RE: میخواییم باهم ازدواج کنیم ولی الان توو این وضع اجتماع شرایط خواستگاری رو ندارم ؟!!!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
سلام
آیا شما هم وقت ازدواجتون نرسیده؟
سن شما کم هست؟
تحصیلاتتون تمام نشده؟
کار پیدا نکرده اید؟
شرایط خانواده اجازه ازدواج به شما نمی دهد؟
و .....
...
اما اگر دختری می خواهد متوجه شود که چه پسری به ازدواج فکر می کند، باید این را بداند پسری که زمان درس به درس ، زمان کار به کار، زمان سربازی به سربازی فکر می کند یعنی مسئولیتها کارهایش را دارد پس زمان ازدواج هم به سراغ ازدواج می آید. آنهم نه با سر دوانیدن دختر و امروز و فردا کردن و گاهی ماهها و در گاهی اوقات سالها فرد را به دنبال خود کشیدن.
اگر بحث شناخت هست باید از همان اول زمان شروع و خاتمه آن مشخص باشد. چه معنا دارد زمان شروع رابطه مشخص شود ولی زمان خاتمه و نتیجه گیری نامشخص باشد.
پس دختران باید بدانند پسری قصد ازدواج با آنها دارد که ابتدا شرایط ازدواجش را فراهم کرده است.
متعهدانه و بدون مخفی کاری در ارتباط ظاهر می شود.
به جای تمرکز افراطی روی احساسات رابطه، به مسائل ازدواج و شناخت معیارها همت می گمارد.
از آشکار شدن رابطه و در جریان گرفتن خانواده ها بیمی ندارد.
آقا پسرها، احساسات و زمان ازدواج
اما آقا پسرها که شرایط ازدواج ندارند به جای بازی کردن با احساسات دختران و دوستی های دم دستی، چه کارهایی باید بکنند.
آیا به بازی گرفتن زندگی و احساس یک دختر برای پرکردن اوقات فراغت و تنوع بخشیدن به هیجانات شخصی کار صحیحی هست؟
آیا نباید به وقت درس و کار و ....، انرژی خود را به مسائل خود متمرکز کنند تا به وقت ازدواج دارای توانایی لازم اداره زندگی باشند؟
وقتی ما کوچیکتر بودیم از جلوی هر مغازه که عبور می کردیم و چیزی دلمون می خواست ، و یک لنگه پا می ایستادیم و پا به زمین می زدیم و گریه می کردیم که اونو می خواهیم. گریه می کردیم ، التماس می کردیم و خلاصه به هیچ چیزی و کسی هم کاری نداشتیم. نه به قیمتش، نه وقتش ، نه شرایطش.
البته این از خصوصیات کودکی هست. یعنی نسبت به امیال و خواسته ها صبور نیستیم. و نمی توانیم خواسته های خود را به تاخیر بیندازیم. و البته این کار را بزرگترها به اجبار برای ما می کردند. مثلا می گفتند الان وقتش نیست و دست ما رو می کشیدند و می بردند تا سر فرصت به خواسته ما رسیدگی کنند.
اما کم کم که بزرگتر می شویم یاد می گیریم که نیازهای خود را بسته به شرایط به تاخیر بیندازیم. ابتدا مسئله دفع ادرار است. قبلا در زمان نوزادی هر وقت نیاز به دفع داشتیم بدون توجه به موقعیت به نیازمان پاسخ می دادیم. بعدها یاد گرفتیم که صبر کنیم تا شرایط مهیا شود و به دستشویی برسیم.
کمی بزرگتر شدیم یاد گرفتیم که نیاز خوردن و خوابیدن خود را تحت کنترل قرار دهیم. لذا در زمان مدرسه ، یکساعت کلاس را تحمل می کردیم تا به زنگ تفریح برسیم و گرسنگی و تشنگی خود را جواب معقولانه بدهیم.
خلاصه :
ما همین طور که بزرگ می شویم یاد می گیریم که منافع و لذتهای کوتاه مدت را در قالب برنامه ها و مدیریت ها تنظیم کنیم. به نحوی که به لذتهای ماندگار دست پیدا کنیم و به تبعات رنجزای آن گرفتار نشویم. لذا برنامه درسی سخت برای کنکور می ریزیم. نه اینکه طالب رنج درس خواندن باشیم، بلکه یاد گرفته ایم برای رسیدن به اهداف عالی تحصیلی باید میزانی از بی خوابی و عدم استراحت را تحمل کنیم.
اما در خصوص نیاز جنسی و عاطفی اولیه دوران نوجوانی و جوانی هم مسئله شبیه مسائل بالاست. یعنی همانطور که در زمینه های دفع ادار، گرسنگی، تشنگی، برنامه تحصیلی آموخته ایم که تعجیل نکنیم و با توجه به شرایط و تاخیر به زمان مناسب ، نیازهایمان را ارضاء کنیم. در خصوص مسائل جنسی و عاطفی نیز لازم است چنین کاری را انجام دهیم. یعنی تا وقتی که شرایط ازدواج نداریم، سعی کنیم انرژی خود را جهت فراهم کردن شرایط ازدواج و سن ازدواج و ....، تمرکز دهیم.
اگر شما در انجمن مشاوره ازدواج ، بخش رابطه دختر و پسر گشتی بزنید، متوجه می شوید تمام کسانی که این خویشتنداری و برنامه ریزی در مورد تمایلات جنسی و عاطفی خود ، انجام نداده اند، به مرور با فراهم کردن زمینه های وابستگی و تبعات شخصی و خانوادگی آن دچار مشکلات عدیده ای از جمله افسردگی، عصبانیت، فرار از منزل، مشکلات تحصیلی ، خانوادگی، شغلی و حتی در پاره ای از موارد خودکشی شده اند.
با توجه به این مطالب توصیه مشاوران خانواده و ازدواج همواره اینست که قبل از فراهم آمدن شرایط انتخاب و ازدواج خود را درگیر روابط عاطفی ، هیجانی یا جنسی با جنس مخالف (متفاوت)، نکنید. و هر وقت نیز شرایط ازدواج فراهم آمد باز برای شناخت کامل بیشتر روی شناخت معیارها متمرکز شوید نه احساسات انفجاری و خام.
نتیجه:
1- فراهم آوردن شرایط ازدواج
2 - بررسی شناختی دقیق معیارها در شخصی که به او علاقه مندیم از طریق رسمی و آشکار
و تا قبل از فراهم آمدن موقعیت ازدواج نیاز است که انرژی خود را روی سایر زمینه های لازم متمرکز کنیم.
RE: میخواییم باهم ازدواج کنیم ولی الان توو این وضع اجتماع شرایط خواستگاری رو ندارم ؟!!!
خیلی ممنون از راهنمایی و کمکتون :72:
دوستان عزیز من امروز با دختر در میون گذاشتم .: بهش گفتم که رابطمون رو کمتر و کمتر کنیم خیلی کم کنیم و هر موقع نیاز بود با هم در تماس باشیم .(اونم به سختی گفتم نمیدونم میتونم طاقتش رو داشته باشم ؟!) گفتم که اینجوری بهتره لااقل میتونیم کم کم برای آینده منطقی تر فکر کنیم و هر چی خدا بخواد همون میشه اگه قسمت هم باشیم میرسیم ... بهتره برا آینده و ازدواج ... فکر میکنم اینطوری دیگه اگه مشکلی هم پیش اومد دیگه عذاب کمی میکشیم ...و منم همینو میخوام که تو عذاب و ناراحتی نکشی . میخوام که یه خاطره ی خوب باشیم ...
رابطه ی دوستی نداشته باشیم و در حد و اندازه ی خودش باشه .که بعدا هم اگه ازدواج کردیم مشکلاتی از دوران دوستی نباشه ...
میخوام که رابطمون خوب و پاک باشه و برای آینده و ازدواج بهتر تصمیم بگیریم و خوشبخت بشیم ...
گفتم که برای ازدواج باید وضعم جوری باشه که بتونم خرجی رو برسونم ولی الان نمیشه هم سنم کمه هم شغلی ندارم / گفتم که سن تو 21 سال هست و الان وقت ازدواجته و ممکنه خواستگارهای زیادی داشته باشی که شرایطش رو داشته باشن بتونن خوشبختت کنن (:302::302:) (اونم گفت من هر خواستگاری داشته باشم ازدواج نمیکنم) دوستان آینده اصلا معلوم نیست نمیدونم میتونیم اینجوری ادامه بدیم یا نه . از آینده میترسم .میترسم که عوض بشیم .حتی خودم عوض بشم !!! نمیدونم که قراره چه اتفاقی پیش بیاد !!؟ نمیدونم این راهی که انتخاب کردم درسته یا نه ؟؟! نمیدونم راضی هست از این حرفایی که زدم (ناراحت نباشه.عذاب نکشه )؟!!کار خوبی کردم ؟! چی میشه از فردا ؟! یعنی منتظر من میمونه ؟! یه موقع من عوض نشم ؟! آیندمون چی میشه ؟! چی کار کنم ؟؟؟!!
لطفا کمکم کنین جواب این سوالاتم ؟؟؟؟؟
RE: میخواییم باهم ازدواج کنیم ولی الان توو این وضع اجتماع شرایط خواستگاری رو ندارم ؟!!!
سلام وحید جان
من نمیدونم کار درستی کردی یا نه آخه منم مثل تو هستمو خوب میدونم چی میکشی
من نتونستم رابطمو قطع کنم ولی اینجا از هرکسی راهنمایی گرفتم گفت از هم جدا باشین بهتره
میدونم خیلی سخته واسه هر دوتاتون ممکنه هردوتون عضاب بکشین ولی باهاش حرف بزن چون دخترا واقعا حساسن و یه موقع فکر میکنه ازش خسته شدی و بهانه میاری
آره هیچ کس از آینده خبر نداره ولی تو که به خودت اعتماد داری اونم که دوست داره و گفته منتظرت میمونه پس دیگه از هیچ چیز نترس و توکل کن به خدا اگه واقعا قسمت هم باشین به هم میرسین
فقط وحید جان به نظر من کامل کامل همه چیزو تموم نکنین چون همین قطعی رابطه خودش هردوتونو به مرور زمان از هم دور میکنه
از قدیم گفتن((هرانکه از دیده برفت از دل نیز میرود))
:72:
RE: میخواییم باهم ازدواج کنیم ولی الان توو این وضع اجتماع شرایط خواستگاری رو ندارم ؟!!!
singl-love جان مرسی از کمکت:72: قرار شد دیگه از امروز اینکار رو انجام بدیم و دیگه باهم حرف نزنیم هر موقع نیاز باشه حرف بزنیم ! ():(
RE: میخواییم باهم ازدواج کنیم ولی الان توو این وضع اجتماع شرایط خواستگاری رو ندارم ؟!!!
خواهش میکنم وحید جان
خوشحال شدم که تونستی تصمیم درستو بگیری
من که به این نتیجه رسیدم که ادامه بدم و باهاش باشم تا ببینم خدا چی میخواد
انشاا... بهم برسین
حالا که مشکلت حل شد ما و بچه های همدردی رو فراموش نکنیا
:)