RE: ازم میپرسه چرا باید قبول کنم رابطمون دوستی معمولی نباشه؟
از اینکه وقت میزارید و راهنمایی میکنید سپاسگذارم.
[size=medium]اما واکنش های این دختر نسبت به بی توجهی های من طبیعیه من اولویتم اول کار بوده دوم احساساتم اما این که چطوری بتونم راهی به وجود بیارم که بهش اثبات کنم که الان بی توجه نیستم نمیدونم که چه راهیه. چون ازم که پرسید اولویتت چیه خوب منم بدون فکر گفتم اولویت اول در حال حاضر کارم هست. و حالا که خودم رو جای اون دختر میزارم میفهمم که چه احساس بدی الان نسبت به من داره. اگر هر کسه دیگه هم با من این کار رو میکرد همین رفتارو داشتم.
یک بار کارم رو به خاطرش ول کردم اما دوباره که برگشتم نظرش نسبت بهم عوض شد. اما نمیدونم که چطور بهش بگم که به من فرصت بده تا بتونم در عمل اثبات کنم. الان حاضر نیست که منو ببینه میگه هر وقت فرصت شد خبر میده. میدونم که حاضر نیست که منو الان ببینه.
میگه که هیچ توقعی از من نداره و منو بخشیده. اما خودم که میدونم اینطوری که میگه نیست. شرایطم برای ازدواج تا چند وقته دیگه مهیا میشه اما الان شرایطش رو ندارم و تا 1 سال دیگه درست میشه.
اما من فکر میکنم مشکلی که من داشتم اینه که اصلا به حرفهاش گوش ندادم چون فقط درگیر کارم بودم که این هم دلیلی بر بی توجهیه من نمیشه. اما الان هیچ راه حلی ندارم. نمیدونم که کی حاضر میشه همدیگر رو ببینیم تا حداقل بهش ثابت کنم که حداقل تو کمترین حالت من باحاش یه دوستم.
اگر راهنمایی کنید ممنون میشم.[/size]
RE: ازم میپرسه چرا باید قبول کنم رابطمون دوستی معمولی نباشه؟
سلام بر دوستان
بعد از چند روز یه روز که داشتم سر کار میرفتم به طور اتفاقی دوستم رو دیدم وقتی منو دید خودشو زد به اون راه که انگار اصلا منو ندیده ولی از اونجایی که من دیدمش برای سلام کردن رفتم سمتش و سلام کردم به زور جواب سلام داد کمی که با هم صحبت کردیم یه شکلات از توی کیفش دراورد و به من داد منم ازش تشکر کردمو گرفتم. باید میرفتم سر کار و خداحافی کردیم. تا دیشب که اس ام اس دادم که حالشو بپرسم چون اون روز که دیدمش خیلی رنگ پریده بود. گفت مرسی که نگران حال من هستی. ادامه دادیم و شب اروم با صحبتهای منطقیو احساسی داشتیم.
اما زمانی که من رفتم تو فاز احساسی در جواب آخر برای من فرستاد که (آخی!)
حالا نمیدونم که به حالت مسخره گفته یا چیزه دیگه. و من هم گفتم که ازم دور شدی دلم برات تنگ شده که آخرش اونو گفت ولی خدم احساس کردم که مسخرم کرد اما نمیدونم احساسم درسته یا از نگاه بد منه.
به نظر شما این جوابش چه معنی میده؟
سلام بر دوستان
بعد از چند روز یه روز که داشتم سر کار میرفتم به طور اتفاقی دوستم رو دیدم وقتی منو دید خودشو زد به اون راه که انگار اصلا منو ندیده ولی از اونجایی که من دیدمش برای سلام کردن رفتم سمتش و سلام کردم به زور جواب سلام داد کمی که با هم صحبت کردیم یه شکلات از توی کیفش دراورد و به من داد منم ازش تشکر کردمو گرفتم. باید میرفتم سر کار و خداحافی کردیم. تا دیشب که اس ام اس دادم که حالشو بپرسم چون اون روز که دیدمش خیلی رنگ پریده بود. گفت مرسی که نگران حال من هستی. ادامه دادیم و شب اروم با صحبتهای منطقیو احساسی داشتیم.
اما زمانی که من رفتم تو فاز احساسی در جواب آخر برای من فرستاد که (آخی!)
حالا نمیدونم که به حالت مسخره گفته یا چیزه دیگه. و من هم گفتم که ازم دور شدی دلم برات تنگ شده که آخرش اونو گفت ولی خدم احساس کردم که مسخرم کرد اما نمیدونم احساسم درسته یا از نگاه بد منه.
گفتم اسم رو عوض کنم مناسب تر باشه.