-
RE: جدایی از همسر
من نمیگم این شغل باید باشه شما توجه نمی کنید من میگم گفته بود شاید اون موقع نمی گفت اینقدر ناراحت نمی شدم ........ افسرده بودنش چی.... بدون اعتماد به نفس زندگی کردن چی .......... رفتم چندین سانس استخر براش رزرو کردم ولی دریغ از یک سانس که بره......... میگه صبح ها تو صبر کن باهم بریم میگم باشه پس حاضر شو فکر میکنی چه میکنه حاضر میشه نه تازه یادش میفته صورتشو بزنه...... یا یه کار دیگه انجام بده ....... اینا چی ...... مثلا مسافر کشه میگم یک تا 4 بیا خونه ناهار بخور بعد ساعت 4 برو من 4.30 میام خونه میام میبینم ناهار نخورده میگم چرا میگه حوصله نداشتمو منتظر تو بودمو یک مشت چرت و پرت ...... بعد ساعت 8 شب یادش میافته بره کار کنه ساعتی که من دوست دارم با من باشه بریم بیرون و استراحت و تفریح کنیم .....
-
RE: جدایی از همسر
اول از همه باید یکم حساسیتت رو روکارهای همسرت کم کنی یکم روش حساس شدی
من نمیگم که کارهمسرتون هیچ ایرادی نداره ولی برای اینکه بهش کمک کنی اول باید به خودت کمک کنی و خودت رو آروم کنی برای اینکه آروم بشی باید یکم حساسیتهاتو کم کنی
اگر درخواستی داری باید با آرامش بهش بگی تا بپذیره نباید حالت اعتراضی داشته باشه
یک سری تناضات بین آدما وجود داره یک قدم ایشون و یک قدم شما باید بردارید
من یک مثال از زندگیه خودم برات میزنم شاید یکم بهت کمک کنه
من خودم آدم فوقالعاده فرزی هستم و خیلی کارامو تند تند انجام میدم از جمله عذا خودن، آماده شدن، جایی رفتن و یا انجام هر کاری
برعکس همسرم آدمیه که خیلی خیلی آرومه و خیلی هم کند
اوایل ازدواج همش با اعتراض بهش میگفتم تو جرا افقدر فس فس میکنی ولی اون با آرامش بازم سعی میکرد به من بفهمونه که داره سعیشو میکنه
مثلا من عذا رو میآوردم سر میز باهم شروع میکردیم
من غذام تموم میشد سالادم میخوردم و ظرفم رو هم میشستم ولی همسرم هنوز چند لقمه خورده بود
و من گاهی اوقات شدیدا کفری میشدم
تا اینکه یک روز تو شرکت که با همکارم داشتیم غذا میخوردیم بعد از اینکه غذای من تموم شد یکی از همکارم گفت دختر مگه دنبالت کردن انقدر تند میخوردی واسه معدت خیلی بده و بقیه هم اینو تایید کردن و گفتن تو چرا واسه همه چیز انقدر هولی
تازه اینجا فهمیدم که منم یک سری ایرادایی دارم ولی همسرم هیچ وقت بهم نگفته بود و به روم نیاورده بود
هدفم از گفتن این مثال این بود که سعی کن همون جوری که اونو رفتاراشو میبینی خودتم ببین
از بیرون خودتو ببین شاید شما هم داری جایی رو اشتباه میری
شما باید کاری کنی که همسرتون خواستونو بپذیره و البته این پذیرش با اعتراض اتفاق نمیافته
-
RE: جدایی از همسر
چرا سعی داری شوهرتو تعقیربدی.
چرا رفتارهای که باهاش میکنی رو تعقیر نمیدی.
چرا انتظاراتت رو پایین نمیاری.
چرا همینجوری که هست قبولش نمیکنی.
چرا دوست داری یک دفعه نرده بان زندگی رو طی کنی.
چرا شوهرت رو با دیگران مقایسه میکنی.
