-
RE: اولین عشق من
سلام آقا شهاب
اولا که خودتونو کوچک فرض نکنید چون انسان هر چقدر هم از لحاظ سنی کوچک باشه با توجه به اینکه خداوند اونو اشرف مخلوقات قرار داده میتونه خیلی بزرگتر و پخت تر از سنش برخورد کنه وتصمیم بگیره
به نظر من که یه معلم سادمم شما باید گذشته این خانومو فراموش کنی وانقدر اونو شیفته خودت کنی که مطیع تو باشه
وتو هم هیچ وقت از از مطیع بودن اون سوء استفاده نکن
بعدشم به نظر حقیر با توجه به اینکه شما وجهه اجتماعیه خوبی دارید این درست نیست که حتی تلفنی هم با هم ارتباط داشته باشید چون همین مساله فکر شما رو مشوش میکنه
بعدشم به قول اون دوستمون حتما یقین پیدا کنید به این مساله که ایا واقعا ارتباط داشته با یه فرد دیگه یا دیگران برای اینکه شما رو از هم دور کنن ودلزده ازهم این حرفا رو میزنن
در صورت امکان به خواسگارش برید وحجت رو بر اون وخونوادش تموم کنید وبهش بگید که دوسش دارید و اونم اگه واقعا شما رو دوست داره باید به عقاید شما احترام بذاره واین مساله حتما باید دوطرفه باشه
به قول قدیمیا
محبت دوسره
یه سر باشه دردسره
موفق باشی
-
RE: اولین عشق من
این که گفتم اون شیفته خودتون کنید بعد از خواستگاری بود نه اینکه فردا تلفنو بردارید قربون صدقش برید نه بعد از خواستگاری باشیوه های مختلف عاطفی چون خانوما خیلی عاطفین
-
RE: اولین عشق من
دوست عزیز من تو پست های قبلی گفتم که اگه از اون جدا بشم هر چقدر این جدایی به من لطمه بزنه دو برابر به اون لطمه میزنه من از هیچ لحاظ کم نگذاشتم از بابت میزان علاقه اون نسبت به خودم کاملا مطمئنم بیشتر از خودم هست کمتر نیست تا حالا هم هیچ توقعی ازش نداشتم شاید به نظر خیلی از دوستان خنده دار بنظر برسه که توی این دوره زمونه دختر وپسری 9ماه و19روز و6ساعت رابطه تلفنی داشته باشه اما هنوز هم نتونن درست وحسابی تو چشمای هم نگاه کنن ما هنوز هم از هم خجالت میکشیم در طول ماه شاید بیشتر از10 دقیقه همدیگه رو نبینیم اون هم هر دوتامون از خجالت رنگ پوستمون سرخ میشه دوستای عزیز من یه بچه خنگ نیستم که چیزی سرم نشه بازم میگم شاید خیلی ها بخندن ولی ما هنوز بعد از 9ماه و19 نمیتونیم رودر رو با هم حرف بزنیم
در مورد گذشته خودش همه چیز رو گفته واعتراف کرده که هر دو مورد حقیقت دارد ولی به نظرم تو این شرایط عقد کردن راه درستی نیست از دوستان دیگه خواهش میکنم در این مورد نظر بدن ایا ازدواج باعث میشه من گذشته رو فراموش کنم
-
RE: اولین عشق من
ببين شهاب اقا
به نظر من بايد يك مدت تصميم ازدواجتو عقب بندازي توي اين مدت سعي كن شناختتو بيشتر كني و ببيني كه واقعا بدرد هم مي خوريد يا نه درسته كه اگه الان بهش بگيد بدرد هم نمي خوريد هم خودش ضربه ببينه هم شما ولي فكر اين و كردي كه اگه بعدها بعد از ازدواجت نتوني زندگي خوبي باهاش داشته باشي جفتتون بيشتر ضربه مي خوريد ؟ يك مدت تصميمتو به عقب بنداز و روش كاملا فكر كن فرض كن با هم ازدواج كرديد به اون هم بگو كه از اين به بعد ما باهميم ببين مي توني پوشش و عوض كني يا بپذيري ؟ ببين مي توني گذشتشو فراموش كني و يا باهاش كنار بياي ؟ بهش نگو كه ميخواي امتحانش كني . موفق باشي
-
RE: اولین عشق من
سلام shab2002
خوشحالم از اینکه چنین منطقی و حساب شده در امر ازدواج وارد شده ای.
واقعیت اینست که نگرانی من به خاطر تفاوت های اساسی شما دو نفر در معیارهایتان هست.
مسئله ارتباطات قبلی ایشون، پنهان کاری، عدم توجه کافی به خواستهای شما(مثلا همان لباس که مثال زدید) ، این ها سرنخهایی هست که به تفاوتهای اساسی بین شما اشاره می کند.
لذا من با دوستان موافقم که شما باید همه معیارهای خود را به وضوح برای خود ترسیم کنید، خودتون را در آن معیارها مورد ارزیابی قرار دهید. بعد نوبت به بررسی این خانم و خصوصیاتش میرسه.
گذر زمان در این میان مهم هست، اما باید روشی که تاکنون داشته اید به شکلی وارونه کنید.
یعنی ارتباط شما تا کنون بیشتر مبتنی بر احساسات پاک شما بوده است. بهتر است مسئله منطق را بیشتر وارد کنید. خطوط قرمز خود را محکم و قاطع برای ایشون بگوئید و خطوط قرمز ایشون را بشنوید.
البته با توجه به احساساتی که از روابط قبلی ایشون دارید، احتمال سایه افکندن آن در همه زندگی شما هست.
مگر اینکه در همه معیارهای دیگر مناسب هم باشید.
-
RE: اولین عشق من
سلام اقا شهاب . من می تونم یه نظر خواهرانه ای بدم!(لبته همه اساتید نظرشون را که درست و کامل هم بود گفتندو جایی برا ی توصیه ای باقی نمونده).
برای حل مشکلتون بیشتر با خود اون خانوم صحبت کنید. چون همانطور که خودتون گفتید ارتباط رو برو وکلامی شما خیلی ضعیفه و این موضوع عشق شما رو به یه جور احساس درونی صرف تبدیل میکنه و احساسی عمل کردن هر دو طرف رابیشتر می کنه . اگر اونقدر عاشق و مطمئن بودید که نیاز به تضمین بیشتری نبود مشکلی نبود که حرفهاتون را بعد از عقد هم با هم بزنید (چه عاشقانه چه جدی و اساسی)ولی اگه این تردید رو با خودخواهی و سکوت همراه کنید نتیجه ای جز بد بینی و جدایی براتون نداره و باتوجه به اینکه میگید عشق اولتونه می تونه رو روابط بعدی هم که خواهید داشت(اگه احیانا" از این خانوم هم جدا بشید )تاثیر بگذاره.محکم و جدی در باره تردیدها و عقایدتون صحبت کنید و ان شائ الله اگه به تفاهم رسیدید جا برا سرخ و سفید شدن و مطابی که واقعا"گفتنش برای هر دخترو پسری اول ازدواج مشکله بعد از عقد زیاده. موفق و شاد باشید!
-
RE: اولین عشق من
دوستان واقعا ممنونم از راهنمایی هاتون نمیدونم چه جوری میتونم جبران کنم وققعا ممنونم من دیشب برای برای یک ساعت احساساتم رو گذاشتم کنار و تمام مسائلی که به قول دوستمون خط قرمز هستن را به ایشون گفتم اما حرفی از مهلت یا مدتی که باید خودشو با این خصوصیات من وفق بده رو به ایشون نگفتم من با خودم کنار اومدم تمام حرفهای رو که احساس میکردم به نوعی امکان داشت به رابطه ما لطمه بزنه رو بهشون گفتم کوچکترین خصوصیت اخلاقی خودمو ازش قاییم نکردم بفرض مثال در مورد لباس یا خرید یا محدود شدنش رک بهش گفتم اونطور که در دوران مجردی میتونی بپوشی یا بگردی در دوران متاهلی نمیتونی انجام بدی کوچکترین مسئله ای که میتونست در اینده واسمون دردسر ساز بشه رو بهش گفتم در عوض بهش گفتم که من یه شریک میخوام نه یه برده وقتی من خوشبخت هستم که خوشبختی رو تو چشای اون ببینم در حال حاضر با همه شرایط من کنار اومده البته من انتظار ندارم که اون یک شبه عوض بشه چون اگه یک شبه عوض بشه یک شبه هم میتونه به حالت اولش برگرده بهش گفتم که باید به این باور برسی که تو متعلق به شخص خودت نیستی یکی دیگه هم هست که رفتار اخلاق پوشش وشخصیت تو واسش مهمه من نمیخوام که فقط اون محدود بشه من خودم هم نسبت به اون وظایفی دارم من هم نمیتونم مثل یه پسر مجرد بگردم یا فکر کنم یا بپوشم .
خط قرمزهای منو قبول کرده از این نظر فکر نکنم مشکلی داشته باشم رابطه ما تقریبا یه 10 روزی بود که سرد شده بود مرتب با هم حرف میزدیم اما احساس میکردم اونی که تا یه مدت قبل باهاش حرف میزدم این خانم نیست احساس میکردم از هم دور شدیم خدا رو شکر الان رابطمون بهتر شده در اینده معلوم میشه که قول ایشون مبنی بر تغییر دادن رفتارش از روی احساس بوده یا از روی منطق وفکر کردن
من میخوام خودم شروع کننده باشم وحسن نیتم رو نشون بدم واسه همین اولین ومهمترین کاری که میتونم انجام بدم فراموش کردن گذشته است فقط نمیدونم چه جوری میخوام به خودم بقبولانم که هر کسی یه عیبی داره انسان که بی عیب نیست من هم کلی عیب دارم من زود عصبانی میشم ولی اون همیشه اروم هست من در خیلی موارد زود قضاوت میکنم ولی اون اینجوری نیست من عجولم اما اون اینجوری نیست عیب اون هم گذشته اش است میخوام به خودم بقبولانم که این فقط یه عیب هست که میتونم باهاش کنار بیام ولی نمیدونم چه جوری در حال حاظر تنها مشکل من فراموش کردن هست ای کاش یه قرصی بود یا یه دستگاهی بود یا وردی بود که میخوندم و همه چیز رو فراموش میکردم بازم مرسی از اینکه وقت میزارید وبه دوست خودتون کمک میکنید دست همگی رو میبوسم
-
RE: اولین عشق من
سلام
راستش نمی دونم از کجا شروع کنم!الان که دارم این مطلب رو می نویسم on نیستم؛برای همین ممکنه یه جاهایی از فرمایشاتتون رو دقیق یادم نباشه!
1.به عنوان یه دختری که تو یه شهرستان نه چندان کوچک زندگی می کنه!و با دخترای شهرهای بزرگ هم رابطه داشته.اگه یه دختر تو یه شهرستان کوچک راضی به همچین روابطی بشه یه چیزایی رو خیلی بیشتر از دخترای شهرهای بزرگ که همچین کارایی میکنن زیر پا می گذاره و یه کم باید بیشتر مواظب بود!
2.از کجا معلوم فردا یه چیز دیگه از ایشون رو نشه و ...اینجوری که شما گفتید فکر کنم هر لحظه باید منتظر شنیدن یه خبر تازه باشید!
3.یه داستان میگم ولی متاسفانه واقعیه!یکی از همکلاسیای دانشگاهم قبل از ازدواجش با چند نفر از پسرای دانشگاه ارتباط داشت(فقط در حد دوستی)بازم متاسفانه! شوهرش مجبورش کرد که انصراف بده و با اینکه خیلی باهوش بود قید درس و تحصیل رو بزنه (و یه خوشبختانه!بعد از یک سال تو دانشگاه پیام نور شهرشون ثبت نام کرد و...)
اصلش!متاسفانه این روابط حتی بعد از این همه سختی بازم ادامه داشت و...(دیگه بقیه شو روم نمیشه!)البته خدا رو شکر هنوز خانم خونه خودشه!(نمی دونم همسرش از این روابط اطلاع داره یا نه...)و یه سالی میشه که دیگه از اوضاع و احوالش خبر ندارم و نمی دونم هنوزم این روابط ادامه داره یا نه.
اینا رو گفتم تا چشماتونو باز کنید و یه کم با منطق به این موضوع نگاه کنید و احساساتتون رو بیشتر کنترل کنید!
با همه این اوصاف اگه واقعا اطمینان دارید که پشیمونه و می خواد با شما زندگی جدیدی رو شروع کنه فکر کنم بهترین کار اینه که ما هم یه ذره غفار الذنوب باشیم!خدا با اون بزرگیش به همه فرصت برگشت رو داده،من و تو کی باشیم که دخالت کنیم!اینجوری که گفتین فکر کنم از 17 سالگی ایشون این روابط شروع شده و تو اون سن امکان اشتباه کردن خیلی زیاده؛مهم اینه که آدم به اشتباهش پی ببره و بخواد جبران کنه شما خیلی می تونید تو جبران اون بهش کمک کنید(می دونم سخته ولی کارای بزرگ همیشه سخت بوده و هست و خواهد بود...)البته این اطمینان به این سادگی ها هم به دست نمیاد و باید خیلی دقیق طرفتون رو بشناسید و طوری نباشه که فردا تا کوچکترین مشکلی پیش اومد خانم یاد رفیقای قدمیش بیفته و ...(متاسفانه این موارد خیلی زیاده)
پس چشماتونو ده برابر قبل باز کنید!و تصمیمی بگیرید که تا آخر عمرتون بهش افتخار کنید.(به ما هم خبر بدین که چی کار کردینا!)
آرزو میکنم همیشه خوشبخت و موفق باشید.
یا علی مددی!
-
RE: اولین عشق من
نمیخوام این بار هم احساسی تصمیم بگیرم ولی ترجیح میدم نیمه پر لیوان رو ببینم نه نیمه خالی رو خدا اخر وعاقبتم رو بخیر کنه بهش فرصت دادم ومیدم نمیخوام 100درصد عوض بشه این غیر ممکنه خیلی با خودم فکر کردم شاید به نظر دوستان مغرورانه بنظر بیاد ولی من به این نتیجه رسیدم که خودم واحساسات خودمو بیشتر از اون دوست داشته باشم خوشبختی خودم مهمتر از هر چیز دیگه ای هست نمیخوام زندیگمو بیخودی هدر بدم من کسی رو واسه زندگی میخوام که به حقیقت بتونه ارامش واقعی رو به من بده نمیخوام نصف عمرم با جر وبحث های بیهوده و دعوا واختلاف نظر سپری بشه کی از فردای خودش خبر داره شاید فردا این موقع من زنده نبودم به این نتیجه رسیدم که باید این چند روز عمر رو در ارامش کامل زندگی کنم توی پست قبلی نوشتم من وقتی خوشبختم که خوشبختی را توی چشماش ببینم ولی نه به هر قیمتی من نمیخوام احساسات خودمو زیر پا بزارام خط قرمز های خودمو بهش گفتم چیزی در مورد فرصت عوض شدن بهش نگفتم قول داده عوض بشه ولی امیدوارم قولش برای عوض شدن از روی احساس نباشه بهش گفتم چندین بار هم بهش گفتم بجز خانواده ام از همه چیز میگذرم ولی الان پیش خودم فکر میکنم خیلی غیر منطقی هست من حاضر باشم از همه چیزم بگذرم ولی اون نخواد از مسائل کوچیک وپیش پا افتاده بگذره دوستش دارم خیلی خیلی هم دوستش دارم .
دوستان من هنوز منتظرم چطور میتونم گذشته رو فراموش کنم البته الان و در حال حاضر مثل قبلا ها فکرای بد بد نمیاد سراغم فکر کنم میتونم فراموش کنم فقط احتیاج به راهنمایی و کمک دوستان دارم با تشکر
-
RE: اولین عشق من
سلام
خوشحالم كه كم كم سعي مي كنيد تصميمات منطقي تري بگيريد ، همانطور كه مي دونيم براي استواري و دوام يك رابطه لازمه كه اتباطات و تعاملها متقابل باشه بدين معنا كه اگر براي دوام و استحكام و تثبيت روابط قدمي برداشته ميشه يا گذشتي ميشه از سوي طرفين باشه وقرار نيست يكي از طرفين از معيارهاي خودش كوتاه بياد و انتظارات خودش رو پايين بياره اما طرف ديگر از سطحي ترين خواسته هاي خودش كوتاه نياد ، به عقيده بنده با صحبتها مشورتها و شناخت بيشتر شما مي تونيد از لايه هاي رفتاري ايشون اطلاع پيدا كنيد و خودتون بايد اينقدر آگاهي و مهارت داشته باشيد كه تشخيص بديد ايشون واقعا مي تونند اونجوري باشند كه شما مي خواييد يا اينكه فقط در حد حرف و صحبت به شما قول تغيير مطابق با خواسته هاي شما رو مي دهند . به عقيده بنده تا زماني كه از خصوصيات اخلاقي و رفتاري همديگه شناخت كافي رو به دست نياو رديد اقدامي انجام ندهيد و همچنين در زمينه ارتباطات قبلي ايشون هم باز بستگي به خود شما داره و حساسيت شما كه در اينگونه موارد نظرات افراد مختلف هست به عنوان مثال از ديدگاه بنده شخصي كه بنابر هر دليلي در دوران جواني با جنس مخالف خود سروكار داشته است ، تا از صميم قلب نادم و پشيمان نباشه و تصميم قاطعي براي ترك اينگونه ارتباطات نگرفته باشه نميشه بهش اعتماد كرد كه از افعال و افكار و رفتار شون ميشه حدس زدكه اين تصميم تا چه حد جدي است.
اما اگه ناراحت نشيد بنده مي خوام بگم مگه تو شهر شما ديگه دختري به غير از ايشون نيست ؟!!! شما كه به قول خودتون شرايطتتون بسيار مناسب هست دوست من اگر شما از الان افكارتون درگير همچين قضايايي باشه بعيد نيست در آينده با مشكلات ديگري روبه رو شويد پس تظر شخص بنده اين هست كه شما به دنبال دختر مورد علاقه و مطابق با معيارهاي خودتون بريد ايشون هم با كسي كه افكار و رفتار و گفتارشون رو قبول دارند ازدواج كنند.
درسته ، سخته انسان احساسات رو از خودش دور كنه اما مهمترين تصميم زندگي ازدواج هست و بايد انسان بهترين كسي كه مطابق با معيارهاي اون هست انتخاب كنه و كوتاه نياد. چون همين دلايلي كه فعلا از نظر ما ناچيز مياد ممكنه بعد از ازدواج و كاستن احساسات و عادي شدن هيجانات و شور جواني رفته رفته تبديل به سو تفاهمات و مشكلات و مسائلي بشه كه زندگي رو به كام طرفين تلخ كنه . به هر حال هر كس عقيده و نظر خودش رو داره و مطمئن باشيد اگه كسي افكارش با شما مغايرت داشته باشه شايد به خاطر مسائلي با زبان مطيع شما بشه اما در اكثر موارد ديده شده كه بعد ازدواج عقايد افكار رفتار سابق خودشون رو در پيش گرفتند .