آيسان جان تنها شما نيستي كه با اينكه همسرت بارها فرصت هاش رو از دست داده هنوز دوسش داري، خيليا عين تو هستن، نمي دونم خدا چي تو وجود زنا گذاشته كه خيلي راحت مي تونن بارها و بارها ببخشن و فرصت دوباره به شريك زندگيشون بدن.
نمایش نسخه قابل چاپ
آيسان جان تنها شما نيستي كه با اينكه همسرت بارها فرصت هاش رو از دست داده هنوز دوسش داري، خيليا عين تو هستن، نمي دونم خدا چي تو وجود زنا گذاشته كه خيلي راحت مي تونن بارها و بارها ببخشن و فرصت دوباره به شريك زندگيشون بدن.
آيسان نازنينم دوباره سلام
لازمه يه چيزهايي رو به عنوان پايه و زيربناي كار بدونيم تا بتونيم كارمون رو شروع كنيم.
لازمه بدونيم در اين دنيا همه چيز خيلي خوب خوب متوسط و بد نيست گاهي امور خيلي بد و حتي فاجعه است .
گاهي يه اتفاقي ميفته و ما در بوجود اومدنش دخيليم
گاهي يه اتفاقي ميوفته و ما هيچ ربطي به ايجاد اون نداشتيم اما بايد تو اون شرايط باشيم و زندگي كنيم
گاهي با جهلمون گره ساده رو كور ميكنيم طبيعتا بايد مسئوليت حلش رو بپذيريم با تمام سختيهاش و
گاهي زلزله بم پيش مياد و چند نفر از اعضاي خانوادمون رو از دست ميديم تقصير ما نيست اماهيچ راه گريزي نداريم
پس سختي و رنج جزو جدانشدني زندگيه. اين يه پايه.
اين سختي ممكنه براي هر كسي پيش بياد نه فقط تو نه فقط من نه فقط اوني كه در اثر يه سانحه عزيزش رو از دست داده خلق الانسان في كبد اين يه پايه
هيچ كس نميتونه در اون شرايط به جاي ما باشه و اون رو حل كنه هر چند كه ما رو درك كنه اين يه پايه
خداوند به قدر توان انسانها روي دوششون مسئوليت ميذاره "لا يكلف الله نفسا الا وسعها" اين يه پايه قراره با تصميم براي حل اين مسئله تواناييهاي پنهانت آشكار بشه .
يه تجربه شخصي:
براي منم يه مشكلي تو زندگيم پيش اومد فكر كردم زمين به آسمون رسيده روز و شب گريه كردم و به بخت بدم فكر كردم. به اينكه چرا همسر من اينكارو كرد و .. و درصدد حل مساله برنيومدم . مساله رو نپذيرفتم بنابراين راه كارهاي دوستان و دانايان به كارم نيومد چند ماه از مساله حل نشده من گذشته . تاريخ حل اون مساله منقضي شده و براي من يك دنيا تاسف مونده. حالا كه از مساله فاصله گرفتم احساس ميكنم مثل يه ترسو مثل يه ناتوان عرصه رو خالي كردم و فرار كردم.
حالا تو خلوتم به خودم نميبالم...
احساس ضعف ميكنم
اگه درصدد حل مساله برميومدم تا هر مرحله اي كه پيش ميرفتم ،احساس رضايت جايگزين اين حس ناتواني بود.
در پايان
نميدونم برنامه ماه عسل ماه رمضون سال پيش رو ديدي يا نه؟
يه خانومي بود كه عاشق همسرش بود . دلش با شوق زندگي با همسرش زنده بود و در عوض همسرش از همون ابتداي زندگي معتاد و بي تعهد خانوم هركاري ميكرد كه شوهرش رو نجات بده شوهرش نميخواسته
خانومه ميگفت چيزي نبود كه شوهر من استفاده نكرده باشه. ميگفت از گوشه خيابون جمعش ميكردم رسيدگي ميكردم ترك ميدادم دوباره روز از نو ..
و در نهايت موفق ميشه. تو برنامه ماه عسل شوهرش كه تقريبا 50 ساله بود دستهاي خانومش رو بوسيد . و اون دستها بوسيدن داشت
دستهايي كه تلاش كرده بود به جاي خالي كردن عرصه .
آيسان عزيز حق انتخاب با توئه .
نميخوام فكر كني اين همه حرف زدم كه بگي باشه ميرم زندگي ميكنم به هر قيمتي
خواستم دونسته هام رو در اختيارت بذارم شايد يه قسمتش به درد خورد.
ميدونم تصميم درستي ميگيري:72:
سلام آیسان
برادر من هم به شیشه اعتیاد داشت نمی دونم می گن شیشه رو نمی شه ترک کرد ما بیشتر از ده بار اونو تو کمپ های مختلف بستری کردیم اما هر بار که می آمد بیرون دو هفته نمی کشید که دوباره می رفت سراغش البته بهونه اون این بود که انگیزه زندگی نداره چون با خانمش خیلی مشکل داشتند و همیشه با هم دعوا می کردند به خاطر همین اعتیاد کارش رو که تو سایپا بود از دست داد الان حدود دو ماه از اخرین کمپش می گذره و هنوز نرفته سراغش ما خیلی دور و ورش هستیم و هواش رو داریم هیج دردی تو زندگی بدتر از این نیست از خدا می خوام شوهرت ترک کنه و برادر من هم دیگه نره سراغش واقعا خانمان سوزه . در ثانی خرج مصرف شیشه خیلی بالاست تو اون یکسال که بیکار بود چه جوری خرج اعتیادش رو در می آورد ؟
باورت نمی شه اما برادر من وقتی زنش پول در اختیارش نمی گذاشت وسایل خونه رو می برد می فروخت حتی چندین بار ما متوجه غیبت وسایلمون می شدیم که فهمیدیم اون حتی از خونه ما هم دزدی می کرد خیلی وحشتناکه که آدم به برادرش اعتماد نداشته باشه و وقتی می اومد خونه وسایل قیمتی رو از دم دستش پنهان می کردیم . من پیشنهادم اینه اگه ترک نکرد ترکش کن واقعا این چیزی نیست که بشه باهاش ساخت
واي نگيد اين حرفها رو رها جون نگيد تروخدا .. خواهش ميكنم نگيد اينارو
شوهر من حتي وقتي هم كه بيكار بود اگه هزار تومن تو جيبش بود واسه منو خونه خريد ميكرد ... حتي الان تمام درامد و حساب كتابش زير دست خودمه .... نميدونم پول اون قضيه رو از كجا مياورده ولي ميدونم از من و زندگيمون نزده .. بايد انصاف داشته باشم ...
يعني ميتونم نتيجه بگيرم كه مصرفش سنگين نبوده؟؟؟ اره؟
گندمزار عزيزم هزار بار تشكر .. اون قسمت ماه عسل رو كه خوندم بي اختيار اشك ميريختم ...
بايد اول بپذيرم مثل چيزهاي ديگه زندگي
خودش ميگه بارها تلاش كردم واسه كنار گذاشتنش اما اينقدر علائم ترك تابلو بود كه ترسيدم بفهمب پس نتونستم اما الان با وجود بودنت تونستم ( معتقده كه الان تموم شده و ديگه بعد از يك هفته پاكه)
نميدونم چقدر دووم پيدا ميكنه
آفرين آيسان آفرين عزيزمنقل قول:
بايد اول بپذيرم مثل چيزهاي ديگه زندگي
:72::72::72::72::72::72::72::72::72::72:
آیسان عزیز اینقدر بی تابی نکن توکل کن به خدا
نکنه قدرت خدارو فراموش کردی اون قدرتی که میتونه به ادمها جون بده و جونشونو بگیره از اون قدرت بالاتر قدرتی داریم پس میتونه کمک کنه به همسرت که سلامتیشو برگردونه
فقط به همسرت امید بده و بگو که میتونه ترک کنه بهش انگیزه بده قدرت بده که این سم خطرناکو از خودش دور کنه
مطمئن باش که خودش خیلی بیشتر از شما ناراحته و داره زجر میکشه عذاب میکشه که کنارش بزاره بخاطر شما و زندگیتون
تو این شرایط اون فقط از نظر روحی باید خیلی خیلی قوی باشه و مهیا کردن این شرایط فقط دست شماست عزیزم
من تو اطرافیانم چند مورد دیدم که ترک کردند نمونش پسر یکی از همکارام همین پارسال بود که اومد کلی گریه کرد و نگران پسر جوونش بود ولی با مشاوره ترک اعتیاد و خوابوندنش تو یکی از همین مراکز مشکلش حل شده
الان هم خیلی سرحاله و حدود یکساله که ترک کرده
شوهر یکی از دوستهام سالها اعتیاد به شیشه داشت و دوست من خبر نداشت وقتی فهمید داغون شد بهم ریخت ولی نا امید نشد به شوهرش کمک کرد الان 3 ساله ترک کرده و جالبه که تبدیل شده به یه جوون ورزشکار و سالم که اصلا سمت ادمهای سیگاری هم نمیره
فقط بستگی به اراده و روحیه همسرت داره که شما میتونی این روحیه و ارده رو بهش بدی
مطمئن باش بخاطر این فداکاری و صبرت نتیجشو میگیری
سلام آیسان جان
به قول خودت مهم تر از همه چیز پذیرش این مسئله است و بعدش هم با خودت خلوت کن و قاطعانه تصمیم بگیر کمکش کنی . چون من از نوشته هات فهمیدم که اصلا حاضر نیستی ترکش کنی . بنابراین فرصت بده . در حقیقت به خودت فرصت بده ببین می تونی زندگیت رو توی این شرایط جمع کنی . راستی یک سوال : تا حالا به کلینیک ترک اعتیاد مراجعه کردین؟ این مسئله رو سطحی نگیر . ترک مواد مخدر مراحلی داره که باید اصولی انجام بشه. این که یک هفته مواد مصرف نکرده پس تموم شده ، نه این طور نیست.
آیسان به خودت یک فرصت شش ماهه بده اگه پای حرفش موند که خوب اگه نه بعد به خانوادت بگو و یک تصمیم دیگه بگیر.
برات دعا می کنم.
سلام به همه
این روزها یک کم آرومترم ..همسرم خیلی خوشحاله که تونسته 10 روز از این ماده دور باشه و میگه واسم باور نکردنیه که تونستم ..مرتب هم میگه به خاطر تو شد که من تونستم
در مورد ممراکز ترک اعتیاد .. راستش نه اصلا فکرش هم نکردم ..همسرم خیل یدر زمینه این ماده مضرراتش و طریقه ترکش و حتی حالت های جسمی و روحی تو روزهای مختلف مطالعه داشته( بدبختانه مطالعه داشته و باز ادامه میداده) و میگه به همه روش هاش آشنا هستم .. ظاهرا بهترین روش برای ترک شیشه روش ماتریکش هست که فقط با تمرکز روی تفکرات و ذهن و وجود یک دلبستگی قوی ، مقدمات ترک رو فراهم میکنه و بعد که فرد در این زمینه قرار گرفت دیگه اتوماتیک کنار میزاره ... و الان هم همسر من طبق این فرمول جلو رفته
خداییش اراده قوی داشته همیش .. واسم سواله با این اراده چرا تا حالا نتونسته ... شبها واسم خیلی حرف میزنه .. از تفکراتی که سراغش اومده .. از اینکه با چه تکنیکهایی تمایلش رو سرکوب کرده .. و از احساسی که داره الان...
با تمام وجودی که واسم ارزشمنده که پا تو این راه گذاشته اما میترسم که دوباره لغزش کنه ... نمیدونم چکار کنم با این ترسهام .. یک وقتهایی خیلی بهم میریزم ... پر از استرس میشم ...
بچه ها کسی نیست که تجربه مشابهی داشته باشه( امیدوارم واقعا کسی هم نباشه که این مصیبت به سرش اومده باشه) . منو کمک کنه که باید تو این دوره چکار کنم؟
سلام آیسان جان بسیار خوشحال شدم که این پستت رو خوندم واقعا خوشحال شدم ان شاا... که دیگه هیچوقت سراغش نروند به حق همین حضرت مهدی. آمین:323:
الان نقش شما خیلی تاثیر گذاره پس شما هم مطالعه رو بالا ببر تا حالا انگیزه برای ترک نداشته ولی الان پیدا کرده و اون هم شمائید این خیلی مهمه
پس شما هم همگام باهاش پیش برو و سعی کن به صورت ویژه مراقبت ، نگهداری ، همراهی و خلاصه همه جوره کنارش باشی تا از این حسی که الان داره لذت ببره و خودش رو باور کنه و کلا از ذهنش دور کنه این مساله رو
موفق و شاد باشی عزیزم:72:
راستی عزیم عیدت مبارک باشه:46::46::46: :72:
سلام به همه
فعلا اوضاع خوبه .. به نظر میرسه که داره از بین میره ..نمیدونم تا چه حد واقعیت داره اما تا حد زیادی خودمو مجبور [color=#FF4500]کردم که اعتماد کنم بهش
یک پست از " بالهای صداقت " دیدم در مورد شک و بدبینی ...
میخواستم ببینم اگه همسری اعتماد طرف مقابلش رو کاملا صلب کرده باشه حالا چطوری دیگه باید اعتماد کرد؟
من الان پرم از شک و بدبینی .. باید چکار کنم؟؟؟
تو این مورد لطفا منو راهنمایی کنید