نمیدونم چرا احساس میکنم چاره ی کارت فقط یه چیزه محبت!!!!
با محبت میتونی حس امینت رو به همسرت برگردونی و خانوادش رو راضی نگه داری...
نمایش نسخه قابل چاپ
نمیدونم چرا احساس میکنم چاره ی کارت فقط یه چیزه محبت!!!!
با محبت میتونی حس امینت رو به همسرت برگردونی و خانوادش رو راضی نگه داری...
شما فکر میکنی با محبت و ارامش حرف نزدم ؟نقل قول:
نوشته اصلی توسط kherse soorati
بخدا که هر روز که زنگ میزنه و دوباره حرف اینکه بریم دنبال خونه بگردیم رو میزنه برای اینکه نمیخواد اونجا که اجاره کردم بیاد ..بازم باهاش حرف میزنم و اون نمیخواد قبول کنه که گشتن زیادی برای خونه کار بیهوده و الکی هست.. نمیخواد قبول کنه که بهتر از این نصیبمون نمیشه...
نمیخواد حرف حرف من بشه...در صورتی که 2 سال حرف اون بود و جایی بودیم که اون میگفت...
ولی باور کنید من نمیخوام حرف حرف من باشه ..من واقعیت ها رو میبینم..
در ضمن هرچقدر من تو همه موارد انعطاف بخرج بدم و بگم قبول حرف شما دیکه کمک مردانگی و اقتدار خودمو از دست میدم
سلام
راستش من تصمیم گرفتم راجع به تاپیک کسی نظری ندم چون کارشناس نیستم و فقط کمی تجارب شخصی دارم ولی احساس کردم دارید اشتباه میکنید و ترجیح دادم نظرم رو بگم.خواستم بگم اگر نمیخواین برین پیش پدر خانمتون اشکال نداره ولی به هیچ عنوان به پدر مادرتون این حرفا رو منتقل نکنید(مطمئنا وضع خیلی خرابتر از این میشه)
البته برخورد پدر خانمتان نپخته بوده ولی ظاهرا شما با یک خانواده متمکن که دخترشون رو تو ناز و نعمت بزرگ کردن وصلت کردید و مجبورید این مسایل رو بپذیرید و نباید سطح توقعات همسرتون رو با کسی که در شرایط پایین تری بزرگ شده و کم توقع تر هست مقایسه کنید.
شاید از اول پدرتون اگه قول نمیدادن بهتر بود.
راستی به نظرتون چطوره برید سر کار پدر خانمتون و دو نفری و مردانه باهاش صحبت کنید. بگید پدر مادرم یک عمر زحمتم رو کشیدن و شما زحمت همسرم رو کشیدین به شما و پدر مادر خودم احساس دین میکنم و یه مقدار شاید بیش از حد در موردتون حساسم.یه مقدار برام ناراحت کننده است که در موردشون اینجوری قضاوت بشه و به همین صورت هم تمایل ندارم کسی قضاوت نادرستی در مورد شما بکنه.علت عصبانی شدنم این بود و بابت اون معذرت میخوام من در هر صورت باید احترام شما رو نگه میداشتم حتی اگر بیشتر از این ناراحت میشدم.
اینجوری هم میفهمن دیگه نباید پشت سر خانواده شما صحبت کنن و هم شاید روابط خوب بشه.
البته این نظر من هست و شرایط خودتون رو و روحیات ایشون رو شما میدونید.
به هر حال امیدوارم این موقعیت رو با موفقیت و بدون تنش سپری کنید.
در مورده اسب پیشکشی خدمتون عرض کنم که.برای این گفتم چون دلیل دارم.نقل قول:
نوشته اصلی توسط kherse soorati
دلیلم هم اینه که قرار نبوده پس از 2 سال زندگی برای من خونه بگیرند..که میفرمایند پول درست حسابی ندادند دستتون .. قرار بوده چند سال دیگه این کارو بکنند که الان با 200 پول پیش خرید کردند و 70 تومان هم خودم میدم..میشه 270 ..
اینه که میگم زشت هست در مورده نحوه خرید و مقدارش حرف میزنند
خیلی دیگه داری مسایل رو بزرگ میکنی داداش.
این همه مشکل که داری باهاش یه جورایی میجنگی .همش از اون شب شروع شد.
مخالفتهای خانمتونم بنظر من بخاطر رفتار اون شبت بوده .
پس تا بیشتر از این کش نگرفته برو پیش پدرخانمت. قراربود امشب بریا چیشد پس.
برادر گرامي
خوب اگه صحبت قبل ازدواج فقط سر اين بوده كه پدر شما چند سال اينده براتون خونه ميخره كه با توجه به شخصيت پدر زنتون جالبه برام كه اصلا سوال نفرمودند چند سال ديگه؟؟؟ چه خونه اي؟
خوب اين كه معلومه همه بعد از چند سال صاحب خونه ميشن يا با پول خودشون يا ارثيه پدري!!! بگذريم
چيزي كه الان مهمه همسو سازي عقايد شما با خانمتون هست بدون نياز به اينكه از پدر خانمتون نظر بخواين يا ايشون بخوان دخالت كنند ولي احترامشون حتما حتما نگه داشته شه با خانمتون اينطور صحبت كنيد كه بهش بفهمونيد ايشون برا شما تو زندگيتون تو اولويت هستند و شما هم دوست داريد برا ايشون تو اولويت باشيد مطمئن باشيد وقتي با يه جعبه شيريني بريد خونه پدر خانمتون و ببهشون احترام بذاريد خانمتون خودشون هم متوجه مردانگي شما و هم علاقه شما مي شه ولي بعد از اينكه از اونجا اومديد بدون جبهه گيري در مقابل خونواده ها خيلي اروم و منطقي به خانمتون صحبت كنيد اگر هم ايشون ميگن خونه با پول شما تو فلان منطقه هست خوب چه اشكال داره بگيد بره بگرده پيا كنه و به شما خبر بده البته تاييد نمي كنم كه اگه خانمتون ميگن الا بلا نزديك خونه بابابم اينا شما هم بگيد چشم ولي به خانمتون طوري نشون بديد كه برا شما مهم نيست و 2 سال 5 سال ديگه تو فكر هستيد كه حتي از اينجا هم پاشيد و به فكر ترقي و پيشرفت هاي خيلي بيشتر از اين هستيد
سلام
عجب داره این زندگی هست یا بندگی ؟
مگر دخترشون رو با شرط خونه دادن که حالا دارن شرط رو گوشزد میکنن؟
نگذار در زندگی خصوصی شما دخالت کنن
اگر حق مسکن با شماست پس اجازه دخالت ندین
نگذارین از الان بخوان در زندگیتون سرک بکشن
سلام اقا مهرداد.به همدردی خوش اومدی
الان چندتا مسئله با هم بوجود اومده که شما باید انقد ماهر باشی که بتونی اونا رو از هم جدا کنی و مهم ها رو توجه کنی و بقیه رو بریزی دور.
1-شما میخواید خونتونو رو تغییر بدید و خونه جدید از خونه پدر خانومت کمی فاصله داره..به نظر من این موضوع به تو وهمسرت مربوطه یعنی نیاز نیست ازاول هر تصمیمی میگیرین به خونوادش گزارش بدین..این زندگی شماست و باید مستقل باشید.پس وقتی تصمیم قطعی گرفتین فقط در حد باخبر کردنشون باشه.
2-همسرتون انگار هنوز به خونوادش وابسته است این براتون مشکل ساز میشه..حتما با هم به یه مشاور مراجعه کنید.همسرتون باید متوجه بشه خودش و شوهرش الویت دارن.
3-بین تو و پدر خانومت بحث پیش اومده.خوب اینجا چون او بزرگتر هست شما باید عذر خواهی کنی.و به والدینت هم چیزی نمیگی تا موضوع کش پیدا نکنه.
4-لطفا این فضا رو تغییر بدید.شماها که با هم مسابقه نمیدید..باید همراهی و همدلیتون رو تقویت کنیدنقل قول:
نمیخواد حرف حرف من بشه...در صورتی که 2 سال حرف اون بود و جایی بودیم که اون میگفت...
در کل به نظر میاد مشکل بین شما و پدرخانومت چندان جدی نیست و با عذرخواهی وحرمت نگه داشتن رفع میشه..به نظر من مشکل اصلی شما و خانومت هستین که هنوز سر یه سری مسائل اساسی مثل مستقل بودن از خانواده ها و همراه بودن توافق ندارین.حتما حتما پیش مشاور برید.
اگه مشکل بین شما و خانومت رفع بشه دیگه بحثی پیش نخواهد اومد که به خونواده او یا شما توهین بشه.
موفق باشید
من پنجشنبه شب رفتم به اتفاق خانمم و یه جعبه شیرینی به خونه پدر خانمم..
اول که سلام و علیک و روبوسی کردیم و نشتیم و فضای سنگینی بود تا موقع رفتنمون..یعد شام هم من موقع رفتن گفتم شما رو مثل پدر و مادر خودم دوست دارم نمیخوام ناراحتیتون رو ببنیم و امید وارم دیگه از این اتفاقان نیفته.. و اومدیم بیرون.. من و خانمم توافق کردیم که بریم همون خونه ای که من اجاره کرده بودم و دیگه حرفی از اینکه : اون محله رو دوست ندارم و بیشتر بگردیم و اینها نباشه..
حالا دیروز خالشون که ایشون هم دنبال خونه بودن برای ما باتوجه به اینکه ناراحتی های خانمم رو دیده بود 1 مورد خونه پیدا کرده و به خانمم معرفی کرد..دیروز خانمم زنگ زد که مورده خوبیه و یمقدار اجارش بالاتر از اون هست..که پدر و مادر خودم(خانمم) پیشنهاد دادن که اون مقدار اجاره بیشترشو به عهده میگیرن..
جرا بعهده میگیرن دوستان ؟ برای اینکه نزدیک اونها باشیم و هم خودشون و دخترشون در راحتی خیال زندگی کنن.اخه چرا اینهمه خانمم باید بزاره خانوادش دخالت کنن .. من توقع داشتم همسرم میگفت ما خونه گرفتیم و نیازی به اونجا و پول شما نداریم... اخه فاصله تاکسی از جایی که من گرفتم تا خونه مادرش همش 15 دقیقه هست... خیلی خنده داره که همسرم میگه اگه بیاد اونجا دپرس میشه...چون اونجا رو دوست نداره...
قابل توجه دوستان جایی که من اجاره کردم گیشا و جایی اونها میخواین شهرک یا سعادت ایاد
اقا مهرداد شما مطالبکه مینویسیم رو میخونی؟؟..باور کن ازسر تفریح نمینویسیم.بهتون چی گفتم؟؟؟؟
گفتم شما باید این موضوع رو بصورت ریشه ای زیر نظر مشاور حل کنی و گرنه یه بار تو موضوع خونه و دفعه بعد سر یه موضوع دیگه خودشو نشون میده.
نقل قول:
به نظر من مشکل اصلی شما و خانومت هستین که هنوز سر یه سری مسائل اساسی مثل مستقل بودن از خانواده ها و همراه بودن توافق ندارین.حتما حتما پیش مشاور برید.
عذر خواهیتون هم عالی بود.:104:نقل قول:
اخه چرا اینهمه خانمم باید بزاره خانوادش دخالت کنن .. من توقع داشتم همسرم میگفت ما خونه گرفتیم و نیازی به اونجا و پول شما نداریم..
موفق باشید