سلام عزیزم
یه مدت کار به کارش نداشته باش
بهش بی توجهه باش بعضی وقتا مردا دوست دارن تو لاک خودشون باشن
یه مدت رهاش کن در حد نیاز باهاش حرف بزن قهر نکن ولی مثل خودش باش
برمیگرده مطمئن باش :43:
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام عزیزم
یه مدت کار به کارش نداشته باش
بهش بی توجهه باش بعضی وقتا مردا دوست دارن تو لاک خودشون باشن
یه مدت رهاش کن در حد نیاز باهاش حرف بزن قهر نکن ولی مثل خودش باش
برمیگرده مطمئن باش :43:
سلام روژان عزیز
اتفاقا تجربه مواجهه با چنین آدمهایی رو داشتم. چون خودم کارآفرینی کردم و میدونم چقدر سخته تو این شرایط
اقتصادی تا حدودی میتونم درک کنم چه معضلاتی داره اما همسر شما شخصیتش از نوع ++A هست در
سبک مدیریتی. یعنی کسانی که همه زندگیشون کارشون و اهداف متعالیشون هست و در واقع کار رو فدای زندگی
می کنن. این تیپ افراد اصلا پول دوست نیستن و بسیار مهربان و دلسوز هم هستن اما اهداف متعالی کاری
براشون خیلی مهمه. اینطوری احساس مفید بودن میکنن.
آیا همسر شما بیش فعالی هم دارن؟ یعنی باید انرژی زیادش رو جایی تخلیه بکنه؟
احتمالا همسر شما از تیپ جاه طلب و چالش گر هست. این تیپ افراد دائما به دنبال این هستن که توی زندگیشون
چالش ایجاد کنین و به اهداف متعالی خودشون برسن و هرگز این اهداف متعالیشون تمام نمیشه.
اگر شما خواهان محبت و یک زندگی معمولی کنار همسرتون هستین باید بگم در اشتباهین و باید بدونین این
تیپ افراد از کار زیاد و ایجاد چالش های گوناگون برای زندگیشون لذت می برن .
اما نا امید نباش! راه درست مواجهه با این افراد اینه که تنهاشون نذاری و سعی کنی بهشون تعادل رو یاد
بدی. من هنوز نمیدونم که همسر شما دارای ویژگیهایی که گفتم در بالا نظیر بیش فعالی هستن یا در مدیریت
مجموعشون چطور عمل می کنن؟
آیا دارای بدهی سنگین هستن و در مدیریت مجموعه ضعف دارن؟
قبل از ازدواج و در دوران نامزدی در فعالیت های اجتماعی ، دانشجویی و ... زیاد داشتن؟
دلیل پرسیدن این سوالات اینه که بهتر شخصیتش درک بشه.
به سوالاتم پاسخ بدین تا بتونم بیشتر راهنماییتون کنم.
بهار جون مرسی عزیزم که موضوع منو پیگیری کردی.در مورد سوالاتت باید بگم:
1- آیا همسر شما بیش فعالی هم دارن؟ یعنی باید انرژی زیادش رو جایی تخلیه بکنه؟
والا نمیدونم بیش فعالی چیه زیاد تجربه ندارم. از گوشه و کنار شنیدم بچه های شیطونو میگن بیش فعال اما همسرم از بچگی همیشه تو خودش بوده و کمرو و خجالتی و فوق العاده(خیلی خیلی خیلی) باهوش بوده و هست. هوششم فقط ریاضی و علم نیست. حتی تو موارد کاربردی هم باهوشه. مثلا اگه در مورد یه کار که هیچ اطلاعی ازش نداره هم سوال کنن 10 تا ایده فوق العاده براش داره. قبلا که تو شرکت بزرگی کار میکرد خیلی قبولش دارن.با اینکه خودشم ارزش خودشو میدونه اما فوق العاده آروم و خاکیه.
2-ر مدیریت مجموعشون چطور عمل می کنن؟
آیا دارای بدهی سنگین هستن و در مدیریت مجموعه ضعف دارن؟
قبل از ازدواج و در دوران نامزدی در فعالیت های اجتماعی ، دانشجویی و ... زیاد داشتن؟
راستش مدیر نمونه ایه. خیلی فرصت پیشرفت به زیردستاش میده. وقتی درآمدا وصول میشن اول حقوقا رو پرداخت میکنه حتی اگه خودمون خیلی گیر باشیم. تا حالا یه دشمن هم نداشته چون خیلی بی ادعاست.از همه همسن و سالاش موفقتره. خیلی کم حرفه. یعنی حرفی رو میزنه که لازمه. اضافه نمیگه. همیشه بهش میگم خسیسیت میاد بیشتر حرف بزنی؟. عاشق موضوعات علمیه. خیلی فکرش بازه. هیچ تعصبی نداره هر موضوعی براش قابل تحمله. تا حالا ازش غیبت یا بدجنسی نشنیدم. اما عاشق ادمای شلوغ و شوخه که میخندوننش. هم شخصیت من و بیشتر دوستاش اینطورین دقیقا برعکس خودش.
