RE: بدون علاقه جلو برم یا نه ؟؟
بهتر است علاقه را هم در نظر بگیرید البته بعضیا می گن علاقه بعدا به وجود میاد ولی به نظر من مهم اینه که علاقه رو در چی می بینی ؟
مثلا ملاکها و معیارهاتون مثل همه و این میشه علاقه
یا تفریحات و سرگرمی هاتون مثل همه و میشه علاقه
یا ظاهر براتون مهمه و براتون علاقه به وجود میاره
یا سطح فرهنگی و طبقاتی مهمه و باعث ایجاد علاقه میشه
.
.
.
.
دوست عزیز باید ببینی چه چیزی باعث علاقه ات میشه اگه در اوپیدا نمی کنی پس بهتره که به دنبال فردی که مورد علاقه ات می شود باشی.
RE: بدون علاقه جلو برم یا نه ؟؟
اره حرفتون درسته
من کسی که بتونه هم زبون و هم فکرم باشه برام مهمه
ولی ایشون اینجور نیست و فک کنم همین باعث عدم جذب من نسبت به ایشون هستش
RE: بدون علاقه جلو برم یا نه ؟؟
سلام
منم از دو ماه پیش تحت فشار مادر و کل فامیل واسه ازدواج با دختری بودم، که بعد از دو جلسه دیدن و یک ساعت صحبت باهاش چون هیچ علاقه ای تو دلم بهش پیدا نکردم. نتونستم به خودم بقولونم که باید باهاش ازدواج کنم.
قیافه نسبتا خوبی دارم و دختری نیست که ردم بکنه. ولی اخلاقم گنده.!
مشکلم اینه که به زور دختری رو پیدا میکنم که تو دلم بهش علاقمند بشم ولی اونا هم با بقیه معیارهام نمیخونن.
کلا مشکل پسندم.
RE: بدون علاقه جلو برم یا نه ؟؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hamed65
3- آیا در فرایند آشنایی نباید "احساسات" خودمون رو هم بررسی کنیم؟ یعنی اگر با یک سری معیارهای منطقی فرد رو سنجیدیم، ولی در روند آشنایی مثلاً 2 ماهه، علاقه ای به وجود نیامد، به نظر شما باید ادامه داد؟ همیشه بحث از منطقی بودن هست، ولی آیا اگر دو نفر با عقل و منطق دیدند که مناسب هم هستند، ولی به هم احساسی نداشته باشند، باز هم باید ازدواج کنند؟
شاید مثلاً یک دختری باشد که 80% معیارهای من رو داشته باشد، ولی من رو جذب نکند. ولی یک دختری باشد که 60% معیارهای من رو داشته باشد، ولی من رو جذب بکند و نسبت بهش احساسات داشته باشم. با کدام باید ازدواج کنم؟
آخر شاعر می گوید: ای بی خبر از سوخته و سوختنی ... عشق آمدنی بود، نه آموختنی :)
البته منظور من این نیست که احساسی بشویم و منطق رو کنار بگذاریم.
یک مثال بزنم و این مفهوم را روش کنم.
فرض کنید در یک بیابانی می خواهید با جمع آوری هیزم آنها را روشن کنید.
اگر صرفا برگها و خاشاک نازک را جمع کنید آنها سریع آتش می گیرند و سریع هم خاموش می شوند.
اما اگر شاخه های قطور درختان را جمع کنید. معمولا آتش نمی گیرند. و هر چه کبریت بزنید نتیجه نمی گیرید.
اما اگر هر دو اینها باشد. خاشاک نازک سریع روشن می شوند و با گرمای خود زمینه اشتعال شاخه های قطور را فراهم می آورد و می توانید آتش با بقایی را داشته باشید.
نقش احساس و منطق با هم دیده می شود نه در برابر هم.
اگر احساس اولیه در ازدواج نباشد، جذبه و دلربایی اولیه غایب باشد معمولا شعله چنین ازدواج برافروخته نمی شود.
اگر هم فقط احساسات باشد، برافروخته می شود ولی پس از ازدواج خاموش می شود.
اما اگر هر دو باش همدیگر را تکمیل می کنند.
یک اشتباه رایج که وجود دارد اینست که افراد احساسات را روبروی منطق قرار می دهند.
احساسات باید به عنوان یک فاکتور اساس در کنار منطق و معیار ازدواج بررسی شود.
یعنی همانطور که بررسی می کنید، فرد مقابل پرخاشگر نباشد، مسئولیت پذیر باشد و ثبات شخصیت داشته باشد. همین طور هم باید بررسی کنید که به دلتان بنشیند و دوستش داشته باشید و علاقمند به زندگی با او بشوید.
بحثی که وجود دارد. اینست که این تنها معیار نباشد. از طرفی به عنوان یک معیار اصلی به هیچ وجه نباید غایب هم باشد. یعنی احساسات نسبت به طرف مقابل شرط لازم هست ، اما شرط کافی نیست.