RE: درگیری با شوهرم به دلیل مشکلات ج ن س ی ایشون
سلام خیلی ناراحت شدم با خوندن حرفات.عزیزم خودتو به خدا نزدیک کن خدا تو دلهای شکسته ست منم مثل تو خیلی دلگیرم از دنیا فقط با حرف زدن با خدا اروم میشم من تو دوران عقدم که واسه خیلیا قشنگترین دورانه ولی من تو 23سالگی اندازه ی یه زن 50ساله درد و رنج کشیدم به بدترین وضع کتک خوردم.بارها تحقیر شدم جلوی دیگران.زشت ترین فحشارو شنیدم.به مامانیم بی حرمتی کرد. با تن خون الود اومدم خونه مامانیم ترسید منو اونطوری دید.داستان زندگی من خیلی دردناکه.فقط خواستم باهات همدردی کنم من خودم با ذکر الهی و ربی من لی غیرک خیلی اروم میشم.از ته دل ارزو میکنم ارامش واقعی داشته باشی و مشکلت حل شه.:43:
RE: درگیری با شوهرم به دلیل مشکلات ج ن س ی ایشون
سلام.تا دیر نشده دست بکار شو .زنگ بزن بگو نیان.مگه قرار نشد ارومش کنی اینجوری نمیشه خانوادش بفرض که فهمیدن چیکار میتونن بکنن ؟اونو ول میکنن تورو میچسبن؟اگه میخوای زندگی کنی باید تحمل کنی خیلی چیزارو.
RE: درگیری با شوهرم به دلیل مشکلات ج ن س ی ایشون
من با نظر sanjab موافق ترم. حالا که زنگ زدی دیگه لازم نیست دوباره زنگ بزنی بگی نیان. اینطوری بعدا حرفت بی ارزش می شه. اما وقتی میان خیلی کلی مشکلاتتو بگو. راجع به مسایل جنسی اصلا با خانواده ها صحبت نکن. خیلی خوبه که سعی کنی بگی می خوای شوهرتو راضی کنن که برین با هم پیش مشاور. این مشکلات جنسی رو برین مشاور مطرح کنین. با پست 10 سنجاب موافقم.
به هر حال شما لازم بود یه کاری بکنید. نمی شه که توی خونه زندانی شید کتک هم بخورید و توهین هم بهتون بشه و هیچ کاری نکنین. اما قطعا یادتون باشه شوهرتونو بی ابرو و بی اعتبار نکنین جلوی خونواده ها. چون بعدش دیگه نمی تونید از این اعتباری که بین خونواده هاتون دارین برای بهتر کردن اوضاعتون استفاده کنید.
حواستون باشه که احساساتی یا عصبانی نشین موقعی که دارین صحبت می کنین و یه وقت بیش از حد و با جزییات و از مسایل جنسی صحبت نکنید.
مسایل خاص رو برین پیش مشاور مطرح کنید.
هر چه زودتر سعی کنید برین مشاوره.
حتی اگه دیدین شوهرتون ممکنه از این مدلیا باشه که پیش پیش حرف بکشه وسط می تونید قبل از اینکه خونواده ها بیان بهش اروم و با اطمینان بگین که نگران نباشه در مورد یه سری چیزا که نباید حرفی نمی زنین. اینطوری احتمال اینکه مسایل جنسی رو پیش پیش ایشون وسط بکشن از بین می برین.
در مورد دیدن فیلم های این مدلی من بیشتر فکر می کنم یه نوع اعتیاده. حتی ممکنه حالش بد هم بشه بعدش ولی باز هم نمی تونه که نبینه. به هر حال مهم اینه که خودش به این نتیجه برسه که این کار اشتباهه و سعی کنه کنار بذارتش. این با کمک روانشناس و مشاور می شه.
اینا نظرات من بود. ممکنه اشتباه کرده باشم. هر تصمیمی که فکر می کنید درسته بگیرین.
موفق باشید.
RE: درگیری با شوهرم به دلیل مشکلات ج ن س ی ایشون
اتفاقا بعد از نوشتن پست قبلیم زنگ زدم به پدر شوهرم.
گفتم فعلا نیان بهتره، ولی قبول نکرد.
گفت تا صبح نتونستن بخوابن و اگه می خواستیم خودمون مشکلو حل کنیم 9 ماه این کارو می کردیم.
گفتم حرفایی که من تو دلمه اگه گفته شه دیگه هیچ راه برگشتی نمی مونه، بذارن خودمون بازم تلاش کنیم. ولی بازم قبول نکرد.
بدبختیم اینه که دوسش دارم.
الانم به نظرتون اگه اومدن در مورد مشکل اصلی چیزی نگم؟ سیگار هم به همون مشکل مربوطه چون فقط شبا و در اون حالت می کشه. مواقع دیگه لب نمی زنه.
اگه اومدن بهشون بگم انتظار کتک نداشتم هیچ وقت و تو خونه زندونی شدن، و بخوام بریم پیش مشاور؟
شاید مشاور بتونه کمک کنه.
فکر می کنم اگه چیزی از مسائل زناشوئی مون بگم دیگه هیچ حرمتی بینمون باقی نمی مونه و من اینو نمی خوام..
خیلی ممنونم ازتون، بهم نیرو و انگیزه میدید.
دیروز همش کارم گریه بود تو خونه.
الان تلاشمو می کنم، مگر اینکه خودش نخواد که یه کم از اون بالا بیاد پایین.
RE: درگیری با شوهرم به دلیل مشکلات ج ن س ی ایشون
من نمیگم کتک بخوره چیزی نگه .منم میگم باید برن مشاور .ولی بخدا ازدست خانواده کاری برنمیاد خوب گیریم اومدن بابا بگه پسرم چرا زنتو میزنی ؟خوب دلیلشم که قراره نگن .چی میشه؟فقط نگرانی و حساسیت روشون زیاد میشه.به نظرم امشب رو مثل یه مهمونی تموم کنین بره اگه دیشب شام نداشتی امشب یه چیزی بپز .مردتو اروم کن میدونم فشار روته ولی اروم باش همسرت الان نگرانه که چی میخوای بگی خودتو بگذار جای اون چه حالی میشدی دیگران مشکل اینطوریتو میفهمیدن:163:ابروشو توخطر میبینه قاطی میکنه بدتر .داره عذاب میکشه که میره سراغ سیگار که مثلا اروم شه نکنه بره سراغ چیزای دیگه.:33:بازم این نظر منه.
RE: درگیری با شوهرم به دلیل مشکلات ج ن س ی ایشون
دخالت دادن خونواده ها فقط بلاعث میشه حرمتها شکسته شه من تجربشو دارم مطمئن باشید اینطوری بدتر میشه.:163:
RE: درگیری با شوهرم به دلیل مشکلات ج ن س ی ایشون
عزیزم اصلا موضوع جنسی و سیگار رو برای خانواده ها مطرح نکن .
اونطوری دیگه همسرت خیلی بیشتر عصبانی هم میشه و دیگه که همه چی رو بشه پرده حجب و حیا پاره میشه و دیگه حرمتی بینتون نمیمونه .
بزار اینا فعلا مثل یک راز بین خودت و همسرت بمونه تا همسرت در کنارت احساس امنیت کنه .تا بعد بتونی مشکلت رو حل کنی .
بزار همسرت تو رو شریک و کنار خودش بدونه نه در مقابل خودش .
شما همسرش هستی نزار عابروش پیش خانوادش بره .
امکان داره امشب همسرت پیش خانوادش خیلی از شما گله کنه تا تو رو مقصر اصلی همه چیز جلوی پدر و مادرش جلوه بده .
ولی یک وقت تو از این حرفاش عصبانی نشی و بخوای همه چی رو بر ملا کنی .حواست خیلی جمع باشه .وگرنه دیگه چیزی بین شما نمیمونه .
فکر میکنی اگه امشب به خانوادش بگی و عابروش رو ببری بعد که اونا فهمیدن مشکلت حل میشه و با خیال راحت با همسرت زندگی میکنی ؟
نه جونم .همسرت دیگه چیزی برای از دست دادن نداره و فقط مشکلات بدتر و بدتر میشه .
پس خیلی مراقب باش .
ببین چند بار تاکید کردم .خیلی خیلی مراقب باش .
قبل از اینکه خانوادش برسن سعی کن همسرت رو آروم کنی و بهش این اطمینان رو بده که همه چیز بین خودتون میمونه .
اگر هم خانواده پرسیدن ، بگو که اختلاف نظر بین همه زن و شوهر ها هست ...ولی من فقط با کتک زدنش مشکل دارم .
اصلا وارد جزئیات نشی که من این و گفتم ...اون این و گفته...
موفق باشی عزیزم :72:
RE: درگیری با شوهرم به دلیل مشکلات ج ن س ی ایشون
خانواده اش الان تا 1 ساعت می رسن اینجا.
خودشم همش داره تهدید می کنه که آبروتو پیششون می برم و یه کاری می کنم نتونی تو روشون نگاه کنی و از این حرفا.
منم گفتم تو هر چی راحتی بگو، ولی من از اون دو تا موضوع چیزی بهشون نمی گم.
می دونم که سعی می کنه منو خراب کنه، فکر کنم ممکنه حتی برای خورد کردنم دروغ هم بگه، ولی من هیچی از اون موضوعا نمی گم. لااقل فعلا نمی گم.
فقط ترسم اینه که بالاخره خانواده شن مطمئنا حرف اونو قبول می کنن نه حرف منو. اگه بهم دروغ ببنده که یه نمونه شو دیشب گفت، خدا به دادم برسه.
من یه همکار دارم که یه مدت خیلی اس ام اس می داد و یه بارم کلی برام شکلات خارجی آورده بود. منم باهاش مودبانه برخورد کردم و حالیش کردم که به خانواده ام وفادارم، هر چند هیچ حرف ناجوری هم نزده بود، فقط خیلی محبت می کرد. به شوهرم هم گفتم چون نمی خواستم چیزی بهش نگفته باشم احساس بدی داشتم.
اونم ناراحت نشد و گفت من بهت اعتماد دارم و کلی از شکلاتا رو هم خودش خورد.
الان می گه نمی دونم چیکار می کنی که برات شکلات میارن. اینو دیشب وسط دعوا گفت. می ترسم برام شر درست کنه و اونا هم باور کنن.
خدایا خودت کمکم کن.
RE: درگیری با شوهرم به دلیل مشکلات ج ن س ی ایشون
:72:شب میلاد امام حسینه ازش کمک بخواه و آروم باش اینطوری نمیتونی از خودت دفاع کنی خودتو بسپر به خدا.
RE: درگیری با شوهرم به دلیل مشکلات ج ن س ی ایشون
خانمی از دلشوره مردم امیدوارم با خبرای خوب بیای.به همین شب عزیز وبه این ماه دوست داشتنی .از ته دل دعا میکنیم مشکلت حل بشه:323: