RE: من برگشم به خونه ولي يه مشكل جديد پيدا كردم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط darya.f
اقليماي عزيز برام مشكل هستش بزارم مادرشوهرم كه 14 روز نزاشته پسرش كمبودم رو حس كنه الان بياد تو خونم هر جوري دلش خواست رفتار كنه.
يه كاري كرده كه شوهرم ديروز برگشته بهم مي گه مامانم برام كم نزاشت.
عزیزم جایگاهها باهم خیلی فرق می کنه و محبت ها
محبت مادر و فرزندی با محبت زن و شوهری اصلا قابل مقایسه نیست
در ضمن تو با محبت و عشق و علاقه ای که به همسرت می دی می تونی کاری بکنی که از بودن در کنارت لذت ببره و بخواد تمام وقت در کنار تو باشه
RE: من برگشم به خونه ولي يه مشكل جديد پيدا كردم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط کبوتر
نقل قول:
نوشته اصلی توسط darya.f
اقليماي عزيز برام مشكل هستش بزارم مادرشوهرم كه 14 روز نزاشته پسرش كمبودم رو حس كنه الان بياد تو خونم هر جوري دلش خواست رفتار كنه.
يه كاري كرده كه شوهرم ديروز برگشته بهم مي گه مامانم برام كم نزاشت.
خوب مادرشه. :305:
مگه مادرشما تواین دوهفته برای شما کم گذاشت.:300:
چرا خانمها دوست دارن شوهر فقط فقط مال خودشون باشه حتی پدر مادرشم نباید از علاقشون به پسرشون پیش همسر بگند.
بابا منطقی باشید. یعنی این حرف چی.
یک سوزن به خودتون بزنید یه جوال دوز به دیگران.
پس شوهره شما بیاد بگه مادر شما نباید بهتون ابراز علاقه کنه یا. چرا تواین دو هفته چرا مادرت به تو کم نزاشته. باید بهت کم میزاشت تا قدر شوهرتو میدونستی.
والا خییییییییییییییلی دیگه داری حساسیت نشون میدیا.:324:
حرف شما منطقي. مادر منم خيلي محبت مي كرد بهم.
ولي الان جاي من رو با شوهرم عوض كنيم. ايشون اصلا نمي گم برن قهر، بره ماموريت، من خودم يه زنم، مي تونم براي خودم غذا درست كنم و از اين حرفا و فوقش شب از يك نفر بخوام تو خونمونن بمونه تا نترسم.خودم خونه رو مرتب مي كنم و شايد بهم بيشتر خوش بگذره.
ولي با اين همه كسي كه نمي تونه جاش رو برام پر كنه. مي تونه؟
من حتي زماني كه قهر كردم رفتم خونه پدرم، يه روز پاشدم رفتم بهش بگم دلم برات تنگ شده و نامه هم براش نوشتم.
ولي شوهرم چي؟ برگشته ميگه خونه مادرم خيلي خوش گذشت بهم. و فقط از لحاظ جسمي بهم بد گذشت.
اگه از لحاظ شكمي هم بهش بد مي گذشت اونوقت همين حرف رو مي زد؟
RE: من برگشم به خونه ولي يه مشكل جديد پيدا كردم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط darya.f
نقل قول:
نوشته اصلی توسط malahat
دريا جان حرفت اصلا منطقي نيست
مادرش بايد پسرش رو تنها مي ذاشت اونم توي حالتي كه از نظر روحي حالت بدي داشت و در حاليكه شما رفتين خونه خودتون ؟
مطمئنا اگه شوهر شما توي خونه تنها مي موند شرايط شما رو نداشت
جايي كه شما بودي هم صحبت داشتي شايد غذات اماده بود و ....
و ايشون بايد توي خونه تنها مي موندن و مادرشون هم بيخيال مي بود در حاليكه شما گذاشتي رفتي ؟؟
واقعا غير منطقيه به نظرم
احتمالا انتظار داشتيد ايشون بمونن توي خونه و به دوري شما فكر كنن و پشيمون شن
شما خودت رو بذار جاي مادر ايشون :305:
چرا بايد بذاره پسرش كمبود شما رو حس كنه ؟!!!!!!!!!!!
اگه اين شد عادت براي شما و خواستي هر دفعه پسرشون كمبود حس كنه چي ؟
اگه پسر شما اين شرايط رو داشت چه مي كردين ؟
اگه برادر خودتون اين شرايط رو داشته باشه چي ؟
به نظرم نگراني بي مورديه و اصلا اجازه نداريد از ايشون يا مادرشون ناراحت باشيد
بر عكس ايشون بايد از شما براي ترك خونه ناراحت باشن
شرمنده ولي من خيلي ازين موارد ديدم كه خانم ها بعد از ترك خونه كه به نظرم كار بسيار بدي هم هست شاكي هم هستن
و واقعا نمي تونم درك كنم چطور اين انتظار رو دارين !!!
قبول كنيد كه با ازدواج قرار نيست پسر يه خانواده رو كامل از خانواده اش بگيرين
يه چيزي بگم : پدر من اصلا تو خونه كار نمي كنه. مادرش تا زنده بود وقتي مادرم برحسب شغلش مي رفت مسافرت مادرش فوري مي گفت بيا پيش خودمون، پدرم هم ميرفت و خيلي وقتا اصلا دوري مامانم براش مهم نبود، چون كاراش رو يكي براش انجام مي داد.
ولي از وقتي مادرش فوت شد، 1 بار مامانم رفت مسافرت ، من هم تو خونه كار نكردم، خدا شاهده 2 روز بعد رفتن مامانم برگشت گفت من تا حالا نمي فهميدم خون بدون زن خيلي دلگير هستش.حالا با اينكه من و داداشم كنارش بوديم و از اون به بعد ديگه بابام نمي زاشت مامانم زياد ازش دور بمونه، چون واقعا ارزش زن رو كنارش مي دونست.
مادرشوهر من بارها به من گفته از وقتي تو اومدي من ديگه كسي رو براي درد دل ندارم. ميگم پس شوهر خودت چي هستش اون وسط؟
مگه يه پسر تا كي مال مادرش مي مونه؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط malahat
نقل قول:
نوشته اصلی توسط darya.f
بهار عزيز بزارين يه مسئله رو بگم كه چرا دلم نمي خواد بياد خونمون. اولا مادرشوهرم روز خاستگاري گفت خونه پسرش تامين هستش ولي وقتي داشتيم مي رفتيم خونه مون گفتن بريان اجاره كنين كخ من كلي با التماس و قرض از بابام و راضي كردن پدرشوهرم براي قرض دادن اون خونه رو خريديم( پدر شوهرم به عنوان هديه نزاشت ماشينمون رو بفروشيم و اين شده كمك اونا) حالا كاري به اين مساله ندارم.
ما عيد 7 روز رفتيم مسافرت. خونواده شوهرم به شدت وسواس دارن كه خونه رو به امون خدا نزاريم. با اينكه پارتمان هست خونمون ، ولي گفتن كه ميان خونمون سر مي زنن( شوهرم هم به مامان خودش و هم به مامان من كليد خونمون رو داده) منم گفتم منت رو سرمون مي زارين و واقعا برام اصلا مهم نبود كه بياد خونمون يا نه.
ولي وقتي از مسافرت اومدم خونمون ديدم تمام كشوهام، كمدهام ، كابينتهام، همه جا رو گشته. خيلي ناراحت شدم. من به خدا دقت نمي كنم كه وسايلمو كجا مي زارم ولي جوري گشته بود كه متوجه شدم اونم به طور كاملا اتفاقي( وقتي داشتيم براي مسافرت از خونه مي رفتيم بيرون من رفتم دسته كليدهاي يدكي ماشين رو كه مي زارم توي جيب كت شوهرم كه كمتر استفاده مي كنه، اينا رو كه با عجله برمي داشتم قشنگ يادمه چون عجله داشتم كراواتش افتاد كف كمد، منم نتونستم بزارمش سر جاش بعد از اينكه اومدم ديدم سرجاش هست، كتشم مرتب!)
يه دليل ديگه هم اين: مادرشوهر من خيلي براي سلامتيش ارزش قايل هست و براي كوچكترين كار مثل غذا پختن براي خودش 100بار منت سر بقيه مي زاره، الان خدا داند اگر بخواد تا 6 عصر كه من خونه نيستم براي كاراي نكرده و كرده چقدر منت سرم بزاره.
دريا جان اينقدر حساس نباش نسبت به ايشون
مادره
پسرش رو دوست داره
ديد كراواتش افتاده روي زمين مرتبش كرد
شما كه اينقد برات مهمه بايد با دادن كليد مخالفت مي كردي
به نظر من اين كار ايشون دليلي نميشه كه بگي همه چي رو گشته
افتاده بود كف زمين
اگه وقتي ميومدن به خونه سر بزنن دوبار از روش رد مي شدن بد تر بود كه
اونوقت شايد برداشت ديگه اي مي كردي
ناراحت نشيا
مي خوام قدر زندگيت رو بدوني چون به نظرم داري الكي حساسيت نشون مي دي
آخه اگه كف زمين افتاده بود يه چيزي، افتاده بود كف كمدي كه لباسايي رو كمتر استفاده مي كنيم ، مي زاريم توش. اينكه يكي بياد تو حريم خصوصي آدم سر بزنه ، من رو ناراحت مي كنه.توي كمد من دنبال چي مي گشت؟
حالا برگشته بهم مي گه ، از طرز چيدمان كابينت آشپزخونت خوشم نيومد، يه روز ميام خودم بهت طرح مي دم.
آخه اين حرف رو مامان خودم بزنه مي گم ببخشيد شما تو آشپزخونه من بيشتر كار مي كني يا من؟
حالا چون مادرشوهر بود گفتم عيبي نداره. من چيزي نگم ناراحتش كنم. گفتم چشم، هروقت وقت داشتين بياين بگين من درستشون كنم.
ببين عزيزم
من خيلي از زندگيا رو ديدم كه واسه اين حساسيت ها الكي وضعيتشون بدتر شده
درسته كه پدر شما قدر مادت رو دونست ولي اين دليل نميشه كه براي بحث يا هر چيز ديگه اي زن خونه رو ترك كنه و مرد تنها بمونه و خانواده مرد هم عكس العملي نشون ندن
حداقل من مي دونم كه تحت هيچ شرايطي امكان نداره پسرم رو توي اين شرايط تنها بذارم
نمي دونم بچه داري يا نه ولي خودت رو هميشه بذار جاي مادر شوهرت
من فكر ميكنم اين فكر كردنا فقط به خودت اسيب مي زنه
مادرشوهرت و شوهرت كه با هم خوبن ولي شما خودت رو اذيت مي كني
به نظرم وقتي دعوا ميشه يا ناراحتي از همسرت دليلي نداره خونه رو ترك كني
بشينين با هم مشكل رو حل كنين
يكي از اطرافيان من همين انتظاري كه شما از مادر ايشون داري رو داشت
همه فاميلاي خودش باهاش مخالفت كردن كه حرفش منطقي نيست
من فكر مي كنم بهتره به اين قضيه اهميت ندي
و فكر نكني كه هميشه با ترك كردن همسر باعث ميشه كه كمبودت حس شه
يه نمونه بارز همسر يكي از دوستام كه وقتي دوستم گذاشت رفت خونه مامانش نه تنها نرفت دنبالش مي گفت تازه مزه ارامش رو دارم مي چشم و چقدر اشتباه كردم ازدواج كردم و ازين حرفا ...
به اين قضيه هم فكر كن
انشالله هم حساسيتت كمتر ميشه و هم زندگي خوب و خوشي داشته باشي
نقل قول:
نوشته اصلی توسط darya.f
نقل قول:
نوشته اصلی توسط کبوتر
نقل قول:
نوشته اصلی توسط darya.f
اقليماي عزيز برام مشكل هستش بزارم مادرشوهرم كه 14 روز نزاشته پسرش كمبودم رو حس كنه الان بياد تو خونم هر جوري دلش خواست رفتار كنه.
يه كاري كرده كه شوهرم ديروز برگشته بهم مي گه مامانم برام كم نزاشت.
خوب مادرشه. :305:
مگه مادرشما تواین دوهفته برای شما کم گذاشت.:300:
چرا خانمها دوست دارن شوهر فقط فقط مال خودشون باشه حتی پدر مادرشم نباید از علاقشون به پسرشون پیش همسر بگند.
بابا منطقی باشید. یعنی این حرف چی.
یک سوزن به خودتون بزنید یه جوال دوز به دیگران.
پس شوهره شما بیاد بگه مادر شما نباید بهتون ابراز علاقه کنه یا. چرا تواین دو هفته چرا مادرت به تو کم نزاشته. باید بهت کم میزاشت تا قدر شوهرتو میدونستی.
والا خییییییییییییییلی دیگه داری حساسیت نشون میدیا.:324:
حرف شما منطقي. مادر منم خيلي محبت مي كرد بهم.
ولي الان جاي من رو با شوهرم عوض كنيم. ايشون اصلا نمي گم برن قهر، بره ماموريت، من خودم يه زنم، مي تونم براي خودم غذا درست كنم و از اين حرفا و فوقش شب از يك نفر بخوام تو خونمونن بمونه تا نترسم.خودم خونه رو مرتب مي كنم و شايد بهم بيشتر خوش بگذره.
ولي با اين همه كسي كه نمي تونه جاش رو برام پر كنه. مي تونه؟
من حتي زماني كه قهر كردم رفتم خونه پدرم، يه روز پاشدم رفتم بهش بگم دلم برات تنگ شده و نامه هم براش نوشتم.
ولي شوهرم چي؟
برگشته ميگه خونه مادرم خيلي خوش گذشت بهم. و فقط از لحاظ جسمي بهم بد گذشت.
اگه از لحاظ شكمي هم بهش بد مي گذشت اونوقت همين حرف رو مي زد؟
دريا جان من فكر ميكنم چون شما گذاشتي و رفتي مي خواسته بهت بگه من بهم بد نمي گذره كه ديگه اين كار رو نكني
مطمئنا از نظر روحي خيلي ناراحت بوده و بهش فشار وارد شده
RE: من برگشم به خونه ولي يه مشكل جديد پيدا كردم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط eghlima
نقل قول:
نوشته اصلی توسط darya.f
اقليماي عزيز برام مشكل هستش بزارم مادرشوهرم كه 14 روز نزاشته پسرش كمبودم رو حس كنه الان بياد تو خونم هر جوري دلش خواست رفتار كنه.
يه كاري كرده كه شوهرم ديروز برگشته بهم مي گه مامانم برام كم نزاشت.
عزیزم جایگاهها باهم خیلی فرق می کنه و محبت ها
محبت مادر و فرزندی با محبت زن و شوهری اصلا قابل مقایسه نیست
در ضمن تو با محبت و عشق و علاقه ای که به همسرت می دی می تونی کاری بکنی که از بودن در کنارت لذت ببره و بخواد تمام وقت در کنار تو باشه
حرفتون درسته. من شغلم طوري هست كه ناهار رو خونه نمي رم.
شوهرم خودش مياد ناهارش رو گرم ميكنه و مي خوره.
بارها ازش خواستم كه بعضي وقتا بره پيش مادرش، تا بتونن كمي با هم تنها باشن. به هر حال آم نياز داره تا مواقعي رو با خونواده اش باشه.
هروقت به شوهرم مي گفتم ، مي گفت سختمه كه برم. تو خونه خودم راحت ترم.
چند بار به مدرشوهرم گفتم مامان به شوهرم ميگم بعضي وقتا ناهار بياد خونتون تا خودش تنها نباشه. اونم ميگفت خونه خودش هستا ولي بدون تو اومدنش كه خوب نيست.
حالا چطوري هم ناهار هم شام رو باهم گزروندن؟
مشكل من حالا اين نيست كه چرا رفته، چون كار خودم غلط بود كه از خونه مون اومدم بيرون.
من فقط نمي خوام مادرشوهرم پاش رو بيشتر از اين از گليمش دراز كنه.
RE: من برگشم به خونه ولي يه مشكل جديد پيدا كردم.
دريا جان صبح تاپيك جديد باز كردي تا الان 14 تا پست شده .
كه چي ؟ مادر شوهرت بنا بر حدس تو زماني كه كليد داشته و اومده به خونت سر زده توي كمدها سرك كشيده .
اصلا گيريم سرك كشيده . اصلا شخصيتش همينه .
خوب راه حل ؟
الان دنبال چي هستي ؟
دريا 2 تا راه داري (از ديد من ) :
1)يك هفته مرخصي بگير . توي خونت بمون و از شوهرت پرستاري كن . اونوقت خانواده همسرت هم به عنوان مهمون ميان و سر ميزنن .
2)شرايط مرخصي نداري ، اونوقت مادر همسرت بايد از شوهرت پرستاري كنه . مشكلي نيست . منتي هم به سر تو نيست . اما شما نبايد تعيين تكليف كني كه مادر فقط از اين راه تردد كن و دست به اين يزن به اون نزن .
به قول خانوم آني انتخاب كن و بهاي انتخابتو بپرداز .
انقدر هم اين قصه رو بغرنج نكن .
به خاطر آرامش خودت ميگم .
RE: من برگشم به خونه ولي يه مشكل جديد پيدا كردم.
منم مي زارم به عهده زمان.
مي دونم كه مادرشوهرم الان خيلي خوشحال هستش. چون شب عروسي به من گفت يادت باشه كه اگه پاتو از خونه ي پسرم بزاري بيرون نمي زارم بياد دنبالت و موفق شد و اينكه من خودم برگشتم . من براي زندگي خودم برگشتم تا يه بار ديگه به شوهرم كه من رو 100% مقصر مي دونه فرصت بدم تا از زندگي لذت ببريم.
مي زارم ببينم روز عمل پسرش چيا مي خواد بگه، اون موقع ميام و ازتون راهنمايي بيشتري مي گيرم.
ممنون از همتون.
فعلا
RE: من برگشم به خونه ولي يه مشكل جديد پيدا كردم.
عزیزم مگه وقتی شما رفتی خونه بابات .بابات به خونش تو رو راه نداد؟پس شوهر شما هم بگه اگه باباش بیرونش کرده بود انقدر خونه باباش نمی موند.
وقتی پدر شما از شما حمایت می کنه ،مادر اونم از پسرش حمایت کرده .این خود خواهیه که بگیم چرا مادرش واسش ناهار و شام آماده کرده .:81:
عزیزم نیمه پر لیوان رو ببین .داری الکی واسه خودت دردسر درست میکنی.بیکاری؟:199:
ببین خدا وکیلی مردم چه مشکلاتی دارن ؟یعنی ما خانمها اگه مشکلی هم نباشه می گردیم یک چیزی رو می کنیمش مشکل
سخت نگیر خانمی با این چیزهای الکی خودت رو آزار نده .اگه نگرانی که مادر شوهرت خوشحاله که اگه رفتی قهر نمی زاره بیاد دنبالت پس نرو قهر تا همین خوشحالی هم نتونه بکنه.والا ...
RE: من برگشم به خونه ولي يه مشكل جديد پيدا كردم.
دریا جان یه نصیحت بزرگ بهت می کنم
به روابط همسرت و مادرش به هیچ وجه کاری نداشته باش حتی در زمینه خیر خواهی رابطشون...
من تجربه های تلخی در این زمینه دارم.....
دریا جان فقط و فقط با محبت و محبت ومحبت و محبت که می تونی همسرتو به سمت خودت جذب کنی
یادتم نره که خونه و زندگی که مال خودته هیچ وقت ول نکن برو تا هرکسی به خودش اجازه بده هر نظری در موردش بده
مادرشوهرتم همین جوری که هست بپذیر و احترامشو نگه دار
RE: من برگشم به خونه ولي يه مشكل جديد پيدا كردم.
دریا جان
انقدر که به مسائل حاشیه ای میپردازی به اصل توجه نداری
فکر سلامتی شوهرت باش اون خودش استرس عمل و بیماریش داره
خیلی خوبه که وقتی سر کار هستی نگران شوهرت نیستی چون مادرش کنارشه
خیالتم راحت اولین و اصلی ترین دوست شوهرتان شما هستید اگر آداب دوستی را تا جایی که میتوانید به جا آورید
پست آخر بهار رهنورذ خیلی واضح و روان راهنماییت کرده
دیگه از این تاپیک میتونی بهترین نتیجه گیری را کنی
RE: من برگشم به خونه ولي يه مشكل جديد پيدا كردم.
دریا جان سلام
من یکی از دست شما خیلی حرص میخورم یکی از دست گل یاس !!!:316::302:
اولا اینکه داری با دم شیر بازی میکنی به خدا.
حواست به زندگیت باشه.
این حساسیتت رو کم کن.
خوب بود میگفت خوب تو نرو سرکاره..زنشی..وظیفته بشین خونه از شوهرت مراقبت کن....؟
شوهرت تا ابد مال مادرشه.اینو توی مغزت فرو کن.
اشتباهاتت زیاده خواهرم
چرا میگی چشم باشه بیاین درستش کنین برام بعد بشینی اینجوری حرص بخوری؟
بگو دست شما درد نکنه که به فکر چیدمان کابینت منم هستید.اما من اینجوری بیشتر میپسندم.
شما اشتباه بسیار بسیار بزرگی کردی که خونه رو ترک کردی
حالا اشتباهت رو بپذیر و مشکلاتی که به خاطر ترک خونه ربات پیش میاد رو بپذیر..شما نه تنها مشکلاتت رو نمیپذیری بلکه میخوای مقاومت هم نشون بدی
شما اگر شوهرتو نمیذاشتی و نمیرفتی مادرشم نمیافتاد دنبال پسرش که براش کم نذاره !
به مادر شوهرت حق بدی برای اینکه شما پسرشو گذاشتی و رفتی و اطمینانش به شما کم شده
یه مدت زمان میخواد تا دوباره این اعتماد برگرده
این مشکل جدی نیست.شما داری جدیش میکنی و خواهرانه بهت بگم داری دنبال بهونه میگردی
شما که برای عید کلید به اونا میدیدن الانم نباید براتون فرق کنه که اون میاد یا نه
ضمنا همه مادر شوهرا همینجوری هستند و دوست دارن کابینتا و کشوهای عروسشونو بگردن
حالا بازم خوبه که در غیاب شما میگرده پس اگر جای مادر شوهر من بود و جلوی چشمت کف آشپزخونه دراز میکشید تا ببینه زیر گازم تمیزه یا نه چیکار میکردی ؟!
بهونه نگیر
حواست به زندگیت باشه
این یه هفته رو هم دندون رو جیگر بذار
حواست باشه
خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی دقت کن:305: