RE: یادآوری گذشته و روابط قبلی همسرم عذابم می دهد
سلام شادي جون. امان از اين مردا که معني صداقت رو درست متوجه نشدن و گاهي وقتا يه چيزايي ميگن که نبايد بگن!!!
عزيزم ميدونم که اين قضيه خيلي عذابت ميده اما بايد بدوني که به هرچي که فکر کني کائنات همون رو بهت ميده .
هرچي بيشتر همسرت حساسيت تورو ببينه اعصابش خرد ميشه و ازت دور ميشه و چه بسا با اين کارت ممکنه ذهنش رو به سمت دخترداييش معطوف کني.
درست اشتباهي که من مرتکب شدم البته تجربه من در مورد دوست پسرم بود که نسبت به دوست خواهرش انقد حساسيت نشون دادم که از من دور شد و خيلي ناگهاني به اون دختره پيشنهاد ازدواج داد!
(بماند که با اون دختر هم ازدواج نکرد)ميدونم فکر نکردن به اين مسئله خيلي سخته اما شايد عوض کردن نوع نگاهت آسون تر باشه
مثلا به خودت اينطوري تلقين کني که خواسته حسادتت رو تحريک کنه تا محبت بيشتري از تو بدست بياره يا اينکه خواسته اينطوري تورو تخليه اطلاعاتي کني بقولي خواسته با گفتن اين حرفا زير زبونتو بکشه که اگه تو هم دوست پسري داشتي يا ... بهش بگي تا ازت کاملا مطمئن بشه
آخه گاهي وقتا مردا واسه اينکه زير زبون زنا رو بکشن از اين خاليا ميبندن
يا اينطوري فکر کن که حالا يه روزي با دخترداييش حرف زده اهميتي نداره چيزي که مهمه اينه که من رو دوست داشته و من رو لايق همسري دونسته پس جاي خوشحالي داره که با اون همه کرمي که دختره ريخته انقد منو دوست داشته که به عنوان همسفر هميشگيش انتخاب کرده
پس ارزش من در نظر همسرم خيلي زياده و خيلي خيلي بيشتر از دخترداييش!
ميتونم حدس بزنم که وقتي به اون مسئله فکر ميکني تو ذهنت تصوير سازي ميکني ميتوني اين موقع آخر تصوير رو به نفع خودت تموم کني مثلا اينکه وقتي دخترداييش خواسته دستش رو بندازه رو گردنش همسرت يه دفعه به خودش مياد و تا ميتونه دخترداييشو ضايع ميکنه
و دختره تک و تنها ناکام ميمونه با احساس ضايع شدن و حقارت شديد ميتوني همسرت رو تشويق کني که تونسته به نفسش غلبه کني
احتمالا ميدوني که آدم وقتي در شرايط گناه قرار ميگيره کنترل نفس خيلي سخت تره از اينکه آدم خودش رو در شرايط گناه قرار نده پس ميتوني تو ذهنت همسرت رو به خاطر مقاومت در برابر نفسش تشويق کني و به وفاداريش ايمان داشته باشي!
بنظرم حتي اگه تو ذهنت هم نتونستي اين مسئله رو فراموش کني اصــــــلا حساسيتت رو به همسرت نشون نده و هربار که اين فکرا آزارت ميداد قرآن بخون وبا خدا حرف بزن خدا حتما کمکت ميکنه.
RE: یادآوری گذشته و روابط قبلی همسرم عذابم می دهد
برای کسانی که احیانا تایپیک های قبلی abcdefgh رو خونده باشن و براشون سوال پیش اومده باشه بگم که این یوزر همکارمه و بی توجه به نام کاربری متنم رو نوشتم و بعد متوجه شدم
همکارم که چند وقت پیش بابت مشکلش از ما کمک میخواست این سایت رو بهش معرفی کردم ایشون ظاهرا تایپیکشون رو ایجاد کردن و بدون sign out شدن سایت رو بستن و بنده موقع بالا اومدن سایت اصلا حواسم به نام کاربری نبود که sign out شم
RE: یادآوری گذشته و روابط قبلی همسرم عذابم می دهد
ممنونم ازتabcdefgh:310:اسمتو نمیدونم مجبور شدم اینو صدات کنم لطف کردین راستش مطمنم این موضوع رو برای این که گزشته ی منو زیر زبونم بکشه نگفته و بازم مطمئنم که دروغ نگفته و داشت راستشو میگفت خیلی جدی حرف میزد فکر نمیکرد من ناراحت میشم و نمیتونم باور کنم یه دختر و پسر تو خونه تنها باشن و اونم نصف شب حدود ساعت 3 فقط برای حرف زدن مگه میشه وقتی دیگه نبود؟چرا دختره باید اینقدر بهش نزدیک بشه؟شاید چیزای دیگه بهم نگفته؟یه چیزی دیگه کههم هست دخترای داییش زیاد دخترای خوبی نیستن از اون دخترای که دوست دارند خودشون به پسرا زنگ بزن چیزی براشون مهم نیست در ضمن بچه طلاق هم هست سوالایی که تو ذهنمه خیلی بیشتر از اینهاست :302:راستی یه روز دقیقا یه ماهی بعد از عقدی تازه خبر به گوشش رسیده بود که شوهرم ازدواج کرده چون اونا رفتند یه شهر دیگه به شوهرم زنگ زد منم اونجا بودم شوهرم بدون اینکه بپرسم کیه خودش گفت این دختر داییمه همونی که گفتم گفت خبردار شده ازدواج کردم زنگ میزنه گفتم گوشیو بردار جلو خودم دعواش کن بگو زنگ نزنه اون این کارو نکرد چرا نباید بکنه؟گفت ناراحت میشه فوری گریه میکنه اخلاقش بچه گونست چرا باید ناراحتی اون براش مهم باشه؟بهم گفت خودت میتونی گوشیو برداری هر چی دلت خواست بهش بگی ولی منم دیگه این کارو نکردم فقط خیلی ناراحتم از این چیزا:163:
RE: یادآوری گذشته و روابط قبلی همسرم عذابم می دهد
ابن بار دیگه با نام کاربری خودم اومدم اومدم ببخشید شیدا جون ببخشید اسمتو اشتباه گفتم شادی!
بنظرت چرا این حرفا رو بهت گفته؟
حتی اگه به قول خودت از دهنشم هم در رفته باشه
به هرحال داشتین درمورد مسئله ای با هم حرف میزدین که این مسئله مربوط به اون بوده گفته و خواسته با تعریف این مسئله یه چیزی بهت بگه و حواسش نبوده که تو ناراحت میشی
بنظر من هدفش این بوده که بهت بگه ببین من چقدر جذابم که دخترا دنبال من بودن !
از طرفی میخواسته بهت بگه ببین که من چقدر قوی هستم که در چنین شرایطی مرتکب گناه نشدم!
اصلا فکرشم نمیکرده که بهش بی اعتماد باشی و شک کنی !
اصلا فکرشم نمیکرده که راجع بهش فکرای بد کنی!
فکر میکرده انقدر بهش اعتماد داری که از اینکه در چنین شرایطی گناه نکرده تشویقش میکنی!
اما شما ......
درمورد زنگ دخترداییش هم بنظر من از رفتار تو خیلی خیلی احساس خیلی بدی بهش دست داده.
با خودش فکر میکرده اینطوری پیش تو محبوب تر میشه اما بجای محبوبیت تخم شک رو تو دل تو دیده
و فقط خواسته با تو لج کنه. وقتی دیده که اونقدری که باید بهش اعتماد نداری کلافه شده خواسته تلافی کنه.
میتونی کمی خودت رو جای اون بذاری ؟مثلا بهش گفتی من با فلانی دوست بودم اما دوستیمون فقط درحد حرف زدن بوده یا اینکه من با فلانی میخواستیم ازدواج کنیم اما به فلان دلیل به هم نرسیدیم این حرفارو با این تصور که بهت اعتماد داره بهش میگی
اونوقت طرفت نسبت به تو بدبین بشه همش بهت گیر بده چه حالی بهت دست میده؟!
عزیزم این تجربه خودمه که بهت دارم میگم مردا از اینکه بهشون بی اعتماد باشی نفرت دارن از اینکه یکی هی بهشون گیر بده بدشون میاد
من دوست پسرم رو یک بار امتحانش کردم خواستم ببینم چقدر وفاداره و از اونجا که من تنها دوستش بودم فهمید و کلی ازم ناراحت بود
انقدر که یک روز کامل باهام حرف نزد و جوابم رو نداد .....
یا شاید میخاسته به دخترداییش نشون بده که خانم من خیلی روشن فکره خیلی بهم اعتماد داره که بعد از ازدواج هم میتونم باهات حرف بزنم
تو مختاری فکر کنی که از دهنش پریده و حواسش نبوده که ممکنه ناراحت بشی و حتما اونشب اونا کارای بدی کردن و همسرت هنوز دوست داره باهاش حرف بزنه
اما بهتره سعی کنی دیدت رو مثبت کنی تا آزار نبینی و زندگی رو برا خودتون زهر نکنی
اگر زندگیتو دوست داری رفتاری داشته باش که حس کنه که اعتماد کامل بهش داری و بهش شک نداری حساسیت نشون نده هرچی حساس تر بشی رفتار اون بدتر میشه
حس وحالتو خوب میفهمم میدونم همسرت خیلی اشتباه کرده این حرفو زده تورو حساس کرده بهت حق هم میدم اما اگر همسرت رو دوست داری نذار شک تو وجودت رشد کنه هرسش کن بهتره که وقتی افکار منفی میاد سراغت خودتو کنترل کنی میدونم سخته اما افکار منفی باعث آزار هردوتون میشه
RE: یادآوری گذشته و روابط قبلی همسرم عذابم می دهد
سلام مریم جون ممنون از راهنمایی خوبت :46:میخاستم یه چیزیو بگم شاید درست متوجه نشده باشی موقعی که دختر داییش زنگ زد گوشیو برنداشت من میگفتم گوشیو بردار و دعواش کن بهش بگو من ازدواج کردم حق نداره تماس بگیره دیگه ولی اون میگفت زشته ناراحت میشه گناه داره فوری گریه میکنه مثل بچه ها میمونه چون 17 سالشه و گوشیو بر نمیداشت به من میگفت تو ازادی گوشیو تو بردار هر چی میخای بهش بگو ولی منم این کارو نکردم فقط از طرف اون مسیج دادم دیگه تماس نگیره ولی چیزی که منو ناراحت میکنه چرا اینقدر ناراحتی اون براش مهم بود چرا چیزی نگفت بهش؟:302:
RE: یادآوری گذشته و روابط قبلی همسرم عذابم می دهد
نقل قول:
نوشته اصلی توسط shida21
سلام مریم جون ممنون از راهنمایی خوبت :46:میخاستم یه چیزیو بگم شاید درست متوجه نشده باشی موقعی که دختر داییش زنگ زد گوشیو برنداشت من میگفتم گوشیو بردار و دعواش کن بهش بگو من ازدواج کردم حق نداره تماس بگیره دیگه ولی اون میگفت زشته ناراحت میشه گناه داره فوری گریه میکنه مثل بچه ها میمونه چون 17 سالشه و گوشیو بر نمیداشت به من میگفت تو ازادی گوشیو تو بردار هر چی میخای بهش بگو ولی منم این کارو نکردم فقط از طرف اون مسیج دادم دیگه تماس نگیره ولی چیزی که منو ناراحت میکنه چرا اینقدر ناراحتی اون براش مهم بود چرا چیزی نگفت بهش؟:302:
خوب شوهرت روف و مهربونه ...
به نظر من بهترین رفتارو کرده
تو هم همین طور... هر چند نباید اس ام اسم میدادی
ببین تو یه همچین مواقعی اصلا نباید با دختره برخورد کنی نه تو نه شوهرت چون وضع بدتر میشه
اگه گوشیو بر میداشت یعنی یه مشکلی داشته
خیالت راحت باشه ...
RE: یادآوری گذشته و روابط قبلی همسرم عذابم می دهد
سلام shida21
به تالار همدردی خوش آمدی
عزیزم
اینجور دقت نظر داشتنها در مورد گذشته فرد و .... مربوط به زمان انتخابه ، زمانی که قرار بوده ایشون را بسنجی برای انتخاب و دادن جواب بله یا خیر لازم بوده در خصوص اینگونه روابط در مورد گذشته اش دقیق و ریز بشوی که نشدی و انتخاب کردی و بله گفتی و به عقد و ازدواج کشید . حالا بهترهست چشمت رو روی گذشته ببندی و حال حاضر را ببینی و به همسرت اعتماد کنی . حساسیتها و بی اعتمادی و غر زدن و نشان دادن اینکه به او مطمئن نیستی زمینه ساز همین مسائل و شکاف بین شما دو نفر می شود . تجسس و کنجکاویهای شما کاملاً خطا و آسیب زا هست .
پاورقی بسیار مهم
=====
به کلیه متأهلین :
لطفا هروقت همسر شما در خصوص گذشته خود اقدام به اعتراف به خطا و حاکی از پشیمانی و ترک چنان رفتارهایی نمود ، اجازه ندهید وارد جزییات شود و حتی از اشخاصی که احتمالاً شما می شناسید نام ببرد و حتی ذکر شکل خطا و گناه را داشته باشد ( کاری که نه تنها اغلب خانمهها و آقایان نمی کنند بلکه برعکس اصرار به شنیدن جزییات و همه چیز می کنند ) شما در این مواقع فقط بگویید مهم اینه که تو فهمیدی خطا بوده نیاز نیست برای من بگی چی بوده و ... اعتراف را فقط باید به درگاه خدا داشت و توبه کرد ، همین برای من کافیه مهم اینه که دیگه در طول زندگیمون چنین چیزهایی پیش نیاد چون اینو دیگه نمیتونم راحت ببخشم . وقتی شما چنین موضعی می گیرید وجدان اخلاقی فرد را تقویت می کنید ، علاقه او را چند برابر می کنی ، ا را متعهد تر می نمایید ، یک درس اخلاقی به او می دهید و مهمتر از همه از آسیب های روحی ناشی از فهمین خطاها و جزییات آن مثل همین وضعیتی که shida21 با آن مواجه هست در امان می مانید . و کلاً این روش و رفتار چون درست ، سلامت محور ، در جهت حفظ زندگی و اخلاقی و خدا پسندانه هست ، مطمئن باشدی که نتیجه اش بسیار سازنده خواهد بود .
.
RE: یادآوری گذشته و روابط قبلی همسرم عذابم می دهد
شیدا21،
فکر کنم وقت آزاد زیاد داری. ماهیت وقت آزاد همینه. آدم یه چیزی پیدا میکنه که باهاش خودشو مشغول کنه (در مورد تو فقط مشغول کردن نیست، داری دستی دستی زندگیتو نابود میکنی).
شیدا، اگه آدم بخواد تفکر منفی داشته باشه، ربطی به گذشته ی طرفش نداره. در هر صورت تفکرات منفیشو توسعه میده.
بیا فرض کنیم که همسرت اون شب نرفته بود. تقریبا مطمئنم که تو این جوری فکر میکردی: نکنه تلفنی حرفای س . . زدن؟ نکنه قربون صدقه ی هم رفته باشن؟ نکنه رفته باشه ولی به من دروغ میگه؟
بیا فرض کنیم که همسرت اصلا با دختر داییش هیچ ارتباطی نداشته و فقط یه دوست دختر غریبه داشته. تفکرات تو: حالا من از کجا بدونم اون دختره کی بوده؟ از کجا بدونم چیا به هم گفتن؟ همدیگرم دیدن؟ با همم بودن؟
.
.
.
