RE: ارتباط با جنس مخالف برای رهایی از تنهایی
سلام کیارش جان
من معمولا با دوستی مخالفتی ندارم البته دوستی که پایه و اساس داشته باشه و از روی منطق باشه
ولی عزیزم تو سنت خیلی کمه و شروع ارتباط در این سن کاملا اشتباه حالا به هر دلیلی
توی این سن شروع رابطه میتونه واست عواقب جبران ناپذیری داشته باشه.... چرا که زمان هیچ وقت برنمیگرده و اونوقتی متوجه اشتباهت میشی که خیلی دیره
امیدورام از تجربه ما استفاده کنی و این رابطه تموم کنی............:72:
RE: ارتباط با جنس مخالف برای رهایی از تنهایی
میگن یارو رفت ریشش رو بزنه، سیبلش رو هم گذاشت روش!
خودت یه راهی رو انتخاب کردی،اومدی اینجا در مورد اشکالش پاسخ بگیری پس به پاسخ های اعضاء توجه کن و یه جمعبندی داشته باش
نقل قول:
نوشته اصلی توسط کیارش۲
یه وقت آدم داره راه میره گریش میگیره.روزو شب دوس داره گریه کنه ولی چه گریه ای؟!!گریه ای که پشتش خالی شدن هم نیست!
در ضمن من میدونم حتی اگه از کسی جدا بشم بازم کسی هست که بهش وابسطه بشم!
این حال و احوالات در سن شما طبیعی است، و اگر هم از حالت نرمال خارج شود باید دنبال ریشه مشکل و رفع آن باشی
نیاز به جنس مخالف هم در این سن بسیار است، اما ربطی به گریه های بی دلیل و دلگیر بودن نداره
من حدود 9سال از شما سنم بالاتره، هر وقت که یک روز تعطیل داشته باشم و هیچ کار یا برنامه ای نداشته باشم و آس و پاس تو خیابون بچرخم، احساس داشتن یه همدم به شدت بهم فشار میاره، اما تا زمانی که کل وقتم درگیر کار و فعالیت های دیگری باشم ،ذهنم به هر طرف بره به اون طرف نمیره
پس مواظب باش از چاله نیافتی تو چاه
RE: ارتباط با جنس مخالف برای رهایی از تنهایی
فقط داری به حس زیبا و اقواکننده این روزها فکر میکنی و نمدونی آینده چه رقم خواهد زد. از طرفی در سنی هم هستی که واقعا به ی همدم اونم از جنس مخالف احتیاج داری و جمع نیاز و کم تجربگی و احساسی بودن و منطقی فکر نکردن وکشش به جنس مخالف و جنگ با عقاید و دونستن اشتباه بودن ذات این مساله و .... باعث شده سردرگم بشید. هر چه بیشتر پیش برید یهو وابستگی شدید ایجاد میشه(نه اینکه بخواهید خودش ایجاد میشه) و بعد چند سال فرضا هم به هم زدید دیگه نه شما اون دل صاف و دست نخورده را دارید نه اون خانم که باید از خودت بپرسی چرا با پسر اینقدر کوچک تر حاضر به دوستی شده؟؟بعدشم که به عشق واقعیتون برسید تا آخر عمر عذاب وجدانی اون ته دلتون باقی میمونه.
منطقی فکر کن و رو دلت پا بذار روزی که اینکار غیرممکن نشده:310:
RE: ارتباط با جنس مخالف برای رهایی از تنهایی
سلام کیارش:72:
از حرفات فهمیدم که میخوای بانک احساسیتو با این خانوم پر کنی. فرض میکنیم بدون مشکل پر شد! این خانوم الان زمان ازدواجشه و ممکنه هر لحظه به یکی جواب مثبت بده. وقتی ازدواج کرد این بانکت که پر شده بود، دزد میزنه بهشو از قبل از دوستیتون هم خالیترش میکنه. شما هم که کلا ترجیح میدی مشکلات حالتو حل کنی، بانکتم که نیاز مبرم (بیشتر از قبل) داره میری دنبال یه دختر دیگه. اینیکی هم یا یه روزی میره یا تو میبینی مثل دختر اولی نبود و میری دنبال یکی دیگه.
آخرش بعد از چند سال پشت سرتو نگاه میکنی میبینی همش دنبال این و اون بودی، محبتو از هر کس و بیکسی گدایی کردی، از خیلیا ضربه خوردی و به خیلیا ضربه زدی و ...
خوب نوبت به ازدواجت میرسه. ازدواج میکنی و اولش همه چی آرومه! اما یه مشکلی هست. هر روز و هر شب هیکل و رفتار و تیپ زنتو با دخترایی که باهاشون بودی مقایسه میکنی! نگو نمیکنم! چون میکنی!
بالاخره خانومت که فرشته نیست. میبینی فلان دختری که باهاش بودی خوشتیپتر بود. اونیکی دماغش خوشگلتر بود! فلانی هیکلش بهتر بود! و ...
حالا چی میشه؟ بهت میگم. چه به خانومت به خاطر ضعفایی که نسبت به اون دخترا داشته غر بزنی و چه نزنی ته دلت از خانومت دلزده میشی! یه دفعهای نیستا! پلهپله دلزده میشی! ولی بالاخره یه روزی میرسه که از نظر عاطفی نسبت بهش سرد میشی!
حالا چی میشه؟ نمیدونم. خودت بین خیانت، طلاق، یا یه عمر زندگی بدون پر شدن بانک احساسیت(!!) انتخاب کن.
البته این دوستیها برای دوران میانسالی و پیری هم معایبی داره! میخوای بهت بگم؟!
----
در آخر. کیارش، دوستانه بهت میگم. چشماتو باز کن. با این دیدگاه فردای قشنگی نخواهی داشت...
RE: ارتباط با جنس مخالف برای رهایی از تنهایی
سلام،
این تاپیک رو هم مطالعه کنید:
http://www.hamdardi.net/thread-18390-post-170704.html#pid170704
RE: ارتباط با جنس مخالف برای رهایی از تنهایی
ضمن تشکر بابت توجهتون. من این رابطه رو به کل به هم زدم
حالا برای مشکل اصلیم یه راه حل بدین
RE: ارتباط با جنس مخالف برای رهایی از تنهایی
به همین زودی......؟
گفتین 17 سالتونه؟شما تو این سن باید واسه آیندتون برنامه ریزی کنین, کاری که از همه چیز مهمتره .
با تعیین هدف و تلاش برای دست یافتنش فکر میکنم مقداری از مسئله تنهاییتون حل بشه چون اکثر آدما وقتی فکرشون درگیر کار مهمیه احساس تنهایی و یا داشتن یه سری از مشکلات براشون کمرنگ میشه.
در حال تحصیل هستین؟
RE: ارتباط با جنس مخالف برای رهایی از تنهایی
نقل قول:
نوشته اصلی توسط کیارش۲
ضمن تشکر بابت توجهتون. من این رابطه رو به کل به هم زدم
حالا برای مشکل اصلیم یه راه حل بدین
سلام. باید خودت و به کارهایی که علاقه داری مشغول کنی. ان قدر سرگرم کارهات بشی که وقت فکر کردن به این چیزها رو نداشته باشی. مطمئنا به یه چیزهایی علاقه داری به یه ورزشی یه هنری یه سرگرمی
برای خودت یه برنامه بریز...مثلا دانشگاه میری سه روزشو تعطیلی برای اون سه روزت هم برنامه داشته باش ..نباید بیکار بشینی اون یه روز و می تونی بری باشگاه ..می تونی بری کلاس موسیقی..زبان... کتاب بخونی .. اگر رشتت نیاز داره یه کلاسهایی رو در کنارش بری که تواناییت بیشتر بشه همون کلاسا رو برو
من دیدم یه سری یه حیوون خونگی دارن ..اینکه بهش رسیدگی میکنن خیلی براشون لذت بخش سرشون هم گرم میشه
یه برنامه بریزی گاهی اوقات با دوستات بری بیرون ... مثلا دلت گرفت اگر میتونی با دوستت برو بیرون قرم بزن ...اگر ذهنت مشغول کارهای دیگه باشه نمیشینی به اینکه تنهایی و همدمی نداری فکر کنی
اگر هم فکر کنی به حداقلش میرسه
RE: ارتباط با جنس مخالف برای رهایی از تنهایی
گفتم که عوامل محیطی جواب نداده.
چون من به چند تا کار بیشتر علاقه مند نیستم که اونا هم مخربه شدیدا مثل رایانه،موسیقی،...
از نظر بیرون رفتن هم بخاطر والدینم محدود هستم و نمیتونم.
RE: ارتباط با جنس مخالف برای رهایی از تنهایی
سلام کیارش جان خوبی؟
راستش من ایده های زیادی برات ندارم اما از تجربم میگم...
متاسفانه منم همچین روابطی رو تجربه کردم یکی از دلایل مهمش رو اینجا برات مینویسم...حوصلم سر رفته
باور کن خیلیا اینو بهم گفتن.مثلا دختر خالم بهم میگفت خوب چیکار کنم حداقل با دوست پسرم میریم یه تابی میخوریم..حال و هوام عوض میشه.
خودمم هی به خودم میگفتم پسرا حداقل سرگرمم میکنن...اما خیلی بد بود..
حالت تهوع بهم دست میداد..شاید اولش جالب باشه..بانک احساسیت رو پر کنه،سرت شلوغ بشه،پشت سر هم اس ام اس،زنگ..کادو..گردش ولی همش ظاهریه..ساختگیه..واقعی نیست...نمیتونی بهش تکیه کنی..
من که دووم نمی اوردم..میزدم زیر همه چیز...بگذریم که چقد وقتم گرفته میشد...بگذریم که درسم افت کرد...
اصلا خیال نکن با یه دختر دوست شدی و تموم شد اب از اب تکون نخورده و میری سراغ بعدی..
کیارش جان حالتو درک میکنم و مثه تو زیاد دیدم..اما راه حلی که من استفاده کردم و خیلی بهم جواب داده..
من با کسی دوست شدم که هیچ وقت رهام نمیکنه...تا پیری هام هم باهامه...بدون اینکه حرف بزنم میفهمه چی میخوام...میدونه کی ناراحتم و کی خوشحال...
و اون کسی نیست جز خودم..
اره خودم...با خودم دوست شدم..به حرفای خودم گوش کردم..با خودم همدردی کردم...بانک احساسی من حالا شده بانک خصوصی...هر ننه قمری نمیتونه پرش کنه..وسع پسرا و دوستیای کوچه بازاری نمیرسه بانک منو پر کنن..
باور کن تجربه کردم که میگم خوبه...
نمیگم خدا..چون از شناخت خودت به شناخت خدا میرسی...
ورزش و کار و ..تفریح و حتی دوست دختر و ازدواج و ...جواب تو رو نمیده تا وقتی خودت همراه خودت نباشی...تا وقتی خودت به خودت محل نذاری...
من میگم دوست دختر و دوست پسر که سهله زن و شوهر هم نمیتونن بانک احساسی ادمو پر کنن تا وقتی که خود ادم واسه خودش از اینکارا نکنه..
اونوقت ببین چه راحت کار و درس و حتی یه صبح بهاری تو رو فول شارژ میکنه..
نمیدونم فهمیدی چی میگم یا نه؟اما امتحانش ضرر نداره.
روح و روان تو عزیزتر از اونه که برای رفع تشنگیش به جای اب زلال اب شور بدی و تشنه ترش کنی.
موفق باشی..کیارش جان