RE: عاشقی خانمی هستم که 10 سال ازم بزرگتر است. چطور خانواده رو راضی کنم؟
سلامی دوباره
دوست عزیز خیلی بد هست که 2نفر که همدیگرو دوست دارن بخاطر شرایط نتونن باهم باشن
میدونم که جدا شدن هم خیلی سخته
همینجوری بگی خداحافظ و تموم کنی,ساده نیست
من خودم همچین ازدواجی رو نفی نمیکنم
البته بشرطی که 2طرف کاملا از مشکلاتی که آینده ممکنه براشون پیش بیاد آگاه باشن و مرد هم سر قول و تعهداتش بمونه و بعدا نظر عوض نکنه
ولی با خانوادت میخوای چیکار کنی؟
اگه مخالفت شدید کردن به حرفشون گوش میدی؟
من خودم کسی رو که بهش علاقه داشتم بخاطر مخالفت خانواده در نهایت مجبور شدم که رها کنم
آیا حاضریید که تا آخرش همینجوری سر کنید باهم؟
یعنی بدون ازدواج و مراسمها
راستی چرا جوابهات اینقدر کوتاه هست؟
هرچقدر بیشتر از خودت بگی بقیه هم بهتر میتونن راهنمایی کنن
RE: عاشقی خانمی هستم که 10 سال ازم بزرگتر است. چطور خانواده رو راضی کنم؟
آره حاضرم تا آخر عمر واسش بمونم و این کارو میکنم چی کار کنم دوسش دارم با همه ی وجودم دوسش دارم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط کیش میش
سلامی دوباره
دوست عزیز خیلی بد هست که 2نفر که همدیگرو دوست دارن بخاطر شرایط نتونن باهم باشن
میدونم که جدا شدن هم خیلی سخته
همینجوری بگی خداحافظ و تموم کنی,ساده نیست
من خودم همچین ازدواجی رو نفی نمیکنم
البته بشرطی که 2طرف کاملا از مشکلاتی که آینده ممکنه براشون پیش بیاد آگاه باشن و مرد هم سر قول و تعهداتش بمونه و بعدا نظر عوض نکنه
ولی با خانوادت میخوای چیکار کنی؟
اگه مخالفت شدید کردن به حرفشون گوش میدی؟
من خودم کسی رو که بهش علاقه داشتم بخاطر مخالفت خانواده در نهایت مجبور شدم که رها کنم
آیا حاضریید که تا آخرش همینجوری سر کنید باهم؟
یعنی بدون ازدواج و مراسمها
راستی چرا جوابهات اینقدر کوتاه هست؟
هرچقدر بیشتر از خودت بگی بقیه هم بهتر میتونن راهنمایی کنن
چی بگم از خودم من فقط میدونم اونو دوس دارم و بدون اون میمیرم واقعا میمیرم شعار نمیدم من یه آدم منطقی هستم مذهبی هستم - اما عاشقم و واسه عشقم جونمم لازم باشه فدا میکنم
ای کاش که جای آرمیدن بودی یا این ره دور را رسیدن بودی
خدایا یه راهی نشونم بده
دلم گرفته ای دوست هوای گریه دارم - شاید باور نکنین اما هر شب کارم شده گریه - مثله بچه های کوچیک میشینم با خدا حرف میزنم و شاید ساعت ها گریه میکنم
RE: عاشقی خانمی هستم که 10 سال ازم بزرگتر است. چطور خانواده رو راضی کنم؟
سلام دوست عزیز
عشق شما انقدر فرا رفته که نسبت به مشکلت و مسائل احتمالی آینده چشم بسته اید یکمی ایست کنید ...
[size=large]stop کنید ...
به خودن نگاه کن به هدفهایی که قبل از آشنایی با این خانوم را داشته اید توجه کن ....
عقلت و ندای درونت از شما چه می خواستند و چه هدفهایی را داشتید و از کجا به کجا رسیدید ؟!!...
برنامه هاییی که پیش رو داشتید را تا چه مقدار پیش بردید ؟!!....
با خانواده ات چگونه بودی حال چگونه هستی ؟!!...
از دوستان و آشنایان چه مقدار دور افتادید ؟!!....
از هدفهایت ...از برنامه هایت ....از ملاکهایت .....از معیارهایت ...چطور؟!!..
حال یک قدم به جلو بردار :
در مورد همه مسائلی که گفتم فکر کن و همه انها را یادداشت کن و ببین با حال شما چقدر تفاوت دارد ؟!!!
لطفا تفاوتها ها را چه کوچک و چه بزرگ یادداشت کن و انها را اینجا هم بگذار تا باهم پیش برویم ....
============
اگر از خداوند طلب کمک داری دوست عزیز حرکت از شما برکت از خدا .....
پس به خودت به اینده ات و به گذر زمانت که در حال حاضر در حال از دست رفتن است بیشتر توجه کن و نگذار عشق انقدر تارو پود شما را فراگیرد که شما را از گذر زمان بی اطلاع سازد .....
دوست عزیز شاید اینجا همان ندایی از خدا باشد که نیاز هست کمی بیشتر تفکر کنی .....
عشق واقعی فقط از ان خداست و بدون عشق او مرگ حق ماست پس اینقدر پیش خود نگو «که اگر نباشد معشوقه ام من میمیرم»[/size]
=============
پس منتظر پاسخ شما هستیم ...
RE: عاشقی خانمی هستم که 10 سال ازم بزرگتر است. چطور خانواده رو راضی کنم؟
تشکر دوست عزیز - باید بگم این روزها از خانواده و جامعه فاصله گرفتم و فقط وفقط نشستم و دعا میکنم شاید یه معجزه بشه - درمورد آیندم عشق این خانوم به من انگیزه داده تا دوباره درس بخونم واسه ارشد چون تصمیم گرفتیم تو یه دانشگاه قبول بشیم - دعا ها و مناجات هام هم باعث شده به خدا خیلی نزدیکتر بشم و به یه پاکی خاصی رسیدم - اما هرگز این خانومو رها نمیکنم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط چشمک
سلام دوست عزیز
عشق شما انقدر فرا رفته که نسبت به مشکلت و مسائل احتمالی آینده چشم بسته اید یکمی ایست کنید ...
[size=large]stop کنید ...
به خودن نگاه کن به هدفهایی که قبل از آشنایی با این خانوم را داشته اید توجه کن ....
عقلت و ندای درونت از شما چه می خواستند و چه هدفهایی را داشتید و از کجا به کجا رسیدید ؟!!...
برنامه هاییی که پیش رو داشتید را تا چه مقدار پیش بردید ؟!!....
با خانواده ات چگونه بودی حال چگونه هستی ؟!!...
از دوستان و آشنایان چه مقدار دور افتادید ؟!!....
از هدفهایت ...از برنامه هایت ....از ملاکهایت .....از معیارهایت ...چطور؟!!..
حال یک قدم به جلو بردار :
در مورد همه مسائلی که گفتم فکر کن و همه انها را یادداشت کن و ببین با حال شما چقدر تفاوت دارد ؟!!!
لطفا تفاوتها ها را چه کوچک و چه بزرگ یادداشت کن و انها را اینجا هم بگذار تا باهم پیش برویم ....
============
اگر از خداوند طلب کمک داری دوست عزیز حرکت از شما برکت از خدا .....
پس به خودت به اینده ات و به گذر زمانت که در حال حاضر در حال از دست رفتن است بیشتر توجه کن و نگذار عشق انقدر تارو پود شما را فراگیرد که شما را از گذر زمان بی اطلاع سازد .....
دوست عزیز شاید اینجا همان ندایی از خدا باشد که نیاز هست کمی بیشتر تفکر کنی .....
عشق واقعی فقط از ان خداست و بدون عشق او مرگ حق ماست پس اینقدر پیش خود نگو «که اگر نباشد معشوقه ام من میمیرم»[/size]
=============
پس منتظر پاسخ شما هستیم ...
RE: عاشقی خانمی هستم که 10 سال ازم بزرگتر است. چطور خانواده رو راضی کنم؟
سلام
من هم در شرايط مشابه شما هستم، يعني علاقه دو نفر به يكديگر و انبوه مشكلات واسه رسيدن بهم. ما واسه رسيدن بهم برنامه ريزي كرديم و مسلما لطف خدا اين اتفاق رو مي تونه زودتر به نتيجه برسونه.
اما شما هم ديگه خيلي داريد بي تابي و بي قراري مي كنيد. شما كه فردي مذهبي هستين پس بايد توكل بيشتري داشته باشيد .
ذهنتون رو از تمركز روي اين موضوع برداريد و كمي به مسائل ديگه بپردازيد.
از گريه هاي شبانه دست بكشيد چون باعث ميشه فقط و فقط خواهش دل شما رو بيشتر كنه.
اگه همينجور با سوز و گداز جلو بريد كم كم تمام زندگي تون فقط در همون خانوم خلاصه ميشه
ان شا الله كه همه آرزومندان، حاجت روا بشوند.:323:
RE: عاشقی خانمی هستم که 10 سال ازم بزرگتر است. چطور خانواده رو راضی کنم؟
یه سئوال:
این خانم اولین خانمی هستن که شما در طول زندگیتون باهاشون رابطه برقرار کردید؟؟
ببخشید این سوال رو میپرسم اما لازمه:
رابطه شما با این خانم در چه حد هست؟ تلفنی؟ حضوری؟ یا فراتر از اینها؟ رابطه ج ن س ی؟
جواب دادن به این سوالات فکر کنم خیلی کمک میکنه در این که دوستان راحت تر شما رو راهنمایی کنن.
ممنونم
RE: عاشقی خانمی هستم که 10 سال ازم بزرگتر است. چطور خانواده رو راضی کنم؟
برادر عزیز سلام
واسه چی اینقدر خودت رو اذیت میکنی,هنوز که اتفاقی نیفتاده
ببین دوست من ازدواج خودش یکسری مشکلات و سختیها داره
وقتی که خانواده هم مخالف باشن یسری مشکلات دیگه هم بوجود میاد
وقتی یه ازدواج غیر معمول هم باشه یه دسته هم مشکلات از اینجا ایجاد میشه
و این مشکلات بعضا باهم ترکیب و تشدید هم میشن
پس تو باید خودتو واسه جنگ با سه دسته از مشکلات آماده کنی و این کار هم با گریه و خودخوری نمیشه
واقعا با خودت روراست باش و ببین مرد این کار هستی یا نه
راستی چندتا سوال داشتم.
آیا خانواده تو و یا اون خانوم از موضوع خبر دارن؟
آیا تو و اون خانوم حاضرید با وجود مخالفت خانوادها و بدون اجازه اونها باهم عقد کنید؟
RE: عاشقی خانمی هستم که 10 سال ازم بزرگتر است. چطور خانواده رو راضی کنم؟
پشیمون خواهی شد مثل روز روشنه..:310:
RE: عاشقی خانمی هستم که 10 سال ازم بزرگتر است. چطور خانواده رو راضی کنم؟
[quote=yasen] تشکر دوست عزیز - باید بگم این روزها از خانواده و جامعه فاصله گرفتم و فقط وفقط نشستم و دعا میکنم شاید یه معجزه بشه - درمورد آیندم عشق این خانوم به من انگیزه داده تا دوباره درس بخونم واسه ارشد چون تصمیم گرفتیم تو یه دانشگاه قبول بشیم - دعا ها و مناجات هام هم باعث شده به خدا خیلی نزدیکتر بشم و به یه پاکی خاصی رسیدم - اما هرگز این خانومو رها نمیکنم
دوست عزیز
بعضی از ماها افرادی سر راهمان قرار می گیرند که باعث تغییرات مثبتی در زندگیمان می شوند و به آنها نباید با چشم همسر آینده بنگریم بهتر است دوباره stop کنید :
می خواهم خو را تنها دریابید با یک اعتماد بنفس فوق العاده و بی نیاز ..
پس دوباره باید stop کنید :
یک نفس عمیق روح شما را ارام می کند البته به هیچ چیز دیگری جزء آرامش خاطر فکر نکن ...
حال چشمانت را ببند و خودت را فراتر از این موقعیتی که هستی ببین برتر و جوانتر و والاتر ...
چه چیزی دلت می خواهد ....دوست داری در کجا باشی ؟!!.....
ارتباطتت را با خداوند چقدر می توانی فراتر ببینی ؟!!
تحصیلاتت را تا چه حدی می بینی ؟!!
آینده ات را با یکه تازی ببین و بگو در کجا ایستاده ای ( تنهای تنهای با تمام موفقیتها و اعتماد بنفسهایت) ..؟!!
ایا تازیدن به سمت موفقیت با سوق دادن خودت فقط خودت به خودت برایت چه لذتی دارد ؟!!
آیا احساس نمی کنی که بی نیازی ارامش خاطر بیشتری دارد ؟!!
حال قدمی دیگر رو به جلو داشته باش
(دوست عزیز از شما می خواهم قدمت رو به جلو باشد نه به سمت عقب پس خواهشا نسبت به معشوقه ات فعلا بی تفاوت باش تا راحتتر تیجه گیری کنیم ...)
حال یک قلم و کاغذ بردار و بنویس : نام دوستان و اطرافیان و اشنایانی که از انها فاصله گرفته ای و در جلوی اسم انها بنویس که در گذشته چه احساسی نسبت به انها داشتی و حال چه احساسی داری ؟!!
حال در صفحه ای دیگر بنویس که چه کسانی در گذشته مشوق شما بودند و حال شما از انها چگونه متشکرید ؟!!
در صفحه بعدی برایمان بنویس در کجاها احساس تنهایی شدید داشتی و کدامیک از این آشنایان این احساس را برایت پر کردند ؟!!
و بنویس که در حال حاضر از او چگونه یاد کردی؟!! فاصله ...فراموشی...بی تفاوت ...یا بدون رهایی
[size=small]و حال به معشوقه ات فکر کن
گذر زمان بر تارو پود ما می تازد خود را بسیار بالا ببین و انقدر بالا که دیگر نیازی به حمایت کسی نداری حال بگو جای این خانوم که عمری بالاتر از شما داشته و توان ایستادن ندارد کجاست واینکه مانع بقیه پیشرفت شما می شود چه حسی داری ؟!!
به خودت بنگر فقط به خودت که حتی وقتی این خانوم خودش را مانع شما می بیند بیشتر رنج می کشد حال بگو چقدر رنج این خانوم برایت مهم است و اهمیت دارد ؟!!
==================
بعضی مواقع در راستای زندگیمان افرادی قرار می گیرند که به مانند فرشته ای از سمت خداوند برای ما هستند که بهتر است فال نیک را فقط نیکو کنیم!!!
دوست عزیز در هیچ کاری اصرار نکن دعایت خوب است که موجب نزدیکیه بیشتر شما به خدا شده و خداوند صلاح شما را بهتر می داند که این خانوم را اگر صلاح باشد برای ازدواج شما مقدر می سازد پس صلاح کارت را بسپار به خدا و اصرار کردن ممنوع !!!
بگذار زمان بتازد بر تار و پود شما ......!!!![/size]
==================
RE: عاشقی خانمی هستم که 10 سال ازم بزرگتر است. چطور خانواده رو راضی کنم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط صنم_64
سلام
من هم در شرايط مشابه شما هستم، يعني علاقه دو نفر به يكديگر و انبوه مشكلات واسه رسيدن بهم. ما واسه رسيدن بهم برنامه ريزي كرديم و مسلما لطف خدا اين اتفاق رو مي تونه زودتر به نتيجه برسونه.
