RE: ایا با وجود مشکلات موجود طلاق بگیرم ؟
تولد جان سلام
منم احساس خوبی یهم دست داد وقتی نوشتی یه چیز مشترک زیبا پسرتونه
میدونی خانومی من فکر میکنم بیش از حد رسیدگی به همسر و دوش کشیدن بار مشکلات زندگی باعث شده همسرت بی خیال بشه.
چرا که دغدغه اصلی یک مرد کسب درامده اما شما با کار و شغلتون این دغدغه رو در همسرت خیلی اروم کردی و خیالش رو حسابی راحت کردی.
من نمیفهمم علت اینکه انقدر زنهای جامعه ما به کارشو وابسته هستن چیه آخه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چرا متوجه نمیشیم که برخی اوقات داشتن کار و شغل به ضرر ماست؟
چرا شما با کمک پدر شوهرت استخدام شدی؟
چرا یکسال در پانسیون زندگی کردی؟
چرا همسرت رو تنها گذاشتی؟
چرا قبول کردی از شهرستان بیای تهران به خاطر اینکه صرفا سرکار بری؟
خواهر عزیزم....دوست گلم
اشتباهاتت زیاد بوده.رها کردن شوهرت...بیش از حد سرکار رفتن...کم کردن نادرست دغدغه مالی همسرت...کشیدن بار مشکلات زندگی یه تنه....
میدونی همین چیزا چقدر اعصاب شما رو ضعیف کرده؟؟
مگه همه زن و شوهرا علایق و خواسته هاشون بهم میخوره؟!!!!
من به خاطر همسرم میرم کوه و اون به خاطر من شبا میاد پیاده روی...
زندگی یعنی همین.شما که تحصیل کرده ای.اونم در یک رشته سخت.
طلاق چاره کار نیست.
طلاق برای فراره از ساختن..از درست کردن...
به خصوص اینکه شما یه فرزند داری.در بدترین و سخت ترین شرایط باید به خاطر فرزندت ایستادگی کنی
مادرانی رو میشناسم که با مردهای وحشتناکی زندگی میکنن اما چون فرزند دارن موندن در این زندگی
قرار نیست شما هم بمونی و شب و روز عذاب بکشی.
من از نوشته های شما فهمیدم که شما کم مقصر نبودی و مشکل عمده شما در عدم داشتن مهارتهای ارتباطی هستش.
توکل به خدا کنید.
دوباره از نو شروع کنید.
همسرت از شما دور شده و شما هم همینطور.
به خاطر این دوری رو به تریاک و مشروب . ....برده و شما هم رو به اندیشه جدایی.
دوست خوبم خواندن سوره مزمل رو فراموش نکن
:72:
RE: ایا با وجود مشکلات موجود طلاق بگیرم ؟
دو جا گفتید خیلی از مشکلاتو خودم باعثش بودم میشه مشکلات خودتو بگی؟
RE: ایا با وجود مشکلات موجود طلاق بگیرم ؟
مریم جان ممنون از راهنماییت .من به اشتباهاتی که کردم معترفم ولی فکر نمی کنم اشتباهم سر کار رفتن و یا قبول مسئولیت باشه. عزیزم جواب سوالات شما:
همسرم کلا مسئولیت پذیر نیست و کلا زیاد به خودش سخت نمی گیره. به نظر من مسئولیت پذیری از کودکی در انسان شکل می گیره نه در 25 سالگی
چرا سر کار رفتم؟: من سر کار رفتم چون شوهرم دانشجو بود و درامدی نداشت . وضع مالی بدی داشتیم من به تصور اینکه به زندگیم کمک می کنم تا شکوفا شدنشو ببینم سر کار رفتم .
