بچه ها من باختم مگه نه ؟؟؟ هنوز صداش تو گوشمه كه داد زد گفت ؟؟؟؟ بي خيال
مي دونم كمكم كرديد اما منم خواستم ولي نميشه اگه دوست داريد شما لا اقل منو تحمل كنيد
ميدونيد يه دفعه همه چي خوبه يه دفعه دنيا رو سرم خراب مي شه
نمایش نسخه قابل چاپ
بچه ها من باختم مگه نه ؟؟؟ هنوز صداش تو گوشمه كه داد زد گفت ؟؟؟؟ بي خيال
مي دونم كمكم كرديد اما منم خواستم ولي نميشه اگه دوست داريد شما لا اقل منو تحمل كنيد
ميدونيد يه دفعه همه چي خوبه يه دفعه دنيا رو سرم خراب مي شه
بچه ها چيكار كنم ؟
امروز چه دعوايي شد
من همينطور تو اتاقم بودم
كه خواهرم با خوشحالي تمام اومد و با يه پوسخند به من ميگه مرد مارو باش
گفتم مگه چيه؟
گفت هيچي
شنبه منو ببر دانشگاه
گفتم چيه
گفت يكي از دوستامو مي خوام نشونت بدم
از دور ببينيش اگه خوشت بياد ميريم خواستگاريش اون يه بار تورو ديده ...
گفتم مگه من از شما دختر خواستم
به من مي گه تو ديوونه اي
اون ديگه بر نمي گرده
از لحاظ سطح فرهنگي و تحصيلاتي هم به تو نمي خوره
گفتم مي شه بري بيرون
بعدم پدر و مادرم اومدن تو اتاقم
گفتن بالا بري پايين بري
ما خواستگاري اون دختر نميريم
اگه دوسش داري برو؟؟ ببينيم بدون ما به تو دختر مي دن؟خونه و ماشينم ازت مي گيريم
خودتي و مدرك فوق ليسانست
بعدم خواهرم ميگه ديوونه اين دختر هم پزشكي دانشگاه تهران هم قيافش خوبه اصالتم كه دارن
بماند چه قدر متلك بارم كردن
مي گن برو خواستگاري همون دختر كه پدر و مادرش زير پاهاشون لهت كردن
منم زدم بيرون از خونه
بچه ها بر مي گرده مگه نه ؟؟
دروغ كه بر نمي گرده؟
بچه ها من واقعا ديوونه مي شم
چرا هيشكس صدامو نمي شنوه
سلام آقا محمد مهدی،
همانطور که در تاپیک قبلی و این تاپیک گفتیم، شما باید به یک تعادل احساسی برسی.
احساسات در شما خیلی زیاد هست و خیلی شما رو اذیت می کنه.
نمی دانم این تاپیک رو کسی بهتون معرفی کرده یا نه، ولی مقالاتی که در رابطه با کنار آمدن با شکست عشقی هست رو پیشنهاد می دهم بخوانی: فراموش کردن یک رابطه ناموفق
و با توجه به احساسات زیادی که در شما هست و اوضاع روحی که داری، به نظرم نیاز داری حضوراً به یک مشاور مراجعه کنی و کمک بخواهی تا به یک تعادل برسی. نگذار این احساسات همینطوری در تو بماند و این غم و اندوه کهنه بشود. باید از راه صحیحش این احساسات رو مهار کنی و باهاشون کنار بیایی.
موفق باشی.
سلام دوست عزیز
تاپیکاتون رو خوندم
اینکه چه اتفاقی افتاده و دختر خانم چه تصمیمی داره، ما هم مثل شما بی خبریم.
اما چیزایی که از ظاهر قضیه میشه فهمید و بر طبق اونها تصمیم گرفت، تقریبا تکلیف رو برای شما مشخص میکنه.
هر چند ممکنه خیلی تلخ باشه.
شما تلاشتون رو کردید. و تلاشاتون راه به جایی نبرده.
بیاین فرض رو بر این بذاریم که خانواده ی شما راضی به این وصلت شدن. خانواده ی اون دختر هم همین طور. به نظرتون در این صورت، دختر خانم به شما جواب مثبت میده؟
(یه کمی منطقی فکر کنید بعد جواب سوالم رو بدید. به حرفاش و رفتارش، و به این مدتی که ازش بی خبر هستین فکر کنید.)
حامد جان ممنونم از معرفي تايپيكت
اونو خوندم ...شما بگو چيو نخوندم
مشاوره هم رفتم
دختر مهربون منظورتو كه گفتي ايا اون دختر جواب مثبت مي ده يا نه رو نفهميدم
الان شما كه دختر هستيد بيشتر مي تونيد جوابمو بدين
من مي دونم اون منو خيلي دوست داشت
منم همينطور
يعني چي كه به حرفاش و رفتاراش فكر كنم
فقط مي دونم ما بچه نبوديم
واقعا همو دوست داشتيم
يعني دروغ بوده تمام حرفاش؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
(یه کمی منطقی فکر کنید بعد جواب سوالم رو بدید. به حرفاش و رفتارش، و به این مدتی که ازش بی خبر هستین فکر کنید.)
منظورتون چيه ؟؟؟ يعني اين دوست داشتن 4 سالش بود
آقا محمد منظورم اینه که، اون دختر اگه شما رو میخواست، راضی کردن پدر مادرش رو، به هر سختی و مکافاتی بود به جون میخرید تا به هم برسید.
من نمیدونم تا قبل از اینکه راه های ارتباطیتون قطع بشه چه جوری فکر میکرده و بعدش چه جوری فکر میکنه.
ولی چیزی که به وضوح میبینم، اینه که توی خواستن، تفکر و احیاناً علاقه ی دختر خانم، تغییری رخ داده. تغییری در حد 180 درجه.
یا پدر مادرش مجبورش (ویا شایدم قانعش) کردن که این تغییر بوجود بیاد. یا به خواسته ی خودش بوده.
این مهم نیست.
مهم اون تغییره که بوجود اومده.
شما خودتون حس میکنید این تغییر رو؟
یا فکر میکنید هنوز به همون اندازه قبل مایل به ازدواج با شماست؟ و فقط پدر مادرا مانع هستن؟
ببخشید خیلی رک نوشتم. نظر شخصیم بود
شاید اشتباه برداشت کردم.
دختر مهربون
بيشتر حرفام اينه كه گيج شدم
يه شوك بهم وارد شده
اينكه مي گيد راضی کردن پدر مادرش رو، به هر سختی و مکافاتی بود به جون میخرید تا به هم برسید
واقعا فبول دارم
بعد ياد تمام خاطرات و گذشته مي افتم يه طرف
هميشه در گوشم مي گفت بايد با عشق جنگيد
خلاصه ياد گذشته و حركاتش مي افتم
با خودم مي گم بر مي گرده
سوال خيلي خوبي پرسيديد اما اصلا نمي تونم جوابشو بدم
تمام حرفاتون منطقي
ولي به خدا مادرش از اوايل منو ميشناخت
اگه نمي خواستم كه انقدر جلو نمي رفتم
به خدا به مادرش مي گفتم به شوهرش بگه
اونم با گفتن تو عين پسرمي و جلساتي كه منو مي ديد مي گفت به موقش
ولي بازم مي گم من وقتي ياد حركات و رفتارش مي افتم باور نمي كنم بگه نه ؟؟/
وقتی توی رفتار یه شخصی انقدر اختلاف دیده میشه، بهترین قضاوتی که ممکنه رو انجام بدید.
بهترین قضاوت اینه که، توی اون برهه زمانی، ایشون به شما علاقه داشته اما الان، نه.
پس به شرایط الان خودتون رو راضی کنید و باهاش مدارا کنید.
:72:
قضاوت بدی که ممکنه توی این موقعیت بشه:
اون موقع ها که دم از عشق و علاقه میزد، همه ش حرفای پوچ و تو خالی بوده. و داشته نقش بازی میکرده.
ممنونم از شما
ولي نه توروخدا اين طور نگيد يعني واقعا نقش بوده
واي نه ؟؟؟؟؟؟
دارم سكته مي كنم مگه ميشه
4 سال؟؟؟؟؟؟؟
نه نه نه من باور نمي كنم
نه اين يه خيانت ....اون دنيايي هم هست دختر مهربون ؟؟
همين امروز مادرمم عين حرف شمارو مي زنه
مادرمم ميگه كسي كه تور بخواد به هر طريقي شده مادر و پدرشو راضي مي كنه؟؟؟
دختر مهربون ...من چه طور مي تونم زندگي كنم
چطور به كسي اعتماد
من تو پستام به شما هم و دوستان هم گفتم كه تا اخرش هستم حتي اگه 10 سال طول بكشه
يعني وقت دارم تلف مي كنم؟؟؟
چطور خودمو با شرايط وقف بدم...
از درس و زندگي و پروژه افتادم
انرژي ندارم
فقط كمي با گذشت زمان اروم شدم
ولي هيچ انرژي من ندارم
ما از 24 ساعت در روز تو 1 سال اخير 16 ساعت كنار هم بوديم به خدا بوديم
اخه خونه اونا هم زياد با ما فاصله اي نداشت
نه
خیلیا هستن که حتی رابطه جنسی براشون مهم نیست.تو این تالار هم دیده میشه.
درسته اکثر اقایون فکر میکنن رابطه جنسی راهی برای حفظ رابطشونه ولی همیشه این مساله درست نیست.