کار خوبی کردی که بهش گفتی و الان می دونی که یکی از شرایط اصلی مورد نظرت رو نداره! :104:
رابطه ت رو باهاش قطع کن و برو سراغ یکی که از خشونت لذت می بره و دوست داره هر روز کتکش بزنی و بفهمه مرد یعنی چی! :324:
نمایش نسخه قابل چاپ
کار خوبی کردی که بهش گفتی و الان می دونی که یکی از شرایط اصلی مورد نظرت رو نداره! :104:
رابطه ت رو باهاش قطع کن و برو سراغ یکی که از خشونت لذت می بره و دوست داره هر روز کتکش بزنی و بفهمه مرد یعنی چی! :324:
دوست محترم
نیاز شما مشاوره ی حضوری است و مشاوره به شما در حد توان امکانات مجازی نیست .
شما قبل از اقدام به خواستگاری باید روی یک سری از مهارت ها و شناخت ها و آگاهی های خودتان کار کنید تا انشالله در آینده زندگی خوب و سالمی برای خودتان ایجاد کنید .
یک سری حرف در جوابتون باید بگم
فکر می کنم در موردم اشتباه قضاوت کردید
سرافراز در خانواده من مرد سالاری نیست ،اما پدرم بازنشسته نیروهای مسلحه
بنا به شغلش قانون مدار و با دسیپلینه
قدیم خوب نبود.الان اخلاقش بهتر شده نمی دونم عاقل شده یا پیر شده . قدیما خیلی تند بود فقط با من،من پسر اخر خانواده ام.خیلی اختلاف سنیم باهاش زیاده
از بچگیم تا یادم میاد ازش کتک می خوردم،یک بار منو برد بیرون باهم کباب خوردیم بهم گفت به مادرت نگو ،وقتی اومدم خونه مادرم نهار کشید.من گفتم سیرم کباب خوردم،سر این بچه 7 ساله رو طوری زد که خونه دوره سرم می چرخید
از بچگیم تا یادم می اد یک پدر دست به کمر بود یک زیرزمین جیغ های مادرم که قسمش می داد نزنه
همه کارا ی پدرم تو ذهنم مونده برا همینم هیچ وقت دلم نمی خواد کسی رو بزنم اونم عشقمو کسی که در مقابل من بی دفاع است کسی ازم خیلی ضعیف تره.چون خودم این دردو کشیدم.از همون موقع دنبال این بودم بتونم از خودم دفاع کنم برا همینم رفتم سراغ رشته های رزمی،جودو کارم.
در مورد این دختر خانم ،فقط می خوام بهش قدرت نشون بدم می خوام یکم ازم بترسه
درباره رابطه جنسی نمی دونم چطو بگم یک بار تو اسانسور بغلش کردم.خیلی محکم فشارش دادم فکر می کردم الان استخوناش می شکنه،خیلی لذت داشت انگار دنیا تحت کنترل من بود.ارامش خیلی خوبی داشتم ولی اون ناراحت شد ،بهش گفتم چی ناراحتش کرده گفت گناه گفتم گناه رو بی خیال شو بگو دوست داشتی یا نه .چیزی نگفت /اعتراض دیگه ای نداشت برا همین فکر کردم همونه که من می خوام .فکر می کنم معمولی بغلش کنم ارامش اون موقع رو بهم نمی ده. حسم اینه.این سادیسمه؟اینم بگم این حس من برگرفته از فیلم پورن نیست خیلی وقته کشفش کردم خیلی قبلتر از اینکه تصویر و فیلم خشونت امیز ببینم.
به هیچ وجه دوست ندارم زنم از تحقیر شدن لذت ببره .فقط یکم حساب ببره بسه
eng
حق با شماست من تو حرفام نشونی از نگرونی نیست فقط می خوام بش تحکم کنم حق داره ناراحت شه
سعی میکنم حرفاتو عملی کنم
از کارشناس افتخاری ممنونم که به مشکلم پاسخم داد چشم حضورا می رم و...
فقط بگم نمی دونم چرا دوست ندارم این حسم رو از دست بدم دوست دارم به چیزی که در ذهنم هست و برام لذت بخشه برسم.نمی خوام سرکوبش کنم. با دوستم صحبت کردم درک کرد چی می گم گفت اونم بعضی وقتها مثله منه
فعلا صحبت های نهایی مون مون با دوستم موند
برا بعد،به خودش گفتم خودمو گم کردم صبر کن پیدا کنم.
با تشکر از پیام هاتون و خدانگهدار.
اشکان گرامی،
ممنونم از توضیحاتی که دادی.
شاید خانم آنی هم اگر صلاح دانستند باز هم بنویسند. ولی فکر می کنم شما به مشاوره حضوری احتیاج دارید.
به خاطر اتفاقاتی که در زمان بچگی افتاده متاسفم. این مسائل روی شما تاثیر گذاشته و به نظرم نیاز هست که کمی بیشتر به خودت بپردازی. گاهی اوقات یک اتفاقاتی به خصوص در کودکی روح ما رو آزرده می کند و نیاز به درمان هست.
نظر شخصی من این هست که فعلاً برای ازدواج عجله نکنی و اول با کمک روان شناس یا مشاور کمی به خودت برسی. "حساب بردن دختر از شما"، "فشار دادن و فکر کردن به شکستن استخوان ها"، "تهدید به کتک زدن" و ... مسائلی هستند که به نظرم مانع یک زندگی زناشویی سالم می شوند.
نیاز هست به مرور زمان با ازدواج و روحیات خانم ها بیشتر آشنا بشوی و بیشتر در این باره تحقیق کنی.
کمکم تفاوت ظریف میان نگه داشتن یک دست و زنجیر کردن یک روح را یاد خواهی گرفت...
موفق باشی.
اشکان عزیز
اول که تاپیکتو خوندم حرصم گرفت و ازت ترسیدم
ولی الان فهمیدم آدم نباید زود قضاوت کنه
در مورد مشکلت چیزی به ذهنم نمیرسه
فقط واست آرزوی خوشبختی میکنم برادر عزیز :72:
حامد آره ، تاثیر گذاشته ولی فکر می کردم تاثیرش مثبت بوده
این جمله که می گن ادب از که اموختی از بی ادبان
فکر می کردم در مورد من صادق باشه
آلبالو خانم
خوب شد حرفای شما ها رو خوندم چون فکر نمی کردم ترسناک باشم و طرفم بدش بیاد از ذهنیت و علاقه هام .الان حداقل فهمیدم علاقه من پذیرفته نیست و اونقدری که فکر می کردم طبیعی نیست
ولی چیزی که هست من سه چهار تا دوست صمیمی دارم که باهاشون دروه دانشجویی هم خونه بودم همشون پسرای قابل اعتمادی هستن اهل خلاف ملاف نیستن ،5 سالی که باهم بودیم حتی یک بار دختر تو خونه ما نیومد
دوست دختر داشتن ولی در حد یونی بود روابط،
من همون موقع می شد باهم حرف می زدیم می گفتم چه جور دختری دوست دارم و اونها به من می گفتن تو ایدالیستی و همه چی تموم می خوای هر از نظر فیزیک ظاهری و هم اخلاقی
می گفتم فلان دختر دانشگاه خوبه ،می گفتن چشم بسته غیب می گی دست گذاشتی رو پرفکترینا
و هیچ وقتم نگفتن تو طبیعی نیست علاقت برا همین فکر نمی کردم مشکلی باشه.
بازم تشکر ازتون برای من حرفاتون مثمر ثمر و مفید فایده بود
سلام آقا اشكان
من تقريبا مشكلاتي شبيه شما رو داشتم با اين تفاوت كه پدرم فقط فرد مستبدي بود و دست بزن آنچناني نداشت.
من هم بچگيم به خاطر شيطنتهايي كه داشتم كتك هاي مفصلي نوش جان كردم و از بين بچه ها تنها كسي كه كتك خورش ملس بود من بودم.:D من هم دقيقا مثل تو شدم و بعد از اون دوران آدم سلطه جوئي شدم.:P
هنوز ازدواج نكردم اما مي دونم كه از كتك زدن كسي و يا كتك خوردن از كسي لذت نخواهم برد.:33: چون اين رفتارها اصلا منشا طبيعي ندارند. هر چند دختراني هستند كه از اين رفتارهاي خشن جنسي لذت مي برند اما مطمئن باش كه اين دختر هم آدم سالمي نيست.
شما مي توني با اون دختر خانوم زندگي خوبي داشته باشي به دو شرط:
1-شما مشكلت رو به صورت جدي از طريق مشاوره حضوري پيگيري كن تا بتوني سابقه ذهني كه از دوران كودكيت داري رو واسه خودت حل و فصلش كني. اينجوري باعث ميشه كه ديگه براي از بين بردن اون خاطراتت به بيرون از خودت مراجعه نكني و دنبال دختري نباشي كه از خشونت جنسي لذت ببره.
2-شرط دوم به مهارت همسرداري خانم آينده ات بر ميگرده. همسر آينده شما بايستي توانايي ارضاي روحي حس مردانه و سلطه جوئي شما رو داشته باشه. اين كار هيچ ربطي به كتك زدن ايشان نخواهد داشت و اگر خانم شما ظريف و با سياست عمل كنند اين حس ميل به قدرت و سلطه جويي كه در نهاد هر مردي وجود داره به راحتي ارضا خواهد شد.
موفق باشي.:72:
دوست عزیز
بنظر میاد شما از مشکلات روانی زیادی رنج می بری این از پست شما معلومه توصیه می کنم هر چه زودتر به روانشناس مراجعه کنی!
بیچاره این دختر به چه دلیلی خودش و خانوادش تا حالا اجازه دادن این رابطه ادامه پیدا بکنه باید از خودشون پرسید.بنظر این دختر بسیار ساده و کم سن و سال می یاد که این نوع رفتار شما رو تحمل کرده اما اینجا کوتاهی از خانوادش بوده!
دوست عزیز
شما به خواستگاری رفتید .
عقد که نکردید .میگی هرجا میره ازت اجازه بگیره.
اون خانم اختیارش دست شما نیست وفعلا اختیار دارش خانوادشون هست .
پس سعی نکن با زیزه ذره بین گذاشتن .دید اون خانم رو به خودتون بد کنید.
مشالله دست بزنم که داری :104: حتی به شوخی هم نباید این حرف رو بزنی.
هیچ دختره مسلمانی دوست نداره شوهرش مشروب بخوره با بدن نجس سر صفره بشینه.وبرکت رو از صفره ببره.
شما یه جورای دوست دختر و دوست پسر هستید.نه یه خواستگار .
به جز سطح خانوادگی و جور بودن فرهنگامون و تحصیلات...؟؟؟
شما مشروب می خورید ایشون می گن باید بذارید کنار؟؟ شما ایشون رو در آغوش می گیرید ایشون اولین حسی که بهشون دست می ده احساس گناهه؟ مطمئنید که تصمیمتون برای ازدواج درسته؟
احتمالا قبل از خواستگاری و تو دوران دوستی ایشون به قول خودتون ازتون حرف شنوی داشتن و رو حساب حس دوست داشتنی که داشتن اگرم جایی می رفتن به شما می گفتن که شما رفتید خواستگاری. اما حالا که تو موقعیت ازدواج قرار گرفتن احتمال داره به این خاطر دیگه شمارو تو جریان همه کاراشون قرار نمی دن که شنیدن نباید تو این دوران همه چیز رو به نامزدت بگی و چون خونه پدرت هستی هنوز اجازت دست خانوادته. اینا حرفایی هستش که بین خیلی از دخترخانم ها مرسومه. ولی خب ایشون احتمالا نمی دونن که بهترین کار اینه که شمارو درجریان کارهاشون قرار بدن نه اینکه ازتون اجازه بگیرن. خب کسی رو هم به خاطر ندونستن توبیخ نمی کنن، همونطور که شماهم خیلی چیزهارو نمی دونستید.
در مورد دخترها یه چیزی رو دوست دارم بگم. من خودم دخترم. ولی خب از اینکه مرد خیلی لطیف باشه و مدام هرچی من بگم بگه باشه و یه جورایی زن ذلیل باشه خوشم نمی یاد. ولی شما دیگه خیلی خشنی. یا حداقل دوست دارید خودتون رو خیلی خشن نشون بدید. مرد باید مقتدر باشه نه مستبد. اقتدار هم به تحکم و دست رو زن بلند کردن نیست.