RE: شوهرم كه قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم حالا ديگه ناسازگاري ميكنه!
سلام به همه!
زندگيم خيلي خرابه!
حدود 4 ماهه كه زوم كرده روي باغ و ماشين من و همش ميگه بايد به نام من كني و با كاراي مختلف بهم فشار مياره.از نظر روحي داغون داغون شدم.
پيش يه وكيل رفتم و ازش راهنمايي خواستم اونم بهم گفت به نظر مياد كه ميخواي تحت هر شرايطي زندگيتو حفظ كني!خلاصه توي يه دفتر يه سري يادداشت از حرفاي وكيل نوشتم.شب كه شوهرم اومد خونه وقتي من رفتم بخوابم رفته بود از توي كيفم دفتر يادداشت را برداشته بود و خونده بود!!!!!!!!!!!!
بعدش منو صدا كرد و گفت اينا چيه!
كلي با هم حرف زديم و اون قول داد كه ديگه اسم باغ و ماشين را نياره منم اسم بچه را نيارم و تمام خرج و مخارج باغ با خودم باشه.همون موقع من بهش گفتم ديگه زير حرفت نميزني؟گفت نه اكگه تو به حرفات عمل كني من كه مردم و حرف زدم مطمئن باش از قبل بهتر ميشم!!!!!!!!!!!!!!!!
هفته پيش رفتيم باغ اونجا بنايي داشتيم و همه مخارجشو من دادم اون يه قرون هم نداد.وقتي كار بنايي درحال تموم شدن بود يه دفعه گفت من ميخوام باغ همسايمون را بخرم منم گفتم اگه دوست داري باشه.بعد گفت تو نصف باغتو به من بده منم نصفشو ميدم بهت.
بهش گفتم مگه قرار نبود ديگه حرفشو نزني!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
گفت من ميام اينجا تو باغ تو كار ميكنم و زحمت ميكشم اينجوري اصلا راحت نيستم بهم فشار مياد.
خلاصه دوباره به شدت عصباني شد و توي ماشين كه داشتيم برميگشتيم تهران با سرعت رانندگي ميكردو تهديد ميكرد كه من تو را ميكشم و دو بار هم با دست گردنمو فشار داد در حالي كه من باهاش بحث نميكردم و فقط به آرامش دعوتش ميكردم.
الان يه هفته از اين ماجرا ميگذره و اون مثل يه همخونه اي رفتار ميكنه و هيچ خرجي و توجهي به خونه نداره!
دوباره برگشتيم سر خونه اول!
تو را خدا نظرتون را بگيد.:323:
RE: شوهرم كه قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم حالا ديگه ناسازگاري ميكنه!
عزیزم از قرار معلوم این داستان ادامه دارد تا روزیکه حرف شوهرت به کرسی بشینه
مثل جریان مهریه من!!!
منم سر مهریه ام پای جونم درمیون بود..با چاقو میشست جلوم و میگفت یا مهرتو ببخش یا تا دسته میکنم تو شیکمت!!!
منم بخشیدم
چون تو اون شهر هیچکس رو نداشتم و تک و تنها با یه بچه شیرخوره بودم
اگر تو شهر خودت هستی و کس و کارت همونجا هستند اصلا زیر بار همچین حرف زوووووووووری نرو
درگیری ایجاد نکن...همش آرامش داشته باش و عصبیش نکن
بعضی وقتها لازمه پای 2 تا بزرگتر عاقل و بالغ بیاد وسط
عزیزم گلوت رو فشار میده
ممکنه تو همین ضد و خوردها بلایی سرت بیاد
کی میخواد جوابشو بده وقتی خدانکرده یه چیزیت بشه تو این هاگیرواگیر؟؟؟
حتما با بزرگتر مشورت کن
نمیشه که آش نخورده و دهن سوخته!!!
RE: شوهرم كه قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم حالا ديگه ناسازگاري ميكنه!
سلام نادياي عزيز!
ممنونم كه به مشكلم توجه كردي!
نميدوني چقدر احساس تنهايي ميكنم.
من توي تهران غريبم.خونواده ام شهرستانه.نه يه داداش دارم نه يه داعي.فقط يه پدر پير مريض دارم كه اگه اين چيزا را بفهمه يه بلايي سرش مياد.
يه خواهر بزرگتر از خودم دارم ديروز ديگه بهم خيلي فشار اومده بود( چون دوباره بحثش را شروع كرد و نزديك بود كتكم بزنه كه من گفتم ببخشيد غلط كردم منو ببخش!!!:302:به خواهرم زنگ زدم و همه چيز را گفتم ( خونوادم از وازكتومي و رفتاراي شوهرم خبر نداشتن).اولش همش گفت كه من كه از اول گفتم اين كار را نكن تو كه يه مهندس برق از بهترين دانشگاه كشوري و يه شغل خوب توي يه شركت بزرگ دولتي داري چرا به يه مرد بيوه با 2 تا بچه راضي شدي......
خلاصه گفت شايد آخر هفته بياد تهران و باهاش حرف بزنه.
ميدوني ناديا جان خودم فكر ميكنم كه توي مرحله انكار هستم و نميخوام قبول كنم كه زندگيم به نقطه آخر رسيده.
ديشب حتي اسم مهريه منو آورد كه با اين مهريه زياد تو منو بدبخت ميكني.
ميشه يه راهي بهم نشون بدين كه چطوري واقعيت را ببينم خودمو گول نزنم.
خواهش ميكنم منو تنها نذارين.:323::316:
RE: شوهرم كه قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم حالا ديگه ناسازگاري ميكنه!
عزیزم اون مشاوره ای که مدنظر خودمه و باید بدم رو نمیتونم اینجا بگم
شما خیلییییییی اشتباه بزرگی کردی که به همچین ازدواجی رضایت دادی
ولی دیگه کار از کار گذشته و وقت سرزنش کردن نیست
حالا بشین خودت رو نگاه کن از دید یکی دیگه
از دید کسی که خارج از گوده
ببین چه تصمیمی درسته
به هرحال هر تمیمی یه سری مزیتها داره یه سری معایب
ولی ببین در هر تصمیم کدوم کفه ترازو سنگینتره
RE: شوهرم كه قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم حالا ديگه ناسازگاري ميكنه!
ناديا جان چرا نميتونين بهم اون مشاوره اي كه مد نظرتونه را بگين؟
اگه اينجا محدوديت داره بهم بگين چه جوري ميتونين بگين!!!!!!!!!!
من تو موقعيت روحي خيلي بدي هستم همش انكار ميكنم نمتونم تصميم بگيرم از تنهايي ميترسم.
عقلم بهم ميگه اين زندگي هيچ چيزي برات نداره و احتمال اينكه بعد از گرفتن همه چيز منو مجبور كنه كه مهريه را هم ببخشم و بعد طلاق خيلييييييييييييييييي زياده.هيچ اعتمادي بهش ندارم.
هيچ امنيتي ندارم.
توي اين مدت هيچ حرمتي برام نذاشته از توهين تا تهديد تا فحش و اقدام به زدن و ..........
با اينهمه چرا براي خودم ارزشي قائل نيستم چرا عزت نفس ندارم چرا انقدر از طلاق ميترسم
با اينكه عملا همين حالا هم تنهام
نميدونم
دوست دارم بتونم يه تصميم قاطع بگيرم.
تو را خدا كمكم كنين.:316:
RE: شوهرم كه قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم حالا ديگه ناسازگاري ميكنه!
سلام
نميخواستم پست بزنم اما اين همه تجاهل جدا ازار دهنده است
ياداوري اشتباهاتت هم دردي از تو دوا نميكنه كه چي شد كه زن مردي شدي با دوتا بچه و ...
اميدوارم اين ياداوري هاي خواهرت و اومدنش كمكي بهت بكنه
اما چيزي كه واضحه و منم ديگه خسته شدم از تجاهل توي تالار اينه كه از ضعف و ناتواني يه انسان عليه خودش استفاده ميشه
گاهي تو لفاف دوستت دارم, گاهي تو لفاف من مردم و سر حرفم هستم,
گاهي تو لفاف من دارم كمكت ميكنم, گاهي هم تو نعره و گلو فشار دادن
ته همه خواسته ها هم اينه:
تو ميخواي ضعيف باشي و همه جوره يه موجود وابسته اي پس من ميتونم از قبال تو به يه جايي برسم(البته اين محترمانه شه)
ايشون با اين رفتار فقط ميخواد به خواسته هاي ماديش برسه,
تهش هم مطمينا وقتي رسيد وجود تو براش مهم نيست و خيلي راحت با همه اون چيزي كه بهش رسيد ميتونه تنهات بزاره
تو الان تنهايي چون وابسته اي,
نميخواي باور كني اشتباه كردي و نميخواي باور كني با اشتباهات مدوامت فقط داري از خودت يه موجود ضعيف و بي اراده نشون ميدي
كه لياقتشه از هر راهي وارد بشن تا به خواسته شون برسن
ميخواي باور كن ميخواي نه اما اين ادم از كسي نميترسه و فقط ميخواد به خواسته اش برسه
طلاق يا غيرطلاق با اين وضعيت روحي تو ويرانت ميكنه
چون بعدشم ميگي كاش ميساختم كاش صبر ميكردم...
مشاوره اي غير ازينكه خودت هم ميدوني تهش چيه نميشه بهت داد
تو اين اوضاع اما فقط عصبانيترش نكن
و سعي كن با كمي سياست موضوع رو منحرف كني تا حداقل اسيب جسمي نبيني
در ضمن به هيچ وجه به خواست ايشون تن نده
درست نيست گفتنش اما واضحه ايشون شما رو بخاطر خودت نميخواد
هرقدر هم خودتو فريب بدي
از تصميماتت هم پيشابيش اگاهش نكن
با يه مشاور زبده مشورت كن
اين حرف جاش اينجا نيست اما متاسفم براي تمام دختراي مملكتم,كه از خود ماست كه بر ماست!
RE: شوهرم كه قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم حالا ديگه ناسازگاري ميكنه!
آیا از زندگی در کنار این مرد لذت می بری؟ با کسی باید زندگی کنی که از شستن لباسهاش با دست هم احساس عشق کنی، نه کسی که کنارش لقمه را با بغض قورت بدی.
این مدت از زندگیت، آشپزیت، غذا خوردنت، تفریح رفتنت، مهمانی رفتنت، رابطه جنسی ات و ... لذت می بری؟ یا همه اش یک بغض و کینه پشتش است؟
تا کی؟؟ کجا؟؟
دو راه داری.
یا اینقد عاشق همسرت هستی که بدون هیچ پشتوانه مالی و همینطور بچه، بهش اعتماد کنی و باهاش زندگی کنی. پس همه چیزت را ببخش. همه اموال را به نامش کن، حقوقت را بریز به حسابش و زندگی کن.
یا عقل و منطقت این همه ظلم را قبول نمی کنه. کسی که گولت زده و الان هم داره به هر شکل ممکن اذیتت می کنه. از آزار کلامی تا جسمی و ... هیچ حقی برات قایل نیست و تاوان اشتباه زندگی گذشته اش را از تو می خواد بگیره و چون تجربه تلخی داره از تو می ترسه.
اگر عشق و دلبستگیت اونقد زیاد نیست که بتونی از خودت بگذری، برای طلاق اقدام کن.
مشاوره حضوری برو. وکیل بگیر. برای خودت و زندگیت ارزش قایل باش. همیشه سی ساله نیستی. یک کم هزینه کن تا بتونی راه زندگیت را پیدا کنی.
نمی دونم مورد شما فریب در ازدواج محسوب می شه یا نه.
ولی اگر بشه به راحتی می تونی طلاق بگیری.
با یک وکیل زبده مشورت کن. شما که تحصیلکرده ای و شاغل دیگه چرا اینقد دست و پای خودت را بستی؟
RE: شوهرم كه قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم حالا ديگه ناسازگاري ميكنه!
سلام دوست عزیز
من طلاق رو به شما پیشنهاد نمیکنم چون تصمیمی هست که خودتان باید بگیرین و باید به حدی برسین که کامل از اون زندگی دل کنده شین تا خدای ناکرده بعد از طلاق دچار پشیمانی یا حسرت نشین،
اما من و خیلی های دیگه تو این تالار شرایط شما رو لمس کردیم، من خودم به شدت از طلاق میترسیدم، برای موندن توی اون زندگی التماس میکردم و تا آخرین لحظه اشک ریختم، اما 3 هفته بعد باور نمیکنی بگم، خدا رو از اینکه فرصت دوباره زندگی بهم داده، سجده میکردم، درسته طلاق خیلی معایب داره اما من یکی که شاکر خدام، چون عقیده دارم و به این باور رسیدم، طلاق پایان راه نیست بلکه شروع و آغاز یه زندگی جدیده،
اما یک بار دیگم بهتون گفتم، بودن یا نبودن همسرتان را سبک سنگین کن و تصمیمت را بگیر، شما هنوز جوانی و فرصت هر کاری رو داری، یا با همسرتون میتونین کنار بیاین برای یک زندگی خوب مشترک و یا بهتر این هست که مسیرتان را جدا کنین!
امید وارم هر چه زودتر مشکلتان رفع شه:72:
RE: شوهرم كه قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم حالا ديگه ناسازگاري ميكنه!
با سلام
از همه دوستاني كه براي من وقت گذاشتن ممنونم.
حق با شماست.من براي خودم ارزشي قائل نيستم.اعتماد به نفسم خيلي پائينه.عزت نفس ندارم.
فكر ميكنم دوست داشتني نيستم.اگه ازش جدا بشم تا آخر عمرم تنها ميمونم.
همش باخودم فكر ميكنم كه اگه بخوام جدا بشم و طلاق بگيرم خيلي اذيتم ميكنه.
بهم گفته اگه بري دنبال طلاق منم ميگم نميخوام زنم شاغل باشه.
با اينكه توي عقدنامه من عنوان شده شغل خانم كارمند فلان شركت ميتونه اين كار را بكنه كه كارم را ازم بگيره؟
يه وكيل خوب بهم معرفي ميكنين؟
با يه وكيل صحبت كردم بهم گفت اينكه اون وازكتومي كرده و بهت نگفته نميتونه به عنوان اغفال مطرح بشه چون قابل برگشت هست. گفت از طريق مهريه اقدام كن.
به نظر شما اگه من تصميمم براي جدايي قطعي باشه درسته كه خواهرم باهاش صحبت كنه؟( چون خودمم فكر ميكنم فايده اي نداره؟)
خواهش ميكنم كمكم كنين و نظرتون را بدين:316:
يه سئوال زهره خانم چرا گفتي كه نميخواستي برام پست بذاري؟كمك كردن به يه انساني كه به شما روي آورده را چرا پس ميزنين؟چون براي خودش ارزشي قائل نشده؟؟؟؟؟؟؟؟
اون آدم اومده تا شما كمكش كنين.
خانم الهه ميشه از مراحل طلاقتون بگين؟
RE: شوهرم كه قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم حالا ديگه ناسازگاري ميكنه!
دوست عزيز
مشكل كمك كردن به يه انسان نيست
نميخواستم بست بزام چون عصباني بودم
از ديدن اين همه ترس
اين همه تنش
مشكل اين بود كه همه علايم واضحه ودليلي براي كمك نيست وقتي واضحه دوستم
تو خودتم خوب ميدوني اون ادم صحبت كردن يا نكردن خواهرت براش فرقي نميكنه
خودت ميدوني فقط ترسته كه نميذاره درست تصميم بگيري
وگرنه منم اين مشكلات رو گذروندم اما تصميم قاطع گرفتم
اما شما تا خودت شرايطتو نسنجي نميشه نظر داد
اخه كيه كه به تو بگه برو جدا شو يا نشو
مگه ما حال تو و شرايطت رو ميفهميم؟
اين همه تحقير و وابستگي براي چيه؟
ترس از طلاق و تنهايي يا ترس از اينده ات ؟
تنهايي بهتره يا اين همه حقارت؟
يا ميتوني تحمل كني و محكم باشي و اينقدر خودتو ضعيف نشون ندي؟
در مورد كارت هم اصلا و اصلا نميتونه مانع بشه مگر اين كه كارت خلاف شان همسرت باشه و اين هم كه تو عقدنامه نوشته شده به نفع تويه
اصلا نگران نباش
تا اروم نشدي و نتونستي ازين همه فشار رها بشي
تصميم واسه جدا شدن و يا نشدن نگير,
هر دوش پشيمونت ميكنه
فقط اگه واقعا ميتوني و دوستش داري اين يه حرفه
اما اگه خودتو مجبور كردي به خاطر ترست لطفا از طلاق نترس
يه وقتايي طلاق راه نجات ادما از خفت و حقارت يه زندگيه