جوابمو بدین لطفا
:72:
نمایش نسخه قابل چاپ
جوابمو بدین لطفا
:72:
سلام مجدد
دوست عزیز اگر پذیرفته باشید که دچار حساسیتهای زیادی شده اید راحتتر می توانیم شما را راهنمایی کنیم .
حساسیت از جایی به عوان کنجکاوی های زیادی در شخصیت افراد و مسائل زندگیشان نشات می گیره یعنی یه جورایی دوست داری بدونی مثلا این ساختمون آیا کلش مال یه نفره یا نه فقط یه واحدش !
مثلا کنجکاوی در مورد وبلاگ دوستت ...وقتی بهت گفتم که تجسس نکنی یه جورایی از لحنم ناراحت شدی ولی منظورم همین کنجکاوی بوده که باعث شده شما را به سمت وبلاگ بکشاند و با توجه به روحیه ای که داری حساس شده ای !
به نظرم بهتره اصلا در مورد مسائل مختلف نخواهی که به نکته ای برسی چون همان نکته میشه ملکه ذهنت و تمام فکرت رو درگیر می کنه و کم کم برات حساسیت ها بوجود میاد ...
بعضی موقع ها هر چقدر کمتر بدونیم به نفعمونه !
برای اینکه بتونیم با آرامش زندگی کنیم خیلی خوبه که خصوصیاتمون رو خوب بشناسیم و سعی کنیم خودمون رو اذیت نکنیم .
پس اگه می دونی نقطه ضعفت کجاست پس چرا این همه مسائل رو پیچیده می کنی ...؟
فکر می کنم باید پذیرشت رو ببری بالا که نباید کنجکاوی کنی چون نقطه مرکزی ذهنت درگیر حساسیت شده و با این روند داری بزرگترش می کنی ..
پس بیشتر به خودت توجه کن که چگونه به آرامش می رسی .
راستشو بخواید بدونید من از حرفتون ناراحت نشده بودم. رفتارم جوریه احساس فضولی یا تجسس به کار کسی خیلی کم بهم دست میده. یه احساس بی تفاوتی از درونم دارم. حتی وقتی مریضی بدی هم دارم دلم به حال خودم نمیسوزه زیاد چه برسه بخوام تجسس کنم.
خودم میخوام این مشکلمو حل کنم برای همین پست باز کردم پس شما هم راهنمایی بیشترم کنید :72:
خب یکوقتا هست دوستم میگه برو وبلاگ مطلب جدیدو ببین! بعدش میرم چندتا نظر میخونم! یا یکی دیگه از دوستام یک جریانیو تعریف میکنه خود به خود اون اتفاقی که براش پیش اومده بود روم اثر میزاره و همون حالاتی که گفتم رخ میده
خیلی بده این رفتار. خودمو بیخود و بی جهت دارم عذاب میدم
شاید یه احساسی داری که همه چی رو فقط واسه خودت بخوای. مثلا دوستات فقط دوست خودت باشن دوست دخترت فقط دوست دختر خودت باشه یا حتی مامان بابات فقط به خودت محبت کنن و نه به خواهر یا برادرت یا از این مدلا. یا ماشین خوشگلی که توی محله است و صاحبش اینور انور می ره رو فقط واسه خودت بخوای یا موفقیت تحصیلی که فلان فامیل بهش رسیده چرا واسه تو نباشه و اینا. اینطوریه؟ اگه این باشه یه خورده اش خوبه. یه کمی از این احساس باعث می شه که ادم واسه داشته هاش تلاش کنه که نگهشون داره و واسه نداشته هاشم تلاش کنه که بهشون برسه. اما زیادش خوب نیست.
سلام دوست عزيز
بعد از خوندن مطالب بالا خواستم دو مطلب به نظرم رسيد كه دوست داشتم اونارو مطرح كنم .
1- هيچ وقت سعي نكنيد كه نسبت به دوست دختر يا همسر خودتون حس مالكيت داشته باشيد . دو نفر در كنار هم و به موازات يكديگر به زندگي ادامه مي دهند، از باهم بودن لذت مي برند ولي هركس اختيار زندگي خودش را دارد و بايد مطابق سلايق و علايق خودش زندگي كند به عقيده من اينكه دوست داريد طرف فقط مال خودتان باشد كمي خودخواهي باشد.
2- در مورد اينكه خدا به يكي 3-4 تا آپارتمان ميدهد و به يكي هيچي ..خواستم بگويم هيچ وقت خودتان را با كسي مقايسه نكنيد . ما هر كدام در يك خانواده بدنيا آمده ايم و طبق شرايطي كه در آن خانواده وجود دارد و براساس امكاناتي كه در اختيار ما قرار گرفته ونهايتاً با سعي و تلاشي كه انجام ميدهيم وضعيت مالي زندگي مان رقم مي خورد . شما فرد جواني هستيد و اميد به زندگي بايد در شما بالا باشد . به جاي حرص خوردن از تفاوتها پشتكار بخرح دهيد و با توكل به خدا به سمت زندگي بهتر گام برداريد. اين را بدانيد كه خواستن توانستن است.
[align=justify]سلام red_shark
مدیر همدردی یه مقاله تو سایت گذاشته که (باوجود اینکه اون حسادتی که تو داری ازش حرف می زنی، خیلی خفیف تر از چیزیه که در این مقاله اومده) خوندنش می تونه برات مفید باشه.
موفق باشی.:72:
[/align]نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
نسبتا همین حسو دارم. همینجور که گفتین میخوام دوستام مال خودم باشه! اینو میدونم هرچی دوست من با افراد بیشتر هم دوست بشه شاید برا خودم هم بهتر باشه چون یکروزی میشه رو کمکشون حساب کرد. ولی این حس وقتی میبینم دوستم با یکی از دوستام ، آشنا میشه اذیتم میکنه.نقل قول:
نوشته اصلی توسط meinoush
این مشکل از کم بودن بیشتره احساس میکنم. راه درمانش چیه ؟ یه مقال دیگه هم بزنم، وقتی برای فامیلمون خواستگار میاد حس بدی بهم دست میده! خود به خود اینجور میشم دست خودم نیست :302:
سلام. حس مالکیت را اصلا موافق نیستم. ببینید یجور میشم که مثلا حس میکنم اگر دوست دخترم یا همسرم بخواد با یک تیپ خاص بیاد بیرون و چند نفر بخوان نگاش کنند یجوری میشم! یا اینکه یه آدم بخواد خیلی عادی رابطه برقرار کنه هم اذیتم میکنه! ( اکثر دخترها هم دوست دارن جلب نظر کنند که و این حرکاتو بیشتر میپسندن )!!نقل قول:
نوشته اصلی توسط شقايق 91
سلام، این مقاله را خونده بودم. اینجور که دوستان میگن حسادت نیستنقل قول:
نوشته اصلی توسط آزرمیدخت
واسه فامیلتون که خواستگار میاد ناراحت می شی و اون خانم برات مهمه یا هر کس دیگه ای براش خواستگار بیاد ناراحت می شی؟ اگه هر کسی براش خواستگار بره ناراحتی می شی دیگه این قضیه اش این حالت اینکه همه چی رو واسه خودت بخوای نیست یه چیز دیگه می شه. یه چیزی بیشتر از حسادت. خواستی برات بعدا توضیح میدم اما فکر نکنم واست این باشه.
یه جورایی همون قضیه ی حس مالکیت شاید برات درست باشه. ها؟ محبت مامان بابا به خواهر یا برادرتو می تونی تحمل کنی؟ یا ناراحت می شی و می خوای همه ی محبت اونا مال خودت باشه؟
بچه کوچولوها رو دیدم این حالتی باشن. اینکه مثلا همه ی غذای مورد علاقه اشونو واسه خودشون بخوان محبت مادر پدرو فقط واسه خودشون بخوان و این چیزا. دقیقا دلیلشو نمی فهمم. روانشناس می تونه بگه چرا. فکر می کنم راحت هم باشه دلیلش برای روانشناس. فرشته مهربون اینجا یه پست گذاشت کاش بیاد بقیه اشو کامل کنه.
نمی دونم. شاید بچه بودی محبت بهت کردن اما کم و یه خورده بهت دادن فقط جهت اشنایی!!
یوقتا مثلا برای یدونه از دوستای اینترنتیم هم خواستگار میاد اینجوری میشم! موارد دیگه ای هم هستش برای من!نقل قول:
نوشته اصلی توسط meinoush
فرشته مهربون پیام دادم بهشون اما نه جواب میدن نه میان نگاه میکنند!
خودم هم یکم فکر بچگیم رفت. رابطه پدر و مادرم زیاد خوب نیست مخصوصا وقتی بچه بودم. زیاد هم با فامیل رابطه نداشتیم که روابط مختلف را ببینم. اما خب بی محل نبودن بهم فقط با اختلافاتشون و رفتارهایی که دوست نداشتمو ندارم حرص میخوردم!
همیشه این حسو داشتی یا مثلا بعد از دبیرستان اینطوری شدی؟
تا وقتی فرشته مهربون بیان خوبه که یه کاری بکنی و تمرکزتو فعلا رو یه چیز دیگه ای بذاری. شاید مدرسه ات تموم شده الان کاری نداری و یه جورایی احساساتت کاملا سرحاله و اینطوری صرف می شه سر این شکل از شاید حسادت یا هرچی دیگه ای که می گی. مثلا یه روزی که هم ورزش کردی و جسمت انرژیشو صرف کرده هم کلی فکر کردی و درس خوندی و مغزت هم کلی زحمت مفید کشیده ته روز خسته ی خوشحالی و انقدر هم احساسات و گیرایی هات روی مردم سرحال نیست که سریع بتونی ناراحت بشی از کارایی که می کنن. فعلا بیا ایندو تا کارو بکن. ورزش کن مثل دویدن (نری باشگاه وزنه بزنی و بعد بگی ای کمرم ای شونه هام. یه ورزش خوب مثل دویدن برات عالیه) اگه هم درس و دانشگاه داری درس هم بخون. امیدوارم فرشته مهربون زود بیاد بهت جواب بده.
موفق باشی.