RE: اختلافای عقیده ای نامزدمو خونوادم
از همه دوستان تشکر میکنم:72::72::72:
دیشب با همسرم منطقی و آروم حرف زدم،بعضی چیزارو من گفتمو اون گوش داد و قبول کردو بعضیاشم اون گف،به یه نتیجه هایی رسیدیم و خیلی خوب شد،ما باید تو این دوره محدودیت رو قبول کنیم،هرچند واسه همسرم باتوجه به فرهنگش بعضی چیزا که خانوادم مطرح میکنه واقعا سخت گیری بی مورده که فقط جز کدورت هیچی نداره و باعث شده من بیخودی استرس داشته باشم و دست پاچه شم،ولی بهرحال به یه نتیجه هایی رسیدیم، جز یه مورد که نتونستم بگم آخه واسه خودمم یکم مسخره میاد که هی هرروز هرروز همسرم زنگ بزنه به بابام بگه آقا اجازه یه ساعت با دخترتون و همسرم میتونم برم پارک نزدیک خونتون قدم بزنیم؟بنظرتون واقعا این چیزی که مطرح کرده بابام واقعا منطقیه؟خب من با چه منطقی همسرمو متقاعد به اینکار کنم؟ بخدا انقد همسرمو دوس دارم که از خدامه فرصتی پیش اومد ببینیم همو ولی از وقتی اینطوری شده دوس ندارم ببینمش تا بلکه تا عروسیمون مشکلی پیش نیاد و کدورتی نشه،خب منم تا یه حدی میتونم همسرمو متقاعد کنم بعضی چیزارو رعایت کنه ولی بیشتر از اون دیگه دلخوری پیش میاد بین همسرمو بابام.اونروزم مطرح کردم تو خونمون که من تا میام حرف بزنم جبهه میگیرین و نمتونم حرفمو بزنم،اگه واقعا محیطی بود که حرفمو میتونستم بزنم خیلی راحتتر مشکلمو حل میکردم
RE: اختلافای عقیده ای نامزدمو خونوادم
عزیزم چون هنوز خونه بابات هستی و داری با اونا زندگی میکنی باید برای بیرون رفتن هات اونا رو در جریان بزاری .به هر حال هنوز خونه پدرت زندگی میکنی و اون ها مسئول تو هستند .وقتی عروسی گرفتین و رفتین خونه خودتون دیگه همه چیز با همسرته .
لازم نیست همسرت زنگ بزنه از بابات اجازه بگیره .خودت وقتی میخوای با همسرت بری بیرون به بابات بگو که بابا همسرم داره میاد دنبالم میریم تا فلان جا کار داریم و بر میگردم .یا مثلا بپرس شما چیزی بیرن نمیخواین یا کاری ندارید؟
همین که در جریان بزاریشون کافی هست .
یک چیز دیگه فکر میکنم که توی خونه یک مقدار به مادرت کمک کن و بعد با همسرت برو بیرون .مادرت به خاطر اون همه کاری که گفتی یکم شاکی هست ، حق داره اونم دست تنهاست و به خصوص چون فرزند اول هستی .وقتی قبلش کمکش کرده باشی اون هم شکایتی نداره .
RE: اختلافای عقیده ای نامزدمو خونوادم
لازم نیست همسرت زنگ بزنه از بابات اجازه بگیره .خودت وقتی میخوای با همسرت بری بیرون به بابات بگو که بابا همسرم داره میاد دنبالم میریم تا فلان جا کار داریم و بر میگردم .یا مثلا بپرس شما چیزی بیرن نمیخواین یا کاری ندارید؟
.................................................. .................................................. .............
من تا حالا بیخبر با نامزدم جایی نرفتم ،موقعی که خونوادم خونه بودنو نامزدم ازم خواسته بریم بیرون،بشون گفتم میاد دنبالم تا بریم،یا اگه از قبل مثلا خواهرش دعوت کرده بوده ازهمون قبلش گفتم که خواهرشوهرم دعوتم کرده، خب اینا یعنی چی؟بچه که نیستیم مثل بچه ها اجازه بگیریم واسه هر کار کوچیک و بزرگی،آخه یه ساعت دور زدن با ماشینم آقا اجازه میخواد؟خب من که بهشون میگم کجا میرم
RE: اختلافای عقیده ای نامزدمو خونوادم
RE: اختلافای عقیده ای نامزدمو خونوادم
شیوای عزیزم سلام ..
منم مشکل شما رو داشتم .. پدرم میگه تا وقتی که عقد کرده ای باید ساعت 10 شب خونه باشی .. و اگه دیرتر میشد ما مدت ها تو خونه دعوا داشتیم و بهم بی محلی میکردن .. همسرمم همیشه شاکی بود از این قضیه ..
چند دفعه با پدرم صحبت کردم و ایشون میگفت اصلا نامزدت باید بیاد از من اجازه بگیره که تو رو ببره حتی تا سر کوچه .. من اجازه نمیدم حتی بیاد تا دم در ببینتت .. و یه مدت هم واقعا این کار رو کرد !! اجازه نمیداد من همسرمو ببینم ..
چند وقت گذشت و حساسیت پدرم کم شد .. تا جایی که الان ساعت 4 صبح هم میام خونه چیزی بهم نمیگه !! و با همسرمم صحبت کردم و گفتم شرایط خانواده ی من اینجوریه .. دوس ندارن من دیر برم خونه .. ایشونم تا جایی که میتونه سعی میکنه زود بریم که باعث دلخوری نشه ..
عزیزم زندگی دوران عقد همینه . باید هوای هر دو طرف رو داشته باشی .. الان پدر و مادرت حساس شدن و فکر میکنن همسرت تو رو از اونا دور کرده .. بهشون ثابت کن که اینجوری نیست .. و سعی کن تو حرفات و کارات از خودت و همسرت ( ما ) بسازی که متوجه بشن الان شما یه خانواده حساب میشین ..
امیدوارم مشکلت حل شه عزیزم :72: