نمایش نسخه قابل چاپ
اینکه صبر کنی پول دستش بیاد حکایت همون وعده سر خرمن هست! و اینکه شما یکدفعه بری در خونش و بگی همین امشب چک میخوام هم به شما چیزی نمیرسه.
خانومی در ابتدا آرامش خودت رو حفظ کن تا بتونی با صلابت با طرفت صحبت کنی به دور از هر گونه آشفتگی و زمان چند روزه ای رو براش در نظر بگیر.
طوری باهاش صحبت کن تا بفهمه قاطع هستی و هیچ چیز دیگه ای نظر شما رو عوض نمیکنه حتی اگه گفت همین امشب با شما عروسی میکنه!!!! شما فقط با احترام روی خواسته خودت پافشاری کن.
قبلا خيلي خوب بود بدون اجازه من اب نميخورد الان 20 روزي ميشه اينجوري شده كلا ادم فرصت طلبي در برابر ديكران هم,شب ميرم يه جك ازش بكيرم اينجور ادمي بعيد نيست بزنه زير همه جيز شب بركشتم نتيجه رو ميكم فقط دعا كنين واسم .جه ارزوهايي داشتم همش برباد رفت,من واقعا عاشقش هستم تا حدي كه ميكم اي كاش ازدواج كرده بودم يه بسر داشتن بعد اكه جدا ميشدم اشكال نداشت نميدونم اخه جرا اونكه بهترين موقيعتو داشت كه با من به هم بزنه بس جرا اينكارو نكرد اونكه ميدونه من جقدر احساساتيم جرا اينجوري ميكنه احساس ميكنم واقعا ديونه شدم اونم همين حرفو ميزنه ,به خدا واقعا واضيم الان ميرم بيرون يه ماشين بزنه درجا بميرم ,من جتي يه دوست دختر ندارم باهاش حرف بزنم اروم بشم ديكه بريدم,يعني بزارم اينهمه تلاشم هدر بره:316:
اون فرصت يك ماهه خوايت ولي ميخوام امشب يرم يهش فرصت يم هفته بدم بزار يه كم به زحمت بيفته تا بفهمه زندكي جيه ,دست خودن ميسن همش جمم به كوشيه ميترسم بعد از يه مدت باز مسل ديونه ها دلم تنك بشه بلند شم برم دم خونش التماس كنم
عزیزم مهم آینده شما هست که باید به خوبی رقم بخوره
اگه الانم ازدواج بکنی با چنین شخصیت بی ثباتی که خودتون هم متوجه شدی عاشق شما نیست بکنار حتی برای عروسی کردن هم خونه رو بهونه کرده حتی با پول شما خونه خریده ولی باز ...................
الان موقعیتت سخته و میدونم خیلی ناراحتی ولی بخاطر خوشبختی خودت در آینده تحمل کن و جدا شو
یه روزی نرسه خدای نکرده بعد از مدتی بیای اینجا تاپیک بزنی با شوهر بی مسئولیت و خیانتکارم چکار کنم؟!
بنظرت از الان جلوی این اتفاق ناگوار زندگیت رو بگیری بهتره یا بری و خدای نکرده سرت به سنگ بخوره ؟
در ضمن حالا که ازدواج نکردی اینطور حساسی، فکر کردی بعد از ازدواج میتونی بدون داشتن هیچ حسی راحت جدا بشی که میگی کاش باهاش ازدواج میکردم بعد طلاق؟؟ الان مجردی فرصت خوبی داری بعد از طلاق آینده ات چی میخواد بشه؟!!
خواهشا" با اینجور احساسات داغ ، آینده خودت رو به بازی نگیر خانومی.
خودت میگی اون از اول همچین تمایلی به تو نداشته و از ازدواج حرف نمی زده، و این رابطه از طرف تو هست که سر پا مونده. من از بعضی خانوم ها تعجب می کنم واقعا، که چرا یک ذره عزت نفس ندارن؟! از قدیم گفتن واسه کسی بمیر که برات تب کنه. و از بس تو این جامعه تو سر ما زنها زدن که فکر می کنیم برای به دست آوردن یه مرد باید آویزونش بشیم و همه جوره تحمل کنیم.
معنای دوست پسر و نامزد هم متفاوته از هر لحاظ. ولی اخیرا مد شده توی همدردی فارسی را پاس میداریم و نمی گوییم دوست پسر ، می گوییم وخواستگار و یا نامزد! اینطوری که نمیشه درست راهنمایی کرد!
یعنی بذارم اینهمه تلاشم هدر بره؟
مگه پسر کالا هست که برای به دست آوردنش تلاش بکنی؟ خیلی عجیبه که ما رابطه ها را نه به صورت یک رابطه دو طرفه انسانی، بلکه یک شی ء و کالا می بینیم که اگر به دست بیاوریم به هر قیمتی، حتی علی رغم میل باطنی طرف مقابل، خودمونو برنده میدان می بینیم. من خیلی از نمونه های مشابه شما را دیدم که به وصال معشوق رسیدند ولی معشوق بعد عقد متوجه شده که علیرغم میل باطنی و با تلاش های بی وقفه دختر تن به ازدواج داده ( همون کلک های دخترانه که همه بلدیم و نمی گم که آقایون متوجه نشند ! ) و سرد شده، خیانت کرده و هزار درد بی درمان دیگه.
من شما را تشویق میکنم عزت نفستون را ببرید بالا و به خودتون مسلط باشید. گربه که نمیخواید تور کنید طرف مقابل هم ادمه اگر نمیخواد بذارید بره پی زندگیش!
عزیز دلم اول از همه پولتو پس بگیر البته نه با دعوا چون بیشتر لج میکنه...با ملایمت پولتو پس بگیر که حس نکنه میخوای ترکش کنی...دوستان کاملا درست میگن رابطه ای که تو فقط داری مایه میذاری و اون فقط تماسا میکنه و هیچ کاری برای بدست اوردنت انجام نمیده هیچ فایده ای جز بیشتر وابسته شدن تو نداره واینکه درسته ترک کردنش خیلی خیلی سخته اما بهتر ازینه که یه سال بعد اگه ازدواج کرده باشی با یه روحیه ی داغونتر بخوای جدا بشی...منم الان چند هفتس رابطه ی بسیار غلطمو تموم کردم..خیلی برام داره سخت میگذره اما هر وقت عقلانی نگاه میکنم میبینم چه کار خوبی کردم که ادامه ندادم چون قصد ماهم ازدواج نبود و من فقط داشتم خودمو گول میزدم....برای چند دقیقه احساسو بذار کنار و عاقلانه فکر کن...موفق باشی :72:
ممنونم از همه دوستان كه راهنماييم كردين,از بولم كه 100%مطمعنم بس ميدهوولي خوب اكه منو نميخواد جرا با اينهمه اذيت كردن من بازم باهام مونده من وحشتناك رفتارام بجه كانه و عصبي بوده بعضي وقتا فكر ميكنم نكمه من مشكل دارم مسلا اكه كسي جتي بجه ي كوجيك فاميلشو ببره خونه من به شدت عصبي ميشم و حالم بد ميشه,ميكه اكه ميخواسنم خيانت كنم راحت ميكردم ميكه اون دختر واسه دوستم بوده شكاره ي دوستنو داشته ,ديشب رفتم خونش ولي جون بجه هاي برادرش بودن كجبور شدم جيزي نكم اونم خوب بود ولي همين كه اونا رفتن باز دعوا شد وحشتناك در نهايت هم با كوتاه اومدن من اروم شد ميكه جرا وقتي بهت ميكم اس نده قبول نميكني ميكه بزار جند روز به حال خودم باشم خوب من مينونم اس ندم ولي زقتي ميبينم همون موقع فاميلاشو مياره و مهموني ميكيره عصبي ميشم ميترسم به هم بزنم در اينده بشيمون بشم با خودم ميكم بزار باهاش باشم منم مسل خودش بشم ميرم جت ميكنم دوست بيدا منكنم :316:واقعا ديكه موندم جيكار كنم
نیاز جان..میخوای یه مدت کوتاه بهش وقت بده اما خوب فکر کن..بخدا احساسات آدمو کور میکنه و باعث میشه فقط خوبیاشو ببینی...موفق باشی
تصميم كرفتم يه مقدار بهش وقت بدم تا قبل از محرم نميدونم من هميشه عقيده داشتم كه هرجي قسمت باشه همون ميشه من كه به هرحال اشتباه يا درست اين همه سال صبر كردم طاقت اوردم حالا يك ماه ديكه هم صبر ميكنم بلبينم جي ميشه از همه دوستان هم ممنونم كه منو راهنمايي ميكنن
من اينارم يادم رفت بكم من حتي به اين اقا هم كفتم كه تصميم دارم اصلا مهريه نزنم و فقط جند شاخه كل بزنم البته خودش كفت نه هرجي مطابق عرف هست بزن مهريه ,قبلا كه ميخواستيم خونه بخريم كفت به نام من باشه ولي بعدا كه ديد بولي كه اون ميذاره خيلي بيشتره قبول نكرد و زد زير حرفش,با خودم فكر كردم اخه اكه يه روزي بخوام جدا بشم مهريه رو كه الان 112 سمه بيشتر نميدم تازه اونم قسطي خوب اين همه دوندكي واسه ماهي 200 تومن به جه درد من ميخوره خوب واسه همين تصميم كرفتن هيجي نزنم ولي بازم انكار كه نه انكار فكر ميكنم اكه هر بسر ديكه اي بود از خوشحالي كيف ميكرد و زود همه جي رو رديف ميكرد
اتفاقا برعکس عزیزم، هیچ پسری قدر شرایطی رو که راحت بدست بیاره رو نمیدونه...نقل قول:
نوشته اصلی توسط niaz64