دوست عزيز من تايپكهاي قبليتو نخوندم اما اينو كه خوندم برات ناراحت شدم اگه الان همسرت اينه واي به حال وقتي كه بري سر خونه زندگيت،،،، كسي ميدونه همسرت دست بزن داره؟ به. نظر من قبل از ازدواج مشكلتو حل كن چون بعدش بدتر ميشه ،،، موفق باشي
نمایش نسخه قابل چاپ
دوست عزيز من تايپكهاي قبليتو نخوندم اما اينو كه خوندم برات ناراحت شدم اگه الان همسرت اينه واي به حال وقتي كه بري سر خونه زندگيت،،،، كسي ميدونه همسرت دست بزن داره؟ به. نظر من قبل از ازدواج مشكلتو حل كن چون بعدش بدتر ميشه ،،، موفق باشي
ممنونم از همه.بازم گیر دادن و دروغ گفتن ادامه داره.دیشب تهدیدم کرد که یا تنهام میزاره یا هم یک هفته بعد مراسم جمع میکنیم و برای همیشه میریم شهرشون مگه اینکه اخلاقم رو عوض کنم و نظرش رو جلب کنم.در حالی که این وسط منم حقی دارم و خواسته هایی دارم ازش که اجابت نمیشه.همچنان منو نفهم فرض میکنه و وقتی خوه دوستاشه میگه بیرونم.تو چشام نگاه میکنه و میگه من دروغ نمیگم در حالی که من اصلا باور ندارم اما به روم نمیارم و میگم باشه تو راست میگی.
هیچکس نمیدونه که چندبار دست بلند کرده.یعنی اگه کسی بفهمه زندگیمون بدتر میشه.دوست دارم زندگیمو اما این اطمینانی که سلب کرده رو چطور دوباره به دست بیارم؟
شارلوت عزیز
چی تو شما دیده که میگه اخلاقت رو عوض کنی.
یه احتمال میدم ، معمولا عشق و محبت زیادی مثل یه طناب کلفت می مونه که ناخواسته دور معشوق پیچیده میشه ، بعد از یه مدتی معشوق احساس خفگی می کنه می خواد این طنابها رو پاره کنه و خودش رو نجات بده.
ببین این رفتارهای شما (که همه از روی محبت و عشقه) همینطوری بوده.
حتما به مشاور حضوری مراجعه کن / کنیدو تا جواب نگرفتید وارد زندگی مشترکتون نشید:305:.
خیلی خیلی ممنونم جناب baby
23 روز از ازدواجمون میگذره و من دقیقا به همین گفته شما رسیدم که علاقه زیادم داره خفش میکنهو خیلی سعی دارم تغییر رویه بدم.یه مسائلی هست که من حساسم.اون دوست داره با دوستاش بره بیرون گاهی و با همجنس خودش باشه.من با اصل این قضیه مشکلی ندارم.اما مثلن وقتی میره خونه دوست مجردش که دانشجوئه و دخترهایی که دوستشن راحت میان و میرن خب من دوست ندارم شوهرم بره اونجا.گفتم بگو دوستات بیان خونه خودمون یا باهم بریم بیرون که هم من تنها نباشم هم تو نری تو خونه ای که هر دختری میاد و میره اما میگه من نه مجرد میارم تو خونم نه با زنم میرم بیرون با کسایی که میدونم مورد دارن.
چندروز پیش که با یکی از دوستاش که متاهل هم هست ولی زیاد نرمال نیست بیرون بود چند روز بعد اتفاقی گوشیشو برداشتم که عکسامون رو ببینم و دیدم یکسری کلیپ خیلی ناجور رو درست تو همون ساعت از گوشی همون دوستش از طریق بلوتوث دریافت کرده.دنیا روی سرم خراب شد.میدونه متنفرم از این چیزا اما دومین باره که دیدم از اون آدم اینطور چیزایی گرفته.کلی بحث کردم و گریه کردم که چرا دنبال این چیزایی و خیلی راحت گفت چیزی نشده که.مگه من نشستم نگاه کنم؟فقط جنبه آموزشی داره.من با این آدم چیکار کنم؟همه چیز خوب و روبه راهه اما میترسم دوباره اون دوستش رو ببینه و دوباره....
سر همین قضیه هم گفت باید بخاطر اینکارت میزدمت و مینداختمت بیرون تا بری خونه بابات(ساعتای 1 شب بود)
با همه اینها من واقعا دارم احساس خوشبختی میکنم
شارلوت جان تو همسرشی فقط همین و مادرش و سرپرستش و یا مسئول تربیتش نیستی
واقعا مرد وقتی زیاد بهش امر و نهی می کنی همین طوری لجباز میشه و پر از احساس بد
اون دیگه خودش می دونه چه کاری بد و چه کاری خوب و مستقیم گفتن تو هیچ فایده ای جز سرکش کردنش نداره
اقلیما جان من واقعا دوست ندارم شوهرم دنبال این مسائل باشه.حس بدی بهم دست میده.خیلی بد.طوری که احساس میکنم واسش خیلی کمم
سلام دوست عزیز میشه بگید که عروسی کردید یا در دوران عقد هستید؟فاصله سنیتون واینکه عقاید مذهبی خانواده هاتون در چه وضعیتیه؟
من تورو درک می کنم ولی هیچ می دونی وقتی به صورت مستقیم باهاش در این مورد حرف می زنی و بحث می کنی قبح قضیه رو جلوش می ریزی و اونم پیش خودش می گه آب که از سر گذشت چه یک وجب و چه چند وجب........
و رو به مخفی کاری می اره
ببین باهاش مثل دوست خودت برخورد که اونم تورو مثل دوست خودت بدونه نه مثل یه آدم خط کش به دست که بالا سرش وایستاده و هی امر و نهی می کنه
آره درسته حق با توئه اقلیمای عزیزم.من اونقدر بهم ریخته بودم اونوقت که اونارو دیدم که فقط زدم زیر گریه.البته تا دوشب بعدش چیزی نگفتم ولی اونشب بحثی شد که توش حرفمو زدم.
aphd عزیزم ما 23 روزه که ازدواج کردیم و رفتیم زیر یک سقف.من 23 و شوهرم 27 سالشه.خانواده اون مثلن خیلی مذهبی و همه چادرین(اما کسایی هستن که آب نمیبینن و فقط بخاطر ترس از پدرشون اونطور نشون میدن)البته شوهر من با همشون فرق میکنه و من کاملن در نوع پوششم آزادم.
خانواده من هم مومن ولی اصراری به چادر ندارن یا اینکه منکه دخترشونم حق ندارم حتی پسرخالم حرف بزنم.آزاد بار اومدم و هیچوقت کسی بمن نگفته این لباس رو نپوش یا اینو بپوش چون همیشه خودم همه چیز رو مراعات میکنم.
شارلوت خوبم شما قبل از این که زیر یه سقف برید با هم مشکل داشتید و از قرار معلوم به خاطر حرف مردم عروسی کردی درسته؟وحالا به جای اینکه شوهرت از لحاظ اخلاقی بهتر بشه بدتر شده و دست به زن داره درسته؟