RE: همسر 28 ساله ام در شخصیت 14 سالگیش موند.
اگه یه کمی بتونین به اعصابتون مسلط بشین و البته اگه مشکل مالیه چندانی ندارین می تونین یه مقدار به انرژی همسرتون جهت بدین بی اینکه به خودش بگین دارین اینکارو می کنین. مثلا کلاس زبان یا خیاطی بفرستینش و باهاش می تونین هر روز برین ورزش کنین بیرون یا خودشو بفرستین واسه ورزش. خلاصه خسته اش کنین اینطوری با کلاس و ورزش که مثله شما که از سر کار برمی گردین خسته این دیگه خیلی کاری باهاتون نداشته باشه. می تونین هم براش کار پیدا کنین. خیلی که بیکار باشه همه چی ختم می شه به شما. بتونین مدیریت کنین انرژیشو خوبه.
بعضی از چیزا رو هم می تونین اروم و راحت بدون عصبانیت بگین. مثلا اینکه دوست ندارین همیشه واستون صداشو بچگونه کنه و اینا. روابط جنسیتون که مشکلی نداره که یا در اون مورد هم افراط هستن؟ یه کمی هم اسون بگیرین همه چی رو. راستی اگه مثلا دو تا اتاق داره خونه اتون می تونین یه اتاق رو بذارین اتاق کارتون و یه مدتی از روزو برین توی اتاق و به کارای شرکت و مغازه و هرچی دیگه رسیدگی کنین.
مشاوره حضوری هم اگه بتونین برین بد نیست شاید راهکارای بهتری بهتون بدن.
کل کاری که به نظر من میاد همینه که به انرژی ایشون جهت بدین. رها نباشه انرژی که به هر سمت و سویی خودشو نشون بده و شما رنج بکشین.
در مورد خود خانمتون نمی دونم مشکل ایشون همین سرزندگی و شادابی بچگانه است یا کمبود محبتیه که داشته و حالا یه جورایی می ترسه که هر کاستی ای براتون داشته باشه و شما مثلا یه شکلی تنهاش بذارین. این دلیل اصلی رو هم اگه بشه از روانشناس یا مشاوره بپرسین احتمالا بهتون کمک کنه که بتونین رفتار مناسبو پیدا کنین.
می دونم کلافه اینو نمی ذاره یه لحظه اسایش داشته باشین. ولی اگه بتونین اوضاعو مدریرت کنین انرژی رو سمت و سو بدین قابل تحمل تر می شه. راستی گاهی به ارامی و با یه کمی مهربونی همراه با جدیت یه سری حدود خودتونو بهش تذکر بدین. مثلا بگین که نمی تونین وقتی سر کار هستین جواب تلفن بدین (که ممکنه پاشه بیاد محل کارتونو براتون همون جواب تلفن دادن بهتر باشه!) یا مثلا بگین که یه ساعت در روزو باید در ارامش به حسای کتابای مربوط به کارتون برسین. اگه واقعا بچه هم باشه یه سری حد و مرز براش تعریف کنین می تونین کنترل کنین اوضاعو.
یه ساله رفتین زیر یه سقف یا تازه رفتین؟
RE: همسر 28 ساله ام در شخصیت 14 سالگیش موند.
همراه گرامی
به تالار همدردی خوش آمدید
خیلی خوبه که شما راه مشاوره را در پیش گرفتید . این نشونه درایت شماست :104::104::104:.
نگران نباشید ، مشکل بغرنجی نیست از بغرنج بینی بپرهیزید . قابل حل هست
مشخصه شما بالغانه رفتار می کنید و انتظار بالغ بودن را از همسرتون دارید نه همیشه کودک بودن ( البته ممکنه وقتهایی با تأیید یا سکوتتان رفتارش را تقویت کرده باشید ).
شما هم نیازه مهارتهایی را به کار بگیرید . ضمن اینکه توصیه می کنم برای کمک به همسرتون نزد مشاور بطور حضوری بروید . چند نکته را تأکید می کنم :
1 - با ایشون جدی باشید در عین احترام و محبت .
2 - قاطعیت را در جاهایی که رفتار و عملکرد ایشان مناسب نیست را در پیش بگیرید.و جراتمندانه رفتار کنید .
3 - در عین قاطعیت ، بطور خود جوش در موقعیتهایی که او انتظارش را ندارد ، فانتزیهای عاشقانه برایش داشته باشید .
4 - در رابطه با او شما همیشه طالب باشید و اگر ایشان مهلت نمی دهد برایش خیلی مهربانانه روشن کنید که پیش قدم شدن و طالب بودن زن مرد را زده و گریزان می کند و شما دوست ندارید چنین شود . و بخواهید که اجازه دهد شما طالب باشید و او ناز کند و بگویید اینجوری دوست دارید و در غیر اینصورت رفتارتان خشک و جدی خواهد بود .
5 - بعضی جاها نیز تنبیه عاطفی کنید مثلاً قرار بگذارید که ایشون به محل کار شما زنگ نزند و شما خود هروقت صلاح بدانید و امکانش باشد با او تماس می گیرید و قرار بگذارید اگر رعایت نکرد تا فلان مدت فلان رفتار و کاری که ایشون خوشش می آید را با او نخواهی داشت مثلاً تا یک هفته بغلش نخواهی کرد .
به کمک مشاور می توانی رفته رفته بالغ درون او را تقویت و کودکش را از محوریت خارج کنید
موفق باشید
.
RE: همسر 28 ساله ام در شخصیت 14 سالگیش موند.
سلام
در ادامه حرف دوستان
من فکر میکنم چون همسر شما زندگی قبلی پر از رنجی داشته (همونطور که خودتون عنوان کردید زندگی با یک شوهر معتاد و بعدش فوت اون شوهر) حالا که با شما ازدواج کرده و طعم خوشبختی رو چشیده، حالا نگران از دست دادنش هست بخاطر همین مدام با شما تماس داره تا بهتون بگه به یادتون هست و از اون طرف از شما میخواد بهش بگید دوستش دارید و ........ یه جورایی از هر نظر داره به شما وابسته میشه و بخاطر همین این مشکلات برای شما پیش اومده، کمی برای پشت سر گذاشتن این بحران روحی بهش زمان بده
براش برنامه ریزی کنید تا مشغول باشه بهش اطمینان خاطر قلبی بده و همچنین بگید بخاطر زندگیتون داری تلاش میکنی و باید روی کارت تمرکز داشته باشی بنابراین نمیتونی هر دقیقه به تماس هاش جواب بدی و در رابطه تنهایی رفتن به خانواده میتونی بهش اطمینان بدی هر وقت دوست داشت با شما تماس بگیره و باهاش صحبت کنی اینجوری خیالش راحت میشه و همچنین نوع رفتارش با مرد بالغی مثل شما باید چه جوری باشه و البته این حرف رو مشاور بهش بزنه بهتره چون خانم شما باید بدونه هر کسی چه زن و چه مرد به کمی تنهایی احتیاج داره و هر کسی از چه نوع شخصیتی خوشش میاد
در آخر بگم شاید کسی همینجا با دیدن مشکل شما با خودش بگه کاشکی مشکلات آدم از توجه زیادی همسر یا معشوق آدم به خودش باشه تا بی توجهی و خدای نکرده خیانت و بی وفایی! کاشکی این من بودم تا از محبت عشقم خفه میشدم تا از سردی و بی وفایی و بی حرمتیش می مردم!
RE: همسر 28 ساله ام در شخصیت 14 سالگیش موند.
سلام
در پست های دوستان گفته شده بود که در مثایل جنسی هم افراط میکند. بله خیلی بیش از حد.
من دیر شب با همسر هیلی جدی حرف زدم و یک ماه بهش فرصت دادم. گفتم یا این رفتارهاتو درست میکنی یا از هم جدا میشیم. همین کلمه جدا میشیم. خیلی کمکم کرد که بخودش بیاد قبول کنه بدونه چقدر داره اذیتم میکنه که من حاضر به جدای شدم. میگه من فکر کردم با محبت میتونم نگهت دارم نمیدونستم. محبت زیاد باعث میشه از هم دور بشیم. دوستی گفتند که به مسافرت بفرستم. در جواب بگم. حاضر نیست من رو نیم روزی تنها بگذاره چه برسد به مسافرت اونم دور از من .
با آنکه دیشب کلی حرف زدم. قبول کرد .اما باز هم صبح تکرار کرده .این اخلاق هک شده در وجودش طوری که نمیتونه ترکش کنه.
بله سختی در زندگی قبلیش کشیده . اما انقدر محبت رو هم منو از دست میده .من مردی هستم که دوست دارم. در کارم پیشرفت کنم در زندگی هم همینطور اما این رفتارها همسرم نمیگذاره .
با خودم میگم اگر ازاین هم جدا بشم. به هر دوتامون الطمه روحی میخوره جوری که مرگ بهتر از زنده موندن هست .
میخوام یک هفته مال خودم باشم. بدون تماس بدون اینکه کسی مزاحمم بشه .اما یک روز هم راحت نیستم
مادر حساسی داره که شیش دونگ حواسش به ما هست زمزمه میکنیم. میشنوه .خونه مادرشم. راحت نیستم.
وق5تی میرم منزل پدرم. انقدر راحتم که انگاری بال در آوردم .اما این خوشحالی به چند دقیقه طول نمیکشه با حضور خانم محترمه و چسبیدن بهم دوباره تکرار .
حس کار کردن دیگه ندارم. دستم به کار نمیره نیمه وقت میرم سر کار .بیشتر دوست دارم. بخوابم تا از دستش راحت باشم. مجبورم قرص های خواب اور مصرف کنم. انقدر قرص میخورم چشمام همیشه خونه یا پف کرده .
با خودم میگم یک ورق بخورم راحت برای همیشه بخوابم.
RE: همسر 28 ساله ام در شخصیت 14 سالگیش موند.
ببخشید من مشاور نیستم. امکانش زیاده که نظرم اشتباه باشه.
پس اگر دوستان حرفم رو تایید کردند روش فکر کنید.
----
چرا خودتون یک هفته نمیرید مسافرت؟ یا حتی مسافرخونه ای ... جایی که همسرتون نیاد و خیلی محکم هم بهش بگید نیاز دارید یک هفته تنهای تنها باشید، بدون هیچ تماس و تلفنی.
فکر میکنم باید کمی قاطعانه تر با ایشون برخورد کنید. و این هم یک راهشه.
RE: همسر 28 ساله ام در شخصیت 14 سالگیش موند.
با اينكه ممكنه اين نظر غير كارشناسانه باشه و بايد همه جوانبشو سنجيد اما من هم با نظر رز زرد موافقم
گاهي وقتا يه شوك لازمه كه ادم ها به خودشون بيان
اين راه رو رفتن احتمال اسيبش بيشتره تا يه مدت تنهايي هر دو
اينجوري ممكنه تصميم اشتباه بگيريد يا اسيبي به زندگي تون بزنيد. معلومه تحت فشاريد
ميتونيد بزاريدش خونه مادرش و بريد مثلا مشهد يا يه جايي كه ارومتر بشيد
RE: همسر 28 ساله ام در شخصیت 14 سالگیش موند.
ببخشید ولی این قسمت حرفتون که می خواهید خودکشی کنید خیلی منو به فکر فرو برده!!
امیدوارم ناراحت نشید...به خدا قصد من فقط کمک کردنه اما اگه ایشون 14 سالشونه شما هم احتمالا 18 سالتونه که سر چنین مساله ای که حتما راه حلی داره می خواهید خودکشی کنید!
یه لحظه جای خودتونو با همسرتون عوض کنید...شما خیلی نیاز به محبت دارید و ایشون نیاز به یکم تنفس
کی بیشتر زجر میکشه این وسط؟؟؟؟
زجری که شما میکشید قابل درکه...اما ایشون هم مطمئنا زیر یه سری فشار قرار دارن که همچین رفتاری از خودشون نشوون میدن
پس به جای اینکه به فکر خودکشی و راحت کردن خودتون و ترک میدون باشید...اگه واقعا دوستش دارید، اصلاحش کنید...یه مدت سختی داره...اما به خاطر کسی که دوستش دارین آیا حاضر نیستید یه مدت تحمل کنید؟
همون جور که کارشناسان عزیز تو همین تاپیک گفتن این رفتار قابل حله...پس لطفا همین حالا دست از تمرکز روی فکر خودکشی بردارین و همه تمرکزتون را ببرین روی اصلاح همسرتون
حداقل کاری که می توونین بکنین اینه که همین فردا به یه مشاور مراجعه کنید و مشکلتون را مطرح کنید
اگه حل نشد....باشه...بعد به خودکشی هم فکر میکنیم!
موفق باشید:72:
RE: همسر 28 ساله ام در شخصیت 14 سالگیش موند.
دوست عزیز من عرض کردم نیم روز نمیشه تنها باشم. یا بخوام. برم برای خودم قدم بزنم.
از دست این رفتارهاشم. با خودم موبایل نمیبرم. یا تلفن محل کارم رو میکشم.
چطوری برم مشهد یا مسافرتی . !!!!
شاید از دید شما من 18 ساله باشم. ناراحتم نشدم از حرفتون . اما اگر شما جای من بودید که نیستید نمیتونید باشید هیچ کس نیمتونه بگه من درکت میکنم .این حرفها برای آروم کردن من و دیگران است .
من بگم این غذا چه قدر تلخه شما درک کنی و بگی من میفهمم بعید میدونم بتونید بفهمید این غذا ر هان من چقدر تلخی دارد .تا مزه نکنید متوجه نمیشوید .
منزل مادرش هم اگر همسرم تنها بره اونجا انقدر ازش سوال میکنند .یا زنگ میزنند که ببیند دلیلی داره که تنها رفته .
مادرش بیماره دور از جونش لب ....نمیشه .
کجا رو دارم که برم. همه راه ها بروم بسته شده . مجبورم که همش بخوابم.
میخوابم روزی بلند نمیشم. تنها جایی که راحتم خوابه .
RE: همسر 28 ساله ام در شخصیت 14 سالگیش موند.
عزیز من فکر نمی کنم مشکل اصلی خانمتون بچه بودن باشه. فکر می کنم مشکل اصلیش همونه که می خواد هرکاری که می تونه بکنه که یه وقت از دستتون نده. اینم مربوط می شه به گذشته اش. به اینکه همسرشو از دست داده اونوقتا شاید به اندازه ی کافی برای همسرش وقت نذاشته بوده یا این حسو داره که شاید توی گذشته اش اشتباه کرده. مثل اینکه وقتی با یکی از والدینش قهر بوده همون روز اون والد فوت شده و یه عمر فکر کرده چرا چرا اون روز باهاش دعوا کرده یا چرا نگفته دوسش داره و چرا فرصتو از دست داده. یه حسی شبیه این. فکر نمی کنم مشکل اصلیش همون بچه بودن باشه. این دلیل اصلی رو باید برین پیش یه روانشناس خوب که اگه بتونه پیدا کنه. بعدش براساس دلیل اصلی تصمیم می گیرین که چه کار کنین.
ببین من یادمه بچه بودم یه نعلبکی خیلی خوشگلو بعد از شستنش داشتم خشک می کردم. گرونقیمت بود و می ترسیدم از دستم بیفته بشکنه. واسه همینم خیلی سفت گرفتمش و خیلی سفت هم خشکش کردم. اما از دستم لیز خورد افتاد کف اشپزخونه و شکست. چون زیادی ترسیده بودم که یه وقت نیفته و زیادی محکم گرفته بودمش. اینو به همسرت بگو.
عزیزم حتما خیلی دوست داشتنی هستی. حتما همونی هستی که همسرت همیشه می خواسته که داشته باشه. حالا دودستی تو رو چسبیده. که یه وقت یه لحظه هم ار دستش نره که بعد پشیمون شه بگه کم گذاشته. این مشکلی نیست که به خاطرش بخوای جدا بشی. می تونین برین روانشناس یا مشاور که یکی بهش یاد بده باید حد ابراز دوست داشتنش چقدر باشه. فقط همین. یاد می گیره. پس ناراحت نباش. فقط برین مشاوره حضوری که به خانمت یاد بدن چه کارایی نکنه و حد تحمل هر کی چقدره و برین پیش روانشناس که دلیل اصلی رفتار خانمتو بفهمین و راه حل متناسب پیدا کنین. فکر جدایی فعلا نکن.
برای الانت مثلا یه هفته که بخوای استراحت کنی اگه نمیتونی بری سفر می تونی که یه کمی واسه یه مدت هفته خانمتو دنبال نخود سیاه بفرستی. مثلا بخوای برات فسنجون درست کنه یا یه غذایی که وقت زیاد می گیره و همش باید توی اشپزخونه باشه! یا بگو از فلان ساعت تا فلان ساعت (مثلا 1 ساعت در شب) باید به حساب کتابا و کارای مربوط به محل کارت رسیدگی کنی. بعدم اینکارو نکن جلوی کاغذا بشین یه کمی استراحت کن! یا بیشتر سر کارت بمون و کار کن اونجا که نمی تونه به اندازه ی خونه بهت نزدیک بشه. این واسه یه هفته ات که تا برین پیش روانشناس و مشاور بتونی اسایش بیشتر داشته باشی. این کار خیلی موقتی و کوتاه مدت باشه اصلا نباید طولانی اینکارو بکنی ها. فقط واسه یه هفته که می خوای استراحت کنی و نمی تونی اینکارو بکن. زیاد تر نه.
راه مکمل در کنار روانشناس و مشاوره همونه که به انرژیش جهت بدی. وگرنه تمام انرژیش سرحال و سرزنده می مونه واسه شخص شما! پس یا بره کار کنه یا بره کلاسای مختلف مثله ارایشگری یا خیاطی یا کلاس زبان. اتفاقا تو می تونی از این انرژی و این حس دوست داشتنی که نسبت به تو داره استفاده کنی و به کاراش جهت بدی.
اگه خواستی شایدم بد نباشه مثلا با دوستاش می ره مهمونی تو هم عین خودش چندین و چند بار بهش تلفن بزنی و به همون اندازه که به خودت زنگ می زنه تا شاید درک کنه حد رو. اما فقط در همین تلفن زدن اینکارو بکن. نباید بهش زیاد فشار بیاری. فقط یه کوچولو نشون می دی که ببین داری منو اذیت می کنی.
راستی خوشحال باش که مردی. اگه زن بودی و شوهرت افراط داشت واسه روابط جنسی چه کار می کردی؟! الان مردی و می تونی خوب بگی نمی خوام امروز! دست خودته تا حدیش.
راستی فکر می کنم هنوزم توی دوران ماه عسل به سر می برین!
خیلی نخواب. برو ورزش کن. خواب زیاد ادمو بیشتر خسته می کنه. می تونی بری پارک بعضی از این وسایل ورزشی که رایگان توی پارکه استفاده کنی. می تونی از دست خانمت که ناراحت می شی بری بیرون راه بری تند تند خیلی حالت بهتر می شه. اما هی نخواب. پیشنهاد می کنم که یه ورزش سبک کنی مثل پیاده روی تند یا شنا. خیلی هم قرص نخور. مخصوصا سرخود قرص نخور. قرصای اعصابو این چیزا رو هم اگه می خوای قطع کنی باید به تدریج کم کنی و نباید یه دفعه ای قطع کنی.
امیدوارم موفق باشی.
RE: همسر 28 ساله ام در شخصیت 14 سالگیش موند.
نقل قول:
تا یک هفته بغلش نخواهی کرد .
این چه راه حلیه؟؟!!!
البته جسارت نشه ولی برام سواله..
این کار اونو لجباز تر نمیکنه..؟؟یا شایدم باعث سرخوردگی و سردی روابط بشه..
فکر کنید چه حس منفی میتونه اینکار تو وجود اون زن بذاره و اوضاع رو بدتر کنه.
به نظر شخصی من اگه قراره تنبیهی هم انجام بشه یه مدل دیگه باشه.
هر چند تشویق کارامدتره..و میتونین وقتایی که رعایت میکنه تشویقش کنید.
تا اونجایی که من شنیدم گفتن ازمسائل جنسی برای تنبیه استفاده نکنید.
خوبه اگه زنتون ازتون دلخورشد بگه تا یه هفته رابطه نه...؟
موفق باشید