RE: ترس از تاریکی هنگام تنهایی
نقل قول:
نوشته اصلی توسط داود.ت
به هر حال شماایران نیستید و می تونید کاری که می گم رو بکنید
برید نزدیک ترین پاسگاه پلیس محل زندگیتون ، ببینید میزان سرقت ، قتل یا هر چیزی دیگه چه مقدار بوده ؟ چه افرادی مورد تعرض قرار گرفتن ! چه راههایی بوده که به این شکل مورد تعرض قرار گرفتن
یه برسی کنید ، مثلا فقل درب رو مناسب کنید ، حفاظ مناسب بزارید تا ضریب ایمنی منزلتون بالا بره !
می بینید که درصد اون بسیار کم هست !
درصدی که سرقت شده در مقابل مرگ در قبال مسائل دیگه مثل تصادف و ... بسیار کمتر هست ! خوب یه نتیجه با خودتون بگیرید ببینید اصلا ارزش داره برای این مقدار کم این مقدار استرس رو وارد کنید ، بهتر نیست اگه ترسی هم باشه ترس از تصادف باشه تا ترس از این مسائل
شما ورزشکار هم هستید و مطمئن باشید هرکسی سمت شما نمی یاد ! چون سارق یا هرکسی دیگه ، کسی رو انتخاب می کنه که ریسک کمی براش داشته باشه !
این یه راه حل موقت هست تا بهتر بتونید خودتون رو بشناسید
می تونید کلاس های رزمی برید در هفته 3 جلسه هست ( بوکس برای مدل ها مناسب نیست ) فوق العاده رو اعصاب و روحیتون تاثیر مثبتی می زاره .
کلاس رزمی رو حتما برید ، تاثیر روحی اون رو کمتر از 1 ماه کاملا می تونید درک کنید
به صورت حرفه ای موی تای کار می کنم
فقط وقتی در یک جای در بسته تنها می شم وحشت میکنم نه جای دیگر
نقل قول:
سلام
امير عزيز
اين مقاله رو براي شما گذاشتم بخون شايد كمكي بهت بكنه
ترس از تاريكي
درضمن به اين لينك ها هم سري بزن و اگه تونستي مشكلتو اونجا هم مطرح كن
دكتر رهام
مشاوره و خدمات روانشناختی اینترنتی سازمان بهزیستی
باز هم راهنمايي خواستي حتما در مورد خودت بيشتر بگو
من در یکی از موسسات بهزیستی بزرگ شدم هفته پیش به دکتر بهزیستی که از 11 سالگی در موسسه کلاسهای مهارت در تصمیم گیری برگزار میکرد رفتم.
3 ساعت حرف زدیم بایت این مشکل و یک مشکل دیگرم نتیجه گیری:پسر به لوسی من ندیده:311: مربی لوس بارم اورده:311:
RE: ترس از تاریکی هنگام تنهایی
امير من اصلا نميدونم تو مقالات وپاسخ ها رو دقيق ميخوني يا نه
ادرس سايتي كه دادم بهت براي بهزيستي كاملا مكاتبه ايه وتخصصي, تو عضو ميشي و مشكلت رو با جزييات مينويسي
من پاسخ ها تو به بقيه خوندم و شرايطتو ميدونم اما اين دليل نميشه همه چيز رو به شوخي بگيري, اگه ميخواي مشكلت حل بشه بايد شروع كني و دنبال راه حل باشي حالا شايد اين وسطها خيلي وقتا بخوري به در بسته
اما تلاش كن حلش كني اگه ازارت ميده
RE: ترس از تاریکی هنگام تنهایی
سلام دوست عزیز
راستش منم تا دبیرستان همینجوری بودم. اما تونستم خودم را درمان کنم. دروغ چرا؟ اجباری! یعنی محل درس خوندنم رو جایی انتخاب کرده بودم که ساکت باشه و تنها باشم! و خوب اطرافم هم تاریک بود.
اوایل برای این که احساس تنهایی نکنم حتما از رادیو استفاده می کردم و با صدای رادیو یا ضبط احساس تنهایی ام را کم می کردم. به مرور زمان و با انداختن خودت توی دل اون چه ازش می ترسی می تونی خودت را درمان کنی
RE: ترس از تاریکی هنگام تنهایی
سلام امیر جان.خوبی؟
با توجه به چیزایی که تو تاپیکم گفتی منم با دکتر روانشناست موافقم..تو احساس تنهایی میکنی..و این به نظرم ریشه در گذشته تو داره..
به نظرم بهتره به یه روانشناس مجرب مراجعه کنی تا با گذر به گذشتت بتونه ریشه ترس رو پیدا و حل کنه.
امیر جان کودکی ما تاثیرعمیقی روی زندگیمون میذاره..و گذشته سخت تو هم روی روح و روانت تاثیر زیادی گذشته..تو تاپیک خودم بهت گفتم اینجا هم باز تکرار میکنم اینکه میترسی،اینکه هنوزاحساس نیاز به محبت میکنی هیچ کدوم با رتبه خوب شدن و مدل تبلیغاتی شدن و دوست دختر داشتن برطرف نمیشه..تنها راه اینه که خودت به خودت کمک کنی.
باور کن اون پستت تو تاپیکمو خوندم حسابی بهم ریختم.کلافه شدم که چرا اینطور شده.
نمیدونم با کودک درون چقد اشنایی..اما کودک درون تو بسیار بسیار رنجیده و ترسیده و ازرده است..حق هم داره..اما الان باید بهش بها بدی..باید بهش محبت کنی.چندتا لینک برات میذارم با دقت بخونشون.این لینکها بهت میگه چرا در حالی که همه چی خوبه باز احساس غم ناراحتی و ازردگی میکنیم و تا حدودی راه حلهایی هم داده.
سوالی بود بپرس.
موفق باشی
کشف کودک درون
صحبت با کودک درون
ملاقات با کودک درون
تمرین ملاقات کودک
کودک اسیب پذیر درون
شفای زخم کودکی
RE: ترس از تاریکی هنگام تنهایی
نقل قول:
ه نظرم بهتره به یه روانشناس مجرب مراجعه کنی تا با گذر به گذشتت بتونه ریشه ترس رو پیدا و حل کنه.
وقت گرفتم جمعه جلسه هیپتونیزم یه دکتر معروف
ریشه ترس خیلی دنبالش گشتم ول چیزی پیدا نکردم یادمه اون 9 ماه خیلی سخت گذشت ولی از تاریکی نترسیدم
می دونید مهسا چرا دوستم نداشت پسرش تازه فوت کرده فکر می کرد من می خوام جاشو بگیرم
روز اولی که رفتمواقعا مهربون بودن همشون جشن گرفتن. شب خودش منو برد رو تخت پسرش ولی صبح بهم گفت دیگه روی اون تخت نخواب .خجالت کشیدم قرار بود کار اشتباهی نکنم .از فرداش تو اتاق رو زم مین خوابیدم 2 روز نکشید گفت اینجا اتاق حسین است دیگه اینجا نیا رفتیم بیرون در اتاق قفل کرد .روی میز یک مجله فوتبال بود اونو برداشتم عکساشو ببینم اولین کتک خوردم علی هم اونجا بود شروع کرد دعوا با مهسا من در رفتم بالا پشتبام پشت خرپشته یک اتاقک بود از پنجره پریدم شبرو اونجا بودم خیلی فکر کردم شاید غذا زیاد می خورم :311: مامان نارحت میشه از اون به بعد خیلی کم غذا می خوردم ولی هیچ فرق نکرد هر شب ساعت 7 توی اون انبار بودم یه گربه هم بود باهاش دوست شدم:311: دیگه مهسا راحت فحش میداد میزد. علی شیفت شب بیمارستان بود صبح ها اگر خانه نبود منم با خودش می برد
یه روز بهم گفت امیر دوست داری پیش مامان بزرگ زندگی کنی من فقط گفتم بابا من رو برگردون 2 ماه بعد بهزیستی بودم. من هیچوقت از اون انبار نترسیدم اون کتک ها اصلا مهم نبود ولی حس خجالت و زیادی بودن در ان خانه خیلی بد بود:302:
نقل قول:
مدل تبلیغاتی شدن
دکتر گفت باید مدلینگ را تعطیل کنم من در یک دوره 2 ساله کورتون راکوتان مصرف کردم و 11 بار پی ار پی انجام دادم فکر کنم افسردگی برای همین قرص ها بوده
برای فرار از تنهایی مناسب است
نقل قول:
چرا در حالی که همه چی خوبه باز احساس غم ناراحتی و ازردگی میکنیم
نقل قول:
لرد حامد یک پست داشتن روانشناسی انسان های همشه ناراضی یه همچین چیزی فکر می کردم از ان دست ادم ها هستم
کودک درونم را می شناسم خدا رو شکر هنوز بزرگ نشده ئو خیلی بازیگوش غرغرو و لوس است
امير من اصلا نميدونم تو مقالات وپاسخ ها رو دقيق ميخوني يا نه
نقل قول:
مقاله ترس از تاریکی را 2 بار کامل خواندم اتفاقا دکتر مصرف ویتامن c را توصیه کرد و حتما عضو میشوم
همه چيز رو به شوخي بگيري[quote] خیلی شوخم معذرت اگر نارحت شدین
RE: ترس از تاریکی هنگام تنهایی
نقل قول:
کودک درونم را می شناسم خدا رو شکر هنوز بزرگ نشده ئو خیلی بازیگوش غرغرو و لوس است
خیلی جالبه..اغلب کسایی که اینجان ادعا می کنن کودک درونشونو خیلی خوب میشناسن..در حالیکه هیچ ارتباطی باهاش نگرفتن..مثه اینه که بچه ادم هی گریه کنه بهونه بگیره جیغ بزنه لجبازی کنه اسباب بازی پرت کنه اونوقت ما به جای اینکه دقت کنیم حرفاشو گوش کنیم ببینیم چی می خواد ازجانب اون حرف میزنیم و برچسب بهش میزنیم.مثلا میگیم ولش کن لجبازه...بداخلاقه..غرغروئه
در حالیکه ما اگه یاد گرفته باشیم با کودک درون ارتباط بگیریم هیچ وقت بهش برچسب منفی نمیزنیم.
جالب اینجاست که اغلب خصلتهای منفی والد بالغ رو به کودک درون نسبت میدیم.
نه امیر خان من با اینکه خیلی وقتا رو کودک درون کار میکنم اندر خم یه کوچم اونوقت چطور بقیه راحت میگن کودکمونو میشناسیم و ندید میگیرنش؟؟!!!
نقل قول:
دوست دختر برای فرار از تنهایی مناسب است
معایبش بیشتر از مزایاشه...ادمو به چیزی دلبسته میکنه که مال خودش نیست..مثل مسکن موقت میمونه درد رو اروم میکنه که نفهمیم ایراد اصلی کار کجاست و درمانش نکنیم.
تو که نمیتونی همیشه یه ادمو دنبال خود قرار بدی تا حس تنهایی نکنی..
به هر حال امیدوارم بتونی بر مشکل اصلیت که تنهاییه..نه اینکه دور و برت خالی از ادم باشه رو حل کنی.
ترس از تاریکی نیست..چون تاریکی به خودی خود مشکلی نداره .مشکل احساسی هست که با تاریکی پیدا میکنیم مثل تنها بودن،بدون حامی و حمایت کننده بودن و ...
موفق باشی
RE: ترس از تاریکی هنگام تنهایی
دوباره سلام
رفتم پیش روانپزشک فهمیدم یک مریضی کوچک دارم
داروی هالوپریدول 5 میلی با یک امپول هالدول تجویز کرد چند روزه خیلی خوب شدم
از همتون ممنون هستم
خدانگهدار
دو سوال :
بیماری دو قطبی و مانیا چیست و چرا مبتلا می شویم؟
RE: ترس از تاریکی هنگام تنهایی
سلام امير
باز من اومدم و لينكي كه ممكنه كمكت كنه, مانيا يك مرحله از اون اختلال دوقطبي است
درواقع اختلال دو قطبي دو قطب مانيا(شيدايي) و افسردگي داره
اختلال دوقطبی
دلايل اختلال دوقطبي
RE: ترس از تاریکی هنگام تنهایی
این علائم در کودکان بود ولی من بیشترشو رو دارم
▪ اعتماد به نفس فوقالعاده: من در همه چیز بهترینم اصلا از من بهتر نیست اینو مطمئن هست فکر نکنم ربطی به بیماری داشته باشه
▪ نیاز کمتر به خواب.خوابم به 3 ساعت نرسیده تا الان ساعت خوابم شب 1 تا 3.5
▪ تند حرف زدن،:حتی فکر کردنم هم تند است چه برسه به حرف زدن
افکار مرگ.2بار اقدام به خودسوزی کردم 14 و 16 سالگی الان فکرش میاد تو سرم ولی اخرین لحضه میترسم
رفتارهای جنسی پرخطر در بالغین به صورت روابط جنسی : تمام رویا ها و خواب های جنسی به واقعیت تبدیل کردم
احساس سرخوشی: همیشه شادم حتی وقتی گریه میکنم
حس این که همه چیز در زندگی بد از آب در می اید
گریه و زودرنجی
احساس گناه
کنجکاوی
قادر به آرام نشستن در یکجا نباشد
یا فقط به سوالات مشخصی که از آنها میشود پاسخ گویند.
من خیلی با ادب هستم ولی در عصبانیت نمی تونم خودمو کنترل کنم بد دهن می شم
دکتر گفت با این قرص ها خیلی زود خوب می شم چند جلسه روان درمانی پیش یک روانشناس هم نوشت ولی نمی رسم برم
RE: ترس از تاریکی هنگام تنهایی
سلام
یک نکته ای به پست های مشاوره ای دوستان اضافه میکنم
انسان قوه عقل داره، و قوه وهم(توهم) وقتی وهم روی عقل غالب میشه، از هر چیزی که مایه ترس در ان باشد تصویر سازی میکنید، ضمیر ناخودآگاه شما این حالات را واقعی تلقی میکند، و با کوچکترین چیزی که باعث ایجاد ترس شود ، از هورمون های بدن گرفته تا خود ذهن شما درگیر این قضیه میشود، در حالی که واقعا" چیزی هم نیست، به جای خیالات سعی کن بر واقعیات متمرکز بشی و بر وهم تسلط پیدا کنی