هرکسی تا یک حدی توانایی داره. شما دارید بهش بیش از حد فشار میاری از توانش خارجه.
بهت حق میدم دوست داری یه زندگی نرمال داشته باشی. ولی باید سختی های زندگی رو تحمل کنی تابه راحتیش برسی.
فکر میکنی {طلاق}بگیری بهتره. منی که طلاق گرفتم فکر میکنی مشکلاتم حل شدهو فکر میکنی راحت دارم زندگی میکنم.
حالا من مردم باز مشغول به کارم .سرم رو گرم میکنم.
خانم های که طلاق گرفتن. تو این جامعه براشون خیلی سخت میگذره.
خیلی ها هستند میکند یه سقف بال سرمون باشه .یه شوهر باشه همدممون بالی اسمش بلای سرمون باشه .یه لغمه نون حلال بیاره زندگیمون رو بگذرونیم. شغلشم مهم نیست مهندس یا بهترین باشه. فقط مرد زندگی باشه.
شما که دارید قدرشو نمیدونید.
تا چیزی رو از دست ندی قدرشو نمیدونی .به چه قیمتی به چه قیمتی. فکرشو بکن.:324:
الان جداشدی فکر میکنی یه خواستگار مهندس یا تاجر میاد .نخیر اینطورا نیست.
یکی میاد خواستگاریت با دوتا بچه سنشم خیلی از شوهرت بیشتر.فکر کن کدوم برات میشه زندگی.:305:
-
RE: جدایی از همسر
خدا بزرگه ببین تخصص شوهرت تو چه زمینه ای است نسبت به تخصصش دنبال کار بگرده
کارکردن با ماشین هم درست شغل دهن پر کنی نیست ولی بهرحال داره خرج خودتون رو در می یاره
شاید حکمتی تو این کاره ولی تلاش خودتون رو بکنین تا انشااله یک کار خوب هم پیدا کنه .
عشق بورزید - همدیگر رو دوست داشته باشید و زندگی کنید
خدا بزرگه ببین تخصص شوهرت تو چه زمینه ای است نسبت به تخصصش دنبال کار بگرده
کارکردن با ماشین هم درسته شغل دهن پر کنی نیست ولی بهرحال داره خرج خودتون رو در می یاره
شاید حکمتی تو این کاره ولی تلاش خودتون رو بکنین تا انشااله یک کار خوب هم پیدا کنه .
عشق بورزید - همدیگر رو دوست داشته باشید و زندگی کنید
-
RE: جدایی از همسر
من تصمیمو گرفتم پس کمک کنید بتونم تصمیمو عملی کنم و در این باره چه کارهایی انجام بده
مثلا تا ساعت 10 ظهر می خوابه و نزدیک ظهر میره مسافر کشی و ساعت 2 بر میگرده و بعضی مواقع برنمیگرده و تا 12 شب میگه کار میکنم من میگم چرا از اینور دیر میری و از اونور دیر میایی به موقع برو به موقع بیای ..........
فس فس می کنه و الان سه شبه رفته میگه توی تهران کار می کنم و جواب تلفن های منو نداده و بعد از سه شب با پدرم که رفتیم ببینیم کجا مانده در راه پدرش زنگ رده میگه دو شبه تو ماشین خوابیده و یک شب آخر به خونه دختر عموش رفته و گوشیش روز آخر شارژ تموم کرده نتونسته زنگ بزنه ....و حالا من میگم چرا به پدرش زنگ زده چرا به من که همسرش هستم زنگ نزده و یا شارژ نداشت در خیابان هم تلفن نبود تماس بگیره..........
میگم داخل شهر کار کنی کفایت میکنه میگه نه ما پول زیاد نیاز داریم اگر پول زیاد داشتیم ماهواره می خریدیم ..... می بینید که چه طرز فکر پایین داره یا پدرش بعضی مواقع 100 تومان بهش میده میگه به من بریم خرید لباس بکنیم نمی گه قسط بانک بدیم که عقب افتاده حالا چی میگید ؟؟؟؟؟؟؟
-
RE: جدایی از همسر
هلن جان اولا بگم که اینجا دادن مشخصات ومثل ایمیل و ... ممنوعه.
تمام اینایی که گفتی دلیل بر طلاق نمیشه داری زود قضاوت میکنی. تو همین تالار خانم جان سخت بود که اصلا شوهرش کار نمیکرد و کلی مشکل دیگه که حلشون کردن و خدا را شکر الان از زندگیشون راضین.
اینم لینک تاپیکش: با همسر بي مسئوليت و بي تفاوتم چه كنم
حتما بخوونش مخصوصا پست های اقای sci و راهکارهایی که به ایشون شده رو عمل کن
عزیزم تحملت رو ببر بالاتر .
مشکلات تو رو همه ما یه جورایی داریم فقط باید کم کم حلش کنیم
-
RE: جدایی از همسر
شما باید بدون اینکه حالت سرزنش یا غر زدن داشته باشه به همسرتون بگین برای اینکه یکم زندگیمون آرامش بگیره باید هم کار من و هم مار شما برنامه داشته باشه
بگو من دوست دارم زمانهایی که من بیرون خونه هستم تو هم مشغول کار باشی تا بتونیم زمان بیشتری رو در ساعت های دیگه کنار هم باشیم
بگو صبحها با من از خواب پاشو با من بیا بیرون تا خواب نمونی ( خودت که بیدا میشی واسه رفتن ایشون رو هم بیدار کن)
بگو اگه برنامه ریزی نداشته باشیم همه ی زنگیمون می ریزه بهم منم آرامشمو از دست میدم
واسه اینکه آرامش داشته باشم نیاز دارم ببینم که ساعات کاری مشخصی داری
اینجوری منم می تونی واسه ساعت هایی که باهمیم برنامه ریزی کنم
-
RE: جدایی از همسر
هلن عزیز سلام
ببین دوست خوبم خودت رو در شرایط همسرت تصور کن اگه همسرت ایراداتت رو با بی مهری و تندی بگه ناراحت نمیشی؟ درسته اشتباهاتش زیاده اما شما باید اول از همه انعطاف ایشون رو در نظر بگیری
بعضی ویژگیها رو ادم میتونه تغییر بده ولی بعضی دیگه رو باید خودت پذیرش ایجاد کنی
شرط اول : محبت شماستکه ایشون رو دلگرم به زندگی و تغییرات خواهد کرد
فکر نمیکنم هیچ کس با تحکم و غرولند کردن اصلاح بشه اگرنه همه ی ما این راه رو که سریعترین راهه انتخاب میکردیم
حواست باشه کار به جایی نرسه که همسرت به قدری از خونه دلسرد بشه که به جای 3 شب ماهها تو ماشین بخوابه و خونه نیاد:305:
-
RE: جدایی از همسر
الان به حالت قهر به خانه پدرم رفتم و اون هیچ تماسی نگرفته ........ راستشو بخواهید خودم زیاد دوست ندارم زندگیمو بهم بریزم اما الان در این شرایط هم نمی تونم تصمیم عاقلانه بگیرم و خیلی از اینکه سه شب منو رها کرده ناراحت هستم و شک دارم که تکرار نکنه از کجا معلوم که این کارش تکرار نشه ....... دلم نمیخواد به خونش برگردم و از این ور هم دلم براش میسوزه که تنهاست و یاوری نداره ولی خوب منم توی خیلی از شرایط کسی همراهی ام نکرده مثل توی ازدواجم از نظر مالی هیچ کس کمکم نکرد فقط خودم بودم و بس من الان به یک حامی نیاز دارم نه اینکه حامی کس دیگه باشم
-
RE: جدایی از همسر
هلن جان
باید بگم این طرز فکرت اشتباهه که نباید حامی کس دیگه ای باشی
چون:
[b]زن و شوهر هر دو حامی هم هستن قرار نیست این چرخه یک طرفه باشه