RE: دارم نسبت به عروسمون حس منفی پیدا میکنم اما اصلا دوست ندارم این جوری بشه
دلسوخته عزیز،
من بر خلاف نظر برخی از دوستان فکر نمی کنم اختلافات رفتاری شما و خانم داداشتون ربطی به رابطه سنتی خواهر شوهر و عروس داشته باشه (که امروزه کمی هم نخ نما شده). حتی اگر این خانم با شما این نسبت را هم نداشت باز هم رفتارهایش برایتان ناداحت کننده بود چون از دو تیپ شخصیتی متفاوت هستید. شما سرتون توی کار خودتونه و عروستون خیلی علاقمند به کنکاش در افراد است. احتمالا شما کم حرف و عروستون پرحرف هستند.
شاید اگه همکلاسی و یا همکار بودید این تفاوت ها تبعاتی در بر نداشت ولی حالا که از یک خانواده هستید باید خیلی مراقب باشید که این تفاوت ها منجر به اختلافات فامیلی نشه. بهتره به جای اینکه غیبتش رو به مادرتون بکنید و یا در موردش افکار منفی کنید کمی در برابر خواسته هایی که از شما دارند مقاومت کنید یعنی اگه زمانی دوست دارید تنها باشید و حوصله سر و کله زدن با ایشان رو ندارید قاطعانه بهانه ای بیاورید ( مثلا بگویید سرم درد می کنه و اصلا نمی تونم درس بخونم و یا کار کامپیوتری دارم و ....) هرچقدر هم اصرار کرد نپذیرید. اگه باز هم اومد خونتون تنهاش بذارید و به حموم برید یا بیرون برید. وقتی با کامپیوتر کار می کنید و داره ایمیلهای شما رو با دقت نگاه می کنه لبتاپ رو ببندید و بهش بگید "دوست ندارم وقتی ایمیل چک می کنم کسی مانیتورم رو نگاه کنه".
می دونم با این کارها از دستتون ناراحت و دلخور می شه ولی خیلی بهتر از اینه که اینقدر به شما فشار بیاد که بواسطه غیبت کردن و تخلیه روانی پیش مادرتون هم وجهه خودتون رو خراب کنید و هم جو رو بر علیه عروستون تغییر بدید (هرچی باشه مادرتون از شما تاثیر می گیره)
RE: دارم نسبت به عروسمون حس منفی پیدا میکنم اما اصلا دوست ندارم این جوری بشه
ممنون از همه دوستان. سعی می کنم به توصیه هاتون عمل کنم. کارگاه رفتار جرات مندانه رو هم مجدد بخونم. چون واقعا تو این مساله ضعف دارم و خودم هم آگاهم.
در مورد ازدواج هم واقعا تا تکلیف آینده من مشخص نشده نمی خوام فکرشو بکنم. چون همون طور که احتمال داره پسر بخواد همراهیم کنه، این احتمال هم وجود داره که نکنه. و من دلم نمی خواد اصلا از تصمیمم منصرف بشم. بنابراین وقتی به ازدواج فکر می کنم که شرایطم تثبیت شده و پسر هم من رو با شرایطی که دارم بپذیره.
امروز که عروسمون خداروشکر نیومد. اما چون کتاباش اینجا مونده فردا میاد. سعی می کنم از توصیه هایی که کردید استفاده کنم تا شاید منصرفش کنم از اومدن. یا این که حداقل هر روز نیاد و هر 2-3 روز یکبار بیاد. البته بدیش اینه که برادرم هم تشویقش میکنه که بیاد. چون فکر می کنم عروسمون وقتی خونه تنهاس خوب درس نمی خونه و واسه همین برادرم میگه بیاد اینجا که تحت تأثیر من به صورت منظم بخونه که برای امتحان ماه دیگه اش آماده باشه.
راستی من قبول دارم که اخیرا به خاطر این مسائل که پیش اومده، بیش از حد روش حساس شدم و حتی کوچکترین حرکتی که مخالف اون چیزی که من دوست دارم انجام میده به چشمم میاد و دلخور میشم. شاید چیزهایی که واقعا اهمیتی ندارن.
چه جوری می تونم زوم رو از رفتارش بردارم و این حساسیتمو کاهش بدم؟
RE: دارم نسبت به عروسمون حس منفی پیدا میکنم اما اصلا دوست ندارم این جوری بشه
اینم از این همه تلاش و خوندن چند باره تاپیک رفتار جرات مندانه.
امروز که دوباره شروع کرد به این که تو باید ازدواج کنی و چند سال دیگه سنت میره بالا و دیگه امکانش برات فراهم نمی شه، با حالت پرخاشگرانه جوابشو دادم و گفتم لطفا تو این قضیه دخالت نکن. من به خودم مربوطه که کی می خوام ازدواج کنم. اگه باز هم بخوای به این قضیه کار داشته باشی بینمون مشکل پیش میاد. مامان و بابای من هم می دونن که نباید در این قضیه به من کاری داشته باشن. خلاصه فکر کنم حسابی رنجید. گفت شوخی کردم. گفتم شوخی هم حدی داره. نه هر روز هر روز. و بحث تموم شد.
من همیشه همین جورم. یا همیشه منفعلم یا وقتی می خوام مخالفت کنم پرخاش می کنم. :302:
هر چقدر هم این تاپیک رفتار جراتمندانه رو می خونم باز تو موقعیت عملی قرار می گیرم پرخاشگر می شم و لحنم بد میشه. طوری که مطمئنا طرف مقابل رو یا می رنجونه یا عصبانی می کنه
RE: دارم نسبت به عروسمون حس منفی پیدا میکنم اما اصلا دوست ندارم این جوری بشه
متاسفم
شما باید با خودتون کار کنید که بتوانید با دیگران در تعامل باشید .
دوست خوبم اگر سر من هم داد نمی زنید منم یه جمله براون بگم:
بالاخره روزی می رسه که کسی باید بعنوان همسر در کنار شما زندگی کنه و شما از خیلی چیزهایی که الان جزو اخلاقهاتون هست باید ترمیم بشه و متعادل تر بشه تا فردی اون هم از جنس مخالف بتونه کنارتون زندگی کنه .
به نظرم خیلی باید صبر و گذشتتون رو توی زندگی بالا ببرید.
موفق باشید:82::72:
RE: دارم نسبت به عروسمون حس منفی پیدا میکنم اما اصلا دوست ندارم این جوری بشه
دل سوخته عزیز فک نمیکنی یه کم زیاده روی کردی
با آرامش حرفتو میزدی هم خودت مشکلت حل میشد هم زن داداشت متوجه رفتار بدش میشد
البته برا تغییر رفتار و رعایت حد تعادل هنوزم دیر نیست
RE: دارم نسبت به عروسمون حس منفی پیدا میکنم اما اصلا دوست ندارم این جوری بشه
فکر می کنید من از این مشکل راضیم؟ واسه همین اکثرا سعی می کنم نارضایتی هامو به زبون نیارم و ترجیح می دم بریزم تو خودم تا بروز بدم و باعث رنجش کسی یشم. خیلی هم دوست دارم بتونم خودمو اصلاح کنم ولی نمی دونم چطوری. الانم خودم خیلی ناراحتم که اینجوری صحبت کردم. چون دیروز کلی با خودم فکر کرده بودم که این سری اگه چیزی گفت جراتمندانه و با احترام بهش بگم. اما متاسفانه نتونستم.:302:
الان دوباره با هم خوب شدیم و داریم درس می خونیم. دختر با گذشتیه و زود به دل نمی گیره خداروشکر
RE: دارم نسبت به عروسمون حس منفی پیدا میکنم اما اصلا دوست ندارم این جوری بشه
سلام دوست عزیز:72:
یه وقتی که حس میکنی از دست عروستون خیلی عصبانی نیستی و احساساتت کنترل شده هست یه ایمیل یا نامه واسش بنویس و همه حرفات رو بگو. یکی دو روز صبر کن و دوباره ایمیلت رو بخون و بعدش واسش ارسال کن.
تو ایمیل دیگه نمیتونی عصبانی بشی و اینکه با زدن حرفات دیگه منفعل نیستی . ازشون هم بخواه که جواب ایمیل رو فقط با ایمیل بدن که بتونی به رفتارها و واکنش هات فکر کنی.
یه پیشنهاد : خواسته هات رو مثل اینکه دوست داری تنها درس بخونی را خطاب به ایشون نگو.در قالب ویژگی های اخلاقیت بگو . مثلا بگو من کلا اینطوریم که وقتی تنها درس میخونم بازدهیم بالاتر میره و معمولا دوستام این مساله رو رعایت میکنن.
موفق باشید:72:
RE: دارم نسبت به عروسمون حس منفی پیدا میکنم اما اصلا دوست ندارم این جوری بشه
ممنون از نظرت صبا جان.
اما فکر می کنم ایده ایمیل زیاد جالب نباشه و موضوع رو خیلی جدی و رسمی کنه. و باعث بشه احساس خیلی بدتری پیدا کنه.
دیروز که نیومد خیلی فکر کردم و تصمیم جدی گرفتم که حساسیتم رو روی بعضی رفتارهاش کاهش بدم. بالاخره هر آدمی عیب و ایراد داره. مثل خود من با این وضع منفعل-پرخاشگرم!
بنابراین امروز که اومد خیلی راحت تر باهاش کنار اومدم و جز اون مورد ازدواج دیگه مشکلی باهاش پیدا نکردم و تا عصر کلی شوخی کردیم و خندیدیم. دیگه هم جدی جدی می خوام جلوی خودمو بگیرم و پشت سرش تو خانواده حرفی نزنم.چون دختر خوبیه و اگه یه وقت مامانم اینا باهاش مشکل پیدا کنن نمیتونم خودمو ببخشم. مخصوصا که دیروز یه چیزی داشتم می گفتم و مامانم گفت بله دیگه. جوونا خودشون بخوان واسه خودشون همسر پیدا کنن همین میشه دیگه. (آخه مامان من دوست داشت خودش عروسش رو انتخاب کنه مطابق معیارهای خودش. گرچه معیارهای مامانم اصلا با معیارهای من و داداشم سازگار نیست) این حرفو که زد من خیلی عذاب وجدان گرفتم. به خودم قول میدم دیگه غیبتشو نکنم.
حالا هم 2 هفته بیشتر نمونده تا آخر ماه رمضون. بعدش دیگه نمیاد. تو این 2 هفته هم سعی می کنم با ندیده گرفتن رفتارهایی که دوست ندارم، بگذارم این مدت به خیر و خوشی تموم بشه.
فقط این تاپیک باعث شد به اهمیت یاد گرفتن تکنیک رفتار جراتمندانه برای زندگی خودم پی ببرم. و خیلی غمگینم که اینقدر بی اختیار عصبی میشم و پرخاش می کنم. البته کمی این قضیه ارثیه و تو خانواده ما افراد دیگه ای هم هستند که این شکلیه رفتارشون. ولی من نمی خوام باشم و باید باید باید خودمو اصلاح کنم :316:
RE: دارم نسبت به عروسمون حس منفی پیدا میکنم اما اصلا دوست ندارم این جوری بشه
تصمیم درستی گرفتی خانم. روش کار کن موفق میشی.خداییش این همه با هم خندیدین بهتر نبود تا اون حرص خوردنا.
در ضمن مواظب باش اصلا پشت سرش حرف نزنی تازه تعریفش رو هم بده چون ظاهرا مادرت هم حساس شده. نمیخوای که یه رابطه خراب بشه.
2 رتبه ناقابل تقدیمت میکنم به خاطر تصمیمت معلومه دختر فهمیده ای هستی
RE: دارم نسبت به عروسمون حس منفی پیدا میکنم اما اصلا دوست ندارم این جوری بشه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط گلنوش67
تصمیم درستی گرفتی خانم. روش کار کن موفق میشی.خداییش این همه با هم خندیدین بهتر نبود تا اون حرص خوردنا.
در ضمن مواظب باش اصلا پشت سرش حرف نزنی تازه تعریفش رو هم بده چون ظاهرا مادرت هم حساس شده. نمیخوای که یه رابطه خراب بشه.
2 رتبه ناقابل تقدیمت میکنم به خاطر تصمیمت معلومه دختر فهمیده ای هستی
ممنون گلنوش جان بابت تعریف و همچنین رتبه.
فقط من این تاپیک رفتار جراتمندانه رو خوندم اما دلم می خواد اگه کتاب خوبی هم در این زمینه وجود داشته باشه بخرم و بخونم. نمی دونم شما اطلاعاتی داری در این زمینه که آیا کتابی خوبی هست برای تمرین پرخاشگر نبودن. البته من بیشتر اوقات منفعلم. و تو جمعهایی که میرم به خاطر همین اخلاقم معمولا اکثرا دور و بری ها از من راضی هستن و مایل به ارتباط بیشتر. اما وقتی بخوام اعتراض کنم پرخاشگر میشم و لحنم واقعا عصبانی و ناراحت کننده میشه. به خاطر همینم اکثرا سعی می کنم خودمو با شرایط وقف بدم بدم تا این که بخوام اعتراض کنم. حالا شما یا دیگر دوستان اگه میتونین در این زمینه راهنمایی ام کنین خیلی ممنون میشم.