RE: فقط میخوام درد دل کنم.دلم غصه داره به خاطر اختلاف پدر و مادرم.
راحیل جان چرا مامانت و اون زن در ارتباط هستن با هم؟؟
این خیلی بده..باید یه کاری کنید این ارتباط کاملا قطع بشه.اگه تلفنی ازتون داره حتما شمارتونو عوض کنید.
خودتونو ازبازی روانی که اون زن راه میندازه بکشید کنار.
و حتما قاطعانه به پدرتون بگید اصلا دوست ندارید هیچ صحبتی از اون زن تو خونتون بشه..و ابدا حق نداره باهاتون تماس بگیره..اگه احیانا تماس گرفت هم اصلا جوابشو ندید.
نقل قول:
.امسالم که کنکور شرکت کرده.دعا کنید قبول بشه
چه مامان باحالی..معلومه علاقه داره پیشرفت کنه..این خیلی خوبه.افرین.:)
موفق باشی
RE: فقط میخوام درد دل کنم.دلم غصه داره به خاطر اختلاف پدر و مادرم.
بهار جون مادرم وقتی اعصابش خورد میشه و دلش پر میشه به زنه پیام میده و آه و نفرین میکنه.یا وقتی یه مشکلی پیش میاد بهش پیام میده و میگه تقصیر تو بوده و حلالت نمیکنم و از این حرفا.چند باری هم با هم تلفنی حرف زدن و دوسه بار همو دیدن...
بابامم که اوایل خیلی حرف از اون زنه میزد.حتی شوخیاشم درمورد اون بود.بهش میگفتم آخه شوخی چیزیه که آدم خوشش بیاد و بخنده.شما که بدتر اعصاب مارو خورد میکنین
حالا هم که بچه دار شده ازش همش میخواد یه جور حس دوست داشتن مارو نسبت به اون بچه تحریک کنه.تازه از ما گله داره که چرا بچه شو دوست نداریم و حالشو نمیپرسیم و از این حرفا.واقعا نمیدونم پیش خودش چه فکری میکنه
مثلا میگه من به .... (خواهرم) سیسمونی نمیدم چون حال بچه ی منو نمیپرسه.
فکور جان ممنونم ازت
صحبت کردن با پدرم تو هر زمینه ای بی فایده است.پدرم کاملا مصداق این ضرب المثله که میگه: نرود میخ آهنین بر سنگ
درمورد خونه هم دوسال پیش خواهرم بهش گفت که خونه رو به نام مادرم بزنه همچین عصبانی شد و بلند شد خوارهمو بزنه که...
میگه من حق مادرتون و دادم.چند سال پیش که از قم رفتیم شهرستان زندگی کنیم خونه ای که توش ساکن بودیم رو فروختیم.بعد پدرم 15 میلیونشو داد به مادرم.مادرمم کلی وام گرفت و قرض کرد تا تونست 50 میلیونش کنه و تو شهرستان یه خونه بخره.الانم بابام اصلا تو قسطای اون خونه کمکش نمیکنه.دایی هام کمکش میکنن و اجاره ی خود خونه میره برا قسطاش
پدرم اعتقادای خاص خودشو داره.مثلا درمورد جهیزیه.وای مامانم بیچاره شد تا تونست پول جهیزیه ی خواهرم رو جور کنه.چون بابام که پول نمیداد.میگفت من پول بدم که وسیله بخرید واسه این پسره ی .... (یعنی دامادمون) سرجمع 4 یا 5 میلیون داد.اونم به زور و کم کم مامانم گرفت ازش.بقیه اش رو مادرم با پول دیه اش جور کرد.یه تصادف خیلی بدی کرده بود 4 ،5 سال پیش.مثلا بینی اش از دوجا شکسته بود.پیشونیش از بالا تا پایین بخیه خورد و ...
الانم انقد به خاطر این جهیزیه سرشون منت میذاره و پشت سرشون حرف میزنه که من خودم دوست دارم حتی یه قاشق هم از پول پدرم نبرم تو زندگیم.
میگن دوران عقد شیرین ترین دوران زندگی مشترکه ولی آبجیم و شوهرش اصلا اسم دوران عقدشون که میاد اعصابشون میریزه به هم.بسکه پدرم بهشون سخت گرفت و اذیتشون کرد
بابام مراعات هیشکیو نمیکنه.فقط میخواد حرف خودشو بزنه.فقط منطق خودشو قبول داره.کاش حداقل میشد اسمشو گذاشت منطق!
من خیلی اعصابم ضعیف شده این وسط.تو این دو سه تا دعوای آخرشون وقتی میدیدم آروم نمیشن و هرچی میگم بسه و هرکاری میکنم نمیتونم جلوی ادامه ی دعواشونو بگیرم ناخودآگاه خودمو میزدم.میزدم تو صورت خودم :302:
نگید که تو خودتو قاطی نکن.اگه بحث و حرف زدن بود یه چیزی.ولی وقتی میفتن به جون هم چطور میتونم برم بشینم تو اتاق خودم و بی خیال باشم؟؟؟
RE: فقط میخوام درد دل کنم.دلم غصه داره به خاطر اختلاف پدر و مادرم.
سلام آبجی :72:
وقتی پست تون رو خوندم که چقدر مشکلات داری
مشکلات خودم از یادم رفت .
یعنی همه ما به نوعی مشکلات داریم. کوچک و بزرگ.
اما سعی داریم. در جامعه یا پیش دوست و آشنا صورت خود با سیلی سرخ نگه داریم.
که ما خیلی خوب هستیم. اما و قتی صفره دلمون باز میشه کلی غم قسه درش هست که
هرکسی طاقت شنیدنش رو نداره .
بعضی از این مشکلاتمون با مشاوره و با کمک دوستان حل میشه
یه عده اش هم که فقط میشه در درد ودل یا همراهی تون کرد هیچ کاری بجزء درد دل ازمون
برنمیاد که انجام بدیم.
از خدا میخوام که مشکلات همه دوستان رو حل کنه . لبخندی بر لبانشون بنشینه .
RE: فقط میخوام درد دل کنم.دلم غصه داره به خاطر اختلاف پدر و مادرم.
راحیل خانوم گرامی میدونی به چی فکر میکردم؟
دختر شاد و شیطون تالار، که پست هاش سرشار از شوخی و بامزگی است، ببین چقدر غم تو دلش بود ولی تا حالا ابراز نکرده بود؟ اون هم جایی که همه برای ابراز درداشون میان.
گفتی فقط برای درد دل حرفاتو میزنی، خیلی کار خوبی میکنی، من و همه دوستان با تو همدردی میکنیم، تو خواهر کوچیکه ی همه ی ما هستی،
وقتی خونه دوباره پر از تنش شد، و میلرزیدی به خودت، بدون اینجا ما هممون به تو فکر میکنیم و برات دعا میکنیم.
برات دعا میکنیم، تا خدا این صبر و تحملت رو بی نصیب نذاره، تا روزهای زندگیت پر از قشنگی باشه، تا همیشه راحیل خانوم ، دختر شوخ طبع تالار، از ته دل بخنده و به همه انرژی بده.
راحیل خانوم عزیز، لطفا فقط صبر کن، فقط صبر ...
RE: فقط میخوام درد دل کنم.دلم غصه داره به خاطر اختلاف پدر و مادرم.
راحیل عزیز، باز هم روی بهتر کردن روحیه مادرتون و بالابردن مهارتهاش تاکید دارم.
بله؛ معلومه که اگر به مامان بگی بیا بریم استخر، یا سینما یا ورزشگاه و ... نمیاد!!!
چیزی رو انتخاب کن که باب طبعش باشه.
مثلا بگو فرهنگسرا امروز یه برنامه گذاشته، در باره .... هست، که یه حاج آقایی میاد با کمک قرآن و حدیث و ... در این باره صحبت میکنه.
هرکسی رگ خوابی داره. با کمک این رگ خواب سعی کن وارد جامعش کنی "اندک اندک"
الان این کار رو نکنی، پس فردا افسردگی میگیره و بدتر میشه.
RE: فقط میخوام درد دل کنم.دلم غصه داره به خاطر اختلاف پدر و مادرم.
از همتون ممنونم. آقای آرش arash1348 وقتی پستتون رو خوندم اشکام سرازیر شد.از این که دوستای خوبی مثل شما دارم خیلی خوشحالم و خدارو شکر میکنم :323:
دوستان خیلی دوستتون دارم.ممنون که بهم دلداری میدید و سعی دارید با راهنمایی هاتون کمکم کنید.خیلی لطف میکنید :72::72::72:
RE: فقط میخوام درد دل کنم.دلم غصه داره به خاطر اختلاف پدر و مادرم.
با اجازت یه حرف دیگه هم بزنم.
پدر شما باید مشتاق باشه برای اومدن به خونه. پس تو باید "در حد خودت" باعث بیشتر شدن این وابستگی و اشتیاق پدر به خونه بشی.
مثلا اگر 5شنبه یا جمعه خونه شما میاد، بگو صبح زود با هم برید پیاده روی. تو و بابا.
حتی اگر در سکوت کامل هم پیاده روی کنید، همین کم کم باعث بهتر شدن اوضاع و بهتر شدن رابطه تو و بابا میشه.
مطمئن باش خیلی از مشکلات با حرف زدن حل میشن. منتها اول باعث خاطری آسوده ایجاد کنی در پدر و بعد کم کم حرف های پدر دختری زده بشه.
RE: فقط میخوام درد دل کنم.دلم غصه داره به خاطر اختلاف پدر و مادرم.
راحیل جان
وقتی نوشتی همه دوستات تو رو دختری شاد و بیخیال میدونن با تمام وجود فهمیدم چی میکشی .نقابی که منم بیرون فضای خانه پدری بر صورتم میزدم :311::302: گریه پشت نقابی از خنده و شلوغ کاری.
من براتون دعا میکنم به آرامش برسید:203:
بچه ها بیان قول بدیم تمام سعیمون رو کنیم پدر و مادرای خوبی باشیم:316: آرامش حق فرزاندان ماست.
RE: فقط میخوام درد دل کنم.دلم غصه داره به خاطر اختلاف پدر و مادرم.
راحیل جان خیلی ناراحت شدم از سرنوشتی که داری :302:
من واقعا درک می کنم مادرتوون رو
چون خودم یه زنم و دوست دارم تمام محبتهای همسرم برای من باشه
با تمام وجود برای مادر نازنیت ناراحتم و براش دعا می کنم :323:
ولی سعی کن خودت رو زیاد دخالت ندی بین دعواهاشون و بیتشر سعی کنید مادرتون رو دلداری بدین و ارومش کنین
و مطمئن باش مادر شما از اون زن دست برنمی داره چون اون رو مسبب ناراحتیهاش می دونه
RE: فقط میخوام درد دل کنم.دلم غصه داره به خاطر اختلاف پدر و مادرم.
سلام دوستای خوبم.
خدارو شکر چند وقتیه که پدرو مادرم دعوا کردن :323:
از تک تکتون ممنونم.که بهم دلداری دادید.چه کسایی که برام نوشتید چه کسایی که تشکر زدید زیر پستام.خدارو شکر که دوستای خوبی مثل شما دارم.اینجوری میدونم که هیچوقت تنها نمیمونم.
الان داشتم تو تاپیک رایحه عشق براش مینوشتم.بهش گفتم که شرایط بدتر از این رو تصور کنه.بعد یاد چند ماه پیش خودم افتادم.یه روز خیلی دلم گرفته بود.به خاطر همین مشکل پدر و مادرم.رفتم خونه ی دوستم که یه کم پیشش باشم و دلم باز بشه.دوستم دانشگاه بود ولی گفته بود میاد.تو این فاصله با مادرش تنها بودم.(ما از دبستان با هم دوستیم و با مادرش هم راحتم)
قرار بود من تا عصر خونشون بمونم ولی مامانم زنگ زد و گفت زود بیا.منم خیلی غصه ام گرفت.دوست نداشتم با اون حال روحی خودم برگردم تو اون خونه.بغض کردم.مامان دوستم میخواست دلداریم بده که اشکال نداره مادرا همین جوری ان.نگرانن و ...
بعد گفت که خدارو شکر کن که پدر و مادر خوبی داری.گفت .....(دخترش) میگفت یکی از بچه های دانشگاهشون پدرش رفته زن گرفته و کلی تو زندگیشون مشکل دارن ... .کلی از بدبختیاشون رو گفت برام.
دقیقا داشت زندگی خودمو واسم مثال میزد به عنوان یه زندگی پراز مشکل که دلداریم بده!!! که من خدارو شکر کنم
:163:
آخه دوستم براش تعریف کرده بود ولی نگفته بودم که بابای راحیل اینجوری کرده.گفته بود یکی از بچه های دانشگاه.
آخ که نمیدونید اون روز چقد دلم کباب شد.واقعا از درون شکستم.
حالا شده حکایت من.که به رایحه عشق میگم زندگی های بدتر رو تصور کن :160: