حالم خیلی بهتره و دنیا رو زیباتر میبینم. اون اتفاق باعث شد که هر دومون به خودمون بیایم و مشکلات زندگیمون رو برطرف کنیم.
گل مریم عزیز از شما هم متشکرم و واقعا دارم سعی میکنم که اعتماد گذشتهرو به شوهرم پیدا کنم و مثل قبل کاملا خیالم ازش راحت بشه :72::72::72:
RE: به خاطر کار شوهرم مدتی مجبوره تنهایی بره خارج از کشور. آیا موافقت کنم.
سلام عزيزم نميدونم چه تصميمي گرفتين و چيكاركردين من تجربه خودم رو ميگم سه سال پيش بايه آقايي آشنا شدم كه اومد خواستگاريم پدروبرادرش انگليس بودن اون هم ميخاست بره ولي نميتونست با من بره من نذاشتم بره از ترس اينكه بره اونجا و منو فراموش كنه و ديگه برنگرده يك سال گذشت و فهميدم تو همين مملكت بايه دختري دوست شده و بااينكه نزديكش بودم فراموش شدم پس دوري نميتونه دليل براين چيزاباشه اگه شوهرت خداترس باشه همه جا مواظب رفتارش هست وجاي نگراني نيست ولي اگه بخواد كاري كنه همين جاهم ميتونه.كسي كه نماز ميخونه ممكنه تالبه پرتگاه بره ولي خدادستش و ميگيره مثل اتفاقي واسه شوهرشماافتاده.
RE: به خاطر کار شوهرم مدتی مجبوره تنهایی بره خارج از کشور. آیا موافقت کنم.
سحر جان من جرفاتو قبول دارم و میدونم شوهرم اهل اینکارا نبود ولی از بدشانسی من توی محل کارش با دختری همکار شد که خیلی اینکاره بود و یک جورایی شوهرم رو به این بیراهه کشوند. این موقعها باید تقدیر رو عامل دونست و بیخیالی خودم که فکر میکردم شوهرم اصلا دنبال اینکارا نمیره و اصلا مواظبش نبودم. ولی روزگار بهم نشون داد حتی پاکترین مردها هم ممکنه اکر در شرایطش قرار بگیرند گول بخورند.هر چقدر هم تو از هر لحاظ خوب باشی و شوهرت و زندگیت رو دوست داشته باشی و شوهرت هم تو رو دوست داشته باشه، اگه گیر یک آدم بدو بدون اخلاق و بی وجدان بیفتی خیلی سخته که بتونی کنترلش کنی!!
طرف من واقعا برای زندگی من نقشه کشیده بود و مرحله به مرحله اون رو داشت عملی میکرد!! بسیار باهوش بود و میدونست داره چیکار میکنه!! شوهرم هم حسابی گولش رو خورده بود و با تلاش زیاد تونستم از زندگیم بیرونش کنم!
اولش به هوای اینکه مشکل داره شروع کرد با شوهرم درددل کردن و ترحم شوهرم رو برانگیخته بود و مرتب براش اس ام اس میفرستاد و یا حضوری باهاش مشورت میکرد و از شوهرم راهکار خواسته بود!! بعد هم اظهار علاقه و ازش خواسته بود که باهم برن چند روزی خارج از کشور!! تقریبا یک ماه هم از آشنایی شون نگذشته بود که میخواستند پند روزی برند خارج و با همدیگه باشند!! که خدا رو شکر من زودتر موضوع رو فهمیدم!! و شوهرم برنامه شون رو کنسل کرد! حتی بعد از اینکه من موضوع رو فهمیدم بازم دست بردار نبود و از شوهرم خواسته بود برنامه شون رو کنسل نکنه و دلخور شده بود!! بعدش که فهمید من دست بردار نیستم و از شوهرم خواستم که اخراجش کنه! به من زنگ زد و یک عالمه گریه و زاری و خواهشو التماس که منو ببخشید و دیگه از این غلطا نمیکنم و میرم یک قسمت دیگه شرکت کار میکنم و از این مزخرفات که من متاسفانه دلم سوخت و کوتاه اومدم و رضایت دادم که بره جای دیگه همون شرکت کار کنه!! ولی دست بردار از شوهرم نبود که !! آخرشم به من زنگ زد و با پررویی تمام گفت که من عاشق شوهرتم و دست بچه ات رو بگیر و برو !! ولی من مقاومت کردم و بیرونش کردم!!
امیدوارم مشکل شما هم هر چه زودتر حل بشه ولی اینو میدونم که نباید دلسرد بشی و تا حد امکان باید بجنگی تا زندگیت رو دوباره بدست بیاری!! موفق باشی عزیزم :72::72:
RE: به خاطر کار شوهرم مدتی مجبوره تنهایی بره خارج از کشور. آیا موافقت کنم.
عزيزم قضيه من و اون آقا به هيچ جا نرسيد ويه هفته قبل از عقدمون همه چي به هم خورد سه سال منو نگه داشت آخرشم گفت ما باهم تفاهم نداريم الآن دو سال ازاون موقع ميگذره ولي من هنوز نتونستم باهاش كناربيام چه موقعيت هايي كه به خاطرش ازدست دادم ازهمه چي افتادم تا يك سال توشك بودم و احساس مسكردم باهام مثل دستمال كاغذي رفتارشده خيلي سخت تونستم بااين قضيه كناربيام حتي وقتي فهميدم باكس ديگه دوست شده خودمو زدم به اون راه ولي ديدم هرروز پروترشد تا يه روز علنا بهم گفت ميخواد بااون باشه و من برم دنبال زندگيم.شوهرت گول خورد و خدشم فهميد وبرگشت ولي امان ازاون مردايي كه دونسته بهت خيانت ميكنن و حتي يه عذارخواهي واسه عمرتلف شدت نميكنن.الآن كه تنها موندم تازه ميفهمم اعتماد بيش ازحد گناهه