RE: چه جوری به همسرم کمک کنم (ترسیده، اعتماد به نفسش رو از دست داده!)
دوستان خوبم؛ لطفا میشه راه برخورد با یک همسر افسرده رو بهم نشون بدید!
چه جوری باید برخورد کنم؟
چه کارهایی میتونه باعث بهبود وضعیت روحیش بشه؟
و اینکه توصیه به بارداری که این روزها به شدت دارن بهم توصیه میکنند، چقدر میتونه توی رشد روحی همسرم بهتر باشه؟
RE: چه جوری به همسرم کمک کنم (ترسیده، اعتماد به نفسش رو از دست داده!)
دل عزیز
سلام
عوام فکر میکنند بچه میتونه ماله ای باشه بر روی مشکلات و سختی ها...بنابراین از اون موجود معصوم به عنوان یک پاک کن استفاده میکنند و وقتی مشکلات در زندگی خودشو نشون میده تصممیم میگیرن پای یه کودک رو هم به این مشکلات باز کنند.
بچه خودش به تنهایی شیرین هست..بله.شکی درش نیست.اما مشکلات خاص خودش رو هم داره.
در واقع ایا تضمینی هست که همسرت بعد ار بچه دار شدن به زندگی عادی برگرده؟
آیا شما خودت از لحاظ روحی امادگیشو داری؟(چون من در نوشته هات حس کردم خودت هم شرایط روحی خوبی نداری)
ممکنه بعد از بچه دار شدن همسرت (ناخواسته) شونه از زیر بار مشکلات و مسئولیتهای بچه خالی کنه و مشکلی جدید و سخت تر به مشکلاتت اضافه بشه؟
توصیه میشه چه در اسلام و چه در علم غرب و اروپا زمان امدن بچه وقتی باشه که هم مرد و هم زن در ارامشی نسبی باشند.چون ارامش طرفین در شکل گیری نطفه تاثیر به سزایی داره
در واقع الان شما تکیه گاه همسرتی و مدتی هم طول میکشه تا رویه به حالت عادی برگرده...در زمان بارداری شما نیازت به همسرت خیلی بیشتره و توقع داری از سمتش درک بشی...آیا با این روحیه همسرت امکان این خواسته ازش هست؟
در نهایت دل عزیز...از بچه به عنوان حلال مشکلات استفاده کردن کار درستی نیست.چون تضمینی نیست که با امدنش همه چی درست بشه.
یه ریسکه و ممکنه بدتر هم بشه اوضاع.الان اگر تنشی باشه خودتی و همسرت....اگر بهت سخت میگذره ..اگر کم میاری...خودتونید...اما اون موقع دیگه مسئولیت یه بچه رو دوشتونه
کمی زمان به خودتون بدید.
به خاطر اینکه لبخند بیاد روی لبهای همسرت هرکاری نباید کرد....
موفق باشی
RE: چه جوری به همسرم کمک کنم (ترسیده، اعتماد به نفسش رو از دست داده!)
مریم جان! تصمیم ما برای بچه دار شدن چیزی نیست که ما در این شرایط به اون رسیده باشیم؛ من و همسرم قرار گذاشته بودیم که 4 سال بعد از ازدواج بچه دار بشیم؛ بعد از اون تصمیمم رو گذاشتیم برای زمانی که کار خونمون تموم شده باشه و البته به جایی رسیده باشیم که وقتی مشکلی بین مون به وجود میاد توانایی حل اون مساله رو به خوبی داشته باشیم و بدون داد و بیداد و سر و صدا و اینکه حتی مادرشون متوجه بشن؛ مسائل بین مون رو حل کنیم!
خب؛ این اتفاق الان افتاده و فکر میکنم من و همسرم تونستیم بعد از عید امسال به یک سری راه های جدید برای حل مشکلاتمون برسیم؛ اما
موضوع این جاست که درست زمانی که من آمادگی کامل برای باردار شدن رو داشتم؛ همسرم به دلیل اتفاقی که دید و البته به گفته ی مادرشوهرم و خیلی از اطرافیان که میگن این اتفاق میتونه از چشم و نظر باشه؛ دچار افسردگی شده و متاسفانه من توی این 4 سال به هیچ وجه ممکن همسرم رو این جوری ندیده بودم!
حالا؛ همه بهم توصیه میکنند که وجود بچه میتونه تحولی توی روحیه ی همسرت بیاره؛ با این وجود که ما الان آمادگی بچه دار شدن رو از هر لحاظ داریم.
RE: چه جوری به همسرم کمک کنم (ترسیده، اعتماد به نفسش رو از دست داده!)
ولی دل عزیز مهمترین شرط شادابی و روحیه خوب پدر و مادر که شما ..............
به نظر من هم الان زمان مناسبی برای بچه دار شدن شما نیست
چون الان همسرتون به شدت نیاز به کمک داره و وجود بچه که سراسر نیاز نمی تونه مشکل شما رو حل کنه و حتی ممکنه...............
RE: چه جوری به همسرم کمک کنم (ترسیده، اعتماد به نفسش رو از دست داده!)
دوستان خوبم؛ راستش همسرم رو پیش یه روان پزشک بردیم و ایشون تایید کردند که افسردگی همسرم شدیده! و البته در طی این روزها یک جلسه هم پیش یه روان شناسی بالینی خوب و تایید شده هم رفتیم که خوب فعلا حرفهای اون جلسه اش نتونسته کمکی به همسرم بکنه!
حالا موضوع اینه که من هر جوری که میتونم دارم سعی میکنم که کنارش باشم و عاشقانه هم این کارها رو برای ایشون انجام میدم!
از فرشته ی عزیزم میخوام که بهم بگه چه جملات و کلماتی؛ چه روش برخوردی میتونم داشته باشم به عنوان یه همسر که گلم زودتر به وضعیت قبلی خودش برگرده!
الان چیزی حدود تقریبا 15 روزه که سرکار هم نرفته؛ میگه دیگه نمی خوام برم سر این کار؛ نمی دونم چی کار باید بکنم؟ و چه جوری باید کمکش کنم!
خواهش میکنم درکم کنید که تحمل پژمرده شدن عشقم رو جلوی روم ندارم!
RE: چه جوری به همسرم کمک کنم (ترسیده، اعتماد به نفسش رو از دست داده!)
سلام دل عزیز
اوضاع بهتر شده؟
RE: چه جوری به همسرم کمک کنم (ترسیده، اعتماد به نفسش رو از دست داده!)
سلام اقلیما جان! خدا رو صد هزار مرتبه شکر که حال روحی و جسمی همسرم داره روز به روز بهتر میشه و البته از اون علائم شدیدش خبری نیست!
سر کار میره و فعالیت روزانه اش رو شروع کرده!
من چندین روز به خاطر شرایط روحی ایشون از سر کارم مرخصی گرفتم و به شدت هواشو داشتم؛ چه از لحاظ روحی و محبتی؛ چه از لحاظ تغذیه ای؛ و از این بابت خوشحالم!خوشحالم که عشق زندگیم روبراه شده و دوباره انرژی گرفته!
اما متاسفانه من احساس میکنم که از لحاظ روحی و روانی یه کوچولو تنظیماتم بهم ریخته!
همسرم در اثر استفاده از قرص ها؛ به شدت از لحاظ جنسی سرد شده و متاسفانه این موضوع به ابراز محبت های کلامیش هم رسیده؛ و انتظار و توقع هم در وجود من داره قلقلکم میده!
این انتظار که باید الان قدردانم باشه و مثل پروانه دورم بچرخه؛ داره اذیتم میکنه؛ از طرفی هم همسرم احتیاج داره که یه کم آزادانه تر زندگی کنه و شاید برای برهه ای برای خودش باشه و من بین این دو راهی موندم؟؟؟؟!!!!!
RE: چه جوری به همسرم کمک کنم (ترسیده، اعتماد به نفسش رو از دست داده!)
دوستان خوبم؛ راستش امروز اومدم این تاپیک رو به نتیجه رسیده اعلام کنم.
خدا رو شکر حال همسرم خوبه و همه چیز به روال عادی زندگی برگشته؛ عشق و محبت بین من و گلم ذره ای کم نشده و البته اتحاد و یکدلی بین مون هم روز به روز بیشتر شده و ان شاء ا... میشه!
من و گلم داریم خودمون رو برای یه تغییر بزرگ توی زندگی مون آماده میکنیم و از شما دوستان خوبم میخوام که برای زندگیم و این تغییر بزرگ دعا کنید!
ممنونم از همه ی دوستانی که هیچ وقت تنهام نذاشتن!
فرشته جون!!!!!!!!!حالا میتونی با خیال راحت این تاپیک رو ببندی!:46:
RE: چه جوری به همسرم کمک کنم (ترسیده، اعتماد به نفسش رو از دست داده!)
سلام خانم دل،
با اجازه من تاپیک شما رو به نتیجه رسیده اعلام می کنم.
برای شما و همسرتون آرزوی سلامتی و خوشبختی می کنم.
شاد باشید.