اما شما هم ديگه خيلي داريد بي تابي و بي قراري مي كنيد. شما كه فردي مذهبي هستين پس بايد توكل بيشتري داشته باشيد .
ذهنتون رو از تمركز روي اين موضوع برداريد و كمي به مسائل ديگه بپردازيد.
از گريه هاي شبانه دست بكشيد چون باعث ميشه فقط و فقط خواهش دل شما رو بيشتر كنه.
اگه همينجور با سوز و گداز جلو بريد كم كم تمام زندگي تون فقط در همون خانوم خلاصه ميشه
ان شا الله كه همه آرزومندان، حاجت روا بشوند.:323:
ممنون دوست عزیز - میگی از گریه های شبانه دست بردارم - من هیچ راهی برای رسیدن به معشوقم ندارم مگر خدا یه معجزه ای انجام بده - پس شب و روز دعا میکنم به درگاه خدا با سوز و گریه شاید معجزه شد- به هر حال من عاشق اون خانومم و باید برای رسیدن به اون هر کاری از دستم بر مییاد انجام بدم
رابطه من با اون خانوم فقط تلفنی و گاهی اوقات حضوری در مکان های عمومی
[quote=چشمک]
نقل قول:
نوشته اصلی توسط yasen
تشکر دوست عزیز - باید بگم این روزها از خانواده و جامعه فاصله گرفتم و فقط وفقط نشستم و دعا میکنم شاید یه معجزه بشه - درمورد آیندم عشق این خانوم به من انگیزه داده تا دوباره درس بخونم واسه ارشد چون تصمیم گرفتیم تو یه دانشگاه قبول بشیم - دعا ها و مناجات هام هم باعث شده به خدا خیلی نزدیکتر بشم و به یه پاکی خاصی رسیدم - اما هرگز این خانومو رها نمیکنم
دوست عزیز
بعضی از ماها افرادی سر راهمان قرار می گیرند که باعث تغییرات مثبتی در زندگیمان می شوند و به آنها نباید با چشم همسر آینده بنگریم بهتر است دوباره stop کنید :
می خواهم خو را تنها دریابید با یک اعتماد بنفس فوق العاده و بی نیاز ..
پس دوباره باید stop کنید :
یک نفس عمیق روح شما را ارام می کند البته به هیچ چیز دیگری جزء آرامش خاطر فکر نکن ...
حال چشمانت را ببند و خودت را فراتر از این موقعیتی که هستی ببین برتر و جوانتر و والاتر ...
چه چیزی دلت می خواهد ....دوست داری در کجا باشی ؟!!.....
ارتباطتت را با خداوند چقدر می توانی فراتر ببینی ؟!!
تحصیلاتت را تا چه حدی می بینی ؟!!
آینده ات را با یکه تازی ببین و بگو در کجا ایستاده ای ( تنهای تنهای با تمام موفقیتها و اعتماد بنفسهایت) ..؟!!
ایا تازیدن به سمت موفقیت با سوق دادن خودت فقط خودت به خودت برایت چه لذتی دارد ؟!!
آیا احساس نمی کنی که بی نیازی ارامش خاطر بیشتری دارد ؟!!
حال قدمی دیگر رو به جلو داشته باش
(دوست عزیز از شما می خواهم قدمت رو به جلو باشد نه به سمت عقب پس خواهشا نسبت به معشوقه ات فعلا بی تفاوت باش تا راحتتر تیجه گیری کنیم ...)
حال یک قلم و کاغذ بردار و بنویس : نام دوستان و اطرافیان و اشنایانی که از انها فاصله گرفته ای و در جلوی اسم انها بنویس که در گذشته چه احساسی نسبت به انها داشتی و حال چه احساسی داری ؟!!
حال در صفحه ای دیگر بنویس که چه کسانی در گذشته مشوق شما بودند و حال شما از انها چگونه متشکرید ؟!!
در صفحه بعدی برایمان بنویس در کجاها احساس تنهایی شدید داشتی و کدامیک از این آشنایان این احساس را برایت پر کردند ؟!!
و بنویس که در حال حاضر از او چگونه یاد کردی؟!! فاصله ...فراموشی...بی تفاوت ...یا بدون رهایی
[size=small]و حال به معشوقه ات فکر کن
گذر زمان بر تارو پود ما می تازد خود را بسیار بالا ببین و انقدر بالا که دیگر نیازی به حمایت کسی نداری حال بگو جای این خانوم که عمری بالاتر از شما داشته و توان ایستادن ندارد کجاست واینکه مانع بقیه پیشرفت شما می شود چه حسی داری ؟!!
به خودت بنگر فقط به خودت که حتی وقتی این خانوم خودش را مانع شما می بیند بیشتر رنج می کشد حال بگو چقدر رنج این خانوم برایت مهم است و اهمیت دارد ؟!!
==================
بعضی مواقع در راستای زندگیمان افرادی قرار می گیرند که به مانند فرشته ای از سمت خداوند برای ما هستند که بهتر است فال نیک را فقط نیکو کنیم!!!
دوست عزیز در هیچ کاری اصرار نکن دعایت خوب است که موجب نزدیکیه بیشتر شما به خدا شده و خداوند صلاح شما را بهتر می داند که این خانوم را اگر صلاح باشد برای ازدواج شما مقدر می سازد پس صلاح کارت را بسپار به خدا و اصرار کردن ممنوع !!!
بگذار زمان بتازد بر تار و پود شما ......!!!![/size]
==================
سلام دوست خوبم - اتفاقا یه مدت اون خانوم هم دچار فشارهای روحی شد به خاط رابطمون - من که میخواستم تکیه گاهش بشم شده بودم عذاب روحش چون اونم منو دوست داشت - وقتی دیدیم اوضاع اینجوریه یه مدت رابطمونو قطع کردیم به پیشنهاد من - اما نتونستیم واقعا نتونستیم - الان دوباره با هم صحبت میکنیم اما کمتر حرف های عاشقانه میزنیم - بیشتر به عنوان دوست به هم نگاه میکنیم تا فشار روحی کمتری داشته باشیم - اما اصلا نمیتونیم این رابطه رو قطع کنیم - چون میدونیم که چقد عاشق همیم و تو حرف زدنمون فقط داریم ملاحظه کاری میکنیم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط کیش میش
برادر عزیز سلام
واسه چی اینقدر خودت رو اذیت میکنی,هنوز که اتفاقی نیفتاده
ببین دوست من ازدواج خودش یکسری مشکلات و سختیها داره
وقتی که خانواده هم مخالف باشن یسری مشکلات دیگه هم بوجود میاد
وقتی یه ازدواج غیر معمول هم باشه یه دسته هم مشکلات از اینجا ایجاد میشه
و این مشکلات بعضا باهم ترکیب و تشدید هم میشن
پس تو باید خودتو واسه جنگ با سه دسته از مشکلات آماده کنی و این کار هم با گریه و خودخوری نمیشه
واقعا با خودت روراست باش و ببین مرد این کار هستی یا نه
راستی چندتا سوال داشتم.
آیا خانواده تو و یا اون خانوم از موضوع خبر دارن؟
آیا تو و اون خانوم حاضرید با وجود مخالفت خانوادها و بدون اجازه اونها باهم عقد کنید؟
سلام دوست عزیز - از موضوع ما هیچ کس خبر نداره - بدون اجازه خانواده خب فعلا امکانش نیست آینده رو نمیدونم - اما تا آخر هستم و اصلا هم کوتاه نمیام -