سلام دوست عزیز.
به همدردی خوش اومدین:72:
یه مقداری از خودتون بگید.
چند سالتونه؟
اون دختر خانم چند سالشونه؟
دقیقا چی به ایشون گفتید؟ گفتید که بهشون علاقه مندید؟
و ازشون چی پرسیدید که گفتن من نمیتونم همچین کاری رو انجام بدم؟
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام دوست عزیز.
به همدردی خوش اومدین:72:
یه مقداری از خودتون بگید.
چند سالتونه؟
اون دختر خانم چند سالشونه؟
دقیقا چی به ایشون گفتید؟ گفتید که بهشون علاقه مندید؟
و ازشون چی پرسیدید که گفتن من نمیتونم همچین کاری رو انجام بدم؟
nm69 عزیز سلام
ورودتون به تالار همدردی را خیر مقدم میگم
به سوالات دختر مهربون پاسخ دهید تا دوستان راهکار ارائه بدهند
مسلما قصد شما خیر هست فقط دوست دارم دلایلتون از انتخاب این خانوم بدونم
و آیا شرایط ازدواج دارید؟
موفق باشید:72:
سلام ممنون از توجه شما.من 22 سالمه.دانشجوی سال آخر.ایشون 23 سالشونه.من تقریبا پس از 2 سال که این علاقه رو تو دلم نگه د اشتم اردیبهشت امسال رفتم جلو و از علاقم بهش گفتم.وخلاصه قرار شد که فکر کنه و بهم جواب بده.پس از 10 روز جوابش این بود که من نمیتونم همچین کاری بکنم(درپاسخ به ابر از علاقه من)دلیلشم هم سنش بود که البته خودش گفت این زیاد مهم نیست ولی دلیل بعدیش این بود که داریم درس می خونیم.اشار ه ای به سربازی کر د و گفت و به نظرتون الان به نظرتون زود نیست برای 3 یا 4 سال دیگه از الان تصمیم بگیریم.ودر نهایت گفت در حقیقت می ترسم.جمع بندی من از حرفاش این بود که در کل تردید داره و شرایط من نگرانش میکنه.نظر شما چیه؟؟؟اگرقصدم خیر نبود به خودم این اجازه ر و نمیدادم که برم جلو.دختر خیلی خوب وساده ای هست.ساده بودن به این معنا که در گیر ظواهر واین مسائل نیست.دختریه که دانشگاه را با جاهای دیگه اشتباه نگرفته.دختر بافهم و شعوریه
کسی نمی خواد راهنمایی کنه؟؟؟؟؟؟؟؟
هر چی فکر میکنم میبینم در وضعیت فعلی 30 ساله هاش توی تأمین شرایط ازدواج مانده اند، آن وقت شما با 22 سال سن، بدون شغل؛ خدمت نرفته، پس انداز ! اینا هم موارد سخت افزاری ازدواج هست، نرم افزاریش هم، مهارتهای زندگی، تجربه، باور کن هر سال که به سن شما اضافه میشود، چیز جدیدی یاد میگیری و قطعا" معیارها و ملاک هایت نسبت به ازدواج تغییر میکند.
فرض بر اینکه ایشان قبول کردند، بازهم میگم شما که هنوز درس را تمام نکرده ای، سربازی نرفتی، شغل پیدا کردن،و پس انداز، روی هم 4سال طول میکشد، میخوای در این 4 سال چیکار کنی؟ یه کم واقعبین باش دوست جوان من
ممنون ازتوجه ونظر شما د وست عزیز.یعنی باید به همین راحتی کسی رو که د وستش دارم فر اموشش کنم.............
من دوستش دارم ونمی خوام فراموشش کنم.چیکار کنم؟
با عرض پوزش از جمع من نظرم تقریبا مخالف بقیس:305:
منم با همکلاسیم ازدواج کردم. ترم آخر. سربازی نرفته بود.........کار نداشت......
اما عاشقم بود و عاشقش بودم و این برای ما همه چی بود. از صفر شروع کردیم اما الان از همه همکلاسیهامون زندگی موفقتری داریم خدا روشکر. من نمیدونم اون خانوم چه احساسی به شما داره اما اگه دو طرف واقعا همدیگه رو دوست داشته باشن و کاملا شرایط آینده رو تجسم کرده باشن(که یه وقت شرایط واقعی و مشکلات نزنه تو ذوقشون)
مهمتر از همه حمایت خانواده ها باید پشتتون باشه منظورم مادی نیست بیشتر درک شرایطتونه مثلا فردا هی نگن ما رسم نداریم زود باید بیای عروسی بگیری یا رسم داریم باید فلان کارو کنی بهمان کارو کنی.
یا خانواده خودتون باید حتما اون دخترو قبول داشته باشن وگرنه شرایط اونقدر حساس هست که عدم حمایت یکی از خانواده ها کاملا میتونه روزگارو خدای نکرده تلخ کنه اونوقت شانس ازدواج موفق وجود داره
پس مرور میکنیم. شرایط لازم برای موفقیت در ازدواج دانشجویی::311:
1- عاشقش باشین
2-به همون اندازه عاشقتون باشه
3- خانواده ها (هر دوطرف)انتخابتونو قبول داشته باشن و حمایت کنن
4-صبر و تحملو پشتکارتون زیاد باشه
شما تا اینجا و تو نوشته هاتون فقط شرط یکیو داشتین ببینین بقیه صدق میکنه یا نه
سلام ممنون از اینکه از تجربه شخصیتون رو گفتین و یه کمی به من امید دادین.د ر کل نظرتون خیلی خوب بود .به نظرم تردید داره وشرایط نگرانش میکنه.نمی د ونم مهر ماه امدو احتمالا باید برم ویک بار د یگه باهاش صحبت کنم.نظر شما چیه؟
به نظر من وقتی کسیو دوست داری باید همه تلاشتو برای بدست آوردنش بکنی وگرنه همیشه افسوسش بدل می مونه اما نه به هر قیمتی. اینکه توان خوشبخت کردنشو در خودتون میبینین شرطه ....اینکه واقعیاتو رو بگین و آینده رو واقعی ببینین و ببینن شرطه.....هیچ قولی که میدونین نمیشه بهش عمل کرد هم ندین
اما قبلش یه کوچولو هم به خانوادتون اشاره کنین ببینین عکسالعملشون چیه.همونطور که گفتم مهمه نظرشون چی باشه.ایشالا هر چی خیرتونه پیش بیاد و دلتون هیچوقت نشکنه:323: