RE: زنی آرام در آستانه طوفان، مشکلات زندگی پس از جدایی
دوست عزیز بزار یه تجربه از خودم بگم
ساله اولی که جدا شده بدم ، هنوز دانشجو بودم، سر کلاس 8 نفر بودیم، 4 خانم-4اقا
با یکی از آقایون از دورانه لیسانس هم کلاس بودم، ماجرای بورسیه شد و این همکلاسه من پرسید با همسرتون تشریف میبرین، گفتم خیر، گفت 2 سال هست، گفتم ایراد نداره، خلاصه اون موقع چیزی نگفت، شب زنگ زد به من و گفت من یه فکر بدی به ذهنم رسیده و شما مثله خواهر من هستین، پرسید اتفاقی برای زندگی زناشویی تون افتاده، خلاصه ماجرا رو فهمید، این آقا فوقالعاده با شخصیت و متعهل بودن
یه بازدید از کارخونه در یکی از شهرهای اطراف تهران داشتیم، بابا اجازه نداد با ماشین خودم برم، این دوست ما گفت با ما آقایون بیاین، من هم اون موقع یه جامعه ترسی شبیه شما داشتم و گفتم یا با خانمها میایم یا سوار ماشینه شما نمیشم، خلاصه این همکلاسی به شدت ناراحت شد، من اون موقع میخواستم حرف و حدیثی پشتم نباشه، اما واقعا اشتباه کردم، چند وقت بعد همکلاسیم و تو راهرو دیدم، بر عکس همیشه خیلی سرد و بی محل جواب سلام داد، بعد کلاس جلو رفتم تا سوالی بپرسم، دیدم تمایل نداره جواب بده، علت را جویا شدم، گفت شما جای خواهر من بودین و من واقعا نمیدونم چه حرکتی کردم که این جواب را به من دادین، گفتم جوابتون را از مادرتون بپرسین، که یه خانم در شرایط من چرا اینجوری جواب داده،
باور کن این مساله خیلی پیچیده شد، آقایونه دیگه پادر میانی کردند، البته جریانه کامل را نمیدانستن، گویا هم کلاسیم بهشون گفته خانم... فکر کرده ما هیولاییم ترسیده بخوریمش سوار ماشین ما نشده
اون ماجرا درس بزرگی به من داد، که واقعا آیا نیاز به این همه حساسیت از طرف من بود؟ من میخواستم حرف پشتم نباشه، بدتر با حساسیته خودم سوژه شدم، خدا روشکر اون ماجرا پیش اومدتا من متوجه اشتباهم در ارتباططاتم باشم و معقولانه رفتار کنم، طلاق گرفتیم، جزام تر عفونی قابله سرایت که نداریم
کار درست خودت را بکن بزار هر کی هر چی میخواد بگه، اندازه شعور آدمها ازشون توقع داشته باش، اگه کسی هم ناراحتت کرد واقعا با دید ترحم نگاهش کن که چه آدم با سطح شعور پایینی هست
موفق باشی
RE: زنی آرام در آستانه طوفان، مشکلات زندگی پس از جدایی
دوست عزیزم الهه جان
خیلی خیلی ممنونم تجربیاتت رو قشنگ حس میکنم
منم اول خودم عین جذامی ها فرار میکردم
بعد همه باهام قهر کردن تا جایی که یکی از همکارهام که سن بالایی داشت باهام صحبت کرد و کمی آرومم کرد و گفت اگر بخوام ازین مسائل رنج ببرم و خود خوریک نم همه عمر باید تو عذاب و بدبینی باشم و بهتره مردها رو موجودات شاخ دار نبینم
بعد خودم فهمیدم که باید عادی باشم که تک تکشون اومدن و گفتن تو مثل خواهر مایی و تا جایی که بتونمی ازت حمایت میکنیم و خداییش اصلا نه مزاحم شدن و نه دیگه حرفی برام دراوردن ، منم کمی رفتارم رو متعادل کردم و اونا هم خوب شدن خدارو شکر
شما درست میگی مردها وقتی سعی میکنن به یه زن در موقعیت ما کمک کنن و با شک و تهدید ما مواجه میشن خیلی بهشون برمیخوره و عکس العملشون تند میشه
اولین کسی که باید این موضوع رو در ذهن اونا عادی سازی کنه خودمون هستیم
الهه جان خیلی ممنونم از کمکت:72::46:
خیلی حرفات به دردم میخوره :72:
الهه عزیزم اگر مایل باشی یاهو بیشتر صحبت کنیم :72:
RE: زنی آرام در آستانه طوفان، مشکلات زندگی پس از جدایی
عزیزم
دوست خوبم، خواسته بودی با ایمیل در ارتباط باشیم، اما با اطلاعاتی که من دارم این خلاف مقررات سایت هست و ما هم به رسم اعتماد باید قوانین را بپذیریم، عزیز جان ما مشکلاتمون را میتونیم در تالار مربوطه مطرح کنیم تا کارشناسانه تالار، بر و بچه های خوب و دانای همدردی هم در گفتگو شرکت کنند
این جا یه عالمه برادر و خواهر داری که هر وقت حس کردی مشکلی داری، یا میخواهی درد دل کنی بیای توش و سفره دلت را باز کنی تا سبک شی
اگه دوست داشتی بازم از نگرانیهات بگو، اینجا کلی خانم و آقا وجود داره که مثل خودت سابقه جدایی دارن و شرایط تو را میفهمن
موفق باشی
RE: زنی آرام در آستانه طوفان، مشکلات زندگی پس از جدایی
تن ها جان
من منتظر حرفی که قرار بود بهم بزنی هستم یادته؟ یه صحبت شتابزده؟