نمایش نسخه قابل چاپ
بیکار نیستم گلم دانشجو ام ترم آخر کارشناسی دنبال کارم هستم درسم تموم شه بالاخره یه کلاسیم میرم ولی آخرش که چی بازم بیام خونه دوست دارم یه کمی باهاش حرف بزنم یا نه؟
همسرم شاگردم داره ولی انقدر ادما غیر قابل اعتماد شدن که نمیتونه مغازه رو تنها دستش بسپره چون چند نمونه ازش دیده!
بخدا آرزوم شده یه شب بیاد بگه بیا بریم پارکی جایی ...
کسی نمیخواد به منم کمک کنه؟:302:
سلام عزیزم..انقدر بی تابی نکن..الان اگرم کسی مشاوره بهت بده میگه که لباسای آنچنانی بپوشو خودتو آرایش کنو دلبری کنو......تمام اینکارارم حتما کردی فدات شم
ولی من رک بهت میگم که هنوز سنی ندارین شما 2تا..پس بهش زیاد گیر نده همینکه انقدر داره برای زندگیش تلاش میکنه خیلی خوبه نگران هم نباش الان اولشه بعدا بهتر میشه چون به هر حال کار زیاد خستش میکنه و وقت بیشتری برای استراحت میذاره..فعلا شوهرت تو مده کار کردنه هرچقدرم که هی بری به پروپاش بپیچی فقط سرتو تو دیوار کوبیدی...شما کارای مربوط به زن بودن خودتو انجام بده گلم و چیزی کم نذار واسه شوهر وظیفه شناست
اونم کم کم از کار زیاد خسته میشه و بیشتر باهات وقت میگذرونه
حالا حالاها وقت هست واسه خوش بودن...اوقات خودتو شوهرتو تلخ نکن عزیزم..میدونم جوونی و دوست داری مثه بقیه زن و شوهرا بری گردشو عشقولانه بازیو این چیزا ولی بذار شوهرت خیالش از نظر اقتصادیو مرتب بودن مسائل مالی راحت بشه فعلا...برای توی نازنینم انقدر وقت بذاره که خسته شی
سلام ابجی...
من دقیقا درک میکنم چی میگی.چون از نزدیک مورد مشابه دیدم.
تو این اوضاع ناجور اقتصادی که از فردا ادم خبر نداره به همسرت حق بده که از کارش نزنه.تا جایی که میشه الان باید پول در آورد چون ممکنه 1 ماه دیگه بازار داغون بشه و اصلا هیچی معلوم نیست.پس خواهشی که دارم اینه که بذار پول در بیاره!
برای مشکلت راه حل هست.شما باید برنامه ریزی کنی برا زندگیت.
مثلا برای این یک ماه بعدتو باید برنامه داشته باشی و باهش به اشتراک بزاری برنامه رو....
مثلا بهش بگی برای 2 هفته بعد شب جمعه جتما طوری برنامه بریم شام بریم بیرون.یکم باهم باشیم.
یا اینکه برای یه تایم هایی وسایل بیرون رفتن رو اماده کنی که رسید بهش بگی اگه حال داری ببین من همیه چی رو آماده کردم برا بیرون رفتن ،یه سر بریم پارک بشینیم .مجبور میشه میاد
اینم بگم که احتملا اویل این برنامه ریزی خیلی از برنامه ها کنسل بشه و ناراحت بشی ولی باید بدونی این تو هر برنامه ریزی ست و باید تحمل کنی تا استیبل و پایدار بشه برنامتون.
باید تو از نقش متفعل بیرون بیایی و به زندگی رنگ بدی...
ببینم چی میکنی ها....
نوکرم:72:
گفتی طبقه ی پایین خونه ی مادرشوهرت اینا میشینین درسته؟ خوب پس به شوهرت حق بده که شبانه روز برای رفاه تو تلاش کنه... اون میخواد پول دربیاره تا مستقل بشه... میخواد پول دربیاره تا واست خونه بخره... تا تو راحت بشی...
راستی مغازه ش چیه؟ نمیتونی گاهی اوقات به مغازه ش بری و یکی دو ساعت پیشش بمونی؟ مثلا ً ظهرها که خلوت تره...
مردا تو این اول زندگی پرشور و حرارت تر و عاشقانه تر از بقیه عمرشونن.ولی مگه میشه همش میشه ادم کار کنه و تفریح و وقتی رو با همسرش نگذرونه.اخه چقد کار.اون اگه دوست داشته باشه تو رو از یادش نمیبره ولی مردا با اینکه ادمو دوس دارن ولی بعضیاشون انقد خسته میان که حوصله ندارن ولی از نظر خودشون طوری نیس ولی نمیدونن یه نفر چش به راشونه که میخواد ساعتاشو لحظه هاشو با اون بگذرونه.غفلت از ماست که نمیگیم و صبوری میکنیم ولی وقتشه با زبون خوش بهش یگی باهاش صحبت کنی:46:
سلام هلال عزیز
این موضوعی که مطرح کردی اصلا مشکل حادی نیست . ببین عزیزم شوهر شما شغلش آزاده با حضور مداومش توی مغازه می تونه مشتری جلب کنه و به قول شما پول دربیاره . پس بهش کمک کن . از طرفی اومدیم و ساعت کارش و کم کرد و چند تا از مشتری ها رو جواب کرد بعدش درآمدش اومد پایین و دخل و خرج ندگت با هم نخوند. اونوقت میخوای چکار کنی . در اون حالته که تو دیگه واقعا باید بگی مشکلات دارم.
الن از این فرصتی که پیش اومده و هم جونی و هم از نظر مالی تامینی سعی کن پیشرفت کنی .درس خوندن سرجای خودش .برو یک هنری یاد بگیر که هم روی روحیت تاثیر بذاره و هم موجب گسترش و تقویت روحت بشه مثل موسیقی ، نقاشی و با اصلا یک خانم که خیاطیش خوبه چطوره ؟؟؟
آنیتا جون نه نمیشه برم پیشش این امکان وجود نداره
شریان عزیز باهاش زیاد صحبت کردم
راضیه عزیزم حتما این کارو میکنم ممنون از راهنمایی همه دوستای گلم