RE: فكر كردن به گذشته و آينده داره من رو از پا ميندازه.
دوستان راهنماییای خوبی کردن.
کلا کاری که باید کرد اینه که از لحاظ جسمی و از لحاظ فکری خودمونو خسته کنیم یعنی انرژی را صرف کنیم. جسمی که هر نوع ورزشه. شنا دویدن نرمش توی خونه پیاده روی تند و هر چی. فکری می تونه کار کردن باشه یا خوندن کتابهایی که فکر را به کار بگیره و تحلیلی باشه یا اگه علاقمندی یه کار هنری و خلاصه هر چیزی که خوشحالت کنه که یه کاری کردی برای خودت که فکر می کنی مفیده. خودت فکر می کنی مفیده و راضی هستی نه اینکه از نظر بقیه ادما مفید باشه. از نظر خودت.
تونستی یه سر ازمایشای خون و تیرویید و این چیزا رو هم بدی خوبه. می تونی یه متخصص داخلی بری. البته همه چی از اعصابه اگه روانپزشک بری خوبه. من خودم با خوابای ترسناک دو روز بیدار شدم و تپش قلب. یه مدت که منم اگه کسی صداشو بلند می کرد واقعا ضربان قلبم می رفت بالا و خودمو از محیط با سروصدا تا جایی که می تونستم دور می کردم. همش هم مال تلنبار شدن ناراحتی های پی در پی طی سالیانه.
روانپزشکو برو. سرتو هم گرم نگه دار که فرصت فکر و خیال پیدا نکنی.
ادم به همه چی عادت می کنه. به ناراحتی به خوشحالی. وقتی که زیاد شده مشکل داشتیم یه جورایی عادت کردیم که هر چی بشه زود ناراحت بشیم. طبیعیه. اما از اون طرف هم اگه سعی کنیم می تونیم خودمونو به شاد بودنم عادت بدیم.
موفق باشی.
RE: فكر كردن به گذشته و آينده داره من رو از پا ميندازه.
ممنون دوستان عزيز.
راهنمايي هاي خيلي خوبي كردين.انشاالله كه به همه ي خواسته هاي خوبتون برسيد.
اگر نكته و راهنمايي ديگه اي هم هست خوشحال ميشم بخونم.
RE: فكر كردن به گذشته و آينده داره من رو از پا ميندازه.
تا ميخوام يه كم به خودم فكر كنم و ايه مقدار آرامش داشته باشم نميشه مادر شوهرم زنگ زده و هرچي كه دلش خواسته به من گفت و من هم فقط سكوت كردم .حرفايي مثل اينكه تو لياقت خانواده ي ما رو نداري پسرمو ازم گرفتي چقدر به پدر و مادرم توهين كرد و خواهرم رو كه اصلا با اينا هيچ ارتباطي نداره و سرش به زندگي خودشه رو نفرين ميكنه ميگه خواهرت الهي بميره .
مثل اينكه خانواده ي شوهرم طي تماسي با همسرم پشت سر من حرف ميزنند و شوهرم جوابشون رو ميده و اونا هم ديوار كوتاه تر از من پيدا نكردن زنگ زدن تلافيشو سر من خالي كردن.چه جوري من ميتونم آروم بشم با اين همه فشار مالي و روحي؟
RE: فكر كردن به گذشته و آينده داره من رو از پا ميندازه.
مهسا جان
اروم باش عزیزم....
مادر همسرت و رفتارهاش امتحانی از سمت خداست.
قدیمیا حرف خوبی میزنن:میگن حرف باد هواست.
بذار بزنن.تو خودت رو قوی کن.خودتو یک زن قوی نشون بده تا همسرت در کنار تو لذت ببره.
به کارهای منزل رسیدگی کن تا ارامش همسرت در خونه تامین باشه(به خصوص حالا که با خانوادش مشکل داره)
اگر بخوای با این روند ادامه بدی توان همسرت رو هم میگیری
همه در زندگیشون مشکلاتی دارن و این طبیعیه.
اگر فکر میکنی همه زندگیشون از شما بهتره فقط یک روز برو بیمارستان شریعتی قسمت بیماران سرطانی....
اگر فکر میکنی همه زندگیشون از شما بهتره فقط یک روز برو دادگاه خانواده....
اگر فکر میکنی همه زندگیشون از شما بهتره فقط یک روز برو غسالخانه بهشت زهرا....
اونوقت قدر زندگی خودت رو میدونی.میبینی که تو خوشبختی ..خیلی هم خوشبختی
حتما به یه روانپزشک مراجعه کن.شاید لازم باشه مدتی تحت دارو درمانی قرار بگیری
RE: فكر كردن به گذشته و آينده داره من رو از پا ميندازه.
خيلي ممنون دارم سعي ميكنم از فكر كردن زياد جلوگيري كنم.ما را در عبادتهاتون فراموش نكنيد.التماس دعا
RE: فكر كردن به گذشته و آينده داره من رو از پا ميندازه.
با جمله هایی که در پست اولتون نوشتید حس میکنم شما کمالگرا هستین .
چون خودم هم همه ی این افکار رو دارم .
اگر جواب مثبت بود این تاپیک و تاپیکهای مشابه رو حتما مطالعه کنید.
http://www.hamdardi.net/thread-21869.html
موفق باشید .:72:
نقل قول:
این افراد می خواهند همیشه در زندگی نقش پسر خوب یا دختر خوب را بازی کنند.
دیگران نیز از اینگونه افراد انتظار دارند که همیشه آدم خوبه باشند، مثلا والدین همیشه او را به عنوان پسر خوب یا دختر خوب می شناسند.
همواره برای شان درست و غلط مهم است، یعنی همیشه می خواهند کارهای شان درست و بهترین باشد.
اگر زمانی بفهمند کار نادرست یا اشتباهی کرده اند، کاملا به هم می ریزند.
همیشه یک ترس درونی از اشتباه کردن در آن ها وجود دارد.
این افراد سرزنش های درونی فراوانی دارند به همین دلیل همیشه در درون شان احساس گناه و سرزنش می کنند.
همیشه فکر می کنند، باید کاری انجام دهند که بهتر شوند.
این آدم ها در تمام طول زندگی شان به دنبال انجام کارهایی هستند که مفید باشد.
این آدم ها معمولا از لحظات شان لذت نمی برندو نمی توانند در همان لحظه باشند یعنی همیشه در آینده به دنبال نتیجه هستند.
تنها وقتی به نتیجه برسند احساس خوبی خواهند داشت که البته این احساس خوب موقت است چون وقتی نتیجه ای به دست می آید دیگر تمام است و تلاش برای نتیجه دیگری آغاز می شود.
مدام در حال ارزیابی خودشان هستند و مدام در ذهن شان در حال پرسیدن سوال هایی مانند من به اندازه کافی خوب هستم؟ یا من به اندازه کافی کار می کنم؟ یا...هستند یعنی همیشه در درون شان دادگاهی برپاست.
بسیاری از اوقات ناراضی و سرخورده و ناراحت هستند چون یک آدم کما ل گرا انتظارات و توقعات زیادی از خودش، دیگران و دنیای پیرامون دارد.
مرتب میزان پیشرفت شان را ارزیابی می کنند.
همیشه نگاه شان این است که یا همه یا هیچ . یعنی فکر می کنند، تنها یک راه درست وجود دارد.
برای این آدم ها قوانین و چهارچوب ها خیلی مهم است.
آنقدر به دنبال بی نقص ها و کامل ها هستند که چندان از زندگی لذت نمی برند.
ذهن خیلی شلوغی دارند.
نظم و هماهنگی و همیشه مرتب وبا برنامه بودن برای شان خیلی مهم است.
RE: فكر كردن به گذشته و آينده داره من رو از پا ميندازه.
ممنون عزيزان.
راجع به كمال گرايي اصلا به اين موضوع فكر نكرده بودم ،نميدونم شما فكر ميكنيد اين ميتونه از علائم كمال گرايي باشه؟
مطلب gold رو كه خوندم ميبينم كه خيلي از اين مشخصه ها رو من دارم.شايد يه دليلش همين كمالگرايي من هست .
خيلي ممنون gold.برام خيلي جالب بود .
RE: فكر كردن به گذشته و آينده داره من رو از پا ميندازه.
يكم امروز بهتر بودم چون مادر شوهرم زنگ زد و احوالم رو پرسيد من هم خيلي معمولي جواب دادم و هيچ كدوم به روي خودمون نياورديم.دليل اين تماسشو نميدونم .ولي ديگه مهم نيست من بايد روي خودم كار كنم كه ديگه حوادث بيرون نتونه من رو تحت كنترل خودش دربياره.