RE: تورو خدا زود راهنماییم کنین
سلام عزیزم
به نظر من مهمونی امشب را برو خیلی هم گرمتر از همیشه برخورد کن، با گرمای شما هم یخ مادر شوهر آب میشه و به مرور صمیمیتتان بیشتر میشه، به امید خدا هر چی روابطتتون حسنه تر شه این مشکلات هم کمت پیش میاد
باور کن همه جا این مشکلات هست
من 5 ت عمه دارم، مامانم هم یه فرشته تمام عیاره، حرف خود عمه هام هست، اونقدر صمیمی هستند با مامان که حرف دلشون را به مامان میگن اما به خواهراشون نمیگن،
اما باورت نمیشه اگه بخواد مامان تو حرفها و حرکاتشون خورد شه، همش از این حرف و حدیث ها پیش میاد
مثلا: ما یه خونه داریم مشهد بابا وقف زوار کرده، هرکی از فامیل میخواد کلید بگیره زنگ میزنه مامان ، چون برنامه مهمونها رو مامان داره اما وقتی میخوان تشکر کنن موقع برگردوندن کلید، زنگ میزنن موبایل بابا، و در زمانی زنگ میزنن که بابا خونست! یا کلی ما جرای دیگه، واقعا لحظات خوشت و زندگیت را با این چیزهای کوچیک خراب نکن، این مسایل تو حاشیست و نباید بزاری وارد فاز اصلی زندگیت بشه، یادت باشه هر خانمی یه تعدادکوپن محدود داره برای انتقاد در زندگی و یا ایراد گرفتن یا غرغر کردن ، اگر کوپن هاتو اینجوری تموم کنی اونوقت اگر زمانی بخواهی استفاده کنی و نداشته باشی ، دیگه شوهرت حرفت را گوش نمیده و خواستت رو زمین میمونه.
کمکم کنید تو اصلاح رفتارم با خانواده همسری
سلام دوستان
من چند پیش روز یه تاپیک زدم با عنوان رابطه سرد با خانواده همسر که دوستان عزیزم اومدم یه کوچولو راهنمایی کردن:325:
من کمی فکر کردم دیدم شاید واقعا سطح توقع من بالاست
الان 2روزه دارم به خودم حرفایه خوب میزنم که بیخیال بابا اینا اینطورین دیگه:302:
یه مثال از دیشب میزنم :
دیروز من یه تاپیک دیگه زدم با عنوان توروخدا رهنماییم کنید ، بخونید در جریان قرار میگیرید:)
بعد از زدن اون تاپیک مامان شوشو به خودم زنگ زد و گفت که شب بیاین:310:
خلاصه ما شب رفتیم پیششون
از سوغاتی هیچ خبری نبود !:223:
بخدا توقع ندارما ولی بابا شوهر من پسر بزرگشه ، فعلا یه عروس بیشتر نداره یعنی یه کولوچه نمیتونست بیاره؟؟؟؟؟؟
البته من به شوشو هیچی نگفتما پیش خودم گفتم شاید رفتیم خونشون اونجا بوده
بعدشم هی به خودم دارم میگم نیاورده که نیاورده کی توقع داره:311:
دیشب قاطی حرفاش شنیدم که ماه رمضون دخترعموی شوشو و یسری دیگرو افطار دعوت کرده ولی به ما نگفته بودن ، آخه من میگم این چه مادریه ، چطور دلش میاد همه خونش جمع باشن پسر خودش نباشه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
البته بگما مادرشوهر من کلا آدم عاطفی نیست ، شوهرمم هیچ حس خاصی به خانوادش نداره ، اینکه بعضیا ناراحتن شوهرم هر روز با مادرش حرف میزنه یا تنها میره اونجا ، خداروشکر شوهر من این اخلاقارو نداره
سرتونو درد نیارم
نمیخوام یه چند وقت خودمو گول بزنم که چقد ماه هستن و همه چیز خوبه بعد یهو از یه حرکتشون دیگه کم بیارم منفجر بشم و رابطه از قبل بدتر بشه
راهنماییم کنین رابطه معقول چطوری باید باشه؟
دوستتون دارم
RE: کمکم کنید تو اصلاح رفتارم با خانواده همسری
ریحانا جان نیازی نیست هی تاپیک جدید باز کنی و همه چیزو از اول توضیح بدی..همون تاپیک قبلیتو ادامه میدادی عزیزم.
ببخشید رک میگم ولی به احتمال زیاد ،شما با خودت شدیدا درگیری...
بهتر نیست به جای زوم کردن روی حرفها و رفتار خانواده شوهرت و مادرشوهرت، انرژی و وقتت و بذاری روی زندگی مشترکت و ایجاد تنوع و خوشی بیشتر برای زندگی خودتو شوهر خوبت؟؟
ماشالله همسر به این خوبی داری که حواسش به تو و زندگی هست بازم ناشکری میکنیو میخوای دستی دستی آتیش بندازی تو زندگیت؟
حساسیتهای زیادی تو زندگی و رفتارت با شوهرت تاثیر منفی میذاره.
سعی کن از هر چیزی انرژی مثبت بگیری نه منفی..سر خودتو و وقتت و با چیزای خوب پر کن.
چیکار داری اونا کی و دعوت میکنن و کیو دعوت نمیکنن؟؟ مختارند برای هرکی میخوان سوغاتی بیارن برای هرکی میخوان نیارن.
از اونطرف میگی: برام مهم نیستا اصلا سوغاتیو اینچیزا
از طرف دیگه میگی: آخه چرا برای تنها پسر و عروسشون سوغاتی نیوردن!!
برو غذاهای جدید یاد بگیر درست کنی..طراحیهای جدید کن خونتونو..نقاشی کن..ورزش کن...استخر برو
با خانواده شوهرت هم با احترام و بدور از هر گوشه و کنایه ای رفتار کن و برات انقدر این مسائل مهم نباشه.
خوشبخت باشی
RE: کمکم کنید تو اصلاح رفتارم با خانواده همسری
گلنوش 67 جان ببخشید تازه وارم هنوز خیلی وارد نیستم
نادیا جان نمیدونم چرا انقد حساس شدم !!!!!!!!!
راست میگی خیلی تو حرفاشون زوم میکنم :(
من بخدا آدم با محبتی هستم دوست دارم با همه رابطه خوبی داشته باشم ، ولی اینا سردن:(
اگه با خودم درگیر نبودم که اینجا ازتون کمک نمیخواستم :323:
RE: رابطه سرد با خانواده همسر (در اصلاح رفتارم کمکم کنید)
ریحانا جان من کاملا درکت می کنم.به خدا همشو کشیدم.تازه کلی چیزای دیگم اضافه کن.اما فقط با توضیح به همسرم کمی رفت و امدو کم کردم و مثل خودشون رفتار میکنم که تو ذوقمم نخوره.این بهترین راه.بی احترامی هم نکن.اگرچه عقایدت چیز دیگست اما مثل خودشون باهاشون باش همین.
RE: رابطه سرد با خانواده همسر (در اصلاح رفتارم کمکم کنید)
ریحانا خانم اول باید بگم که یه کم داری ناشکری می کنی.
خانواده شوهرت بسیار انسانهای خوبی هستند به چند دلیل:
- مهمتر از همه اینکه شوهرتون رو پر نمی کنند و زندگی شما رو به هم نمی ریزند حتی اگه رفتار شما مطابق میلشون نباشه
- تسلطی بر روی پسرشون ندارند و اجازه می دند مستقلا برای رفت و آمدش تصمیم بگیره
- شاید شما براشون مثل دخترشون نباشی ولی به دید یه نفر که می خواد پسرشون رو از چنگشون در بیاره که باهات خصمانه رفتار نمی کنند.
اینا رو من فقط از روی نوشته های شما فهمیدم شاید موارد دیگه ای هم باشه
و اما اشکالی که من متوجهش شدم:
- شما دوست داری دقیقا همونطوری که شما با دیگران رفتار می کنی دیگران هم با شما رفتار کنند.
- زیاد داری وارد بازیهای خاله زنکی می شی و شما و خواهرتون در مورد مادرشوهر و خواهرشوهر مدام با هم صحبت می کنید.
- زیاد داری به عنواوینی چون "مادر شوهر" و "خوهر شوهر" بصورت سنتی فکر می کنی.
مثلا خب عزیزم شاید مادرشوهرتون داره به خواهرشوهرت هم در مورد حجابش تذکر می ده ولی گوش نمی کنه...شاید اصلا پشت سرتون شما رو الگوی اون قرار بدن و بخاطر اینکه شما به حرف مادرشوهرتون گوش کردید اونو سرزنش کنن.
مثلا اینکه بدون دعوت خونه پدر و مادر همسرتون یا پدر و مادر خودتون نرید اشتباه محضه ( نمیگم بدون خبر برید خبر بدبد ولی منتظر دعوت نمونید)....شما در مقابل پدر و مادرهاتون مسئولید باید هم شما و هم همسرتون در خدمت اونها باشید و با توجه به اینکه شوهر مستقل و بفهمی دارید که این کار هیچ لطمه ای به زندگیتون نمی زنه.
پسر خوب تربیت کردند....تحویل شما دادند ....خوشبختی الان شما مدیون زحمتای اونهاست....هیچ توقعی هم جز رفت و آمد و احترام از شما ندارند.....پس دریغ نکنید
RE: رابطه سرد با خانواده همسر (در اصلاح رفتارم کمکم کنید)
دوست خوبم باید بگم منم موقعیت تورو درک میکنم مادرشوهر من هم با اینکه جلوی همه میگه من مثله دخترش هستم ولی اصولا فقط در حد حرفه و من میبینم که چطور واسه داماداش خودکشی میکنه اما من با خودم میگم اصلا واسم مهم نیست چرا باید زندگی خودم رو با همسرم که اینقد دوستش دارم خراب کنم به خاطر یه مشت حرف و کاری که نصفش هم از روی نادونیه عزیزم باید بگم درسته که ممکنه بگن عروسمون مثله دخترمون میمونه اما در حقیقت اینطور نیست اگه به خودت هم نگاه کنی میبینی که تو هم اون رو مثله مادر خودت نمیبینی پس سعی کن توجه خودت رو روی زندگی با شوهرت بذاری و از این فکر و خیال ها دوری کنی
RE: رابطه سرد با خانواده همسر (در اصلاح رفتارم کمکم کنید)
من و همسرم بهمراه خواهرم و شوهرش و خواهر کوچیکم قرار گذاشتیم بریم شمال و 5شنبه صبح حرکت کنیم
شب قبلش همسرم زنگ زد به خانوادش گفت که ما میخوایم بریم شمال
صبح 5شنبه ما راه افتادیم ، ساعت 9صبح دیدم مامان شوشو بهم اس داد که شنبه تولد خواهرشوهری هستش دوست دارم شما هم در جمع دوستان ما باشید
منو میگی چشام 4تا شده بود ، ازاینکه چرا منو با اس ام اس دعوت میکنه و اینکه چرا زودتر بهم نگفته ما که شب قبلش زنگ زدیم واسه خداحافظی!
خیلی ناراحت شدم نه جواب اس ام اسشو دادم نه بهشون تبریک گفتم
تازه بعدشم فهمیدم که به مادرشوهر خواهرم گفته ( یادتونه میگفتم با مادرشوهرم خواهرم رابطه داره) ولی به مامان من نگفته
حالا دیروز برگشتی زنگ زد که کجائین میخوایم کیک ببریم خودتونو برسونین
منم در حد قطب شمال سرد حرف زدم اونم هی میگفت خوبی چرا اینطوری حرف میزنی !!
خلاصه شب همسری به پدرش زنگ زد که چرا مادر ریحانا رو دعوت نکردین ، باباش گفته مامانت مامان خودشم نگفته !!!!!!!!!!!!!!!!!! جالبه اونو نگفته بعد مادرشوهر خواهر منو گفته
پدرشوهرمم اصلا حق رو به شوهرم نداده و به بیراهه زده که توحال خواهرتو نمیپرسی و از این دری وری ها
تازه امروزم فهمیدم که مادرشوهرم خواهرمم نمیخواسته بره بهش زنگ زده پاشو حتما بیا مجلس خودمونیه
فکر کنین با مادرشوهر خواهر من خودمونی شده بعد به مادر من هیچی نگفته
خیلی بهم برخورده از این کارش ، به همسری گفتم تا از من عذر خواهی نکنن پشت گوششونو دیدن منو دیدن
امروز که خبری ازشون نبوده
تا چند وقت اصلا نمیخوام صداشونو بشنوم
به نظرتون چیکار کنم:((
RE: رابطه سرد با خانواده همسر (در اصلاح رفتارم کمکم کنید)
منم مشكلاتي شبيه به تو اما با يه فرقاي كوچيك
نامزد من كاملا پشتمه اما خانواده ش...........
عزيزم انقدر خودتو با اين حرفا و فكرا مشغول نكن من اينكارو كردم و به هيچ جايي نرسيدم
تصميم گرفتم رابطمو با خانوادش كم رسمي و با احترام كنم البته من بهشون بي احترامي نكرده بودم فقط هم به پدر و مادر نامزدم هرچند وقت زنگ ميزنم
بازم ميگم خودتو با اين فكرا اذيت نكن
RE: رابطه سرد با خانواده همسر (در اصلاح رفتارم کمکم کنید)
من فکر میکنم هیچ جای دنیا به غیر از ایران رابطه مادرشوهر و عروس انقدر جالب نباشه ... هردوشون از اول نسبت به هم پیش زمینه منفی دارن ولی جالبه که با این حال از همدیگه توقع بهترین رفتار رو هم دارن . من ازدواج نکردم ولی کلا به نظر من فرهنگ هر خانواده ای با خانواده دیگه فرق میکنه یعنی بعضیا رفتارایی رو بد میدونن یا بی احترامی حسابش میکنن در حالی که خانواده مقابل اصلا یه همچین قصدی ندارن و کلا اینجورین و براشون اون نوع رفتار عادیه و حتی فکرشم نمیکنن که مثلا دارن کار ضایعی انجام میدن میبینی که معیارا نسبیه و پشت هر کاری نیت بدی وجود نداره ... شما دوست خوبم طبیعیه که از بعضی چیزا و رفتارا ناراحت بشی ولی تا میتونی سعی کن مثبت به قضیه نگاه کنی و خودت رو وفق بدی با قضیه همونطوری که شما با مادرشوهرت عین مادر خودت رفتار نمیکنی و به اون اندازه دوستش نداری انتظار نداشته باش اون تو رو مثل دختر خودش دوست داشته باشه ومشابه باهات برخورد کنه این جور نمونه ها انگشت شمارن . قشنگ به زندگیت برس به همسرت و زندگی خوب و ارومت فکر کن مگه هفته ای چند بار و چند ساعت میری خونه مادر همسرت؟ اون چند ساعتم باهاشون مهربون باش و بی خیالی طی کن بالاخره اون مادر همسر شماست .
خوب این بود انشای من :227: