RE: آیا رفتن تو این شرایط کار درستیه خواهش می کنم سریع جواب بدبد
سلام sci عزیز خوشحالم که اینجایید ولی خواهش نرید و بهم کمک کنید واقعا نمی دونم چه کنم
چند تا سوال دارم
اول اینکه همسرم میگه به تنهایی نیاز داره و این دوریه چند روزه لازمشه و میگه بعدش که هر دو آروم شدیم صحبت می کنیم با این قضیه چی کار کنم و چهطوری حلش کنم و آیا اصلا این دوری لازمه؟
دوم اینکه به شدت پرخاشگر شدم و سریع گریه ام در می اد و حالم بهم می ریزه و تمام سرم از پشت سر میشه و داد و بیداد می کنم و احساس می کنم دارم غش می کنم و راحت بگم کنترل اعصابم رو ندارم و همسرم میگه رفتارهات غیر عادی شده و باید بری پیش دکتر
سوم تمام ذهتم پر از پیش بینی های به شدت منفی برای زندگیم شده
در مورد عزت نفس و اعتماد به نفس گفتید که هیچی برام باقی نمونده و احساس خیلی بدی رو خودم دارم
همسرم به شدت ازم دوری می کنه ..................
آیا من مشکل روان پیدا کردم؟
احساس می کنم به چیزی نیاز دارم تا آرومم کنه
به شدت احساس نیاز می کنم به همسرم که در آغوشم بگیره و اشکامو پاک کنه و بهم احساس دوست داشته شدن بده
در موجودم و افکارم همش دلم می خواد کس دیگه ای رو به جای همسرم بذارم و از این طریق ازش انتقام بگ
یرم ولی نمی شه و تمام افکارم پر شده از همسرم
RE: آیا رفتن تو این شرایط کار درستیه خواهش می کنم سریع جواب بدبد
سلام راستش داشتم پستای قدیمی یکی از دوسان رو میخوندم دیدم خالی از لطف نیست این پستتو یاداوری کنم
شنبه ۰۵ آذر ۱۳۹۰, ۱۳:۱۰ عصر
من حرفای نگفته به همسرم خیلی زیاد دارم
چند وقتیه به خاطر اینکه روز تولد و سالگرد ازدواجم نه کادو و نه تبریک درست و حسابی بهم ندادی ازت دلخورم
و هرچی خوبی و توجه بهم میکنی چشمامو بستمو نمی بینم و همش ازت گلگی می کنم
و فقط منتظرم کوچکترین اشتباهی کنی تا تلافی کنم و گلگی کنم
می خواستم بهت ایمیل بزنم و بهت بگم چهقدر برام عزیزی و تمام لطفاتو می بینم ولی چون ازت دلخورم خودمو به ندیدن می زنم ولی توانایش رو ندارم چون هنوز دلخورم........
ببخشید اگه موثر نبود
RE: آیا رفتن تو این شرایط کار درستیه خواهش می کنم سریع جواب بدبد
سلام دریا امیدوارم زود مشکلت حل شه
همسر من صبح روزای جمعه و تعطیل ساعت 7 صبح میره و جایی برای دلبری نمی ذاره و اونجا براش شده خدا و منم شدم شیطان و کار ما از این چیزا گذاشته......
مرسی single چه حس خوبی بهم دادی یادش به خیر بازم ممنونم
RE: آیا رفتن تو این شرایط کار درستیه خواهش می کنم سریع جواب بدبد
اقليما جون
ضمن تاييد همه دوستان فقط خواستم بگم :
تو هيچ مشكلي نداري نه روحي نه روان ، نه بخودت تلقين منفي بكن ،نه رفتاري بكن كه بقيه اينقدر راحت بهت اين برچسبو بزنن .
شايد شوهرت واقعا نتونه هيچ وقت درك كنه تو چقدر براي اين موضوع درد ميكشي و نفهمه اين واكنشاي تو يجور تخليه هيجانات منفي تو هستش نه رفتاراي غير عادي.
كلا مردها هميشه نسبت به گريه ها و ناله هاي زنها عينه يه چيز مريخي نيگاه ميكنند براشون عجيبه و غير قابل فهمه معادله چهار مجهوليه ، نميدونم چرا ولي اين واقعيته .
شوهرت عصباني ودلخوره بهت يچيزي گفته تو رفتارت غير عاديه تو به دل نگير و بگو نه من فقط از دسته مشاجره هاي تكراريمون خسته شدم و اعصابم ضعيف شده .
بازم ميگم آروم باش كمي سكوت فقط سكوت نه خود خوري ،اين دوسه روز با رفتار منطقي وآرامش ميتوني خودتو وشوهرتو آروم كني .
بازم داد وبيداد واشك واه وناله راه نندازي كه بقيه بهت بگند مجنون شديا :305:
بيا اينجا واسه ما درد دل كن تا اروم بگيري
من كوچيكم دركنار بزرگاي تالار ميشينم و با تمام جون حرفاتو ميشنوم و باهات حرف ميزنم .
RE: آیا رفتن تو این شرایط کار درستیه خواهش می کنم سریع جواب بدبد
سلام عزیزم آروم باش اقلیما جان. میگن زندگی مشترک میگن زن و شوهر.فکر نمیکنم راه حل خوبی باشه مخصوصا واسه شما آقایون معمولا بعد از یه مدت زندگی متاهلی خیلی هم بدشون نمیاد خلوت کنن اما ما خانوما طاقت نداریم مدام منتظریم و....نمیدونم اما اگه جای شما بودم زیربار نمیرفتم تو خیلی رو خودت کار کردی همونو ادامه بده سازش و پذیرش شرایط زندگیت شرایطی که خاص نیست شکلی از زندگیه
RE: آیا رفتن تو این شرایط کار درستیه خواهش می کنم سریع جواب بدبد
پاسخ به پست 11
_____________
به نظرم اين دوري لازم نيست.
اما اگر واقعا موجب بشه كه شما دو نفر آروم بشيد... شايد بد نباشه! اما لازم و ضروري نيست
در پاسخ به سوال دوم: حتما از شوهرتون بخواهيد كه با شما همراهي كنه و به متخصص مراجعه كنيد
اين مشكلاتي كه شما داريد از جمله دردهاي پشت سر، بي حالي، حالت غش و گريه، اثرات فيزيولوژيك اضطرابه و با تجويز داروهاي مهار كننده حل مي شه اگر مشكل ديگه اي نداشته باشيد... گاهي يك آريتمي قلبي موجب اضطراب مي شه و اون اضطراب به استرس و ديگر اثرات ختم مي شه... بنابراين حتما به روانپزشك مراجعه كنيد و اين علائم رو به ايشون بگيد يا به متخصص داخلي.
شما عملا زندگي رو به طور كامل در اختيار منتقد دروني قرار داده ايد! بايد ازش با تمام قوا پس بگيريد... مدتي نياز به آرامش داريد. تمرينات قبلا به شما گفته شده، مثل تمرينات تنفسي و ...
روي يك كاغذ سفيد هر چه غم داريد به دقت بنويسيد و آنرا زير آب با دقت بشوريد تا كاغذ از بين برود
حتما مطالعه يك كتاب رو امروز شروع كنيد كه حاوي مطالب در ارتباط با رشته تحصيلي شما باشه و يا آموزشي باشه... رمانهاي دم دستي نخونيد
هر شب يك فيلم ببينيد
امروز آموختن يك كار دستي رو شروع كنيد ( بدون كلاس فعلا) مثلا ساخت و طراحي بدليجات / سفالگري/ شمع سازي/ گلدوزي و ... اطلاعات اين هنرها در اينترنت هست
سريال مشخصي رو دنبال كنيد
پياده روي سريع روزانه 20 دقيقه رو از شما درخواست مي كنم! خواهش مي كنم! محبت كنيد و اين كار رو انجام بديد و بهانه نياريد
موسيقي بدون كلام پيانو و يا تار گوش كنيد و سعي كنيد سبك و گوشه ها رو ياد بگيريد ( تو اينترنت سرچ كنيد گوشه هاي موسيقي ايراني)
يك دفترچه برداريد و دستورات اشپزي رو كه بلد هستيد در اون دفتر يادداشت كنيد
هر روز نيايش كنيد روزانه 10 دقيقه.. بصورت راز و نياز ( اگر دعايي خوانديد حتما ترجمه فارسي آنرا بخونيد)
اين رو بدونيد كه شوهر شما نمي تونه بدون شما زندگي كنه... بنابراين به اين تهديد ها اهميت زيادي نديد. ايشون به شما بر مي گرده
به هيچ وجه فعلا صحبتي كه حاوي تعارض باشه نكنيد. پيشنهاد مي كنم ايشون رو به منزل دعوت كنيد و بهشون بگيد كه فعلا طي يك هفته هيچ صحبت و بحثي نمي كنيم تا حالمون بهتر بشه... بعدش صحبت مي كنيم
به هيچ چيزي فكر نكنيد... هيچ مشكلي نيست كه حل نشه!
من به زندگي اقليما اميدوارم...
RE: آیا رفتن تو این شرایط کار درستیه خواهش می کنم سریع جواب بدبد
سلام اقلیما
خوبی؟
خواستم بهت بگم اون بخش از حرف آقای sci رو که گفت پیش مشاور برید جدی بگیر (البته یک مشاور خوب و با انصاف)
شوهرت رو هم متقاعد کن دیگران رو دخالت نده پس فردا که رابطتون خوب شد ممکنه پتک بشه تو سر خودتون. با وجود این همه مشاور دیگه نیازی به مشورت یا دخالت خانواده ها (که بی طرف هم نیستن) نیست هیچ فکر کردید بعد از خوب شدن رابطه شما اطرافیان ممکنه به رابطه شما دو نفر به شکل یک رابطه متزلزل نگاه کنن و روی زندگیتون حساب نکنن.
یکی از اطرافیان من یک ضرب المثل جالب داره میگه اگر توی خانواده (که الان شما دو نفر هستید) خون توی دهنت بود دهنت رو باز نکن که دیگران ببینن
من فکر میکردم خانواده شوهرت حداقل در جریان نباشن به نظر من الان هم بهتره به شوهرت بگی که بیاد خونه و به همه اعلام کنه ما مشکلمون حل شده و نیازی به هیچ حرکتی از جانب شما (خانواده ها) نیست.بعد از برگشتن به خونه میتونید یک هفته یا بیشتر توی دو اتاق جدا زندگی کنید و مثل دو همخونه کاری به هم نداشته باشید حتی همدیگه رو تا جای ممکن نبینید و فکر کنید.
به نظر من سعی کنید انسجام خودتون رو در چشم دیگران به دست بیارید
راستی این بخشهای پست آقای sci هم خیلی تاثیر گذار هست حتما انجام بده من امتحان کردم مخصوصا بخش راز و نیاز
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sci
پاسخ به پست 11
_____________
پياده روي سريع روزانه 20 دقيقه رو از شما درخواست مي كنم! خواهش مي كنم! محبت كنيد و اين كار رو انجام بديد و بهانه نياريد
هر روز نيايش كنيد روزانه 10 دقيقه.. بصورت راز و نياز ( اگر دعايي خوانديد حتما ترجمه فارسي آنرا بخونيد)
RE: آیا رفتن تو این شرایط کار درستیه خواهش می کنم سریع جواب بدبد
سلام اقلیمای عزیزم
عزیزم حساسیت هات رو درک می کنم و میتونم بفهم چه حالی داری و خوب دوست داری شوهرت کنارت باشه.
این همه مدت سعی کردم به اقلیما کمک کنم تا حساسیت هاش رو کاهش بده اما تو عمل نکردی عزیزم و باعث
وخامت اوضاع شدی.
بیشتر به نظرم میاد که با تاپیک هات فقط درد و دل می کنی گلم و احساسات منفی درونیت رو تحلیه می کنی اما
عملا تغییری در خودت لحاظ نمی کنی.
آرامش نداری ، دنبال محبت بیرون از خودت میگردی ، حساس و شکننده ای و بسیار وابسته به همسرت و حضورش.
الان شرایط همونه اما همسرت یکم فقط کلافه شده و چون میتونه تو از تنهایی و ترک شدن واهمه داری این
پیشنهاد رو داده شاید به خودت بیای.
با توصیه های sci بسیار موافقم.
الان بهت توصیم اینه که آروم باش و آرامشت رو حفظ کن و برای آرامش توصیه های sci رو انجام بده.
تمام پست های تاپیک های قبلیت رو برو و یک بار دیگه بخون ، نت برداری کن و عملیشون کن!
اونجا هم من و هم جناب sci پست های خوبی برات گذاشتیم. همینطور فرشته مهربان.
بخونشون. اصلا از اقلیما بیا بیرون و به عملکرد اقلیما از بیرون نگاه کن.
روشت رو تغییر بده! روش زندگی کردنت رو میگم!
برات در حرم امام رضا خیلی دعا کردم. نگران نباش. من هم به زندگی اقلیما خیلی خوش بینم! :46:
همسرت تو رو دوست داره و میدونم اگر تو تغییر کنی همسرت هم تغییر می کنه.
ضمنا اگر تو حساسیت هات رو کاهش بدی و در آینده هم مادر بشی قطعا همسرت وقت زیادیش رو پیش شماست
اما خواهشا این حساسیت هات رو کاهش بده. این همه مقاله برای کاهشش تو همدردی هست.
در مورد بیماریت هم که sci عزیز گفتن. بیشتر به نظر عصبی میاد. چون زمانی که خیلی آدم حساسی بودم
مشکلاتی داشتم که امروز دیگه ندارمشون با درمان حساسیتم.
در پست بعدیت از اقدامات عملی مثبتت با توجه به راهکارها برامون بگو.
موفق باشی دوست گلم :43:
:72:
RE: آیا رفتن تو این شرایط کار درستیه خواهش می کنم سریع جواب بدبد
سلام
مرسي از همه
آقاي sci پست آخرتون به خصوص اين جمله
نقل قول:
من به زندگي اقليما اميدوارم...
روح تازه اي بعد از 3 روز در وجود من گذاشت.......
و بعد از 3 روز ناراحتي در خانه انگار روحيه اي تازه اي گرفتم
به همسرم تلفن زدم و گفتم دارم براي شام غذا درست مي کنم و منتظرتم و اونم از خدا خواسته قبول کرد.....
خونه که اومد رفتم سراغ کار خودم و کمد لباسامو ريختم بيرون تا زياد دورش نباشم و اون احساس تنهايي و آرامشي رو که دنبالش بود و مي خواست با فرار از خونه به دست بياره رو ،بهش بدم
يه نيم ساعت بعد ديدم اومد سراغم و جویای احوالم شد و گفت دستت خوب شد چون دیشب با درد دستم از خواب پریدم
شام رو آماده کردم و اون هراز گاهی باهام حرف می زد
آخر شبم در آغوشم گرفت و بدون هیچ کلامی نوازشم می کرد
دیروز بعد از ظهر به به همسرم زنگ زدم و ازش خواستم که به پدر و مادرش بگه که برای صحبت پیش پدر و مادر من نیاند چون مشکلی حل نمی شه و اون هم اینکارو کرد
مادر همسرم دیروز بهم زنگ زد و خیلی مادرانه و دلسوزانه نصیحتم کرد و باهام همدردی کرد
ولی من خیلی خیلی ایراد های اخلاقی دارم که باید حل شه و ازتون می خوام توی این تاپیک بهم کمک کنید حل بشه..........
از جمله مهم ترینش فراموش کردن این دعواها و دوباره دست گذاشتن روی حساسیت ها در آینده است
انگار هیچ وقت هیچ چیز درس عبرت برای من نمی شه
همسرم با رفتم پیش مشاور موافق نیست چون سال دوم زندگیمون رفتیم پیش مشاور و مشکلاتمون رو بیشتر کرد علتشم این بود که هر دو می خواستم با رفتن پیش مشاور به دیگری ثابت کنیم که تو مقصری و من بی تقصیر!!!!!!
و مدتها در دعواهامون بهم می گفتیم یادته مشاورم فلان چیزو بهت گفته بود
RE: آیا رفتن تو این شرایط کار درستیه خواهش می کنم سریع جواب بدبد
نقل قول:
نوشته اصلی توسط eghlima
انگار هیچ وقت هیچ چیز درس عبرت برای من نمی شه
اقلیما جان همین جمله ، یکی از اشتباهات شماست.
کمی روی خودت کار کنی زندگیت میشه بهشت. منتظر روزی ام که با خبر خوش برگردی