RE: تصمیم دارم به سرعت خودکشی کنم و خودمو خلاص کنم.لطفا بهترین راه فرار رو نشون بدید
سلام
منم دارم به خود کشی فکر می کنم
به این فکر می کنم که کی جراتش رو پیدا می کنم و کار رو تموم بکنم
کسی که دوستش دارم رو از من گرفتن ..با دلایل منطقی . چرت و پرت که من اصلا راضی نمیشم
برای ارامش رسیدن در این دنیا .. خودکشی چیز خوبیه ولی اوون دنیا معلوم نیست چه خبر میشه
RE: تصمیم دارم به سرعت خودکشی کنم و خودمو خلاص کنم.لطفا بهترین راه فرار رو نشون بدید
یه راهه خوب و رمانتیک پیدا کردین منم هستم:311:
just for fun
به هر حال بودن بهتر از نبودنه hugo و n.e.o
من خودم یه تاپیک دارم به عنوان دلم نیست شد میخواد ...نبودن
اما میدونی الان به یه نتیجه رسیدم که هر کسی میتونه نباشه ... در واقع کسی که نباشه حتی کسی هم نیست
اما بودنه که کار بزرگیه
حالا تو هر طور که هستی فقط باش
این فرصتیه که به تو داده شده و سعی کن حتی اگه ازش استفاده نمیکنی نگهش داری حتما یه روزی برات مفید خواهد بود :43:
پیشنهاد جوانه ای: سعی کن تو یه موقعیت قرار بگیری با دوستا یا خانواده و یا یه کتاب یا متن بخونی که در حد شدیدی بخندونتت اونوقت معجزه خنده رو میبینی( کلی مطلب طنز مثل پ ن پ و اعتراف میکنم و فک و فامیله داریمو اینا تو اینترنت هست)
RE: تصمیم دارم به سرعت خودکشی کنم و خودمو خلاص کنم.لطفا بهترین راه فرار رو نشون بدید
در ره عشق از آن سوی فنا صد خطر است
تا نگویی که چو عمرم به سر آمد رستم
:305:
RE: تصمیم دارم به سرعت خودکشی کنم و خودمو خلاص کنم.لطفا بهترین راه فرار رو نشون بدید
سلا م دوست عزیز:72::72:
تند نرو... به نظر شما افسردگی عمیق داری که باید حتما تحت معالجه باشی..االان وقت نصیحت ما نیست.الان وقته دردله خودته .خودترو سبک کن اینجا بچه های بسیار مهربون و همدردی داره.بگو عزیزم چی شده که به اینجا رسیدی ؟ این بن بست؟ بگو
RE: تصمیم دارم به سرعت خودکشی کنم و خودمو خلاص کنم.لطفا بهترین راه فرار رو نشون بدید
ببینید دوستان عزیز ممنون از راهنمایی شما.من به توصیه یکی از دوستان عضو این سایت شدم.نظر غیر کارشناسی،شخصی و بدون تفکر زیاد دیده می هش اما همش واسم ارزش منده چون کسانی که وقت گذاشتن و تک تک این کلمات رو نوشتن به وجود من لطف داشتم و ارزش کارشون بسیار زیبا و ارزشمند هست.
دوستان گلم شاید این تصور رو داشتید که من کم سن و سالم و بهانه های کودکانه دارم.خیر بنده سی سال دارم.کارشناس ارشد هستم و متاهل.
در ضمن با تمام احترام برای عقاید،تفکرات و مذهب دوستان منو از طریق را های مذهبی و احادیث و امامان و ...کمک نکنید و از طریق گفته های اونا سعی در کمک من نداشته باشید.یکی از بزرگترین دلایل بدبختی های من همین بزرگانی هستنتد که برای شما تقدس دارند.اما باور بفرمایید نظر شما محترمه اما اصلا برای من تقدسی ندارند.من فقط خدای یکتا رو می پرستم و بهش اعتقاد دارم.
احتمالا واکنش بعدی شما هم این هست حالا که متاهلی چرا می خوای این کار و کنی و خانمتو بدبخت کنی و از این گونه صحبت ها...نگران نباشد فکر اونجاش هم کردم
همسر من هم به مرگ من راضیه و می دونی تنها راه آرامش و خوشبختیه من مرگه.اینو هم نگید که بعد از مرگ می ری جهنم و آغاز سختی هاست که بنده سخت به این گونه گفته ها می خندم و اصلا اعتقادی به این ندارم که خودکشی باعث می شه که جای بدی بریم می دونم به هچی می رییم.به بهشت و جهنم اعتقاد دارم اما استدلال های محکم خودم رو دارم و می دونم مرگ فقط جرات می خواد و تمام.از این همه مصائب و سختی های غیر قابل تحمل و زندگی و جامعه ی تهوع اور و آدم های مزخرف نجات پیدا می کنم.اینجا روی زمین و توی این مملکت جایی برا ینفس کشیدن من نمونده. من به رفتم راضیم و هر روز هر لححظه به خودکشی و آرامش و را های سریعتا و راحت تر مردن فکر می کنم.لطفا بجای استدلال های مذهبی پوسیده که بنده ذره ای بهشون اعتقاد ندارم برای مردن راهنماییم کنید.
نمی دونم بر چه اساس ی بر چه منطق و استدلالی گفته می شه که خدا عادله.کوی عدالت خدا؟اآیا کودکی که در اروپا ،ایران یا هر جای دیگه کره خاکی در اوج ثروت و حمایت خانواده و در بهترین شرایط آموزشی و تحصیلی و در کنار آماده ترین لسترهای فرهنگی بزرگ می شه و زندگی می کنه می شه با کودکان بدبخت و بداقبال سودان و اتیوپی که از فقر و بی غذایی مطلق نبود آب و داشتن بیماری ایدز و هزاران نداشته های رزی و درشت رنج می بره مقایسه کرد؟کجاست اون عدالت خداوندی؟
از خودم چیزی ندارم بگم فقط بگم من هم از همون بدبخت هایی هستم که با هزار امید از کدکی درس خوندم.از 19 سالگی تو رشته ی تخصصی خودم کار کردم.تحصیل کرم.بیست و چهار ساعت مطالعه و تحقسق کردم.کتاب نوشتم ريالمجله اداشتم و سعی کردم در رشته ی خودم بهترین باشم اما الان پوچم.زیر بار قسط یک میلیونی هزاران نداشته و اجاره نشینی و خونه بدوشی تحقیر و حقارت خورد شدم.به امثال من در کشورهای پیشرفته می گن فرهنگی،هنرمند و یا فرهیخته اما اینجا از میوه فروش محل تا بنگاهی که باید برم بهش التماس کنم تا واسم خونه پیدا کنه همه امثال منو با ریش خن و تمسخر تحقیر می کنم.منی که سالهاست یادم نمیاد زودتر از سه و چهار صبح خوابیده باشم به خاطر تحقیق و مطالعه.
دوستان فقط ایناه نیستوهزاران دلیل استدلال فردی و شخصیه دیگه هم هیت که ایمان آوردم زندگی پوچه،دنیا پوچه،جهانیت پوچه ،آدما پوچه.عشق معنا نداره.ازدواج و اون همه عشق های سوز ناک زیر بار نداری و کم پولی خورد می شه و نابود می شه.دوستی محبت خانواده یه مشت ژست و ادای انسان دوستی و بس.برادر برای برادر فقط ادای برادری رو در میاره و دوست برای دوست ژست رفاقت می پگیره اما بوی گند تمام رفاقت ها و محبت ها رو سالهاست که تمام دنیا رو پر کرده.
هیچ وقت نفهمیدم که چرا مردم زندگی می کنند،هیچ وقت نفهمیدم که چرا دو دستی زندگی رو چسبیدن و ول نمی کنن.هیچ وقت نفهمیدم که بودن و حیات داشتن توی این کره ی خاکی و به خصوص توی این کشور چه لذتی برای آدمای امثال من داره.
چند هفتهای هست که به طور کامل دست از اون همه تلاش و کوشش و تحقیق و مطالعه و کار بر روی پروژه ها و خلاصه اون همه فعالیت احمقانه کشیدم و تازه می فهمم که چقدر احمق بودم که تو زندگیم فقط تلاش کردم.موقعی که همسن ای من مشغول جوونی کردن و لذت و دوست بازیشون بودن من سرگم تحقیق و کار مطالعه و زن داری بودم!
خاک بر سرم.حالم از خودم و وجودم و تکت تک ثانیه های که زندگی کردم به هم می خوره.وقتی فکر می کنم در گذشته خاطرلات خوب یداشتم یادم نمیاد.وقتی طبق گفته های تونی رابینز از خودم می پرسم در حال حاضر چه چیزی منو خوشحال می کنم یا حداقل حالمو بهتر می کنه به هیچ نتیجه ای نمی رسم.سالها طبق گفته روانشناسان انگیزشی مثل رابینز و تریسی و مارک فیشر و ... دفترچه اهداف و دفتر برنامه ریزی داشتم.حالا وقتی به همشون نگاه می کنم حالم بهم می خوره .چندشم می شه.به یک سریشون رسیدم خوبم رسیدم به کلیشون هم اصلا نرسیدم اما حالم از رسیده ها و نرسیده ها هر دو با هم به هم می خوره.ببینید کلا از بودن بدم میاد.حتی خوب بودن.آقایون خانما نمی خوام باشم.نمی خوم نفس بکشم.خواهش می کنم یکی بیاد سیم منو برای همیشه از برق بکشه!
RE: تصمیم دارم به سرعت خودکشی کنم و خودمو خلاص کنم.لطفا بهترین راه فرار رو نشون بدید
هوگو جان سلام منم سی سالمه و میخوام بهت بگم همه این بدبختیهایی که گفتی برای همه ما هست هر کی یه جوره کم وبیش داره ولی استثنا نداره من که دارم اینا رو بهت می گم برادر کوچکمو چهار ماه و نیمه از دست دادم و این مدت فقط زمان هست که گذشته و برای من زندگی هیچ مفهومی نداشته روزاش پره از غم و غصه شباش همه گریه اینا رو گفتم که بدونی تنها شما نیستی که با مشکلات درگیری از من و شما خیلی خیلی بدتر هم هست یه بار دیگه به اطرافت با دقت تر نگاه کن عزیز جان خیلی از مردم حداقل یه بار تو زندگیشون به خودکشی فکر کردند ولی تعداد زیادی این کارو نمی کنن می دونی چرا ؟
RE: تصمیم دارم به سرعت خودکشی کنم و خودمو خلاص کنم.لطفا بهترین راه فرار رو نشون بدید
دوست عزیزسلام.به همدردی خوش اومدی
نمیدونم بعد از خوندن نوشته های من هم فکر میکنی قصدم نصیحت بوده یا ..نمیدونم اما من میگم.
میخوام یه اعترافی کنم..منم یه زمانی..چند سال پیش انقد بار مصیبتم زیاد بود که ناخوداگاه....در واقع اونچه که منو بیشتر ازار میداد مصیبتها نبود.علتشون بود..من نمیتونستم بفهمم چرا من انقد باید رنج بکشم...اونموقع نتونستم دلیلی پیدا کنم و اون رنج رو حق خودم نمیدونستم.میدونم این مواقع اصلا ادم به بهشت و جهنم به فکر ادم خطور نمیکنه...
خودمو سرزنش نمیکنم.زندگیم سخت بود.اما خوشحالم انقد قوی بودم که ازپسشون بربیام..تو نگفتی مشکلت چیه؟اما حتما راه حلی داره..مثه من که جواب سوالامو گرفتم و اروم شدم..
خودت هم میدونی اینجا کسی راه خودکشی رو بهت نمیگه پس وقتی اینجا هستی یعنی امید داری مشکلت حل بشه..چرا نمیگی؟؟
نقل قول:
همسر من هم به مرگ من راضیه و می دونی تنها راه آرامش و خوشبختیه من مرگه
همسر شما اختیار داره هر فکری خواست داشته باشه.شما هم همینطور.
من اعتقاد دارم هیچ رخدادی تو زندگیمون اتفاقی نیست و اینکه تو اینجا هستی حتما دلیلی داره..ما اینجا برات معجزه نمیکنیم..اما جادوگری بلدیم..البته با عصای خودت..عصای بی بی دی بابی دی بو که یه جایی کنج وجودت مخفی شده.
اگه دوست داشتی بگو..حسن اینجا اینه که همه درد دارن یا داشتن.پس حرف هم رو میفهمن.اگه ناراضی هستی.اگه به فلسفه بعضی چیزا شک کردی و هر اگه دیگه بگو..ممکنه کسی بتونه کمکت کنه..نگو نه..که پیشداوری الکیه..
موفق باشی
RE: تصمیم دارم به سرعت خودکشی کنم و خودمو خلاص کنم.لطفا بهترین راه فرار رو نشون بدید
عدالت خدا کو؟ دقیقا سوالیه که منم خیلی پرسیدم با خودم مدام تکرار می کردم و می گفتم من این زندگیو نمی خوام ولی وقتی شنیدم یه مادری حدود یک ماه پیش سه پسر 17 -21-26 سالشو تو یه روز ازدست دادبا خودم گفتم غم اون از غم من خیلی بیشتره و مهرسکوت به لبام خورد جوابی پیدا نکردم جز اینکه ..کار مانیست شناسایی راز گل سرخ کار ما شاید اینست که در افسون گل سرخ شناور باشیم..
زندگی کردن خیلی سخته خیلی سخت برای من که اینروزا فقط بادرد وغم میگذرن درکت میکنم ولی با این وجود میخوام شعر پایینی رابخونی و نظرتونو بگین
زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست هرکسی نغمه خود خوانده رود صحنه پیوسته به جاست...
(این اصل شعر نیست ولی قشنگه از آقای رامین اللهیاری)
صحنه ای باید ساخت
تار و پودش همه یاد، همه باور باشد
صحنه ای باید ساخت
آنچنان محکم و سخت
که نگاه تن عریان گنه کرده ی عصیان ها نیز
به تجلی حضورش همه آذین باشد
صحنه ای باید ساخت
باید از یار همه پر باشد
باید از شعشعه ی پرتوی دوست همه بی ما باشد
باید از یار بگوید هر نقش
که چگونه بی لطف
به سروپای دل سرگردان
به تمنای نگاه عاشق
اندکی ساز نشد
دل آواره ی او
اندکی رام نشد
صحنه را ساخته ام
چه غلط، چه درست
صحنه ای "کز صدف کون و مکان بیرون است"
صحنه ای گر به نگاهش نکشی فریادی
عالمی جانسوز است
چیست این صحنه ی یکتا، چیست این؟
که دگر بار زدی بر بومش
چیست این ناهنجار که سر و پا همه رنگ خون است
آخر این صحنه ی یکتای هنرمندی توست…!
اندکی آرام تر
بخدا سبز و سفید نیز رنگ است[color=#FF0000]
مگرت وحی بباشد که فقط قرمز و خون
برو این بوم بشوی
تا نشوید همه آب از رویت
صحنه ای نو بتراش
آخر این صحنه ی یکتای هنرمندی توست
همه آن می بینند
همه آن می شنوند
صحنه را ساخته ام اما من
چه غلط، چه درست
صحنه ای کز صدف کون و مکان بیرون است
صحنه ای گر به نگاهش نکشی فریادی
عالمی را سوز است
صحنه را می بینم
چشم ها می بندم
خاطرم تازه شود
که چرا قرمز و خون
که چرا روبه و گرگ
در دل بوم سفیدم همه نقاش شد است
یادم آید که بر و بوم سفیدی داشتم
قلمی از نور
همه رنگ
سبز و آبی که چه زیبا بودند.
همه چیز آماده
صحنه را باید ساخت:72:
صحنه ای زیبا تر ز گل یاس و عقاقی باید
صحنه ای باید باشد که تواند صبحدم
با نگاهش وضو ساخته شود
بر سر منبر علیای ریاکاری دین
نظمی دگر
آیینی دگر پاخته شود
Re: تصمیم دارم به سرعت خودکشی کنم و خودمو خلاص کنم.لطفا بهترین راه فرار رو نشون بدید
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ستاره غم
هوگو جان سلام منم سی سالمه و میخوام بهت بگم همه این بدبختیهایی که گفتی برای همه ما هست هر کی یه جوره کم وبیش داره ولی استثنا نداره من که دارم اینا رو بهت می گم برادر کوچکمو چهار ماه و نیمه از دست دادم و این مدت فقط زمان هست که گذشته و برای من زندگی هیچ مفهومی نداشته روزاش پره از غم و غصه شباش همه گریه اینا رو گفتم که بدونی تنها شما نیستی که با مشکلات درگیری از من و شما خیلی خیلی بدتر هم هست یه بار دیگه به اطرافت با دقت تر نگاه کن عزیز جان خیلی از مردم حداقل یه بار تو زندگیشون به خودکشی فکر کردند ولی تعداد زیادی این کارو نمی کنن می دونی چرا ؟
چرا ناقص میاد
دوست گرامی "ستاره ی غم" به علت اشکالی که در پست های ارستال یمن در این سایت در این پست پاسخ شما رو می دم:
نمی دونم چرا این سایت هم با من سره ناسازگاری داره و هر چی پست می دم یا ارسال نیم شه یا یک حرفش ارسال می شه.دوست من.عزیزه من.خواهش می کنم یکبار دیگه پست منو مطالعه کنید.من گفتم که مشکلات و درگیریهای من بیشترین هست.نگفتم که در همین کره خاکی مردمانی کودکانی هستند ه از بی آبی و بی غذایی و بیماریهای مختلف در دقیقه جان می دهند.دوست من مشخص هست که برداشتی ار استدلال های من نداشتید.پوچ بودن و بی ارش بودن و خیمه شب بازی بودن در این زندگی مورد نظر من هست.
روا نبود که به خاطر خوشایند خالق این همه چالش و زشتی در این دنیا رو ببینم.روا نیست به خاطر جملمه ب مسخره "من کیستم؟" به هر تحقیر و زشتی و پستی و پلیدی تن در بدیم.نه مرن هزاران بار از این زندگی بد سیما بهتر است.
RE: تصمیم دارم به سرعت خودکشی کنم و خودمو خلاص کنم.لطفا بهترین راه فرار رو نشون بدید
اقای هوگو
کیه که غم نداره
کیه که مشکل نداشته باشه
همین تلار همدردی پر از آدماییه که زندگیشون مشکلات دارن
مشکلات مالی و اقتصادی که همیشه بوده و هست
گرچه حرف دلتونو زدین
یه وقتایی هم شوهر من این حرفهای شما رو میزنه
میگه کاش مجرد بودم و عین خیالم نمی اومد خودمو بودمو و خودم
متاهلی یعنی دردسر
یا یه وقتایی میگه من اصلا جوونی نکردم مثلا مردم که اینقدر خوشن و کیف عالمو میکنن بعد میرن زن میگیرن:163:
از همسرت نگفتی چه جور زنیه ؟ از خونوادت؟