در مجموعش مشکلی نداره فقط پروژهاشون جوریه که شبانه روزیه. تو این ماه یکی از تکنسیناشو ارتقا رتبه داد و کردش سرپرست کارگاه که اون اقا بی جنبگی دراورد با یکی از کارفرماها دعوا کرد و کارفرما از همسرم خواست اخراجش کنه. این موضوع خیلی براش سخت بود چون تو این شرایط سخته از بیرون یکیو نشناخته بیاری بذاری سرجای این.
راستش قبل ازدواج زیاد فعالیت جمعی نداشت و برعکس تک رو بود. بعد ازدواج خیلی روش کار کردیم و مشکل گوشه گیریش بهتر شد. الان تو محل کارش خیلی با اعتماد به نفس به نظر میاد(واقعا هم هست برعکس حالای من) فقط خیلی با کسی قاطی نمیشه که تو برداشت اول حتی مغرور هم به نظر میاد .
روژان عزیز
برای اینکه با بیماری بیش فعالی آشنا تر بشی لینک زیر رو بخون
اختلال بیش فعالی چیست؟
آیا همسرت زیاد حرکات دست و بدن رو با سرعت انجام میده؟ مثلا تکون دادن مدارم پا یا دست ها ، ور رفتن با یک
وسیله و بطور کلی آیا آرام و قرار نداره و نمیتونه تمرکز کنه روی چیزی؟
همسر شما بیشتر رفتارش به افراد خیلی باهوش میخوره. اینطور افراد اغلب درونگرا ، کمرو ، آرام و بیتوجه به
اطرافشون هستن.
اگر حرکات غیر نرمال نظیر فعالیت زیاد ، عدم آرامش ، عدم تمرکز و ... که در لینک بالا اشاره شده رو ندارن پس به
بیش فعالی مبتلا نیستن و به دلیل مسئولیت زیادشون هست که به شما و کلا زندگی بیتوجهن.
شما باید اگر میتونی توی کار به همست کمک کنی. بهش تعادل رو یاد بدی. چون افراد مورد اعتمادش کم هستن
مجبوره خودش خیلی کارها رو انجام بده. این تیپ افراد مطالعه رو خیلی دوست دارن و زندگیشون رو وقف علم و
دانش می کنن.
طبیعتا کمی زندگی باهاشون سخته. اما برای اینکه نرمال بشه بهتره پیش یک روانشناس برین و ازش بخواین
براتون شخصیت شوهرتون رو آنالیز کنه.
شما مسلما با گفتگو ، قهر یا دعوا به نتیجه نمیرسین و همسر شما باید کاملا بررسی بشن و راه مواجهه درست
مناسب با تیپ شخصیتی ایشون به شما آموزش داده بشه.
اما سعی کنین باهاش همراهی کنین. سعی کنین شما هم مطالعه کنین و خودتون رو به مطالعه علاقه مند نشون
بدین. باهاش مباحثه علمی کنین. تو کارش بهش کمک کنین. اون وقتی حس کنه درکش می کنین بیشت براتون
وقت میذاره. سبک زندگیش اینطوره که تلاش کنه و به علمش اضافه کنه. پس شما همسرتون و زندگیتون رو بابقیه
مقایسه نکنین. بهتره علایق مشترکتون رو پیدا کنین و اون نقاط مشترک رو پر رنگ تر کنین و از با هم بودن به شکل
مشترک که هر رو دوست دارین لذت ببرین.
حتما به یک روانشناس خوب حضورا مراجعه کنین و ازشون بخواین راهنماییتون کنن.
همسر شما به شما بیتوجه نیست. سیستم اون این طوریه. زندگی با افراد اهل علم و دانش و زیادی باهوش کمی
سخت و متفاوته. سعی کن چنین افرادی رو بشناسی و روش برخورد مناسب رو یاد بگیری.
ضمنا از این افراد توقع کمک در کار خونه رو نداشته باش. اونها ذهنشون دائما دنبال پرورش ایده های جدیده.
موفق باشی.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط رها - مامانی
مرسی رها جون.ما هیچ وقت ازین قهرا که باهم حرف نزنن نداریم. همسرم که فقط وقتی ناراحت میشه میگیره میخوابه بعدش بیدار شد چیزی یادش نیست. من ولی خودمو میگیرمو و...
این چند روزم همین کارو کردم یعنی اینقدر کار داشتم که شب خونه بودم نای کاری نداشتم مینشستم جلو تی وی یا کامپیوترم و بعد خسته و خواب. ظاهرا جواب داد اما اثرش کوتاه مدته. یعنی تا وقتی من به روال عادی برگردم مراعاتمو میکنه و بعد دوباره همون اوضاع. والا من اصلا ادمی نیستم که وقتی ناراحت نیستم بتونم خودمو اونجوری نشون بدم وقتی کم محلش میکنم که واقعا دارم عذاب میکشمو از پا درمیام. یعنی این بازی برنده نداره متاسفانه دوستم:302:
سلام روژان عزيز
با اين چيزايي كه نوشتي فكر ميكنم همسرت مهارت هاي ارتباط با زنها رو بلد نيست و نمي دونه كه موقعي كه تو ناراحتي چه كاري بايد انجام بده. شايد براي فرار از ناراحتي مي خوابه . رفتن پيش يك مشاور همراه همسرت خيلي مي تونه بهت كمك كنه. به نظرم در حضور يك مشاور انتظاراتت رو بگو تا مشاور كمكتون كنه كه اين رفتارها و بي توجهي ها درمان بشه. اميدوارم زودتر مشكلت حل بشه.
مرسی بهار جونم. باز آرومتر شدم. میدونم خیلی گرفتاره.این روزا رفتارش بهتر شده. امروز اومد دفترم بهم سر زد البته یه کار غیر واجبم باهام داشت.شبم ساعت 8خونه بود. اما نمیدونم چکار کنم تا رفتارش همیشه اینطوری باشه؟؟؟اخه میدونم سرسنگینی جواب میده اما من آدم اینکار نیستم تازه بعدش عادی میشه. مثل غر غر کردنم که براش عادی شده. راستی همسرم از هر نوع فعالیت و دلمشغولی من حمایت میکنه اما خودم نمیتونم لذت ببرم اخه مگه میشه از سر کار بیای و وقتی یه خونه پر از محبت بهت ارامش میده دوباره بزنی بیرون با دوستات بگردی یا بری مثلا کلاسو...من نمیتونم. همش تو فکر همسرمم. دوست دارم لااقل3-4 ساعتی که تو خونه بیدارم با همسرم باشم.اگه راهی به نظرت میرسه که کمک کنه از وابستگیم به همسرم و اینکه بدون اون واقعا بهم خوش نمیگذره کم کنم راهنماییم کن. واینکه اصلا اینکار لازمه؟؟؟ مگه پایه زندگی وابستگی عاطفی نیست؟؟؟
روژان عزیز دوست خوبم
به نظر منم لازمه به یه مشاوره خوب مراجعه کنی شاید مشکلات شما کمی عمیقتر و ریشه ای تر از این مواردی باشه که من و دوستان همدردی اینجا متذکر شدیم .
موفق باشی عزیزم :72::46:
یکبار دیگه این متن بالا رو که آوردم بخون.نقل قول:
نوشته اصلی توسط bahar.shadi
شما باید بیشتر با روحیات همسرت آشنا بشی.
تا وقتی بخوای به شیوه خودت بهش محبت کنی و با شیوه خودت انتظار پاسخ گرفتن رو داشته باشی
چیزی تغییر نمی کنه. باید ببینی همسرت چطور شخصیتی داره و بعد بهش تعادل رو یاد بدی.
حتما به یک مشاوه حضوری یا یک روانشناس به تنهایی مراجعه کن.
:72:
مرسی بهار جون اتفاقا نظرت خیلی بدلم نشسته چند وقتیه دلم میخواست برم پیش کسی حرف بزنم که بهتر بتونه کمکم کنه. حتما اینکارو میکنم. تفاوت اولین چیزیه که باعث جذب دو تا آدم بهم میشه اما بعد تو زندگی مشترک خودشو نشون میده.راستی امروز همسرم زنگ زد گفت پروژه وقت گیرشو میخواد بده یه شرکت دیگه انجام بده گفت خودمم خسته شدم نمیتونم به زندگیم برسم.یه مسافرت نمیتونم برم . من اصلا خوشحالی نشون ندادم. بدو دلیل یکی اینکه اینقدر این تنهاییها روم اثر گذاشته که دیگه بیتفاوت شدم دوم اینکه خواستم اگه بخاطر من اینکارو میکنه عذاب وجدان نگیرم بعدش بابت تشویقش.(بدجنسم نه) حالا ببینم چقد راست میگه. نه اینکه دروغگو باشه نه اما خیلی در برابر انجام پروژه های بزرگتر وسوسه میشه. دیگه نمیخوام بذارم نا امیدم کنه. فعلا عکس العمل خاصی نشون ندادم فقط گفتم. فکراتو بکن.ازتون ممنونم بوووووووووووس