چرابا کمک پدر شوهرم سر کار رفتم؟: چون موقعیت خوبی داشت و از دستش برمی امد که این کارو انجام بده . اگر کسی بخواد شما رو سر کار ببره و استخدام کنه قبول نمی کنید ؟حالا این شخص پدر شوهر شما باشه چی؟
چرا رفتم پانسیون؟:بعد از اینکه به خونمون تو شهرستان رفتیم و از خونه پدر شوهر رها شدم دیگه سر کار نرفتم (هر چند هنوز مشکلات مالی وجود داشت و شوهرم تازه سرباز می شد)ولی چون استخدام دولتشده بودم و نیروها در حال تغییر وضعیت بودند همه اصرار کردند که حیفه کار دولتی را از دست بدی سختیشو تحمل کن.از طرفی درآمدش هم کمک حالمون بود.و انتظار داشتم در این شرایط که من تحمل می کنم و برای زندگیمون تلاش میکنم تلاش اون دو برابر باشه . چون من تو زندگی به اون تکیه کرده بودم اما اون بعد از سربازی هم سر کار نرفت گفت من دنبال کاری هستم که در شان من باشه انگار مدیرکل زاده شده بود !!!!
مجبور شدم برم پانسیون چون نمی خواستم برم خونه پدر شوهر و دیگه حاضر نبودم قیافهشو ببینم
من با نظر شما کاملا موافقم که مگه همه زن و شوهر ها علایق و خواسته هاشون بهم می خورن.
من خودمو خیلی با خواسته های اون وفق دادم . برای همین از خودم خیلی دور شدم .
در حالی که اون کاری که دوست نداره خودشو مجبور نمیکنه یعنی در حقیقت اگه هم بزور انجام بده خودتتون می دونید چی می شه دیگه..
میدونم به عنوان مادر مسئولم و باید تحمل کنم و دوباره بسازم. اما ویرانه دلمو نمی دونم چطوری میشه ساخت
مردی که دیگه از درون قبولش نداری. کسی که تو بد ترین لحظه ها تنهات گذاشته. کسی که افکارشو نمی تونی قبول داشته باشی. کسی که تحقیرت کرده .....
ایا با اینا می تونم کنار بیام
اقلیمای عزیز منظورم مشکلات بین من و اونه یعنی قبول دارم که همه مسائل بوجود امده مسلما یک طرفه نبوده و منم بی تقصیر نیستم. ولی دقیقا نمی دونم کجا اشتباه کردم.
تو انتخابم. سرکاررفتنم. رفتارم با شوهرم. رفتار با خانوادش. قبول مسئولیت. دور شدن از خواسته هام . بچه دار شدنم. کوتاه اومدن در برابر قدرت نماییش ووووووو
نمی دونم خودم چه کردم . ایا فهمیدن این موضوع کمک هم میکنه؟
حالا با این شرایط موجود و شرایط احساسی من چه باید بکنم.
RE: ایا با وجود مشکلات موجود طلاق بگیرم ؟
اشتراکات زیادی بین بین مشکلات شما و زندگی خودم پیدا کردم. شاید دلیل اینکه دارم همدردی میکنم همین باشه.
این مسائلی که تعریف کردی، عین یک فیلم زندگی خودم را برام تداعی کرد هرچند که مشکلات من بسیار اساسی تره و بنظر نمیاد دیگه بشه بدون جراحی دارویی براش تجویز کرد.
تا بحال به یاد ندارم توی این تالار، کسی مشکلاتش رو بیان کرده باشه و من طرف غایب را محکوم کرده باشم و قضاوتی کرده باشم علیه شخصی که نیست.
اما نمیدونم اینهم چه رسمیه که تا کسی میاد و از دلشکستگی ها و آزردگی هاش میگه، فوری میخوایم بگیم که تو بی مهارت بودی و بلد نبودی چطور برخورد کنی. مگه زندگی مشترک غیر از مسئولیتهای مشترکه؟ مگه در جامعه مذهبی و سنتی ما مردی که ازدواج میکنه نمیدونه که باید کار کنه و نفقه زن رو بده و هزینه های زندگی رو تامین کنه؟ مگه این مسئولیت اونقدر جدی و مهم نیست که مرد موظفه از هر راه حلالی شده از توی سنگ نونش رو در بیاره؟
مگه زندگی زناشویی به معنای این نیست و با خودش این تعهد رو نمیاره که دست از پا خطا کردن ممنوع! هرزگی ممنوع!
