ولی به نظر من ریشه این مقایسه هاش به تخیلات جنسیش برمیگرده و دست خودش نیست
واسه همین میگم از لحاظ جنسی بهش برس
بیرون از خونه آرایش کوچولو و ضعیف بکن چون دوست داره
ولی توی خونه آرایش هفت رنگ و آنچنانی
نمایش نسخه قابل چاپ
ولی به نظر من ریشه این مقایسه هاش به تخیلات جنسیش برمیگرده و دست خودش نیست
واسه همین میگم از لحاظ جنسی بهش برس
بیرون از خونه آرایش کوچولو و ضعیف بکن چون دوست داره
ولی توی خونه آرایش هفت رنگ و آنچنانی
دوست عزیزم برات متاسف شدم؛، خوبه که شوهرت از طلاق و مهریه میترسه، پس بترسونش ، بگو من مهریه ام رو به اجرا میزارم و طلاقمم میگیرم. بهش بگو تو داری زندگی رو خراب میکنی و منم نمیتونم ادامه بدم و مهریه حقمه، شاید اینطوری به خودش بیاد. حتی مهریه رو به اجرا بزار ببین نتیجش چی میشه. اینجور مردا رو باید با تهدید درست کرد. برات آرزوی موفقیت دارم.
سلام عزیزم خیلی ناراحت شدم از مشکلت...امیدوارم با آرامش ودرایت تصمیم منطقی بگیری..واقعیتش به نظر شخصی من هم این جورآدمها درست نمیشن...وربطی هم به تو یا ظاهرت و..نداره من زنان بسیار زیبایی را دیدم که مورد خیانت واقع شدن...واین به خاطر خصوصیات اون مرده...دیگه بهش گیرنده واعصابت را خرد نکن واصلا بهش فکر نکن وهرکارهم کرد باهاش بحث نکن چون بی فایده است...به فکر خودت وآینده ات باش..کارهای قانونی هم وجود داره مثلا شکایت به خاطر روابط غیراخلاقی یا رابطه نامشروع و...ولی دوندگی واعصاب خردی داره اگه هدفت طلاقه بدون مشکلاتی خواهی داشت از یه جنس دیگه مثل سرکوفت اطرافیان وخانوادت تنهایی درابتدا ..احتمال کم ازدواج مجدد و....باید بتونی روی پای خودت وایستی وکارکنی و...ولی وقتی پیه اینها را به تن مالیدی شاید خوشحال هم باشی که یک عمر تحقیر نشدی...تو با این روش زندگی اگر واقعا به همبن صورت باشه اعتماد به نفس وشخصیت خودت را له میکنی....وافسرده میشی...
دوستای عزیزم من باهاش اتمام حجت کردم والآن بین زندگی و طلاق موندم نزدیک به 2سال یعنی از شروع این زندگی تلاشمو در جهت درست کردنش به کار گرفتم ولی مثل اینکه رابطه با دخترای دیگه و چت س.ک.سی باهاشون شیرینتر از زندگی با منه.من 22ساله و کارمندم و از طلاق هم کمی میترسم و بیشتر میترسم خانوادم عذاب بکشن و چون شخصیت خیلی حساسی دارم از سرکوفت شنیدن هم متنفرم و میدونم که خیلی بهم ضربه میزنه.ولی دیگه تمتم قدرتم تحلیل رفته اعتمادم از بین رفته عشق و علاقم و حتی باورم به شوهرم و به این زندگی نابود گشته داغون شدم له شدم احساس میکنم دارم اینجا بیمار میشم هوای این خونه برام خیلی سنگینه
راستی من هیچ امیدی به درست شدنش ندارم و اگه باهاش بمونم هم مطمینم ادامه میده و میره تو محیط چت و ارتباط تلفنی.و اینکه همه چی رو بلده و آثار خرابکاریهاشو پاک میکنه و مدرکی دست من نمیذاره. ببخشید دوستای عزیزم آیا نرم افزار مخصوصی هست تا بتونم چت شوهرمو ضبط کنم؟تو یکی از تاییک ها خوندم که یکی با این نرم افزار دست زنشو رو کرده ولی دیگه پیداش نکردم.اگه هست خواهش میکنم بهم بگین/
اعتماد شکسته،
تا حالا 10 بار مچ همسرت رو گرفتی.
هر 10 بار قول داده که تکرار نشه و تکرار شده.
حالا دنبال نرم افزار میگردی که بتونی تعداد دفعاتشو بشمری؟ مثلا این هفته شد 11 بعد شد 12؟
میدونی می خوام چی بگم؟ می خوام بگم اگه هیچ اقدام اساسی نکنی و شرایط تغییری پیدا نکنه، بدون نرم افزار و چشم بسته مطمئن باش این عدد همین طور بالا میره.
اول به فکر یه اقدام اساسی باش، بعدش کنترل کن ببین جواب داده یا نه.
راستش نمیدونم اقدام اساسی چیه ولی بدون هیچ اقدامی هم به نتیجه ای نمیرسی.
ممنون ازتون همدردی عزیز.آره من بیش از 10 بار مچشو گرفتم ولی خودش میگه 70 تا 80 مورد!!! همه ی راهها رو رفتم خونه داره عذابم میده هواش برام سنگینه نمیدونم با این وضع خودم که نه اعتماد به نفسی نه احساس و علاقه ای و نه انگیزه ای چه اقدامی باید انجام بدم و حتی روز به روز داغونتر هم میشم
سلام
يجا ميگي من خونه خدارا ديدم وشرمم مياد طبق ميل شوهرم ارايش افراطي كنم
و در جايي ديگه عنوان ميكني خودكشي كردي البته دوبار
بنظر شخصي من شما فقط درگير يك وابستگي شديد هستيد بخصوص اينكه در شهر خودتون نيستيد وحمايت جز شوهرتون نداريد دائم گذشت كرديد و بخشيديد ولي بهتر نيست كمي بفكرخودتون باشيد . قاطعانه تصميم بگيريد . شوهرشما اعتماد بنفس شمارا پايين آورده و اين نقطه ضعف شما شده بهتره خودتون و داشته هاتون را به شوهرتون نشون بديد .
مطمئن باشيد دختراني كه تن به روابط با شوهرتون ميدهند دختران سالمي نيستند اين را به شوهرتون بفهمونيد و بدانيد لياقت آدمها به اندازه تفكرشون به زندگي معلوم ميشه.
اين فقط نظر شخصي من بود.[/quote]
ممنون ازت ابتسام عزیز...در مورد خودکشی حق با شماست دیگه تکرار نمیشه اون دو دفعه هم چون نمیتونستم به کسی بگم اینکارو کردم خیلی تو فشار بودم/ شوهرم خیلی بی خیاله انگار نه انگار!
واقعیتش یک هفته پیش که من باز این عملشو دیدم تنها به طلاق فکر میکردم و حتی پیش یه وکیل هم رفتم ولی با وجود مدارک کمی که دارم خواستم اول مهریه رو بگیرم ولی وقتی با بابام صحبت کردم گفت باید منطقی رفتار کنیم.آخه چقدر منطقی؟ منم گفتم اصلا اشتباه کردم بهتون گفتم اگه بمیرم هم باهاش زندگی میکنم.حتی با اینکه هوای این خونه داره عذابم میده ولی بیشتر به خاطر کارم مجبورم بمونم تا اواسط خردادماه.واقعیتش خودم هم بعضی وقتا احساس میکنم به خاطر اینکه من اقدام به طلاق کنم این کارو میکنه ولی یکی دو ماه پیش اصرار داشت به زندگی و میگفت ساختن زندگی آسیب دیده آسانتر از پایان دادن بهشه
عزیزم متاسفم برات، انشااله خدا کمکت کنه زندگی با اینجور مردا سخته، ولی تعجبم شوهرت چطور مواظب نبوده که شما چیزی نفهمی، آخه مردا معمولا خیلی حواسشون رو جمع میکنن، تو از کجا مطمئنی که چت میکنه مگه پس ورداشو داری؟؟
ولی اگه مطمئنی خودتو به پای همچین آدمی تباه نکن مگه توی دنیا همین یک مرده برای تو، "خدا گر زحکمت ببندد دری به رحمت گشاید در دیگری".