سلام وقت بخير من ازتون راهنمايي خواستم . مشكل من انقدر لاينحل وپيچيده است كه ........به هر حال ممنون
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام وقت بخير من ازتون راهنمايي خواستم . مشكل من انقدر لاينحل وپيچيده است كه ........به هر حال ممنون
سلام
شما یک خواهر شوهر بی بند و بار داری و یک خانوده شوهر و خود شوهر بی مسئولیت و بی منطق!
میگی طاقت دوری بچه ها رو نداری و سالها داری میجنگی! ولی بدون نتیجه؟ با اینحال دوست داری بری سر خونه و زندگیت.
برای حل مشکل اول بریم سراغ اصلی ترین و بانی این مشکلها یعنی خواهر شوهر! به نظرت خواهر شوهرت پشیمان شده و توبه کرده؟ یعنی احتمال میدی بر فرض رفتی سر خونه و زندگیت دوباره با مسائل خواهرشوهرت دست به گریبان نمیشی؟
مسئله دیگه فکر میکنم بحث لجبازی شوهرت باشه بخاطر به اجرا گذاشتن مهریه (البته گرفتن مهریه حق شما هست)
شما در طی این سالها کسانی رو بعنوان واسطه فرستادی سراغ شوهرت در صورتیکه به گفته خود شما شوهرت تحت تاثیر خانواده اش قرار داره پس بهتر نیست اینبار متمرکز بشی روی خانواده شوهرت تا رضایت شون رو بدست بیاری؟
اگه خواهر شوهر واقعا توبه کرده باشه میتونی خودت با ایشان صحبت کنی و ازش بخوای باعث از هم پاشیدن یک زندگی نشه چون توبه واقعی هم اظهار پشیمانی هست و هم جبران گذشته.
همچنین از افراد معتمد محل کمک بخوای تا با خانواده شوهرت صحبت کنند ، افرادی مثل امام جماعت مسجد محل
شما از طرف خانواده شوهر طرد شدی راهت رو هم باید از طریق خانواده شوهر باز کنی
سلام سارا عزيز ممنون از لطفتون- توبه؟؟؟؟ او عضو وسازمان دهنده يك باند فساد است توبه كند!!چند بار بازداشت شده !خانواده اش هم خبر دارند ولي ميگويند از پس اش برنمي آيند! از همه قشر وصنف واسطه فرستادم ولي شوهرم فقط بخاطر حرف مردم!والقائات خانواده اش لجبازي ميكند وضرب المثل، سر زير برف كبك است.ومورد مهم اينكه خودشون ومردم را گول ميزنند كه هر كاري كه مرتكب ميشود ميگويند كه من برايش حرف در آورده ام !ولي نميفهمند مردم نان را با دهان ميخورند نه با گوششان. همه حتي امام جماعت ومعتمد محل و......قباحت اعمال آنها را اذعان ميكنند ولي چكنم نميتونم از بچه هام بگذرم ،نگران آينده شان هستم.خودم كه تباه شدم ،بخاطر بچه هايم ميجنگم .اگر راه ديگري به ذهنتون رسيد بخاطر معصوميت بچه هام كمكم كنيد ممنون
جای سئوال که بسیار زیاد ست اما من مطالب شما را عینا همینگونه که به تصویر کشیدید می پذیرم که البته جای نقد بسیار دارد و به نطر من شما نقد از خودتان را درست انجام نمی دهید و دچار اشکالات اساسی است .
اما این شوهر بی مسئولیت ، دهان بین و نابالغ که زندگی خود و بچه هایش را برای یک خواهر فاسد فنا می کند بنا بر گفته ی مشاورانی که نزدشان رفته اید به چه درد زندگی کردن می خورد ؟
اگر مسئله ی شما بچه ها هستند و بستر ناسالم تربیتی که عمه ی آنها با آنها زندگی می کند و رئیس باند خلاف است و در شهر کوچک همه از حال و روز این عمه و خانواده اش آگاه هستند خب سراغ همین آقای امام جماعت و مغتمد محل بروید و برای آقای همسر عدم صلاحیت بگیرید .
سلام ممنون از توجهتون ميتونم عدم صلاحيت همسرم را بگيرم ولي نميتونم خودمو راضي كنم،،اون هم قرباني توطئه هاي خواهرش شده ودلم براش ميسوزه،دروغ چرا،هنوز نميتونم ازش منتفر باشم،چون منهم مقصر هستم ،چون اولا از همان اول جريان را با همسرم در ميان نگذاشتم چون معتقد بودم ماه پشت ابر نميمونه وچرا همسرم از دهان من بشنود،غافل از اينكه خواهر شوهرم از من بعنوان وسيله استفاده كرد،دوما فكر ميكردم هيچي نميتونه به عشق ما صدمه اي بزنه(خيلي مغرورانه )و سوما خيلي سادگي كردم وبجاي اينكه با خواهر شوهرم بجنگم همسرم را تحت فشار گذاشتم.واورا با فتنه ودشمن زندگي ام تنها گذاشتم.خانواده ام گفتند اگه مهريه را به اجرا بگذاري ميترسه وبرميگرده (ولي بيشتر منجر به لجبازي اش شد)البته از همان اول هم معلوم بود كه من ساده نميتونم حريف آنها بشم. همه از وضعيت او آگاه هستند ولي همه از ترسشون به روي خودشون نمي آورند واز در دوستي با اون در مياند تا از صدمات او ايمن باشند.يكبار ازعروس خاله شون پرسيدم چندشتون نميشه با او رفت وآمد داريد؟گفت :تحمل ميكنم انگار در جهنم هستم ولي چكنم اگه بامن لج كنه با شوهرم ارتباط برقرار ميكنه وزندگي مو ازم ميگيره.چاره اي ندارم!همه از ترس بهش احترام ميگذارند.باعث اخراج يكي از همكارانش شد كه البته برادر زاده امام جمعه شهرمان بود!اعجوبه اي است براي خودش،البته همه كارهاش در پشت پرده وبا سياست استودر ظاهر بچه خلف امام.ومن وهمسرم انقدر ساده! كه زندگي مونو باختيم. ميدونم هيچ راهي ندارم ،فقط يك معجزه ميتونه زندگي مو برگردونه،ومن فقط با اميد به آينده ،منتظرم ،شايد كسي ،جايي،راهي ،اتفاقي،..............تمام روزها ولحظاتم با گريه وضجه ميگذرد وتوكل به قدرت خدا،نميدانم چرا خدا كمكم نميكنه چقدر صبر كنم،بخدا دلم براي بچه هام لك زده فقط يكبار بغلشون كنم ،فقط يكبار بگن ماما،
همسر شما مرد بالغ و عاقل است. به جای این که دلتون به حال همسرتون بسوزه، دلتون به حال بچه بی گناهی بسوزه که از دو سالگی تنهاش گذاشتید. و البته بچه بزرگترتون هم!نقل قول:
نوشته اصلی توسط آميتيس
اگر همه شهر به کارهای زشت این خانم واقف هستند، چطور همکارش را اخراج کردند و خود خانم هنوز دبیر است؟
گفتید که مرکز فساد دارد و همه او را می شناسند، از طرفی نوشتید که ظاهرش بچه خلف امام است؟!؟!
5 سال جدا از همسر زندگی کردن و کشمکش های این بین ( به اجرا گذاشتن مهریه و ... ) راه برگشت را خیلی سخت کرده. بهتر است عدم صلاحیت خانواده همسر را بگیرید و بچه ها را نزد خودتان بیاورید. البته اگر تا این حد که گفتید وضعیت خانواده پدربزرگ بد و فاسد است.