این طور که پیداست قضیه مالکیت باغ واسش خیلی مهمه در صورتی که تو زندگی مشترک بعد از چندسال زندگی این قضیه نباید تا این حد جدی باشه این حساسیت چه دلیلی داره عزیزم حواستو جمع کن
نمایش نسخه قابل چاپ
این طور که پیداست قضیه مالکیت باغ واسش خیلی مهمه در صورتی که تو زندگی مشترک بعد از چندسال زندگی این قضیه نباید تا این حد جدی باشه این حساسیت چه دلیلی داره عزیزم حواستو جمع کن
سلام به همه!
امروز متوجه شدم كه همسرم رفته بنگاه املاك و خواسته كه قراداد رهن خونه كه به اسم من بوده را به نام خودش تمديد كنه و وقتي صاحبخونه اعتراض كرده به دروغ گفته كه با همسرم صحبت كردم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
همه پول پيش رهن خونه را من خودم دادم يه مقدارش وام بوده كه خودم قسطش را دارم ميدم.
ديگه اصلا نه امنيت عاطفي نه مالي و نه جاني ندارم!!!!!!!!!!!!
ميخوام برم پيش يه وكيل وقت گرفتم .
من براي نگه داشتن زندگيم براي اينكه مهر مطلقه روي پيشونيم نخوره خيلي خيليييييييييييييييييي تلاش كردم و حتي توي هفته قبل كه پدر و خواهر شوهرم اومده بودن خونمون و يك هفته موندن نذاشتم از ناراحتي ما مطلع بشن.
ولي مثل اينكه چاره اي ندارم امروز صبح از خدا يه نشونه خواستم كه برم پيش وكيل يا نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
كه بعدش صابخونه زنگ زد و بهم گفت كه چي شده!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
اين نشونه اي از طرف خدا بود كه براي خودم ارزش قائل بشم و بيشتر از اين به روح و جسم و زندگيم آسيب نزنم.
لطفا نظرتون را بگين و برام دعا كنين.
خوش خبر جون به نظرم نفعی برای شما در این قضیه به نام زدن نیست خیلی حواستونو جمع کنین. گفتین از ترس مهر مطلقه و... مگه همسرتون تا حالا قبل از این موضوع قصد جدایی داشته؟؟
به نظر منم هم با وکیل صحبت کنین هم با مشاور.
تغافل مثل تجاهل و تمارضه وبه معناي غافل نبودن و خود را غافل نشان دادن است.اين يك مكانيزم تربيتي و شيوه اي براي گذران خوب زندگيه.نقل قول:
نوشته اصلی توسط khoshkhabar
تغافل از جاهايي است كه انسان مي خواهد درارتباط دوسويه بصورت دو دو تا چهارتا عمل نكنه، بلكه ايثار و فداكاري كنه و برخورد كريمانه داشته باشه.تغافل بستري است براي وقتي كه مخاطب شما اشتباه كرده تا فرصتي براي بازيابي خود داشته باشه و دوباره خود را پيدا كنه.
ولي به نظرشما دركجا نبايد تغافل كرد؟
تغافل در امور معنوی و نسبت به اعتقادات و در مورد خالق هستی و جهان آخرت تغافلی منفی است و به شدت از آن نهی شده که بیشتر تحت عنوان غفلت بحث می شود.
خداوند متعال در سوره اعراف آیه 179 میفرماید:
«وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ يَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَـئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَـئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ»
(ترجمه فولادوند): و در حقيقت، بسيارى از جنّيان و آدميان را براى دوزخ آفريده ايم. [چرا كه] دلهايى دارند كه با آن [حقايق را] دريافت نمى كنند، و چشمانى دارند كه با آنها نمى بينند، و گوشهايى دارند كه با آنها نمى شنوند. آنان همانند چهارپايان بلكه گمراه ترند. [آرى،] آنها همان غافل ماندگانند.
اما از آنجایی که سفارش به تغافل در روایات به صورت یک نکته مثبت و تربیتی بیان شده لذا می توان گفت: تغافل در امور کم اهمیت زندگی است و حد آن تا جایی است که موجب ایجاد اثرات مثبت و یا اصلاح یک رفتار نادرست شود.
امام صادق علیه السلام پیرامون «تغافل» چنین می فرمایند: «صلاح حال التعایش والتعاشر ملء مکیال: ثلثاه فطنة و ثلثه تغافل» میزان الحکمه ،حدیث 15223(تحف العقول:359)
ترجمه: درستی وضع زندگی اجتماعی و معاشرت، پیمانه پری است که دو سوم آن توجه و هوشیاری است و یک سوم آن تغافل و چشم پوشی می باشد.
اگر در این روایت دقت کنیم می بینیم که ابتدا تاکید بر هوشیاری و بیداری و ترک «غفلت» است و سهم آن را دو سوم می داند که مفهوم آن این است که:
انسان نباید از مسائل مهم زندگی بی خبر بماند، بلکه باید با کمال دقت، مراقب آنچه که خیر و صلاح او در آن است، باشد.
از سوی دیگر نسبت به اموری که لازم است مورد بی اعتنایی و بی توجهی قرار گیرد، دستور به «تغافل» می دهد، مانند، فکر و دقت در مسایل جزئی زندگی که اهمیت چندانی ندارند، انسان را از تفکر در امورمهم باز می دارد و همچنین مخفی کردن عیوب پنهانی دیگران در مواردی که مصلحت ایجاب می کند، کار پسندیده ای است.
در روایات بر مسئله عفو و گذشت بسیار تاکید شده است که ارزش و اهمیت آن بر کسی پوشیده نمی باشد؛
پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمودند :
مَن عَفا عِندَ القُدرَةِ عَفا اللّهُ عَنهُ يَومَ العُسرَةِ .
هر كس در زمانى كه قدرت (بر انتقام) دارد گذشت كند ، خداوند در روز دشوارى از او گذشت كند .
كنز العمّال : 7007 منتخب ميزان الحكمة : 388
در واقع تغافل یک مرحله از عفو و گذشت بالا تر است چون تغافل، به نوعی عفو و گذشت به همراه وانمود نکردن و باخبر نکردن طرف مقابل است.
(http://ahlekhaneh.ir)