دیدی؟
این تفکرات پایان نداره، ته نداره. نابودت میکنه. هم خودتو هم زندگیتو.
بزرگ شو. مشکلات واقعی زندگی خیلی خیلی خیلی مهمتر از این حرفاس. نزار خدا قهرش بگیره و مشکل واقعی نشونت بده، که اون روز آرزو میکنی کاش به همین روزا برگردی.
در مورد اینکه گفتی چرا تماس دختر داییشو جواب نداده و دعواش نکرده. مگه خروس جنگیه؟ فکر میکنی با دعوا کردن و داد و بیداد و فحش دادن کار درست میشه؟
نه خواهر من، فقط کلاف پیجیده تر میشه. یه دختر غریبه نیست که گوشی رو ورداره و فحشو بکشه بهش. اجازه بده همه چی توی آرامش حل بشه. گرهی که با دست باز میشه رو که به دندون نمیکشن.
امیدوارم از رک بودنم ناراحت نشده باشی. ولی خیلی ناراحت میشم وقتی میبینم دختر پسرای جوون این جوری روزهای قشنگشونو خراب میکنن. مگه تو چند بار به دنیا میایی و چند بار توی این سن قرار میگیری که دستی دستی داری روزهای قشنگتو خراب میکنی؟
RE: یادآوری گذشته و روابط قبلی همسرم عذابم می دهد
نقل قول:
گفتم گوشیو بردار جلو خودم دعواش کن بگو زنگ نزنه اون این کارو نکرد چرا نباید بکنه؟گفت ناراحت میشه فوری گریه میکنه اخلاقش بچه گونست چرا باید ناراحتی اون براش مهم باشه؟بهم گفت خودت میتونی گوشیو برداری هر چی دلت خواست بهش بگی ولی منم دیگه این کارو نکردم فقط خیلی ناراحتم از این چیزا163
دختر داییشه ها
هیچ از حرف اخر شوهرت خوشم نیومد.ادب و نزاکت فامیلی حکم میکنه درست با هم رفتار بشه...
شوهرت میتونست خیلی مودبانه جوابشو بده یعنی چی هر چی دلت خواست بهش بگو.
واقعا که....
انتظار داشتی چی بهش بگه؟؟؟فحشش بده؟؟؟!!!!!!
نقل قول:
دخترای داییش زیاد دخترای خوبی نیستن از اون دخترای که دوست دارند خودشون به پسرا زنگ بزن چیزی براشون مهم نیست در ضمن بچه طلاق هم هست
اگه دلیلت واسه اینکه اونا دخترای خوبی نیستن همیناییه که گفتی باید بگم متاسفم بهتره تو اخلاق و رفتارت تجدید نظر کنی...هر کی بچه طلاقه ،بده؟
هر کی به فامیلش زنگ زد، بده؟؟درسته رابطه فامیلی حد و حدودی داره اما دلیل نمیشه به هم دیگه تهمت بزنیم.
شاید واقعا بین اون دختر و شوهرت چیزی نباشه به چه حقی میخواستی از شوهرت بهش بی احترامی کنه؟؟:320:
به جای اینکه روی رفتار دیگران انقد زوم کنی و نقدشون کنی روی رفتار خودت زوم کن که اگه اینجوری پیش بری زندگیتو خراب میکنی و میندازی گردن این و اون.
همونطور که فرشته مهربون گفت باید قبل از جواب بله به این چیزا فکر میکردی الان حواستو باید بدی به زندگیت.
RE: یادآوری گذشته و روابط قبلی همسرم عذابم می دهد
سلام ممنونم از بهار 66 فرشته مهربان و جوانه و همدردی 1390 از راهنمایی خوبتون این که میگم دخترای داییش ادمای خوبی نیستن چون واقعا برا خودم دلیل دارم که گفتم هیچ وقت دوست ندارم در مورد کسی قضاوت کنم خیلی چیزای دیگه که اینجا نگفتم در موردشون ایا یه دختر خوب نصف شب به یه پسر مجرد زنگ میزنه مگه بیا اینجا؟میگه کسی نیست امشب؟