RE: نسبت به همسرم سرد شدم و دوری میکنم . چه باید کرد ؟
سلام
من دوباره اومدم
نیومدم که بگم کمکم کنید نیومدم راهنمایی بخوام چون همه تاپیکارو هزار بار خوندم همه راههایی که دوستان پیشنهاد دادنو از حفظم
اومدم فقط حرف بزنم شاید خالی شم از اینهمه فشار
گفتم میخوام فراموش کنمو دوباره شروع کنم اما نتونستم روز به روز اوضاع داره بدتر میشه.فقط وقتی نمبینیم همو با هم خوبیم.
مشکل ما اختلاف فرهنگیه زیادیه که با هم داریم.اره خیلی بیشتر از حد توان و تحمل من.
همونطور که قبلا گفته بودم واسه من مهمتر از هرچیزی شخصیت و غنای فرهنگی روابط اجتماعی طرفم بود .وقتی به خواستگاریم اومدن ظاهرا با معیارهای من جور بودن تحصیلات عالیه خودش و خونوادش ظاهرشون لحن کلامشون خواسته هاشون حتی سلیقشون مثلا تو انتخاب گل و شیرینی که شاید بی ارزش باشه اما نشونه خوبی بود تا بقهمم سلایقمون هم تا چه اندازه مشابه خواهد بود.حتی یک جلسه خونشون رفتیم و به نظر من همه چیز خوب بود.اما نمیدونستم اینا ظاهره.من تو خونواده ای بزرگ شدم که نظم خیلی مهمه پاکی تمیزی ارزش خاصی داره همه چی با برنامه ریزی انجام میشه احترام به اطرافیان.حجب و حیا اینا بزرگترین چیزاییه که من از پدرم از مادرم یادگرفتم.اما حالا با خونواده ای روبه رو شدم که هیچ کدوم از اینا اولویت نداره.هیچ کدوم به بچه ها اموزش داده نشده.الان شاهد بزرگ شدن 2تا بچه کوچیک خوانوادش هستم واقعا بدون هیچ تعهدی دارن بزرگ میشن .نه احترام به بزرگتر واسشون مهمه نه مهمون داری درستی دارن نه وضعیت سلامتیشون مهمه نه پاکی نجسی واسشون مهمه .دیگه تحمل بی بندوباری کلامیشونو ندارم من از هرچی دوده بیزارم حالا فقط کافیه 1ساعت باهاشون بیرون باشم انواع دخانیات اونجا مصرف میشه سیگار پیپ قلیان و اینا واسه من عذاب اوره.اوایل سخت نبود اما حالا دیگه تحمل ندارم.همه این فشارهارو سر محسن خالی میکنم نه ایکه چیزی بگم چون از پسش برنمیام نمیخوام خجالت زدش کنم از طرفی میدونم قبول نمیکنه و من فقط خودمو بی ارزش تر میکنم تصمیم میگیرم که نگاهش نکنم باهاش حرف نزنم اونم اتیشی میشه برخلاف قبل که میگفتم اصلا عصبانی نمیشه.اما وقتی میبینم جلو همه بزرگا پاشو دراز میکنه یا به جک و حرفای بی ادبانه ای که تو جمع زده میشه هر هر میخنده مثل قحطی زده ها به غذا حمله میکنه با دست به غذای بقیه ناخونک میزنه پوست میوشو از شیشه ماشین بیرون میریزه داغون میشم.اصلا نمیتونم تصور کنم یه روز خونوادم با خونواده اون رو به روشن و بفهمن که خونواده شوهر من....
وقتی میرسم خونه فقط مامان بابامو خواهرامو نگاه میکنمو اشک میریزم که چرا قدرشونو ندونستم.
یه چیز دیگه هم میگم میدونم بی انصافیه ولی اومدم حرف بزنم پس بزارید بگم.پسر عموی من سالها خواستگارم بود اون از تیپ خودمونه تحصیلکردست با فرهنگ فهمیده اما من کلی ایراد بهش داشتم.چند روز پیش وقتی خبر ازدواجش به گوشم رسید ...
حالا که شرایط الانمو با اون مقایسه میکنم داغون میشم
واسم دعا کنید دیگه بریدم واقعا دلبستگیی ندارم
RE: نسبت به همسرم سرد شدم و دوری میکنم . چه باید کرد ؟
سلام
خانمی از کجا میدونی که پسر عموت هم همون "ظاهر" نیست؟!
RE: نسبت به همسرم سرد شدم و دوری میکنم . چه باید کرد ؟
ما باهم بزرگ شدیم همه در جریان ماجرا ما بودن میشناختمش اصلا ماجرا این نیست yasa جان
مشکل الانه اختلاف فرهنگیه ماست
واقعا مشکل از منه؟یعنی من هیچ حقی ندارم
هر کسی یک معیاری داره خب واسه من این چیزا مهمه همه عمرم اینطوری بزرگ شدم و فکر میکنم از نظر جامعه روش مقبولی باشه
واقعا بگید من حق ندارم از اینکه مجبورم دود سیگارو تحمل کنم زجر بکشم؟
تحمل محیطی که اونجا زن و مرد محرم و نامحرم از به زبون اوردن هر حرفی هر لطیفه ای(از خصوصی ترین مسائل زن و مرد) هیچ حیا نمیکنن زجراور نیست؟
RE: نسبت به همسرم سرد شدم و دوری میکنم . چه باید کرد ؟
عزیزم اینقدر نا امید نباش.و البته نباید این حرفا رو تو دلت نگه داری.باید یه جوری که بهش بر نخوره قضیه رو بگی.
بگی که از چی ناراحتی.باید بفهمی که در برابر خواسته هات موضع گیری می کنه یا نه.باید بفهمی چقدر منعطفه
شما دو تا آدم بالغید باید بتونید مشکلاتونو حل کنید.البته اگه سختت می یاد از مشاور کمک بگیر.اما یه نصیحت خواهرانه اشتباه منو تکرار نکن.من اونقدر در دوران نامزدی ریختم تو خودم.اعتراض نکردم تا بالاخره بعد از اینکه رفتیم زیر یه سقف مثل آتشفشان فوران کردم.دیگه طاقت کوچکترین پستی بلندی رو نداشتم.پس تو هم به جای غصه خوردن به فکر مطرح کردن مشکلت به همسرت باش.یا حل می شه یا خدای نکرده کات می کنین رابطه رو.
RE: نسبت به همسرم سرد شدم و دوری میکنم . چه باید کرد ؟
ظاهرا شما خانم حساسی هستید
میگن تفاهم یعنی توانایی تحمل تفاوت ها. حتی دو تا خواهر دوقلو یا دو تا برادر دوقلو با اینکه تمام شرایط خانوادگی، تربیتی و محیطیشون یکسانه، می تونن اختلاف ها و تفاوت های زیادی باهم داشته باشن، پس اینکه اونها متفاوتند مسئله ای نیست که عجیب باشه. در واقع طبیعیه، و شما باید تو این مرحله توانایی پذیرش تفاوت ها رو داشته باشین. این شوخی ها، اینجور تفریحات در خیلی خانواده ها هست ولی شما باید تمرکزتون روی همسر خودتون باشه. اگر دنبال راهی هستین که ضعف های رفتاری ایشون رو درست کنید این هست که شما کاری که فکر می کنید درست هست رو جلوی ایشون انجام بدین نه با حرف و نصیحت، چون احتمال اینکه جواب معکوس بده زیاده و ممکنه ایشون رو به لجبازی وادار کنه
اگر موقعیتی ناراحتتون میکنه از اون مکان به یه دلیلی که به کسی برنخوره فاصله بگیرید. اونها حق دارند جوری که میخوان زندگی کنن، حتی این حق همسر شماست که به چیزی که براش جالبه بخنده. ما باید یاد بگیریم وارد حریم کسی نشیم حتی همسرمون وگرنه حس زندانی بودن تنها باعث آسیب رسونی به زندگیتون میشه. مخصوصا مردها که با کوچکترین محدودیتی حس زندانی بودن می کنن. من فکر نمی کنم مشکل از اون طرف باشه، در واقع شمائید که باید ظرفیتتون رو برای پذیرش تفاوتها بالا ببرید.
RE: نسبت به همسرم سرد شدم و دوری میکنم . چه باید کرد ؟
جالبه با اینکه شوهر شما نسبت به شوهر بسیاری از اعضای همدردی محاسناتی داره ولی باز هم از دستش رضایت ندارین !!! این نشون میده که انسانها چقدر میتونن متفاوت باشن.
.
سرکار خانم مهاجر میتونم بگم که خیلی از مشکلات و تناقضاتی که مطرح کردین بصور مستقیم به شما و همسرتون بر نمیگرده، خانواده شوهرتون کاستی هایی دارن بعد شما همه این مشکلات رو به زندگی خودتون میکشین. درسته که شوهرتون تو این خانواده بزرگ شده ولی شخصیتی مستقل از خانوادش داره. شما میتونین با شوهرتون به توافق برسین که زیرساخت های فرهنگی و رفتاری و گفتاری و ارتباطی جدیدی که مورد پسند هردو شما هست بنا بذارین و طبق این اصول با همدیگه و اطرافیانتون برخورد و معاشرت کنین.
پدر شوهرتون انواع دخانیات مصرف میکنه به پسره چه مربوط ؟
فرزند های دیگر خانواده درست تربیت نمیشن به زندگی شما چه مربوط ؟
شما مشکل با رفتار و نحوه برخورد و ظاهر شدن شوهرتون تو جمع انتقاد دارین، این مشکل رو باهاش در میون بزار و بهش نگو که این کار رو بکنه و اون کارو نکنه بهش بگو من "دوست دارم" شوهرم تو جمع اینجور ظاهر بشه، یا اینکه خیلی به خودم میبالم که تو جمع چه از لحاظ رفتاری و گفتاری یه سر و گردن از بقیه بالاتر باشی و اطرافیان بهت احترام بزارن.
.
با ادبیات انتقاد خواسته هاتو بهش منتقل نکن سعی کن جوری منظورت رو انتقال بدی که ته دلش تشویق به این کار بشه .
اینکه سعی میکنی ازش دو باشی و نگاهتو ازش میگیری و باهاش سرد برخورد میکنی باور کن از زخم خنجر هم براش زجر آورتره و همینطور گناه میکنی.
بنده خدا اخلاقش خوبه سعی میکنه باهات منطقی و با آرامش برخورد کنه چراباهاش اینطوری هستی ؟!
سرزنشت نمیکنم خب مطمئنا شما هم تحت فشار هستین و هرکسی ظرفیت مشخصی برای تحمل مشکلات داره.
و اینطور که من متوجه شدم احتمالا شوهر شما از صلابت محکمی که از یه مرد انتظار داشتین رو تا اون حدش نداره. همش طبق گفته و خواسته شما رفتار میکنه مثل اینه که به فرد نابالغی بگین که اینو بپوش اون کارو بکن و این کار و نکن و ... احتمالا این موضوع خیلی کلافتون کرده. اگه اینطور هست مطمئنا شوهرتون خاطرتون رو میخواد که اینطور دقیق مطابق گفته های شما رفتار میکنه که احیانا شما دچار ناملایمی نشین و فکر میکنه با این رفتارش رضایت خاطر شما رو جلب میکنه ولی نسبت به تفاوت های فکری خانم ها و آقایون اشراف کامل نداره و متعجب میشه که من دقیقا مطابق میل همسرم رفتار کردم ولی چی شد که باز درگیری بینمون پیش اومد.
فقط این راه حل به ذهنم میرسه که مستقیما مرد ایده آل تو ذهنت رو براش توضیح بده و بگو که دوست دارم شوهرم اینشکلی باشه. آقایون دوست دارن خواسته ای رو مستقیما مطرح کنی نه اینکه با ایما و اشاره و منظور.
و اینم یادم رفت بگم که حسرت پسرعموتونو نخورین که چطور شد که بهش جواب رد دادین. مطمئنا اونم به نوبه خودش مشکلات خودشو داشت. قدر شوهرتون رو بدونین و هیچوقت سعی نکنین با دیگر افراد خانواده (داماد ها و برادران) و یا سایر افراد جامعه) مقایسه اش کنین.
.
موفق و پیروز باشین
RE: نسبت به همسرم سرد شدم و دوری میکنم . چه باید کرد ؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط fm.mohajer
یه چیز دیگه هم میگم میدونم بی انصافیه ولی اومدم حرف بزنم پس بزارید بگم.پسر عموی من سالها خواستگارم بود اون از تیپ خودمونه تحصیلکردست با فرهنگ فهمیده اما من کلی ایراد بهش داشتم.چند روز پیش وقتی خبر ازدواجش به گوشم رسید ...
حالا که شرایط الانمو با اون مقایسه میکنم داغون میشم
کل مشکل شما اینجاس! :305: اگر با خودت صادق و روراست باشی... :300:
RE: نسبت به همسرم سرد شدم و دوری میکنم . چه باید کرد ؟
درود بر دوستان عزیز بخصوص بانو مهاجر گرامی
اولندش من تازه واردم و نظر شخصیمو میگم تجربمو چون درسشو نخوندم پس نظرم تخصصی نیستش
یکچیز میگم نخندی ناراحت نشی دعوامم نکنی :227: شما دقیقا فتوکپی خانوممی :311: اونم فوق لیسناس و دانشگاه تازگی تدریس میکنه دقیقا مثل شما کتابیه ولی نه دیگه اینقدی که شا هستین یک کوچولو کمتر بجون خودم تا خوندم یاد خانومم افتادم .اسمش میادا تن و بدنم میلرزه جون خودم :311: منم دقیقا مثل شوهرتونم فقط یکم شیطنتم کمتره.همون اول یادمه برگشت گفتش قلیون نکش گفتم چشم.پیش فامیلامون زیاد حرف نزن گفتم چشم.اجتماعی تر برخورد کن گفتم چشم.مدرک تحصیلیت بهم بخوره گفتم چشم.لباس شلوارت درست کن گفتم چشم و ....... ولی یهو کم آوردم نه واسه اینکه حرفاش و خواسته هاش درست نبود نه همش خوب و کامل ولی اگه یکهو عوض میشدم دیگه من نبودم :302: واسه شا شاید عادی باشه ولی واسه من خیلی وحشتناک بود خودمو نمیشناختم همه چیزایی که دوس داشتم ازم گرفته شده بود فکر کنم همسرتون یه همچین حسی داره البته فکر کنم من داشتم.اینا چیزایی نیست که یکهو درست بشه زمان میبره دوطرف همدیگه رو کامل بشناسن شاید سالها ولی میانگینش فکر کنم 5سال باشه البته فکر کنم ببین حتی 50% هم تفاهم داشته باشین خوبه ما الان عقدیم اولا شاید بهم از 20 نمره 4 هم نمیداد انصافا زیادمم بود :311: ولی الان بهم 16 یا 17 میده این خیلی خوبه پله پله.این بستگی داره به طرف چقدر انعطاف داره و همسرشو دوس داره بهش زمان بدین تشویقش کنین نبین شیطونه یا عصبی میشه عاشق اینه تشویقش کنی بغلش کنی نازش کنی بهش جایزه بدی شده یه نوازش کوچولو یه بغل یه بوسه رو پیشونی یا صورتش.یا گفتن زبونی و تشویق کردنش.بهش بگو پله پله میریم جلو همونجوری که اون میره شا هم سعی کن بفهمیش یه مرده سخته تغییر کردن واسش اگه واسه شا خیلی سخته واسه اون خیلی خیلی سخته زمان بهش بده صبر کن و تشویقش کن.مخصوصا جلوی فامیلاش یه کار خوب کرد زودی تشویقش کن کنارش بشین دستشو بگیر ازش تعریف کن بگو چقدر بهش افتخار میکنی اینهمه سال منتظر بودی و خوشحالی بهترین انتخاب رو داشتی.
این نظر شخصیمه نمیدونم درسته یا نه.ول فکر کن یه بچه کوچیکه که یه کار کوچیک کرد تشویقش میکنی بهش اعتماد بنفس میدی دفعه بعدی بهتر انجام میده اونم دقیقا همینه.فقط یه سئوال داریم؟
سهم تو از توی این زندگی چیه؟آیا خودت اونی هستی که شوهرت میخواد؟تا حالا ازش پرسیدی من یه راهکار یواست دارم اونم مشاوره رایگانه!!!!!! دیگه هم لازم نیست الکی پول بدی مشاوره و دردسرشو بکشی دمشو قیچی کن اینجوری :160:
باهم بشینین دوتایی بهش بگو من میش مشاور تو هم کسی که اومده حرف بزنه و مسئوله و مشکشو بگه بهش بگو فکر نکن من همسرتم نه من فقط یه مشاورم که فقط میشنوه و هیچ نظری نمیده.بزار خالی شه حرف بزنه خیلی بهش کمک میکنه خیلی به رابطتتون کمک میکنه زیاد بیشتر از اونی که فکرشو میکنی فقط خواهشا هیچ نظری نده فکر کن یه مشاوری که فقط اومده بشنوه.:72:
اینم بگم دوست داره و بهت افتخار میکنه میخواد باب میلت باشه فقط یکم زمان میخواد پس این زمان رو بهش بده.درضمن بقیه مردها هم اونجوری که فکر میکنی نیستن.شاید 10 تا رفتارانجام بده دوست نداشته باشی ولی مطمئنا 50 تا رفتار دیگه داره که خوبه.و اینم بگم زیادی شد نوشتم اینو تیو تالار همدیردی یاد گرفتم ارزش زندگی رو.
حتی یه دلیل فقط یه دلیل واسه ادامه زندگی کافیه و همینطور خوشبخت شدن پس خیلی سخت نگیر تلاش کن صبر کن و بهش عشق بورز و تشویقش کن این نسخه منه
ایشالله به همین ماه عزیز همه چی میشه اونجوری که بهتره بشه :323:
جمله آخر: خواهشا باید و نباید رو از زندگیت بریز دور که چیزی بجز اعصاب خورد کنی نداره بدرود:72:
RE: نسبت به همسرم سرد شدم و دوری میکنم . چه باید کرد ؟
سلام..من احساس میکنم شما هم مثل من یا میگی اوضاع شوره شوره ... یا بی نمک بی نمک......و اینقدر ذهنتو پراکنده میکنی که دهنت خسته میشه و فرصتی واسه رسیدن به مسائلت رو نداری...به قول دوستان...این فقط زندگی (شما...و همسرت)هست...نه خانوادش و فامیل و...ذهنتو آروم کن...(من شخصا اهل نوشتن مشکلات و کلا برنامه ریزی ام) بشین مسائلتو بنویس...راه حل پیدا کن...زندگی یعنی هنرمندانه از پس مشکلات بر اومدن.گذشته ها گذشته...مهم زندگی شماست.مهم شما و همسرتی.در درجه اول دهنتو از حرص خوردنای بیخود پاک کن تا بتونی درست راه پیدا کنی و انرژی داشته باشی...
RE: نسبت به همسرم سرد شدم و دوری میکنم . چه باید کرد ؟
ممنون بابت پاسخ هاتون
دیگه به این پست سری نزدم چون خودم از خوندنش حس خوبی نداشتم
من با شرایطی رو به رو هستم که واسم قابل باور نبوده و امادگیشو نداشتم.
اما تنها این جمله تو ذهنم ارومم میکنه این شرایط پیش روی منه و راه چاره ای نیست باید بتونم باهاش کنار بیام و میام
حالا شرایط روحیم بد نیست همسرم واسه امتحاناش راهیه زاهدانه و باز دوری
این باعث میشه بیشتر قدر اون و زندگیمو بدونم.مطمئنم اگر بریم خونه خودمون خیلی مسائل حل میشه واسم دعا کنید