RE: خاطره بد از مراسم عروسیم
ممنون از دوستانی که راهنمائی کردن. به هر حال این حق هر آدمیه که بخواد عروسیشو اونطوری که دوست داره برگزار کنه . حالا شاید به نظر بعضی از دوستان اینجا مسخره باشه. این قضیه ناراحتم میکرد. من اصلا دنبال عروسی مجلل نبودم و کلا باهاش مخالفم. ولی خوب کسی به نظر آدم احترام نمیذاره متأسفانه.
RE: خاطره بد از مراسم عروسیم
سلام.
اولا به خاطر اینکه این یک هزینه اضافه هست .
من خودم همیشه با همین ارکستر مشکل دارم ./
یه آهنگ بذارن به خدا بهتره .
چرا ؟
چون وقتی شما توی عروسی تون ارکستر میارین ، دختر های فامیل تون هم توقع شون میره بالا .
و وقتی که من نوعی به خواستگاری اون میرم ، با توجه به اینکه می بینه من پول این گونه مراسم ها و سایر هزینه ها رو که توی عروسی و زندگی بقیه دیده ، ندارم جواب منفی میده و شما هم در زمینه بالا رفتن سن ازدواج دختر ها و پسر ها نقش خواهید داشت .
ثانیاً دو خانواده مذهبی ، به هیچ عنوان راضی نمی شن در مراسمی شرکت کنند که مختلط باشه .
یا اگر هم شرکت کنند بهشون اصلاً خوش نمی گذره .
آیا دوست داشتین به خانواده تون و خانواده همسرتون اصلاً خوش نمی گذشت ؟ و هیچ کس حاضر نباشه فیلم عروسی و عکس هاتون رو ببینه ؟
ثالثاً به جای بزرگ کردن اتفاقی که در گذشته افتاده و نمی شه تغییرش داد ، بهتره تمرکزت رو روی آینده بذاری.
رابعاً اگر فکر می کنی که شوهرت کلاً به نظرت احترام نمی ذاره بهتره یه تاپیک جدیدی باز کنی و با ذکر مثالهای مختلف قضیه رو روشنتر کنی .
خامساً مطمئن باش شوهرتون انتخاب درستی انجام داده .
سادساً مجلس لهو و لعب گناه داره ، همه اش هم به پای دست اندرکارانش می نویسن.
RE: خاطره بد از مراسم عروسیم
shiva64 عزیز سلام
عزیزم مشکل یا فکر ذهنی شما اصلا مسخره نیست
و نظر و فکر شما محترم و قابل احترامه...
فقط عزیزم ما دوست داریم بجای پرداختن به قضیه یک سال پیش امروز رو بچسبی!!!
گذشته بهتر یا بدتر ممکن بود باشه اما هر چی بوده گذشته.....
بیا گذشته را رها کنیم و امروز را بهتر زندگی کنیم اینم نظریه!!!
سخت نگیر....:82:
RE: خاطره بد از مراسم عروسیم
سلام دوست عزیز
من با نظر شما وموافقم به هر حال هر دختری بهترینآرزوش همون عروسیشه که منم جای شما بودم ناراحت میشدم با این حال نباید از دست همسرت یا خانواده ناراحت بشی اون تمام تلاش رو برای برگزاری عروسی کرده اگه به بهترین شکل ممکن هم برگزار میشد بازم دست بالا دست هست که بهتر باشه. من خواهرم 17سالش بود که پارسال ازدواج کردچون خانواده شوهرش عزادار بودن مراسم عروسی نگرفتند و این مسئله مثه یه آرزو شد برای خواهرم خیلی ها هستند که در حسرت گرفتن عروسی میموند حالا به هردلیلی که میتونه باشه مهم خوشبختی و ارامشی که باید داشته باشی نه اینجور چیزها ذهنتو از این مسئله پاک کن وبه چیزهای بهتر فکر کن .
موفق و سربلند باشی :72:
RE: خاطره بد از مراسم عروسیم
خانم گل مراسم ازدواج من هم خیلی بد برگزار شد واقعا اون چیزی شد که حتی دوست ندارم فیلم عروسیمو بعد دو سال واسه میکس بدم یا اصلا فیلمو ببینم. باور کن اینقدر مشکلات دارم که تنها چیزی که یادم نمیوفته مراسم عروسیمه .واقعا جای غبطه دارید که تمام زندگیتون کنار همسرت باب دله و هیچ غصه ای در زندگیت نداری واسه همین فکرت پیش مراسم عروسیت مونده.واقعا ما انسانها در بهترین شرایط باید یه مشکل واسه خودمون درست کنیم.خواهش میکنم سعی کن از زندگیت لذت ببری تا اینکه خودتو الکی غصه بدی:33::33::33::33::33:
RE: خاطره بد از مراسم عروسیم
بچه ها ممنون. آخه خانواده شوهر من برخورد یه بوم و دو هوا رو دارن. اتفاقا تا حالا هر چی مراسم بعد از عروسی خودم رفتم که از طایفه شوهرم بوده،مختلط بوده و اونها هم با روسری کلی میرقصن!برام این رفتار متناقضشون شده یه درد. اصلا نمی دونستم اینطوری هستن یعنی تصورم این بود که تو مراسم مختلط بهشون خوش نمی گذره. ولی وقتی می بینم همشون از اول تا آخر کلی با روسری قر میدن برام قابل حضم نیست. نه به حجابشون نه به رقصیدنشون. ولی برای ما سفت و سخت گفتن نه ،به ما خوش نمی گذره و ما باید همش بشینیم یه گوشه تو مراسم و ... که حالا دارم میبینم اصلا اینطوری نیست.
واقعا تنها راهش فراموش کردنه البته اگه بتونم، چون وقتی بهش فکر می کنم خیلی لجم درمیاد.
RE: خاطره بد از مراسم عروسیم
شیوا جان من همه کارای عروسیمو مطابق میل خودم انجام دادم و اینقدر زحمت کشیدم که شب عروسیم مثل نی شده بودم.اما خیلی چیزا اونجوری که برنامه ریزی کرده بودم پیش نرفت با اینکه مسئولش خودم بودم. این تو همه عروسیا هست و اکثرا اونطوری که عروس دامادا میخوان نمیشه. من سعی میکنم به خاطرات خوبش فکر کنم و چیزایی که اذیتم میکننو بیاد نیارم فایدش چیه آخه؟؟؟؟؟
تازه شما برو خداروشکر کن اگه مطابق میلت نبوده حداقل خودت مسئولش نبودی و بقیه نظر دادن اگه مثل من خودت 2-3ماه زجرشو کشیده بودی چی میگفتی دوستم؟:302:
بهرحال الان مشکلی باهاش ندارم و خیلی چیزا که اونشب اشکمو دراورد شده جز خاطرات خنده دار منو همسرم:311: امیدوارم بزودی تو هم مثل من بی تفاوت شی و به خوبیهاش بسنده کنی
RE: خاطره بد از مراسم عروسیم
روژان عزیزم من هم تمام کارهای عروسیم رو خودم کردم. من تا ساعت 6 سر کار بودم . با یه مدیر سخت گیر و بدجنس که حتی یک ربع هم بهم مرخصی نمی داد. بعدش هم میفتادیم تو خیابون دنبال جهاز و بساط عروسی و خونه. هیچ کس هم نه نظر میداد نه کمک می کرد. ما هم دقیقا مثل شما شب عروسیمون کلی لاغر شده بودیم. مثلا دلم خوش بود که هر دو طرف راضی هستن! تازه تو فیلم ما همش فامیلهای ما وسطن. اونها کلا کشیدن کنار.همش هم ادعا می کنن که ماها رو دوست دارن. ولی تو عروسی ما همشون ماتم زده بودن. با وجود اینکه به میل اونها رفتار شده بود و هیچ کنتاکی بین دو خانواده نبود. اونوقت تو عروسی های دیگه حتی اگه قاطی هم باشه میرن با روسری کلی میرقصن و کلی هم خوشحالن.
RE: خاطره بد از مراسم عروسیم
خب حالا عزیزم نشستی واسه خودت داری نبش قبر میکنی که چی بشه؟؟
دردی هم دوا میشه؟
برمیگردی به اون زمان و همه چی گل و بلبل میشه؟
پاشو خانومی
پاشو برو یه دوش بگیر و یه شربت خنک جلوی آینه بخور
ببین چه حاااااااااالی میده
این روش به خیلیا جواب داده
تضمین 100% ;)
RE: خاطره بد از مراسم عروسیم
سلام shiva64
دوست عزیز پیشنهاد دارم نسبت به پست های قبلی که اعضا محترم در جواب شما تهیه کرده اند توجه نشان داده تا راحت تر مشکلتون رو مدیریت نمایید
موفق باشی:72: