RE: طلاق خواسته هردوتامون شده.کمک کنید کار به جای باریک نکشه.من دوسش دارم
سلام عزيزم
يكي از دلايلي كه شوهرت بهت نميگه اينه كه ميترسه دوباره بهش گير بدي و مجبور هست كه دروغ بگه.بزار راحت باشه و احساس نكنه با ازدواج اسير ميشه متاسفانه چون قبلا خيلي بهش گير ميدادي ديگه بهت نميگه چون حوصله جر و بحث نداره.از طرف ديگه شوهر شما با دوستاش بيرون ميره بايد از همين الان كه عروسي نكردي خوب فكر كني ببيني ميتوني كنار بياي يا نه؟چون فردا مشكلات زيادي رو به وجود مياره
RE: طلاق خواسته هردوتامون شده.کمک کنید کار به جای باریک نکشه.من دوسش دارم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط شارلوت
.قران آوردم گفتم قسم بخور که کلاس بودی و شرکت نبودی.قسم نخورد
واقعا همه می خوان بخونن و رد شن؟هیچکی کمکم نمی کنه؟
به نظرم رفتارت خیلی اشتباهه..قران داراوردی که قسم بخوره...به نظرم حتی اگه مطمئن باشی که بت دروغ میگه نباید به روش بیاری چه برسه به قران قسم خوردن!! بذار بفهمه که بش اعتماد داری..این قدر هم بش گیر نده که مجبور بشه بت دروغ بگه..
عزیزم این مردی بوده که دوست داشته...این خیلی خوبه...
به نظرم به هر حال تا از عشقش مطمئن نشدی باش عروسی نکن...نگاهی به تاپیک های انیجا بنداز و با زندگی خودت بازی نکن..
یه مدت رفتارت را تغییر بده که دوباره بت جذب شه..بعدش عشقش را امتحان کن!!
مگه چجوری میخواین مراسم بگیرین که این قدر استرس به خودت و اون میدی...چشم و هم چشم را بذار کنار و سعی کن منطقی به مراسمتون را برگذار کنید..در حد توان مالی و زمانی که میخوان براش بذارین...اخه ارزش داره که تو خودت و شوهرت را کلی داغون کنی بعدش به هر حال ملت میان ایرادهای خودشون را میگیرن از همه چیز!!! اینم زندگی ما ایرانیهاست دیگه...بیخیال بابا..
RE: طلاق خواسته هردوتامون شده.کمک کنید کار به جای باریک نکشه.من دوسش دارم
شارلوت عزیزم
یه مدت فکر کن که شوهرت یه همخونه ایه دانشجوییه که کی میره و کجا میره و ... به شما ارتباطی نداره و هیچی نپرس.مطمینم بعد از یه مدت خودش میاد بهت میگه کجا می رم و ... .
من مطمینم که هیچ ریگی تو کفشش نیست فقط مغزش از سوال جواب خسته هست.
ای خدا چرا ما زنها رو اینقدر احساساتی و گیر افریدی وقتی مردها خوششون نمیاد؟؟:316:
که حالا هی مجبور باشیم درست کنیم خودمون رو. ای بابا :305:
RE: طلاق خواسته هردوتامون شده.کمک کنید کار به جای باریک نکشه.من دوسش دارم
:72:شارلوت عزیز سلام.
کمی اروم باشین توروخدا.
من زیاد در بارتون نمیدونم دلیل این همه شک اونم الان که شمارش معکوس شروع زندگی مشترکتون اغاز شده چیه؟
ببین اگه مشکلت دروغ گفتن ایشونه با این رویه ای که پیش گرفتی بیشتر وبیشتر به دروغ گفتن سوقش میدی .
ازش چی دیدی که هی میگی ریگی توکفششه؟
اینجوری همش میترسونیش.حق داره نگران باشه واسه بعدها .یکم رو خودت کار کن سعی کن اعتماد کنی وبشی یه اغوش واسه ارامش شوهرت .
الان خیلی فشار روتونه میدونم ماهم اینجور بودیم یادمه 2هفته به عروسیمون بود هر روز باهم دعوا میکردیم چون همه مسئولیتا به عهده شوشو بودو منم مثل کنه بهش چسبیده بودم ومیخواستم سر هر چی نظرمو بگم .
ازخرید کاسه توالت گرفته تا دسته گل عروسی سر همه چی دعوا کردیم بیچاره شوشو خسته که میشد تیکه های خواهرو اطرافیانم بهش اضافه کن منم هی میزنگیدم کجایی وچرا جواب تلفنامو نمیدی و......
اینقدر بهش فشار اومد که تو اتاق عقد فشارش افتاد فکرشو بکن....:33:
ببخشید پرحرفی کردم :163:یکم راحتش بگذاروببین خودش میاد طرفت اون تورو راحت بدست نیاورده که به این راحتیا ولت کنه.
کم نیار الان وقتش نیست.
الان وقت اعتماد وروحیه دادنه.
بابا یکم سیاست زنونه بخرج بده.
موفق باشی :72::72::72:
RE: طلاق خواسته هردوتامون شده.کمک کنید کار به جای باریک نکشه.من دوسش دارم
شارلوت عزيز
احساس ميكنم از بس به هم سخت گرفتيد و بار خاطر هم شديد الان ذهنتون دنبال راحت ترين و اسونترين راهه اونم جدايي
هر دو انگار يك بار خيلي بزرگتر از ظرفيتتون رو دوش هم قرار داديد و انقدر بهتون فشار اورده كه ترجيح ميديد از زير اين فشار خودتونو به سرعت رها كنيد
با شرايطي كه شما براي ايشون پيش اوردي با اونهمه فشار و كجا بودي و.... باور كن هر كس ديگه اي هم بود از اينده ميترسيد واحساس فشار ميكرد
شما هم كه خودت منفي هاي ذهنتو چند برابر كردي , اونو تو شرايطي قرار دادي كه دروغ بگه و حالا دروغهاش ازارت ميده
يه مدت همديگه رو ازاد بزاريد, سخته اما بهترين راه اينه دست از فشار بيشتر و زنگ هاي مدام و اين دور تسلسل برداريد تا بتونيد راحت تر فكر كنيد
يه كم ارامشو به همديگه برگردونيد و اونوقت ميبيني كه مشكل فقط اين فشار بود
رابطه رو قطع نكن و محبتتون رو هم قطع نكن اما كمش كن و احترام رو بيشتر, باور كن تحت فشار نباشه برميگرده و خودش سر صحبتو باز ميكنه
فقط با ارامش:72:
RE: طلاق خواسته هردوتامون شده.کمک کنید کار به جای باریک نکشه.من دوسش دارم
سلام شارلوت جان
خوبی؟
همیشه فراهم کردن مقدمات عروسی فشار زیادی رو به دو طرف وارد میکنه.به دختر بابت جهیزیه و به پسر هم بابت خرج و مخارج تالار و ...
اینا طبیعیه.فکر نکن فقط تویی که این درگیری رو داری.به زبان میگی که من درکش میکنم و .... اما از اون طرف انتظار محبت ازش داری.
مردها مثل ما زنها چند بعدی نیستن.اینو یادت باشه.یه زن در عین حال میتونه غذا درست کنه..خونه تمیز کنه....بچه داری کنه...اما یه مرد نمیتونه.و برای انجام کاری روش تمرکز میکنه.
به خاطر همیننم هست اکثر مواقع کارهای مردها دقیقه اما تکه.زنها برعکس.
چند تا کار رو باهم انجام میدن اما با کیفیت پایین تر.
بگذریم
ببین من فکر میکنم شما خوب نمیتونی همسرت رو درک کنی.میگی وقتی من بهش خیلی خیلی احتیاج داشتم....
فکر کردی با خودت شاید اونم اون لحظه خیلی خیلی خیلی احتیاج داشته به خواهرش سر بزنه...
ببین سعی کن پیله نکنی بهش.مردها متنفرن از اینکه زنی بهش پیله کنه.
اون چون میدونه شما از قهر و روترش کردنش حرص میخوری این کار رو میکنه.
باور کن اگر حساسیتت رو کم کنی به این موضوع دیگه تکرار نمیکنه
وای به روزی که مردی نقطه ضعف خانومش رو بفهمه.این نقطه ضعفها هم بیشتر قهر و طلاقه.
درست نبوده قرآن اوردی.یکمی زیرک باش.خیلی صاف و ساده برخورد میکنی.منم جاش بودم بهم برمیخورد.
من یه تجربه از خودم بهت بگم:
من یه بار تو دعوا با همسرم ، همسرم وسایلش رو برداشت که بره.جلوی پدر و مادرم.من رفتم به دست و پاش افتادم.همسرم هم خیلی مصمم تر رفت و تا یه هفته هیچکس ازش خبر نداشت.گذشت و گذشت تا دوباره همچین موضوعی پیش امد.دوباره همسرم وسایلش رو برداشت بره.من هیچ کاری نکردم و فقط نشستم و نگاهش کردم..
اون هی دست دست میکرد که نره ! اخر سر گفت نمیای جلومو بگیری..؟
گفتم نه...هر جور راحتی همونطور رفتار کن.
اون بار اول و اخرش بود که این کار رو کرد.
رها کن همسرت رو.
اگر میگه طلاق به دست و پاش نیفت.بهش بگو من زندگیمو دوست دارم.این تویی که طلاق میخوای.پس خودت برو اقدام کن.
مگه شما تو موبایلش تجسس میکنی؟
RE: طلاق خواسته هردوتامون شده.کمک کنید کار به جای باریک نکشه.من دوسش دارم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط شارلوت
وقتی زنگ زد دانشگاه نبود و شرکت بود و باز به من دروغ گفت که دانشگاهم.خلاصه ساعت 8 امد خونه و در این مدت همش به من میگفت دودقیقه دیگه میرسم.وقتی اومد لباساش رو عوض نکرد و گفت افطاری بخورم میخام برم کار دارم.واقعا داشتم از دروغاش منفجر میشدم.قران آوردم گفتم قسم بخور که کلاس بودی و شرکت نبودی.قسم نخورد و حلقشو دراورد و گفت دیگه نمیخامت و میرم و... وسایلشو جمع کرد ولی من نزاشتم بره.دیدم لباساشو عوض نکرده که زود بره.بهش گفته بودم منم باهات میام(ماشین دوستش دستش بود و ما با اون دوستش رفت و آمد داریم و مشکلی نداشت منم باهاشون برم)وقتی افطاری میخورد من رفتم آماده شدم که تو عمل انجام شده قرار بگیره.اما باورتون نمیشه.جلو بابام گفت نه نمیخام بیای میرم یک ربعه برمیگردم بریم کاراتو انجام بدیم.زد بیرون از خونه.منم ماشینو برداشتم رفتم بیرون.زنگ زدم کجایی جوابمو نمیداد و فقط داد میزد و فحش میداد.ساعت 8 و ربع رفته بود و گفته بود یک ربعه برمیگرده.من 9 اومدم خونه.اون ساعت 11 اومد.وقتی اومد مهمون داشتیم.وسایلشو برداشت بره نزاشتم.
این همه تعقیب و گریز مال یک روز بوده؟
بیچاره احساس می کنه اسیر شده. احساس خفگی می کنه. جرات تکون خوردن نداره.
مستقیم بهت می گه نیا، شما می گی لباس پوشیدم تو عمل انجام شده قرار بگیره؟
واسه یه شرکت بودی یا دانشگاه، واسش قرآن می آری که قسم بخور ؟!؟!
از خونه می ره بیرون، ماشین برمی داری می ری دنبالش؟
بازم اون بوده که دوباره برگشته، من بودم اصلا دنبال سایلم هم نمی آمدم. از همون ور می رفتم خونه خودمون.
به جایی رسوندیش که سه بار در روز حرف از طلاق و جدایی و حلقه در آوردن و نخواستن و ... بزنه؟
من نمی دونم همسر شما خائن و دروغگو هست یا نه، اما می دونم با این رفتارها نه می تونی بفهمی آیا هست یا نه
و اگر هم باشه
نمی تونی با این کارها جلوش را بگیری یا اصلاحش کنی.
پس در هر حال کارهات بی فایده است. با این کارها فقط باعث می شی ازت خسته و دلزده بشه.
RE: طلاق خواسته هردوتامون شده.کمک کنید کار به جای باریک نکشه.من دوسش دارم
سلام
من دارم دیوونه میشم.تو شرایطی نیستم که سرزنش بشنوم.میدونم اشتباه کردم اما چرا اشتباهات اونو نمیبینین؟
من هیچ فشاری نیاوردم روش برای برگزاری مراسم عروسی.من از روز اوال که اومد خواستگاری گفتم که عروسی نمیخام و از عروسی متنفرم.اینکه داره عروسی برپا میشه اصرار خودش و خونوادشه.
درسته من گیر دادم اما قول داده بود دروغ نگه.منکه 3 هفتس اصلا کاری به کارش نداشتم.هرجا خواسته رفته و هرکار خواسته انجام داده.دلیلی نداشت منو نبره.
در ضمن من هیچوقت به خودم اجازه ندادم حلقمو دربیارم و اون تا حالا 3بار حلقشو پس داده بهم.هیچوقت هم حرف طلاق نزدم چون حس میکنم سردی میاره حرفش هم.
حالم خیلی بده.باهم خوبیم اما تا یادش میفتم اشکم سرازیر میشه.من نمیتونم با آدم دروغگو زندگی کنم.چون دروغ گفته به همه چی شک میکنم.
تنها مشکل منو شوهرم همینه.
قبلا دوبار دو تا دختر بهش زنگ زدن که اول زد زیرش و گفت نمیشناسه اما بعد رو شد که 3 یا 4 سال پیش باهاشون تلفنی در ارتباط بوده.من از اون موقع خیلی حساس شدم و میترسم دوباره یکی زنگ بزنه.واسه همین بود که بعضی وقتا به بهانه عکس یا فیلم گوشیشو چک میکردم.قرار بود خطش رو عوض کنه اما نکرد.من میترسم با این اوضاع اگه یکیشون زنگ بزنه جذبش بشه
RE: طلاق خواسته هردوتامون شده.کمک کنید کار به جای باریک نکشه.من دوسش دارم
سلام شارلوت جان
این لینک رو بخون حتما
http://www.hamdardi.net/thread-8696.html
RE: طلاق خواسته هردوتامون شده.کمک کنید کار به جای باریک نکشه.من دوسش دارم
سلام گلم
3 هفته زمان زیادی نیست برای ایجاد تغییر و اینکه باورت کنه که بهش اعتماد داری و دیگه نمیخوای بهش گیر بدی.
پس به جای دیوانه شدن کمی بهش زمان بده. من با یکی از آشنایانمون یک مسئله ای پیدا کردم به خاطر اخلاق و
رفتارهای بد اون خانوم با من ، چند سال طول کشید تا باور کنم واقعا عوض شده و قصد جبران داره. به ظاهر هم ابم
باهاش خوبه اما دیگه باهاش مثل سابق نیستم.
میخوام بدونی برخی از رفتاهای ما چنان مخاطب رو تخریب می کنن تو 1 لحظه که شاید باور اینکه ما عوض شدیم و
دیگه نمیخوایم اشتباهات گذشته رو تکرار کنیم (به شرطی که واقعا عوض شده باشیم ها) برای مخاطب خیلی سخت
باشه پذیرشش! مثلا همسر شما انقدر در گذشته از رفتاری دلخور شده با اینکه الان شما سعی داری تغییر کنی و
تغییر رویه بدی (تغییر در طولانی مدت نثبیت و نهادینه میشه) اما هنوز باورش نکرده و به شیوه خودش ادامه میده.
مثل شما که هنوز از همسرتون سر اون کارش در پارک ناراحتین و هنوز روی دلتون مونده ، اون هم انگار هنوز
رفتارهای گذشته شما رو دلش مونده. پس بهتره با آرامش سنگ هاتون رو با هم وا بکنین و یک فرصت دوباره بهم
بدین. ضمنا شما شک رو در وجودتون درمان کنین و همچنین حساسیت هاتون رو.
تاثیر تغییر همسرتون رو در بلند مدت خواهید دید پس نگران نباشین که دارین با 1 دروغ گو زندگی می کنین.
به هر 2 نفرتون زمان بدین.
البته من منکر کارهای بد ایشون نیستم اما اینجا ما تنها با شما در تماس هستیم نه همسرتون.
در مورد اون دخترها هم که میگین اگر همسرتون اونها رو میخواست که الان شما همسرش نبودین!
ولی بی تدبیری های آتی شما در زندگی مشترک ممکنه زمینه های این کار رو فراهم کنه. پس با افزایش مهارت ها
در زندگی این زمینه ها رو از بین می برین.
ضمنا یادتون باشه تغییر و اثراتش در طولانی مدت رخ میده.
موفق باشین
:72: