RE: نمیدونم چرا اینقدر من رو با دیگران مقایسه میکنه.راهنمایی کنید.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فکور
سلام دوست عزیز
خواستم بهتون بگم شما احتمالا در برابر مادرتون منفعلانه عمل کردی که ایشون ادامه داده.میتونی خیلی مودبانه بگی مادر عزیز من از زندگیم راضی هستم مهم احساس خوشبختیه که من دارم پس بیا و از چیزای خوب حرف بزن خیلی ببخشید ولی دوست ندارم این جور حرفا رو دوباره بشنوم .
چند بار که جوابی با این محتوا به مادرت بدی مادرت قانع میشه.اگه در جواب مادرت چیزی نگی که ایشون فکر میکنه موافق هستی و ادامه میده...
اگر به مادرم بگم دوست ندارم ديگه از اين حرفا بشنوم بلافاصله ميگه تو بي احترامي كردي و قهر و گريه و زاري.
مشكلاتي كه مادرم در جريان اونا هست مشكلاتيه كه علني هست مثلا همون بدقولي ها از طرف خانواده ي همسرم و...
و خيلي هاش بدليل دفاعي كه از خودم كردم در برابر حرفهاي مادر شوهرم و غيبت ها و بدگويي هاش.
مادر شوهرم اگر با من و شوهرم اختلاف داشت به مادرم ميگفت.زنگ ميزد و تعريف ميكرد كه دخترت فلان و بسان و بهمانه
و
مادرم به من ميگفت و من از خودم دفاع ميكردم و مجبور به توضيح بودم.
اين هم از فاميل شوهر من.
RE: نمیدونم چرا اینقدر من رو با دیگران مقایسه میکنه.راهنمایی کنید.
ديروز مادرم و مادر شوهرم توي يه مهموني با هم روبرو شدن و مادر شوهرم يه عالمه غيبت منو كرده پيش مامانم كه دختر شما پر از عيب و ايراد هست و يه مشت حرف مزخرف ديگه.
مامانم هم ناراحت شده و به من گفت كه مادر شوهرت اينجوري گفته .من هم ديگه به هم ريختم و هم با مادرم دعوا كردم حسابي و هم زنگ زدم به مادر شوهرم و هر چه لايقش بود رو بهش گفتم.
واقعا مادرم مقصر هست.اخه مادرشوهرم هر چه قدر هم بدي گفته مادرم نبايد ميومد به من ميگفت.
داغونم خيلي.