RE: نمیتونم بنویسم و این نظم زندگیم رو بهم ریخته! چه کنم؟
سلام بهار جان
خوبی خواهر گلم؟
سخت نگیر عزیزم...هر لحظه خداروشکر کن.اگر خدایی نکرده اتفاق بدتری میفتاد و کلا دیگه نمیتونستی مداد دست بگیری چی کار میکردی عزیزم؟
باور کن هیچ کار خدا بدون حکمت نیست و کسی که میگه ایمان آوردم هر لحظه و هر دم در حال آزمایش شدنه.(آیه یک سوره عنکبوت)
اینا امتحاناتی برای سنجیدن مقدار صبر و تحملمونه....
چند وقت پیش در درمانگاهی دیدم روی دیوار نوشته اگر مومنی یک شب سردرد رو تحمل کنه و ناله و شکایت نکنه ثواب 40 سال عبادت رو خدا براش در نظر میگیره (فکر کنم فرمایش حضرت علی (ع) بود )
میدونم سخته ها...اصلا امتحان باید سخت باشه تا بشه بهش گفت امتحان.
من فکر میکنم حالا که دستت یاری نمیکنه میتونی صدات رو ضبط کنی.شبا که مثلا در اتاقت تنهایی ، برنامه هات رو بگی و ضبط کنی.و هر وقت هم دلت خواست گوش بدی.
موفق باشی بهار جان و انشالله زودتر سلامتیت رو به دست بیاری
مراقب باش در امتحان خدا سربلند بیرون بیای...
:72:
RE: نمیتونم بنویسم و این نظم زندگیم رو بهم ریخته! چه کنم؟
بیل گیتس هم مثل شما برای نظم دادن به کارهاش از نوشتن بهره میگیره، با این تفاوت که بیل گیتس از بودن کاغذ روی میزکارش بیزاره و مسائل مهم رو وارد کامپیوتر یا موبایل هوشمندش میکنه.
با توجه به شرایط فعلی دستتون، تمایل دارید برای نظم دادن به کارهاتون از برنامه های کامپیوتری که مخصوص برنامه ریزی و نظم دادن به کارها هستند استفاده کنید؟ این برنامه ها به شما کمک میکنند که بیشتر با کلیک کردن و کمتر تایپ کردن رویدادهای مهم آینده رو برنامه ریزی و ثبت کنید. شخصاً یک برنامه رو فقط برای یک ماه امتحان کردم متاسفانه اسمش دقیقاً یادم نیست، احتمالاً هنوز در آرشیو دی وی دی ها داشته باشم. راضی بودم اما سیستم ساده تر جیمیل رو ترجیح میدم. اگه کم آنلاین میشید، برنامه ای که قابل نصب روی کامپیوترتون باشه بهتره، اگه زیاد انلاین میشید و سیستمی ساده رو ترجیح میدید، جیمیل بهتره. برای کارهای مهم روزانه/هفته از تقویم جیمیل استفاده میکنم که واقعاً مفیده، رجوع به تقویم جیمیل خیلی راحته و با ایمیل یا پاپ-آپ قرارها رو یادآوری میکنه.
ولی خوب این فقط در شرایطیه که شما تمایل به استفاده موقت (تا بهبودی دستتون) از برنامه های کامپیوتر بعنوان جایگزین خودکار باشید. علاوه بر اون، این راه حل فقط یکی از معظلهای شما رو حل میکنه: برنامه ریزی و ایجاد نظم.
هنوز مواردی که در پست اول اشاره کردید به قوت خود باقی هستند:
نوشتن برای رسیدن به آرامش و امید و عشق.
نوشتن برای تخلیه احساسات منفیتون
شاید برای این دو مورد آخر پیشنهاد خانم رز زرد معقول باشه: بجای نوشتن، از ضبط کردن صداتون استفاده کنید، ولی ایا آرامشی که دنبالش هستید رو اینطوری کسب میکنید یا نه، مجهوله.
- - - -
نقل قول:
جز نوشتن چه چیزهایی به امور آدم نظم میدن و باعث ایجاد انگیزش میشن؟ بهم میگین؟
به نظر من نظم داشتن با "طرز فکر" رابطه مستقیم داره. به واسطه طرز فکر هست که فرد نظم رو اعمال میکنه.
خودشناسی: انضباط یعنی رفتار کردن بر مبنای بهترین تصمیمی که قبلاً گرفتید، صرفنظر از وضعیت و احساسات "حال". فرد نیاز داره که تصمیم بگیره چه رفتارهایی بازتاب ارزشها و هدفهای کوتاه و بلندمدتش هست، پروسه ای که نیازمند درون اندیشی است
خود آگاهی و هوشیاری: منظم بودن نیازمند اینه که فرد بدونه چکاری رو داره انجام میده و چه کاری رو داره انجام نمیده. تنها با این آگاهی فرد قادر هست تشخیص بده منظم رفتار میکنه یا نه. مثلاً جویدن ناخن: تا وقتی که خودآگاهی لازم رو فرد کسب نکنه، ممکنه این عادت رو هرگز ترک نکنه
تعهد به تادیب نفس: نوشتن اهداف و آرزوها به تنهایی کافی نیست. فرد باید تعهدی درونی به اونها داشته باشه. بدون تعهدی درونی، 5 صبح اگر ساعت زنگ زد، فرد به راحتی تن به "بیخیال، پنج دقیقه دیگه بیدار میشم" میده
شجاعت: منظم بودن امر ساده ای نیست، خیلی هم سخت و مشکله. با انضباط بودن نیازمند شجاعت و تحمل سختی هست. با کسب موفقیتهای کوچک هر فردی میتونه در این زمینه بیشتر اعتماد به نفس کسب کنه و منظمتر زندگی کنه.
مربی درون: برای کسب نظم، فرد باید با ضمیرش حرف بزنه و به خودش اطمینان بده که میتونه به اهدافی که تعیین کرده برسه.
پی نوشت: خدا رو شکر در مورد فیزیوتراپی مطلع بودید. پیشنهادم میتونست بجای اینکه کمکی کنه، وضعیت رو بدتر کنه. جداً به خیر گذشت.
RE: نمیتونم بنویسم و این نظم زندگیم رو بهم ریخته! چه کنم؟
سلام بهار جان.
جایگزین ها رو که دوستان به خوبی اشاره کردن، همچنین تقویت حافظه. چه خوبه حافظه ی ما خودش فایل بندی و نظم و انضباط داشته باشه و نوشتن ما فقط یه backup گیری ساده واسه امنیت خاطر از بازگشت فایل های از دست رفته باشه.
خیلی خوبه اگر اون دفتر های فیلتر شده رو در ذهن داشته باشی.
اما یک نکته::305:
گمان میکنم این آشفتگی شما برگرفته از حس ناتوانی جسمی باشه، نه صرفا عدم توانایی برنامه ریزی.
آدم وقتی بیماره یا مثل الان شما قسمتی از بدنش درد میکنه و توانایی استفاده از یک عضو از بدنش رو نداره، چون فرمانی که عصبش به بدنش میده کامل اجرا نمی شه یه مقدار آشفته و پریشان میشه. مثلا وقتی شما میخوای بنویسی، عصب شما فرمان آماده باش رو به دست شما میده، اما وقتی دست شما از اجرای فرمان عصب ناتوانه، شما ناخودآگاه آشفته میشی. مثل اینکه شما به کارمندت دستور بدی، اما اون نتونه کاراشو درست و به موقع انجام بده یا فرمانت رو پشت گوش بندازه، خب مسلما یه حد که گذشت صبر از دست میدی.
فکر میکنم اگر شرایط دستت رو درک کنی و به دستت مهلت بدی ترمیم شه و شرایط رو بپذیری و برنامه هات رو با اون وفق بدی، میزان زیادی از آشفتگی هات کم میشه.
مثل زمانی که سرما خوردی، به کلاس هات نمی رسی، تو کار کردن دچار اختلال میشی. مدام مضطربی از اینکه از کارها و برنامه ها عقبی، ضمن اینکه بسیار کسل و کم حوصله میشی و کارایی رو هم که میتونی انجام بدی انجام نمیدی. اما هنگامی که شرایط خودت رو که سرما خوردی و توانایی بدنت کاهش یافته درک کنی و کارهاتو متناسب با شرایطت تنظیم کنی و تا حد توان انجام بدی، استرس ها به میزان زیادی کاهش پیدا میکنه.
امتحانش کن. شاید مفید بود.
RE: نمیتونم بنویسم و این نظم زندگیم رو بهم ریخته! چه کنم؟
سلام
یه روزگاری مثل شما بودم. عاشق نوشتن بودم و وقتی فکری در ذهنم بود تا نمی نوشتمش آروم نمی شدم و البته نوشتن تنها راه آرام شدنم بود. اما پس از این که چند بار لو رفتم و نوشته هام را کسایی که نباید خوندند:302: کم کم روش هام را عوض کردم و دیگه کمتر می نوشتم. البته هنوزم گاهی تایپ می کنم :)
دوستان پیشنهادات خوبی دادند. نوشتن با دست چپ ( البته من دست چپ هستم) ؛ تایپ؛ ضبط صدا توسط موبایل و نوت گذاشتن در موبایل می تونه کارهایی باشه که کمکتون کنه
موفق باشید
RE: نمیتونم بنویسم و این نظم زندگیم رو بهم ریخته! چه کنم؟
یه دستتون شکسته دیگه. نه؟ اون یکی که هست. اگه خیلی علاقه دارین به نوشتن روی کاغذ با اون یکی دستتون بنویسید. جالب هم هست. تایپ هم که دارین می کنین. می تونین توی کامپیوتر برنامه هاتونو بنویسین. می تونین هم به جای 5 تا دفتر 5 تا فولدر درست کنین و صداتونو هر روز ضبط کنین. اما به نظرم اگه اون یکی دستتون که دست اصلی برای نوشتن نیست سالمه از اون استفاده کنین.
یکی از دوستان نوشته بود که فرصت خوبیه که از حافظه اتون استفاده کنین و تقویتش کنین. اینم خوبه. می تونین از همه ی این موارد با هم استفاده کنین. براساس توع نوشته هاتون ببینین ضبط صدا راحت تره یا اینکه توی ذهنتون بسپرین یا اینکه تایپ کنین و یا با اون یکی دست بنویسین. تقسیم کار کنین بینشون. بین ذهن و زبان و دست. موفق باشید.
RE: نمیتونم بنویسم و این نظم زندگیم رو بهم ریخته! چه کنم؟
ممنونم دوستان خوبم
مریم جان حرفت کاملا متینه. امتحانه واسه صبر من. خدا شاهده منم گله ای نکردم. اما خوب آشفتگی امانم رو بریده.
اما چشم سعی می کنم مردود نشم به خصوص که این روزها خیلی هوامو داشته :46:
جناب Serok واقعا از این که یک لحظه من رو با بیل گیتس مقایسه کردین ذوق کردم :310: :310: آخه من به استیو جابز
و بیل گیتس ارادت خاصی داریم و فکر می کنم تمام بچه های کامپیوتری بهشون ارادت دارن. من از Sticky Note و
google doc و تایپ برای امور کاریم استفاده می کنم کمابیش اما نوشتنه یک چیز دیگس. فکر کنم بد نباشه یک
تبلت بگیرم چون خیلی برام لازمه و کمک کننده هست. به خصوص که از تایپ راحت تره و بهت حس نوشتن هم میده.
اما مشکل اصلی همون حس آرامشه هست که با این چیزا منتقل نمیشه.
خوب من به تکنولوژی فکر کامل واقفم و شاید بهتر باشه این روزها دوباره به سخنرانی های دکتر آزمندیان دوباره
گوش بدم اما اینبار بدون نوشتن با دست برم جلو. اما صحبتاتون راجع به نظم خیلی عالی بود واقعا.
سعی می کنم بهشون خوب فکر کنم. شاید وقتشه که عادات قبلی رو تغییر بدم. ممنونم واقعا.
شب بارونی عزیزم ،واقعا حرفات خوب بودن. راست می گی من باید شرایطمو درک کنم و با این شرایط کارهام رو
با همین توانایی هام انجام بدم. واقعا حرفت بهم آرامش داد.
جناب مثبت ، راهکار استفاده از موبایل خوبه اما چون نگاه به صفحه کوچک موبایل چشمم رو اذیت می کنه معمولا
کمتر میرم سراغش اما ممنون. اینم روش خوبیه که استفادش می کنم. البته من لو نمیرم چون دفترهام رو خونه
نمیارم و توی شرکت تو اتاقم میذارم و خاطر جمعم. هرچند که توی خونه هم کسی دست نمیزنه اما اینطوری بهتره
:)
مینوش جان حق با شماست. به حافظه من زیاد اعتباری نیست چون تعداد کارام زیادن و ممکنه از دست برن. اما
اون پیشنهاد 5 فولدری خیلی عالیییییییی بود. حتما انجامش میدم.
اما بچه ها قبول دارین اون حسه سخت ایجاد میشه؟ چون نوشتن بار منفی کلمات رو به کاغذ منتقل می کنه. تازه
بعدا که میخونی خیلی کیف می کنی که چقدر پیشرفت کردی نسبت به قبلت. اما الان...چقدر غرغرو شدم من :)
شما هر کدوم چطور بار احساسی منفیتون رو خالی می کنین؟
شاید به من کمکی کنه.
RE: نمیتونم بنویسم و این نظم زندگیم رو بهم ریخته! چه کنم؟
سلام عزیزم. امیدوارم هیچوقت غمگین نباشی. شاید الان در شرایطی نباشم که چیزی بگم و تاثیر خوبی در تو بذاره اما راستش من در تو حس منفی ای نمی بینم. یک اتفاقی برات افتاده و تو یک دوره نقاهت رو میگذرونی و انشاالله وقتی دستت کامل خوب شد قدر نعمت خدادای رو بیشتر خواهی دانست فقط همین.
نوشتن کار خیلی خوبیه منم انجام میدم اما می دونی؟ من موقع نوشتن فکر نمی کنم. هرچی می نویسم قبلا فکر کردم. یعنی از فکر کردن بیشتر لذت می برم. بنظرم الان فرصتیه که زیاد فکر کنی. راجع به همه چیز. بی خود نیست که میگن یک ساعت تفکر از 70 سال عبادت باارزشتر است!
در مورد احساسات منفی، شخصا به این نتیجه رسیدم که مثل ابر هستند. تا حالا دیدی ابر 3 دقیقه شکلشو همونجوری حفظ کنه؟ نه! درطی روز آدم احساسات مختلفی رو تجربه می کنه و این احساسات بسته به موقعیت هی عوض می شن. مثلا اگر الان پاشم برم بیرون گشتی بزنم حالم خوب میشه اما اگر گوشه اتاق بشینم کز کنم حالم بد میشه. در این مواقع باید اجازه بدی احساسات بد از درونت بگذرند و فکر نکنی که تا ابد اینجوری می مونن. حتی گاهی باید باهاشون دوست بود تا اذیت نکنند.
جسته گریخته حرف زدم اما امیدوارم کمکت کنه دوست گلم.
راستی اگر امکان داره به مدیران بفرمایید لینک شارژ اینترنتی درست کار نمی کنه و خطا می ده. خواستم شارژ کنم نتونستم. دلم می خواد بیشتر در بین شما باشم. بدنبال هویت از دست رفته ام هستم. یسری حرفها توی دلم بدجور مونده!
ممنونم:72:
RE: نمیتونم بنویسم و این نظم زندگیم رو بهم ریخته! چه کنم؟
نقل قول:
آخه من به استیو جابز و بیل گیتس ارادت خاصی داریم و فکر می کنم تمام بچه های کامپیوتری بهشون ارادت دارن.
چرا فحش می دین آخه؟ :( همه ی بچه های کامپیوتری نه بلکه همه ی ویندوزی ها به این افراد ارادت دارند. ما لینوکسی و به صورت عام تر open source ای ها می خوایم سر به تن اینا نباشه ! :163:
نقل قول:
اما بچه ها قبول دارین اون حسه سخت ایجاد میشه؟ چون نوشتن بار منفی کلمات رو به کاغذ منتقل می کنه. تازه
بعدا که میخونی خیلی کیف می کنی که چقدر پیشرفت کردی نسبت به قبلت. اما الان...چقدر غرغرو شدم من Smile
خانم بهار شادی من از این عادت نوشتن یه چیزی را فهمیده ام. همیشه قلمم قوی تر از زبانم بوده و خیلی از صحبت ها را که نمی تونستم با روانی و صراحت و پخته بیانشون کنم به راحتی می تونستم بنویسمشون و بپزمشون.
فکر می کنم این عادت که هر چی شد را بنویسید عادت خوبیه اما برای این که آفت بالا را نداشته باشه بهتره گاهی اوقات روشتون را عوض کنید. گاهی اوقات با خودتون حرف بزنید! (البته توی خلوت) تا بتونید حرف هایی که می خواستید بنویسید را به خودتون بگین و هم آروم بشین و هم یاد بگیرید که فکرتون را بیان کنید و بیانتون را هم قوی کنید! البته شاید شما بیانتون به اندازه ی کافی قوی باشه و این عادت نوشتنتون ربطی به ضعف در بیان نداشته باشه
RE: نمیتونم بنویسم و این نظم زندگیم رو بهم ریخته! چه کنم؟
سرافراز عزیزم
بیشترین احساسات منفی احساسات منفی در کاره که مسلما به اینجا و حتی اطرافیانم بروزش نمیدم اما واقعا در
درونم غوغاست و آشفته بازاریه توی ذهنم.
امروز کارهام رو با موبایل در راه لیست کردم و سعی کردم بیشتر با پیشنهاد خوبت یعنی فکر به همه امورم نظم بدم.
اما هنوز اون حسی که روی کاغذ بنویسی هست. چشم سعی می کنم با فکر کردن به آرامش برسم بعنی 1 ساعاتی
رو به عنوان سکوت و تفکر قرار بدم. همون ساعاتی که قبلا می نوشتم. غم ندارم اصلا اما کلافه هستم. البته تا حدود
زیادی کم شده این کلافگی با راهکارهای خوب شما دوستان عزیزم.
لینک پرداخت اینترنتی هم درست کار می کنه الان چکش کردم. منم فکر می کنم اگر برگردی به همدردی دوباره
روبراه میشی. اتفاقا این حرفت که اگه آدم یک جا کز کناه حالش بدتر میشه و اگر تصمیم به شاد بدن بگیره
خوشحال میشه رو میخواستم در تاپیکت بگم که خودت بهش رسیدی انگار :)
این هفته راهی حرم امام هشتم هستم انشالا و حتما دعات می کنم دوست خوبم.
جناب مثبت
واقعا از بیل گیتس و جابز بدتون میاد؟ حیف که اینجا جاش نیست وگرنه در خصوص open source حرفها داشتم :)
ولی یادتون باشه در عرصه رقابت آدم باید حتی دشمنشم اگر موفقه تحسین کنه و ازش درس بگیره! این یک اصل
مهم در اصول بازاریابی و مدیریته. فن بیانم که خوب قوی هست چون بهر حال شغلم فن بیان مناسب رو ایجاب
می کنه اما این تو خلوت با خود حرف زدن به خصوص قبل از خواب خیلی بهم کمک کرد. مرسی از پیشنهاد خوبتون
انگار ذهنم داره کم کم منظم میشه. البته اگر شارژ کردین حتما با پیام بهتون می گم در خصوص open source
:72: