RE: همش خودمو سرزنش می کنم
امیر تینا جونم اینکه خیلی خوبه. مهسا مادر واقعیت نبوده و نتونسته فوت بچه ی واقعیشو تحمل کنه و درک و تو رو به عنوان جایگزینی برای بچه ی از دست رفته اش انتخاب کرده بودن تا حال اون بهتر بشه. چرا این ادمو دوست داری که برای شخص تو احترامی قایل نشده و به عنوان یه جایگزین انتخابت کرده و حتی رفتار درستی هم باهات نداشته؟ اون نمی تونسته به اندازه ی مربیت برات خوب باشه عزیزم. شک نکن. اگه خوبی هم می کرده احتمالا کنارش بهت رنج و عذاب روحی هم می داده. پس فراموشش کن. فکر نکن واست مادر میشده. خوب کاری کردی برگشتی همون بهزیستی گلم. دوستی احترام و همه چی دوجانبه است. اون خانم که باهات یه همچین رفتاری داشته که حتی بعد اینهمه سال فراموش نکردی و ترس هم برات مونده بود ارزش یه لحظه فکر کردن هم نداره چه برسه دوست داشتن.
حالا نمی دونم اون اقا واقعا بابات بوده یا نه. اگه اونم بابای واقعیت نبوده دیگه بهتر! اصلا دلیلی واسه ناراحتی نداری.
نوشتی 10 11 نفری هستن کسایی که انقدر برات مهمن که توی ترسات صداشون می کردی. می دونی چقدر خوشبختی؟! می دونی من هیچکسی رو ندارم وقتی بترسم صداش کنم؟ اینهمه خوبی داری گل من. به اینا فکر کن.
نوشتی دوست دخترت رد کرده ازدواج باهاتو. چون ترسیده. باور کن امیر جان من خیلی خیلی دلم می خواست مثله تو حاضر جواب می بودم که وقتی بهم توهین می شه حداقل جوابه رو بدم دلم خنک شه نمونه سر دلم!! همونطوری که نوشنم اگه تو دوستم بودی همینطوری که هستی قبولت می کردم و تغییرت هم نمی دادم. اون دو تا مثالی که زدی توی پست های اولت همین تاپیک هیچ ایرادی نداشت رفتارت. مخصوصا حاضر جوابی ای که به اون خانم داشتی. مگه ما دل نداریم؟! هر کی برسه دل مارو بشکنه جوابشم ندیم؟ مگه دل مردم مهم تر ازدل ماست؟ وقتی یکی دهن گفتن و تیکه پروندن داره خوب باید بشنوه! اینایی که مثال زدی اصلا ایرادی ندارن.
ممکنه دلیلی که دوست دخترت نخواسته باهات ازدواج کنه چیز دیگه ای باشه. مثلا احساس کرده به اون اندازه ای که باید دوسش نداری یا هر چیز دیگه ای. تازه اگه الان قبول نکرده معنیش این نیست که هیچوقت قبول نمی کنه!
امیر تینا جان خواهر برادر که کلی داری. همون دوستات که باهاشون بزرگ شدی. همین دوستایی که الان باهاشون دوستی. پدر مادر واسه خودت گذشت گلم اما احتمالا اگه همسرت خونواده ی خوبی داشته باشه می تونی بعد ازدواج پدر مادر همسرتو تا حدی مثله پدر مادر خودت بدونی.
سعی کن اگه می تونی و وقت داری هفته ای یه بار با کسایی که دورن ازت و دوسشون داری اینترنتی ویدیویی صحبت کنی که ببینیشون و حس کنی کنارت هستن. اگه هم نمی شه بهشون تلفن بزن.
بیخود خودتو به خاطر گذشته ها ناراحت نکن. هیچ دلیلی نداره که خودتو سرزنش کنی. فکر نکن اگه پیش مهسا می موندی خوب میشد. فکر هم نکن که همه ی پدر مادرها خوبن. گذشته اتو همونطوری که هست قبول کن. بعدش برای اینده ات برنامه داشته باش.
هیچ دلیلی نیست که خودتو سرزنش کنی. تو خیلی خیلی خیلی خوبی! هم گذشته ات خوبه گلم هم اخلاقت عزیزم. تو واقعا خوبی.
RE: همش خودمو سرزنش می کنم
امیرتینا جان به نظر من اینکه می تونی حاضرجوابی کنی خیلی خیلی عالیه! ای کاش منم می تونستم و با یکی دو جمله وقتی یکی حالمو می گرفت حالشو می گرفتم کارو بارم به عصبانیت زیاد نمیرسید. اما فکر می کنم در این مورد کاری که لازمه اینه که سعی کنی ارادیش کنی. یعنی هر وقت که خودت می خوای حاضر جواب بشی و هر وقت هم که می بینی نباید چیزی بگی نگی. اینکارو من فکر می کنم با تمرین دادن خودت برای تاخیر توی این حاضر جوابی ها می تونی شروع کنی تا کم کم این تاخیر بتونه روی کنترل و ارادی بودن جوابدادنات اثر بذاره. وگرنه ویژگی خیلی خیلی خوبی داری! تنها کار اینه که ارادیش کنی که هر وقت می خوای بیاد.
RE: همش خودمو سرزنش می کنم
فکر کنم دارم ازدواج میکنم
ولی خیلی هم می ترسم
و همینطور خیلی هم خوشحالم که یه فرصت دارم که یه زندگی خوب درست کنم و سعی کنم گذشتمو (فقط جاهای بدش)فراموش کنم
{وای چقد کتابی حرف زدم نقطه سر خط}.
دعا کنید اشتباه نکنم و خوب بشه زندگیم.
RE: همش خودمو سرزنش می کنم
ببین اگه این کار رو به حد افراطی انجام بدی اعتماد به نفست میاد پایین. البته من نمیگم اصلا در مورد کارات فکر نکن و اصلا هم بابت کارای بدت شرمنده نشو ولی دیگه قرار نیست خودت رو بکشی که همین که ازشون تجربه کسب کنی و دیگه تکرارشون نکنی کافیه . در کل برای دو تا چیز چاره نیست : یکی مردن دومی کاری که اتفاق افتاده و تموم شده . حالا هی شما خودت رو سرزنش کن اگه فایده داشت ؟! منم تا حدودی اینجوریم ولی دیگه خودخوری نباید کرد وگرنه عزت نفست رو از دست میدی قرار نیست بزنی تو سر خودت که :223:
RE: همش خودمو سرزنش می کنم
خدا رو شکر خیلی از مشکلام یواش یواش داره حل می شه و خیلی خوشحالم
من یه مشکل جدید دارم
خواستم یه تاپیک جدید باز کنم گفتم شلوغش نکنم
مشکلم اینه
نامزدم یه بار رابطه جنسی داشته وقتی 18 سالش بود درسته مسلم نیست ولی مذهبی ه
منم اصلا پاک نیستم و چند ده بار با چند ده نفر رابطه داشتم
ولی خیلی حسودیم میشه .
عاشقشم .از دنیا بیشتر دوسش دارم ولی ....
RE: همش خودمو سرزنش می کنم
حسودیت نشه. اونوقتا که اصلا تورو نمیشناخته! نگران نباش. امیدوارم خوشبخت شی عزیزم.
RE: همش خودمو سرزنش می کنم
سلام
منم همینطوریم..
خدا نکنه یکی رو کمی حتی ناراحت کنم.. همش خودمو سرزنش میکنم و فک میکنم دلشو شکستم و یکی هم دل منو خواهد شکست.. همش میترسم که دل کسی رو بشکنم به سرم بیاد..
گرچه این اتفاق قبلا افتاده و هنوزم استرسش هست توی زندگیم..