RE: افسردگی و بی انگیزه گی
سلام.خوش اومدین.:72:واقعا تبریک میگم برای این همه پشتکار:104::104::104:.چرا خودتونو دست کم میگیرین .با این اوصافی که از وضعیت بچگی و خونواده داشتین خیلییییییی عالیه که تونستین به این موقعیت خوب اجتماعی برسین .من یه پسر دارم 6سالشه ارزوم اینه که بزرگ که شد ورزشکار بشه قهرمان بشه مثل شما:307:.میدونم منم یه جورایی بچگی خوبی نداشتم منم واسه هرچیز تحقیر شدم :302:اما الان که عقلم میرسه میبینم همش بخاطر نادونی و عدم اگاهی خونوادم بوده نه کمبود من وسعی میکنم خودم کمتر اشتباهات اونارو تکرار کنم.من خودمو میذارم جای همسایه های شما :میگردم چیزی واسه مسخره کردن نمیبینم .چیزی که میبینم یه ادم موفق تو ورزش تو درس وزندگیه .میبینم کسی که پتانسیل اینو داشته که بره واونم گلاویز مردم بشه ومشهور بشه به بداخلاقی ودعوایی بودن ....سرشو میندازه پایین و کارشو میکنه اروم میره اروم میاد .مثبت فکر کنین.کتاب بخونین سعی کنین بادیگران مراوده بیشتری داشته میبینید خیلی بالاتر از چیزی هستین که فکرشو میکنین.رو مهارتای زندگی مطالعه کنید خودتونو اماده کنید تا همسر خوب و پدر اگاهی باشین تافرزندتون کمبودای عاطفی شمارو نداشته باشه وهمسرتون بجای جنگیدن باشما بپرستتتون :43::43::43:موفق باشین.
RE: افسردگی و بی انگیزه گی
نقل قول:
نوشته اصلی توسط هیام
سلام.خوش اومدین.:72:واقعا تبریک میگم برای این همه پشتکار:104::104::104:.چرا خودتونو دست کم میگیرین .با این اوصافی که از وضعیت بچگی و خونواده داشتین خیلییییییی عالیه که تونستین به این موقعیت خوب اجتماعی برسین .من یه پسر دارم 6سالشه ارزوم اینه که بزرگ که شد ورزشکار بشه قهرمان بشه مثل شما:307:.میدونم منم یه جورایی بچگی خوبی نداشتم منم واسه هرچیز تحقیر شدم :302:اما الان که عقلم میرسه میبینم همش بخاطر نادونی و عدم اگاهی خونوادم بوده نه کمبود من وسعی میکنم خودم کمتر اشتباهات اونارو تکرار کنم.من خودمو میذارم جای همسایه های شما :میگردم چیزی واسه مسخره کردن نمیبینم .چیزی که میبینم یه ادم موفق تو ورزش تو درس وزندگیه .میبینم کسی که پتانسیل اینو داشته که بره واونم گلاویز مردم بشه ومشهور بشه به بداخلاقی ودعوایی بودن ....سرشو میندازه پایین و کارشو میکنه اروم میره اروم میاد .مثبت فکر کنین.کتاب بخونین سعی کنین بادیگران مراوده بیشتری داشته میبینید خیلی بالاتر از چیزی هستین که فکرشو میکنین.رو مهارتای زندگی مطالعه کنید خودتونو اماده کنید تا همسر خوب و پدر اگاهی باشین تافرزندتون کمبودای عاطفی شمارو نداشته باشه وهمسرتون بجای جنگیدن باشما بپرستتتون :43::43::43:موفق باشین.
سلام یک دنیا ممنون واسه اینکه بهم روحیه میدین و کمکم می کنین از این حالت افسردگی خارج بشم
امیدوارم پسرتون همیشه سالم باشه و هر آرزوی قشنگی که واسش دارین به سرانجام برسه خدا نگهش داره ایشالله که اول یه پهلوون باشه بعد یه قهرمان:43:
شاید باورتون نشه منم خودم نمی دونم با این وضعیت چجوری حرفه ای ورزش می کنم
همیشه خدا رو شاکرم که علاقه به ورزش رو گذاشت توی وجودم
همیشه آرزو می کنم که اگه روزی ازدواج کردم یه کسی همسرم بشه که با دیدنش همه ی غم و غصه هام رو از یاد ببرم
بازم از شما ممنونم که وقت گذاشتین واسم امروز خیلی به شما و بهار جان و meinoush جان زحمت دارم ولی من حالا حالا ها می خوام از تجربیات شما دوستان استفاده کنم چون تازه یه جا رو پیدا کردم وقتی حرف می زنم همه توجه می کنن
مرسیییییییییییییییییییییی ییییییییییییییییییییی
RE: افسردگی و بی انگیزه گی
نقل قول:
اما الان خوب فکر میکنی اگه یه حرفی بزنی مسخره میشی..خوب اگه مسخره بشی گه چی میشه؟اگه همسایه ها چپ بهت نگاه کنن مگه چی میشه؟
اتفاقی نمیوفته اگه مسخره بشم
اتفاقا اگه مسخره بشی یه اتفاقایی میفته.بذار با مثال درباره خودم شروع کنم..مثلا صفت مسخره شدن..اگه مسخره بشم چی میشه؟غرورم میشکنه
اگه غرورم بشکنه چی میشه؟ناراحت میشم
اگه ناراحت بشم چی میشه؟غصه دار میشم.عصبی میشم
اگه عصبی بشم چی میشه؟داد میزنم..ازخودم بدم میاد
اگه داد بزنم چی میشه؟دیگران بهم میگن مگه دیوونه ای که داد میزنی؟بهم میگن دیوونه.
اگه بهم میگن دیوونه چی میشه؟ناراحت میشم..خیال میکنم دوست داشتنی نیستم.
اگه حس کنم دوست داشتنی نیستم چی میشه؟ازخودم بدم میاد.فکر میکنم بی ارزشم
با این روشن دو تا صفت مهم رو پیدا کردم که وابسته به دیگرانه..فهمیدم خوب بودن و با ارزش بودن صفاتی هستن که با تایید دیگران بدست میارم.
نقطع ضعف همینجاست.من به اندازه کافی حس خوب بودن و باارزش بودن ندارم..برای این صفات متکی به دیگرانم و با بی توجهی اونا بهم میریزم.
اما دوست عزیز ادمای دور و برمون همشون بهمون انرژی مثبت نمیدن..بعضیا انرژی منفی میدن و بعضی خنثی.ما نمیتونیم کاری کنیم که همه بهمون انرژی مثبت بدن اما میتونیم فقط انرژیهای مثبت رو دریافت کنیم و کرکره رو برای انرژهای منفی پایین بکشیم.در واقع باید کاری کنیم که حال خوبمون مستقل ازپدر مادر دوست و ..باشه.
این در مورد همه صادقه و فقط مختص تو نیست.
راهکار عملی هم داره اما پله پله..
این یه مثال بود شما هم اول این پرسش و پاسخ رو برای خودت انجام بده و اون صفات پنهان رو پیدا کن.
نقل قول:
منظورم اینه اگه توی فلان جا تشریف ببرید دور از جون ،خاک توو دهنم بلا نسبت شما ،بهتون به چشم آدم مجنون و un normal نگاه کنن عکس العمل شما چیه ؟
جواب این سوال رو بعدا خودتون پیدا خواهید کرد.
دوست عزیزامیدوارم پست بعدی رو که مینویسید راهکارا رو انجام داده باشید.
مطالبی که تو پست شماره 7 نوشتم رو انجام بدید هر چند براتون سخت یا عجیب باشه..
بذارید احساسات منفی تخلیه بشن..همشونو تو وجودتون جمع نکنید و یه قفل بزنید درش.
موفق باشید
RE: افسردگی و بی انگیزه گی
خوشحالم که پستمو خوندید.مرسی بخاطر لطفتون درباره پسرم خودش که میگه من گهرمانم .اخه تازه کمربند زرد تکواندو گرفته خودشو گم کرده بچم:cool:حالا از شوخی بگذریم.اینجا خیلی خوبه هرکی میاد اینجا بالاخره یجورایی زخم خوردس .بهمین خاطر نمیترسی که حرفتو بزنی ودرک نشی.نمیدونم متوجه شدی یا نه توهمین چند ساعت که حرفاتو زدی بهترشدی اول با سیاه مینوشتی ولی الان بارنگ شاد:104:ایشالا روز به روز بهتر بشه روحیت:323:وخبرای خوش اشنایی با یه دختر خوب وازدواجت رو بهمون بدی:227::227:
RE: افسردگی و بی انگیزه گی
نقل قول:
نوشته اصلی توسط هیام
خوشحالم که پستمو خوندید.مرسی بخاطر لطفتون درباره پسرم خودش که میگه من گهرمانم .اخه تازه کمربند زرد تکواندو گرفته خودشو گم کرده بچم:cool:حالا از شوخی بگذریم.اینجا خیلی خوبه هرکی میاد اینجا بالاخره یجورایی زخم خوردس .بهمین خاطر نمیترسی که حرفتو بزنی ودرک نشی.نمیدونم متوجه شدی یا نه توهمین چند ساعت که حرفاتو زدی بهترشدی اول با سیاه مینوشتی ولی الان بارنگ شاد:104:ایشالا روز به روز بهتر بشه روحیت:323:وخبرای خوش اشنایی با یه دختر خوب وازدواجت رو بهمون بدی:227::227:
بله قبول دارم تاحدودی تخلیه شدم حرفامو زدم چون من کسی رو نداشتم که باهاش حرف بزنم خدا رو شکر که اینجا رو پیدا کردم و خوشحالم اینجا کسانی هستن که درکم می کنن چون به قول شما کسانی که اینجا هستن یه جورایی زخم خورده هستن یه جورایی حالمون شبیه همدیگه س
دیشب قبل خواب همه احساساتم رو نوشتم به نظر میاد بشه نوشته ها رو پاره کرد و ریخت دور ولی اون حرفائی که توی کاغذ نوشتم رو از توی ذهنم نمی تونم پاک کنم مشکلم اینه که فراموش کردن موضوعی واسم سخته خیلی سخته ،منظورم این نیست که شدنی نیستاااااا
RE: افسردگی و بی انگیزه گی
نقل قول:
به نظر میاد بشه نوشته ها رو پاره کرد و ریخت دور ولی اون حرفائی که توی کاغذ نوشتم رو از توی ذهنم نمی تونم پاک کنم مشکلم اینه که فراموش کردن موضوعی واسم سخته خیلی سخته ،منظورم این نیست که شدنی نیستاااااا
اقا حمید رضا اتفاقاً اتفاقات از ذهن ما فراموش نمیشند..تنها کاری که میتونیم بکنیم اینه که احساس رو از یه اتفاق بگیریم..(تملک خاطرات)
وقتی احساس از یه خاطره جدا بشه اون خاطره تبدیل میشه به یه اتفاق معمولی که هیچ احساس خاصی در ما بوجود نمیاره.
نوشته هایی که منفی هستن رو هم هیچوقت نگه ندارین..چون کلمات داری انرژی هستن.و به جای پاره کردن از روشی که گفتم استفاده کنید.
نکته دیگه ای هم که میخواستم بهتون بگم درباره ترسه..وقتی از چیزی بترسیم تمرکزمونو میذاریم روی ترس برای همین هم برامون اتفاق می افته..مثلا اگه کسی بترسه که مسخره بشه انقد روی تمسخر تمرکزمیکنه تا واقعا براش پیش بیاد..کائنات اونچه که روش تمرکزداریم و باور کردیم رو برامون پیش میاره..اصلا مهم نیست که فرد بگه نمیخوام مسخره بشم.چون کائنات فقط تمسخر شدن رو متوجه میشه و فکر میکنه این شخص دلش میخواد مسخره بشه پس مرتب افراد و موقعیتهایی رو پیش میاره که مسخرش کنن.
اسم این قانون بچه غول بیشعوره.
باید کنترل ذهنتونو دست خودتون بگیرید و فقط روی مسائلی تمرکز کنید که میخواهید صاحبش باشید..به جای اینکه بگید نمیخوام مسخره بشم..مرتب بگید افرین به من که همیشه با اعتماد به نفس و مقبول هستم.
ضمنا باید حسابی به خودتون محبت کنید که تو پستهای بعدی روششو بهتون خواهم گفت.
سوالی بود بپرسید.
موفق باشید
RE: افسردگی و بی انگیزه گی
بله درسته ولی واقعا از ته دل می گم بلد نیستم احساس رو از یه اتفاق جدا کنم ،نمونه اش همین امروز صبح بود که با صدای دعوا بیدار شدم از خواب باز استرس بهم غلبه کرد باز لرزش دست اومد سراغم هر موقع شوکه می شم لرزش بدن و دست هم به استرسم اضافه می شه به والله اون دنیا یقه شون رو می گیرم بابت این همه ضربه ی روحی که بهم زدن و هنوزم دست بردار نیستن ،ای کاش یه دعوای معمولی می کردن اما ... همش فحش های رکیک ... حرفائی که لات و لوتا توو خیابون بهم می زنن اینا توی جای مقدسی به اسم "خانواده" به زبون میارن اینو از ته دل می گم من اصلا معنای خانواده رو درک نکردم فقط از توی فیلم و سریال ... دیدم ،به قول meinoushعزیز که گفت : " تا وقتی بزرگ شدم فکر می کردم همه ی فیلما و حتی رفتارای مامانای دوستام همه دروغن! " منم همین فکرو می کنم
امروز صبحم به خدا یه لحظه حرفای شما دوستان گلم اومد تو ذهنم خواستم اجرا کنم ولی نشد حس می کنم اراده ی روحی خیلی ضعیفه ،الان چندین دفعه پستای قبلی رو خوندم ولی موقع اجرا که می رسه استرس که میاد سراغم دیگه قدرت فکر کردن ازم گرفته می شه روز به روز دارم بدتر می شم تا7_8 ماه پیش لرزش بدن نداشتم که یواش یواش اونم اومد سراغم
واقعا توو اجرا ضعیفم مثلا قبل تشنج می گم این دفعه فلان کارو می کنم ولی وقتی دعوا شروع می شه بهم می ریزم کافیه استرس غلبه کنه ...
RE: افسردگی و بی انگیزه گی
دوست عزیز نگران نباش..یه شبه که همه مسائلتون حل نمیشه.من خودم خیلی خیلی تلاش کردم و مدتها طول کشید و بازم باید تلاش کنم.
نمیدونم کارای قبلی روانجام دادید یا نه؟اگه واقعا صرفا دوست دارید درددل کنید یه بحث دیگه است و ما هم بهتون دلداری میدیم.
اما اگه دلتون میخواد اوضاع بهتر بشه تلاش کنید واون کارا رو انجام بدید.
انقد هم به خودتون حرفای منفی نزنید.
یه دفترچه تهیه کنید که همیشه پیشتون باشه.توش از خودتون تشکر کنید بابت هر قدم مثبت کوچیکی که برمیدارید.مثلا افرین به من که امروز تونستم یه دقیقه به چیزای مثبت فکر کنم.مرحبا حمیدرضا
فقط تشویق...اگه کاری رونتونستید انجام بدید اصلا خودتونو سرزنش نکنید.
حتی میتونید به خودتون جایزه هم بدید...مثلا اهنگ مورد علاقتونو گوش بدید..یا تفریح مورد علاقتونو انجام بدید.
به خودتون رتبه بدین...
وقتی پدر و مادرتون دعوا میکنن از خونه بزنید بیرون اگه نمیشه هدفون بذارید تو گوشتون..اگه نمیشه مدام به خودتون بگید افرین به من که به مسائل بهتر فکر میکنم..سعی کنید حتی برای چند لحظه به مسائل خوشایند فکر کنید.باید کم کم کنترل ذهنتونو دست خودتون بگیرید.
هر شب قبل از خواب حتی1دقیقه فقط به چیزای خوب فکر کنید برای همه حتی پدر و مادرتون خیر و خوبی بخواهید.
قبل خواب و بعد بیداری تلقین پذیری ادم بالاست پس اگه به مسائل منفی فکر کنید براتون واقعا اتفاق میفته.
هدفهاتونو تو دفترچتون بنویسید.جوری که اتفاق افتادن.
اهداف هفته اینده،ماه اینده،سال اینده،5سال بعد
مثلا شما ماشین میخواید.باید اهدافتونو خورد کنید.یعنی پله پله
افرین به من که 100هزار تومن پول واسه ماشین پس اندازکردم.افرین به من که ماشینای مدنظرمو دارم بررسی میکنم.مرحبا به من که 300هزارتومن دیگه واسه ماشین کنار گذاشتم..و...تا ماشینو بخرید.
موفق باشید
RE: افسردگی و بی انگیزه گی
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hamid_reza_66
بله درسته ولی واقعا از ته دل می گم بلد نیستم احساس رو از یه اتفاق جدا کنم ،نمونه اش همین امروز صبح بود که با صدای دعوا بیدار شدم از خواب باز استرس بهم غلبه کرد باز لرزش دست اومد سراغم هر موقع شوکه می شم لرزش بدن و دست هم به استرسم اضافه می شه
عزیز می تونی یه کاری بکنی؟ ببین می تونی ساعت بندی و زمانبندی بیدار شدن خوابیدن غذا خوردن بیرون رفتن یا سر کار رفتن یا تلویزیون دیدن و از همه مهم تر دعوا کردن والدینتو بفهمی؟ دقت کن ببین صبح ها چه ساعتی از خواب بیدار می شن. حموم می رن به سلامتی ممکنه یه ساعت طول بدن و شما یه ساعت ارامش داشته باشی یا نه. غذا درست حسابی هست که بخوری یا اونم واست درست نمی کنن؟ چیزی که می خوام اینه که با توجه به عادت ها و زمانبندی ساعت خواب و بیداری و کار کردن و استراحت کردن خودت و با توجه به دعواهای اونا و ساعت بودن و نبودنشون به یه برنامه و زمانبندی برسیم برات که نیاز نباشه که با هول با صدای اونا از خواب بیدار شی.
عکس العملت طبیعیه. با هول ادم بیدار شه تپش قلب می گیره تا چند ساعت بعضی وقتا نفس کشیدنش هم سخت می شه.
به والله اون دنیا یقه شون رو می گیرم بابت این همه ضربه ی روحی که بهم زدن و هنوزم دست بردار نیستن ،ای کاش یه دعوای معمولی می کردن اما ... همش فحش های رکیک ... حرفائی که لات و لوتا توو خیابون بهم می زنن اینا توی جای مقدسی به اسم "خانواده" به زبون میارن اینو از ته دل می گم من اصلا معنای خانواده رو درک نکردم فقط از توی فیلم و سریال ... دیدم ،به قول meinoushعزیز که گفت : " تا وقتی بزرگ شدم فکر می کردم همه ی فیلما و حتی رفتارای مامانای دوستام همه دروغن! " منم همین فکرو می کنم
ولشون کن بابا.
(اگه تونستی همین دنیا یقه شونو بگیر! چرا واسه وقتی می ذاری که معلوم نیست بیاد؟!)
ولی به هر حال الان اوضاع روحیت توی این سطح یقه گیری نیست عزیز. الان باید فکر کنیم ببینیم که یه راهی واسه یه زندگی و خواب و بیداری و استراحت معمولی برات پیدا کنیم که فقط هم خودت اداره اش کنی. همه ی ازاری که می بینی مال اینه که دلتو ازشون ازاد نکردی. اگه ازاد کنی دیگه برات مهم نیست که چه رفتاری می کنن با روحیاتت. می مونه وضعیت سلامتت و زندگی عادی مثل کی خوابیدن کی خوردن کی بیرون بودن و این چیزا.
خانواده هم لزوما مقدس نیست. اسمه. همین. هم مامانت هم بابات هر دوشون اخلاقاشون عین همه؟
امروز صبحم به خدا یه لحظه حرفای شما دوستان گلم اومد تو ذهنم خواستم اجرا کنم ولی نشد حس می کنم اراده ی روحی خیلی ضعیفه ،الان چندین دفعه پستای قبلی رو خوندم ولی موقع اجرا که می رسه استرس که میاد سراغم دیگه قدرت فکر کردن ازم گرفته می شه روز به روز دارم بدتر می شم تا7_8 ماه پیش لرزش بدن نداشتم که یواش یواش اونم اومد سراغم
واقعا توو اجرا ضعیفم مثلا قبل تشنج می گم این دفعه فلان کارو می کنم ولی وقتی دعوا شروع می شه بهم می ریزم کافیه استرس غلبه کنه ...
ببین گلم وسط مشکل که ادم هست مخصوصا اینطوری که حتی بیدار شدن راحت هم ادم نداره خیلی خیلی خیلی طبیعیه که حس ضعیف بودن داشته باشی. تو ضعیف نیستی. هر کسی هم به جات بود همین حسو داشت. پس نترس. اینکه درسای اون وبلاگ مدیتیشنو بخونی شروع می کنی به قوی شدن. ترسات و ضعفاتو می شناسی و روشون کار میکنی. بعدش به جایی می تونی برسی که اگه فریاد هم کسی بزنه اتاق اونطرفی خیلی قلبت جابه جا نشه. یعنی ما باید روی خودمون تمرکزو بذاریم و خودمونو قوی کنیم.
فکر نکن ضعیفی. خیلی خیلی طبیعیه وضعت و سعی کن خودتو اداره کنی. وقتی بتونی خودتو تا حدی اداره کنی ناراحت هم بشی و یا بترسی در حدی نمی شه که مغز قفل شه. واسه همین میتونی راه حل پیدا کنی. قوی تر از اینم بشی حتی ممکنه تا یه حدی بتونی به کارای والدینت مسیر بدی که خودت راحت تر باشی. اینا با تمرین می شه. می شه قوی بشیم.
وقتی اروم شدی یه مقدار فکر کن ببین چه کار کنی خوبه. مثلا تلفن تو اتاق توئه و میان تو اتاقت داد می زنن تلفن حرف می زنن ؟ یا مثلا اتاقت چسبیده به اتاق اوناست؟ مثلا تختت نزدیک در اتاقته یا چسبیده به دیوار اتاق اوناست که داد زدنشون سریع تر و قوی تر منتقل شه؟
یه چیزایی مثل پتو و فرش انعکاس صدا رو می گیرن. مثلا می تونی اگه بذارن در اتاقتو ببندی و از داخل روی درو با پتو بپوشونی. حتی درز درو. نمی دونم چطوری می تونی درست اینو به در اویزون کنی ولی می دونم صدا رو تا حدی زیادی می گیره. بعدش هم صبح که بیدار می شی پتو رو بردار بعد درو باز کن که نفهمن.
حتی روی دیوار اون قسمتی هم که تختت هست می تونی با یه چیزی مثل پتو بپوشونی. ولی نمی دونم چطوری می شه که درست اویزون کنیش. تختت زیرش فرش باشه بهتره چون یه کم لرزش صدا رو می گیره. اگه مثلا جای تختت یه جوری هست که بتونی واسه خودت فضای مکعبی که سرت اونجا هستو یه جورایی اکوستیکش کنی که دیگه اصلا به دیوار و در پتو زدن نیازی نداری. اطراف اون قسمت که سرت اون نزدیکاشه رو فقط پتو یا فرش کوچیک یا پتوی کوچیک بزن که گوشات خیلی با هراس نشنوه. اگه مثلا اتاقت کوچیکه می تونی همین کارو بکنی که اطراف تختت و جایی که سرت هست دیوارو با پتو و این چیزا بپوشونی. هدفون تا جایی که من می دونم کار زیادی نمی کنه. هر چی هم ادم بلندش کنه بازم صدای اونا بلندتره. مگه اینکه یه موسیقیای کلاسیک خیلی قوی مثل باخ گوش کنی و یه خودت بگی باید روی موسیقی که می شنوی تمرکز کنی. این تمرین تمرکزه و می تونی خیلی هم مفید باشه.
اصلا توی وسایل ورزشی فروشیا یا لوازم موسقی و ضبط موسیقی برو ببین یه گوشی پیدا می شه حتما. اینایی که تمرین تیر اندازی می کنن یا اونایی که موسیقی کار می کنن (ضبط موسقی می کنن) یه جور گوشی می ذارن روی گوششون که صدای خیلی زیاد اذیتشون نکنه. وگرنه به مرور گوششون اسیب می بینه و یا کم شنوا یا ناشنوا می شن. از اونا ببین می تونی بخری. موقع خریدن هم امتحان کن که صدارو خوب بگیره. این از همش بهتره. یعنی شبیه گوشی های هدفونه ولی به جای اینکه خودش صدا بده سکوته و صدای محیطو برات می گیره که نره تو گوش.
RE: افسردگی و بی انگیزه گی
خوبی؟ به این زودی حالت بهتر شد یا خسته شدی؟