مگه اخلاق حکم نمیکنه چه در مجردی، چه در متاهلی، خیلی از کارها را که بنحوی هم ضدیت با هنجارهای مورد قبول سنت و مدرنیته و.... هست مثل تریاک و... ممنوع؟
حالا فرض کنیم یک زن (بلانسبت این خانوم: در مثل مناقشه نیست) اصلا از پشت کوه اومده و از بیییخ بی مهارت و دست و پا چلفتی است. آیا اینها دلیل موجهی است برای تریاک و الکل؟
مادامی که زن تمکین میکنه، فقط تمیکن! یعنی اصلا و ابدا برای شوهرش غذا درست نکنه و بچه را هم حمام نبره، مرد موظفه که نفقه را تامین کنه!
اینکه ما هی به زن بگیم نه خیر خانوم اشکال از شماست چون اینجا باید چنین میکردی، اونجا باید چنین میکردی، مال زمانیست که مرد عین چی از صبح علی الطلوع میزنه میره بیرون و عرق جبین میریزه و کار میکنه میاره دودستی تقدیم زنش میکنه، اوقات بیکاریش رو صرف خانه و خانواده میکنه و ... از اونور زن لوس بازی در بیاره و مدام نق بزنه و هر دفعه یه رقم درخواست داشته باشه و چه میدونم از این ادا اصولهایی که میبینیم و میشنویم! یا اینکه مثلا تمکین نکنه یا به خودش نرسه بعد ما حق داریم اینو هی پتک کنیم و بکوبیم توی سرش که بعله حق با شوهرت بود!
مثل اینکه خودمون هم یه جورایی تجربه کردیم ها! با مدارک تحصیلی معتبر از بهترین دانشگاهها، میری توی خونه همسر، کارت میشه پخت و پز انواع و اقسام غذاهای ایرانی و فرنگی و خاورمیانه ای و چینی و... خونه ای که هر کی میاد ازت میپرسه دکوراسیون و طراحی داخلی اش رو دادی به دیزانر انجام داده؟ توی خونه لباس میپوشی عین خواسته و عشق و علاقه همسر، انواع و اقسام مهارتهای گفتاری و کرداری و ...را بکار میگیری که یکوقت آقا اگر دست و رو شسته نشسته، شکمش رو داد جلو ناهار خورده نخورده، تشکر کرده نکرده، موبایل بدست رفت سه ساعت با این و اون حرف زدن، یه چیزی نگی به آقا بربخوره و بره سراغ...
بعد نشستن پای تلویزیون و برنامه دیدن و خوابیدن پای همون تلویزیون و اس ام اسها و تلفنهای معنا داری که حالا میفهمی چرا اینقدر علاقمنده که صدای تلویزیون رو بزنه بالا و همونجا هی آروغهای گنده بزنه و هی میوه هایی که براش با عزیزم قربونت برم، پوست کندی و دون کردی و...کوفت کنه و ...
مهمانیهای مجردی که اسمش میشه قرارهای مهم کاری و ارتباط با آدمهای مهم و سرشناس! صدات هم در بیاد همه هوووووووو ات میکنن که ای بابا! این بنده خدا که نمیتونه به خاطر خانوم که شما باشی این همه ارتباط مهم با ادمهای مههههههههههم رو قطع کنه و نره و بیاد. این میشه که ماه رمضون با زبون روزه از بعد از ظهر تا دم افطار تو آشپزخونه میچرخی و افطاری درست میکنی، از اتاق خواب گرفته تا دستشویی رو براش برق میندازی و مرتب و معطر میکنی و.... سفره ای میچینی و لبخندی به لب منتظر که آقا از در بیاد تو (درست عین همونها که حاج آقایان محترم در برنامه های خانواده و... به زنان جامعه اسلامی گوشزد میکنند! و روانشناسان محترم همان شبکه ها هم هی از صبح تا شب در برنامه های مختلف زنان را به ناز و نوازش مردان برای حفظ کانون گرم خانواده دعوت میکنند).... اما معلوم میشه آقا در جلسه دوقوز آبادیهای مرکز دارند افطار میل میکنند، در مراسم گرد همایی دوستان هم دوره ای کلاس پنجم دبستان افطاری میخورند، که البته توی این شلوغ و پلوغ ها و هاگیر و واگیرهای جلسات و دید و بازدیدهای مثلا با افراد مهم، از دستشان در میرود و یک سرکهاییییی هم در بوووووووووووووووووق میشکند و شما بهتر است همه را بحساب همان کار و کار و کار بگذاری و آقا که میاد خونه خسته است! غذاتم یه جوری تنهایی خوردی اما حالا چند ساعت بعد از افطار، موقعی که چند ساعت بیشتر به سحر نمونده و میخوای بری کپه ات رو بگذاری، آقا شاد و شنگول اومده خونه و مطالبه مهم ترین، شرعی ترین، بدیهی ترین، حق ترین حقشو داره:161:
هیچی ندارم بهت بگم عزیزم جز اینکه: به بدترین شکل درکت میکنم. اما فقط یک چیز رو میتونم بگم و اون اینکه شما هم سعی کن از زندگیت لذت ببری. علاقه به درس داری؟ برو بخون. سازت رو از سر بگیر. توی گروههای موسیقی عضو شو همکاری کن. دنبال پیشرفت بچه ات هم باش. اما توی وادی بازیهای مادر شوهر و خواهر شوهر اینها اگر شدی یعنی اینکه مدرسه تیزهوشان و... را همه را به باد دادی!
کار نکن! اگر میکنی حتما طوری باشه که ازش راضی باشی و هزینه هاش رو هم صرف کارهای مورد علاقه ات بکن، نه خرج زندگی! بگذار یک چهار روزی هییییییییییییچی توی خونه نباشه! یه چهار ماه بگو حقوق نگرفتم! چه میدونم هر چیزی که باور پذیر باشه. توی این زندگیها اتفاقا باید درووووووغ گفت. باید سیاست های بی پدر و مادر بکار گرفت. و نباید خیلی کولی داد.
این حرف آخرم خطاب به خیلی هاست که از کارهای خلاااااف همسرانشون به ستوه میان. خودم هم یک زمانی اخلاقهای بدی که برای همسرم یک عادت ترک ناپذیر شده بود (دروغ فراوان به مردم و حتی به من و...)خیلی آزارم میداد. اما حرف یک بنده خدای مومنی منو خیلی به خودم آورد. ایشون به من گفت که این ناراحتی من از "غلبه نفس" من هستش! نه از رفتار بد همسرم. درست میگفت! من برای این ناراحت نبودم که همسرم یک کار خلاف شرع میکنه. چون مثلا حتی اگر یک مرد متاهلی زن دیگری رو هم باهاش بریزه رو هم، بالاخره اینها بلدند میرن یک کلاه شرعی سر قضیه میگذارند و خدا را راضی میکنند!!!! یا مثلا رفیق بازیشون رو اسم خدمت به خلق خدا روش میگذارن، اما! اما! اما! من از دید اینکه همسرم داره گناه میکنه نگاه نمیکنم! دید من دید نفسانی است! و این بدین معناست که مثلا حس حسادت یا خودخواهی من قلمبه شده! و چیز دیگری نیست. میگم این مرد ملک منه و شش دونگ به اسممه، هر کاری که بکنه به من آسیب زده!
نخیر! ایشون با این کارهاش نباید بتونه به من آسیب بزنه. اگر زد، اشکال از منه. من پاسخگوی اعمال خودم خواهم بود و ایشون پاسخگوی اعمال خودش! من یا میتونم میمونم توی این زندگی و خیلی شاد و سرخوش زندگیمو ادامه میدم (با توجه به نقاط مثبت این زندگی)، یا اینکه میرم بازهم خیلی قوی و محکم دنبال سرنوشت خودم. به هر حال دود کارهای این آدم باید بره توی چشم خودش. نه من و بچه ام.
نیاز جنسی دارم؟ خوب میاد برام رفع میکنه. ندارم؟ اگر این آدم واقعا سرش جایی گرم باشه قاعدتا اون هم نباید به من نیازی از این قسم داشته باشه!
قدر جوونیت رو بدون. اگر افسرده شدی، اگر به بیماریهای روان تنی حاصل از افکار دائم ناراحت کننده مبتلا شدی، مقصرش خودتی! باور کن اگر خدایی نکرده زبونم لال، یک بیماری لا علاج هم در نتیجه این عذاب های روحیت بگیری، هیچ کس جز خودت آسیب ندیده، هیییییچکس! شادابی و نشاط ات رو حفظ کن، برای زندگیت برنامه ریزی کن و از تمرکز روی جزییات رفتارهای شوهر بیا بیرون. بقول مدیر محترم همدردی (نقل به مضمون) اگر شما افکار و رفتارت درست باشه ایشون بالاخره یا تحت تاثیر شما اصلاح میشه یا اگر هم به هیچ صراطی مستقیم نبود، حد اقل نمیتونه به شما آسیبی برسونه.
RE: ایا با وجود مشکلات موجود طلاق بگیرم ؟
:72:تولد جان همونطور که از صحبت هات پیداست متاسفانه همسرت کلا ادم بی مسئولیته بوده و حمایتهای زیاد شما هم این بی مسئلیتی رو افزایش داده.
شما نیتت خیر بوده و میخواستی پا به پای همسرت بری جلو اما ظرفیت همسرت رو در این مورد در نظر نگرفتی.
مهم نیست که کی شما رو سرکار برده اما همون پدر شوهر شما باید فکر اینو میکرد و باید در واقع خجالت میکشید از اینکه پسرش کار نمکنه اما عروسش رو داره به قول خودت کمک به استخدامش میکنه.
حتی اگر بزرگترین ادم مملکت هم بیاد و بخواد منی رو که همسرم اصلا ظرفیتشو نداره ببره سرکار نباید رفت.
بجه ها کم و بیش در جریان مشکلات من هستند.
من به علت اینکه به خاطر رعایت حجابم از دانشگاهی در کشور آلمان اخراج شدم و چند روز بعد هم از طرف رژیم صهیونستی (اسراییل) دعوتنامه ای برام اومد و من قبول نکردم خود شخص رهبر برام نامه ای نوشتند و من رو استخدام رسمی در آموزش و پرورش کردن
اما بعد از مدتی که دیدم همسرم با دیدن حقوق من کم کم خانه نشین شد و اکتفا کرد به حقوق من دیگه کلا بیخیال کار شدم.البته الان سرکار میرم اما حقوق انچنانی نمیگیرم.
باور کن دوست خوبم
همه ماها...از چشمک..اقلیما..لیلا موفق.....کبوتر..دلینا...و خیلیهای دیگه
ماها هم هممون دلهای ویرانی داریم که داریم میسازیمشون
اگر بشینیم و بگیم با این وبرانه ها چه کنیم که از پا درمیایم.
اول از همه به روحیه خودت برس.
حتما حتما سعی کن یه ورزشی رو شروع کنی تا تمام انرژی های بدت رو تخلیه کنی
حتی شده از خواب و خوراکت بزنی
چون الان خیلی برات لازمه
با شروع این کار اولین کمک رو به خودت میکنی
من تجربه کردم . واقعا عالی بود.
یا علی بگو و شروع کن
منم برات دعا میکنم.:72:
RE: ایا با وجود مشکلات موجود طلاق بگیرم ؟
متن بی دل واقعیت امروز جامعه ماست هرچند که همه سعی میکنن به نحوی همه چیز را در جامعه قشنگ جلوه بدن متاسفانه اینطور نیست اثباتش هم خیانت و طلاقهای زیاد تو جامعه هست باقی کسانین که یا خودشونو وقف بجه هاشون کردن یا به هزار دلیل دیگه دم نمی زنن و فقط می گذرونن اما[color=#E6E6FA]گلم به نظرم راه حل شما اینه که سعی کنی شادابی گذشتتو بدست بیاری هرچند که امر سختی هست ولی به خاطر پسرت باید بتونی که پر انرژی و با انگیزه باشی بعد هدفهاتو برای خودت مشخص کن و بنویس .باور آدما به سختی قابل تغییره ولی ازنظر من کار نشد نداره بستگی به انرژی که میخوای بذاری داره یا می تونی یا نمی تونی به نظرم برای خودت محدوده زمانی مشخص کن و سعی کن به هدفهایی که تعیین میکنی برسی
فکر کن و واسشون راه حل پیدا کن چندگزینه هم بیشتر نداری
1:با همسر
2: بدون همسر
مزایا و معایب هر کدومو خوب درک کن و شرایط بسنج شاید لازم باشه چند سال دیگه تو این زندگی باشی شاید برای همیشه شایدم بتونی همین الان از این زندگی خارج بشی اینا همه بستگی به موقعیتت داره عزیزم و صدالبته به مردت امیدوارم زندگیت همیشه آروم و پر از خوشبختی باشه ان شااله
RE: ایا با وجود مشکلات موجود طلاق بگیرم ؟
روز پنجشنبه یکی از روزهای موفق کاریم بود . به عنوان مدیر تو یک سازمان بزرگ انتخاب شدم (البته باعث خجالت برای منه که حتی نمی تونم زندگیمو مدیریت کنم!!!.) وقتی به خونه برگشتم انتظار داشتم اونم خوشحال ببینم که البته ظاهرا همین طور بود. پای کامپیوتر بود نمی دونم داشت چی کار می کرد . صدام کرد دیدم فرصت خوبیه بهش بگم که سایتهایی که میره و کاری که می کنه دوست ندارم . دقیقا همینه بهش گفتم . گفتم که از سایتهایی که میره بدم می یاد . که دیدم یه دفعه اتیش گرفت گفت باید ثابت کنی . البته ثابت کردنش کاری نداشت. ولی گفتم بیخیال . که دیدم به سمتم هجوم اورد و با کتک منو پای کامپیوتر برد . که یاالله چیزی که می گی ثابت کن . وقتی یک نمونه بهش نشون دادم انقدر بد کتکم زد . و تند می گفت ای دی خودتو باز کن . سرم داشت گیج می رفت. فقط داد زدم. باباش نجاتم داد......
رفتم خونه پدرش طبقه پائین هنوز چند دقیقه از پایین رفتن من نگذشته بود که با موبال من اومد پایین و داد و بیداد که اینا کین امروز باهاشون صحبت کردی. (صبح 5 شنبه با یه هکار مردم 1 ساعت حرف زده بودم که البته همش کاری بود اونم تو اداره در حضور همکاران ) نمی دونید چه بی ابرویی کرد . من از وقتی یادم می یاد تو جامعه بودم . و حتی با قشر کارگر هم کار کردم و همیشه به خودم می بالیدم . شوکه شده بودم. همه جورفحشی شنیدم . البته جلوی خانوادش .می گفت حالا می فهمم که چرا به من کم محلی می کنی.. هرچی بهش می گفتن که این کار گناهه. تو نمی تونی به یه زن تهمت بزنی اونم زن خودت........
زیاد سرتونو درد نمی یارم.... شب اومد پایین که .....اشتباه کردی حالا تورو می بخشم و .....من راضی نشدم اخرش قبول کرد جلوی پدر مادرش ازم عذر خواهی کنه . چاره ای نداشتم. باید قبول می کردم . چون اگه قبول نمی کردم باید از اون خونه می رفتم.!!!!
امروز که دارم فکر می کنم می بینم کاری کرد که اصلا کار خودش فراموش شد و دیده نشد.
همیشه سعی داشت دلیل مشکلات زندگی را از بیرون بدونه. یعنی هیچ وقت خودشو مسئول مشکلات نمی بینه. قبلا بهانه می گرفت که خانوادت بهت خط میدن و هزار چیز دیگه . بعدا که دید خانواده من واقعا نمی تونن همچین کاری بکنن و اگه تکرار کنه بقیه به حرفش خواهند خندید دنبال بهانه دیگری می گرده. فکر می کنم به اندازه صد سال پیر و خسته ام
بی دل عزیزم همدردی تو مرهمی بود برای دلم. که چیزی که نوشته بودی جریان زندگی من بود . برای تو هم ناراحتم. باور کن.
مریم عزیزم. روزهای سخت سر کار رفتم شاید اشتباه کردم. ولی امروز اون دیگه احتیاج به سر کار رفتن من نداره . حالا این منم که دوست دارم استقلال مالی داشته باشم و حداقل تو اداره خودمو باور کنم. و فعالیت داشته باشم.و پیشرفت کنم.
ani مهربان لطفا برام بیشتر توضیح بده که" مهارت هات را همگام با کسب آگاهی افزایش بده" یعنی چی. لطفا به من بیشتر توضیح بده چه کنم.
RE: ایا با وجود مشکلات موجود طلاق بگیرم ؟
تولد عزیز،
این چیزی که می گم به معنی این نیست که من خدای نکرده قصد تایید حرفهای همسرتون را در زمان عصبانیت دارم ( چون به نظرم خودش هم می دونه که همچین چیزی نیست ) و یا اینکه همه مشکلاتی که شما گفتید با این یک راه رفع می شن. اما مشکلات بزرگ ما از همین کارهای ذره ذره و کوچیک ایجاد می شن.
منظورم مثالی است که خودتون زدید. چرا از اداره، برای کار اداری با موبایلتون با یک همکار مرد صحبت کردید؟ چرا از تلفن اداره برای کار اداری استفاده نکردید؟ نه تنها شما، حتی زن و شوهرهایی که مشکلی با هم ندارند هم نباید این کار را بکنند.
RE: ایا با وجود مشکلات موجود طلاق بگیرم ؟
من یه مدیر زنم. اما تو محیط کارم یه مردی هستم که چادر سر دارم. تمام نیروهای من مرد هستند . و به اقتضای شغلم مجبورم از تلفنم استفاده کنم چون همیشه پشت میز نیست. این موضوع کاملا طبیعیه.و همسرم این موضوع را می دونه و شکایتی نداره .
این جملاتی هستند که سعی می کنم خیلی ازشون استفاده کنم تا راهمو پیدا کنم. (بی دل عزیزم متشکرم):
نخیر! ایشون با این کارهاش نباید بتونه به من آسیب بزنه. اگر زد، اشکال از منه. من پاسخگوی اعمال خودم خواهم بود و ایشون پاسخگوی اعمال خودش! من یا میتونم میمونم توی این زندگی و خیلی شاد و سرخوش زندگیمو ادامه میدم (با توجه به نقاط مثبت این زندگی)، یا اینکه میرم بازهم خیلی قوی و محکم دنبال سرنوشت خودم. به هر حال دود کارهای این آدم باید بره توی چشم خودش. نه من و بچه ام.
RE: ایا با وجود مشکلات موجود طلاق بگیرم ؟
اقلیما جان
میخوام یه چیزی بهت بگم که شاید مشکلتو حل نکنه ولی خب یه جورایی به زندگیت مربوطه.
دکتر حبشی یکی از دکترای خوب روانشناسی میگن : (البته من حرفاشونو به زبون خودم میگم اون چیزی که برداشت کردم)
مرد باید مرد باشه زن هم حالت های زنانه داشته باشه. میگفتن اگر زنی به دنبال کارای مردونه بره بدترین اشتباه رو کرده که به زندگیش هم اسیب میرسه.چون بعد از مدتی ناخوداگاه روی رفتارش تاثیر میذاره و مردانه رفتار میکنه. اونوقت شوهرش باید جذب چی این خانم بشه؟
میدونید که مردا جذب ظرافت و لطافت خانمها میشن .
ایشون میگفتن اگر زنی دنبال شغلای مردونه یا محیط های مردونه رفت حتما باید در کنارش یه کار ظریف گلدوزی و .... داشته باشن تا لطافت های خودشو حفظ کنه.
حالا احساس میکنم که حکایت شماست چون به جایی رسیدی که داری مردا رو هم مدیریت میکنی.:72:
اینا رو گفتم که شاید به دردت بخوره اگر نه معذرت میخوام
خانم tavalod از اینکه اول صحبتهام نوشتم اقلیما جان عذر میخوام چون قبل از شما داشتم تاپیکشونو میخووندم اشتباه کردم:72: