RE: انتظارم از شوهرم این نبود
نه با افراد دیگه چت می کنه
به خدا بهار تو سفر می دونستم دارم حساسیت نشون می دم ولی بازم.....
دختر دائیم همونیه که زندگیش بین زمین و آسمونه.من تحمل نداشتم همسرم نگاش کنه.من بهش می گفتم تو حق نداری حرف بزنی باهاش.رو نده.من از اول هم حساس بودم تاپیک زیر رو هم بد نیست بخونید
http://www.hamdardi.net/thread-17864.html
شاید علت کنجکاویه من برمی گرده به خود همسرم.چند وقت پیش به من گفت تو نت دارم به یه دختر که شکست خورده کمک می کنم بهترین تصمیمو بگیره.من با اینکه خیلی ناراحت شدم کنترل کردم خودمو بعد از چند روز با کمال آرامش گفتم خودتم می دونی فضای چت با همدردی فرق می کنه تو نباید این کارا رو کنی اونم قبول کرد منم دنبال این بودم ببینم به دختره چی گفته که....................
RE: انتظارم از شوهرم این نبود
خوب رایحه عزیزم
پس ریشه در دلسوزی بیجای خودت و رها کردن زندگیت و غافل شدن از زندگیت و دائم کمک به
دیگرانه!
به همسرت بگو زندگی خودتون تو اولویته و محیط های توی نت زیاد سالم نیست!
از همسرت بخواه پروسه کمک به آدمها تو دنیای مجازی رو تنها تو سایت های معتبری مثل
همدردی با رعایت حریم پیگیری کنه و از آفت های مشاوره بهش بگو تا زیاد غرق نشه!
شوهرت تو یک خانواده بسته گویا بزرگ شده و این چیزا واسش تازگی داره!
اون تاپیکت رو خوندم!
آیا برای تناسب اندامت کاری کردی؟
باز هم تاکید می کنم! به همسرت بگو در مورد زندگی دختر داییت دخالت نکنه و به خودشون
مربوطه و بگو ما باید مراقب زندگی خودمون باشیم و از هم غافل نشیم!
بگو اگر به خاطر راهنمایی های ما کاری بکنن و پس فردا پشیمون شن ممکنه دودش تو چشم
ما بره و ازش بخواه خودش رو بکشه کنار!
بعد هم انقدر حساسیت نسبت به دختر داییت نشون نده که اون رو حساس کنی!
دختر خانوم!
اومدن به همدردی باعث نشه از همسرت غافل شی و از زندگیت!
کمک به دیگران باعث نشه از زندگی خودت بمونی!
اول زندگی خودت بعد زندگی پدرت و دختر داییت و ...!!!!!!!!!!
بعد هم لزوم نداره مسائلی که باهاش درگیری رو همسرت بدونه!
مبادا زندگی دیگران تو رو از همسرت غافل کنه این رو بارها بهت گفتم!
در مورد کار همسرت حالا دیگه تقریبا مطمئن شدم که کارش از روی کنجکاوی بوده!
اما بهتره باهاش دوستانه راجع به کمک به دیگران و آفت های مشاوره هشدار بدی و ازش
بخوای بیشتر از خودش توی نت مراقبت کنه زیرا نت همونقدر که محیط خوبیه برای کارهای
علمی و بازاریابی ، همونقدر هم پر از دامه و خطرناکه و وقتی به خودت میای اگر مراقب
نباشی که زندگیت بهم ریخته و سبوها شکسته و آب ها ریخته!
پس بهش دوستانه و علمی این نکات رو بگو و بگو ما خودمون تو همدردی این نکات رو
رعایت می کنیم که زندگی خودمون دچار مشکل نشه و ارتباط خصوصی و عاطفی با مراجع
برقرار نمی کنیم! تاپیک آفت های احتمالی در کار مشاوره رو بخون و بهش بده تا بخونه پرینتش
رو و ازش بخواه واسه حل مشکلات آدمهایی مثل اون دختر سایت همدردی رو معرفی کنه و
تا خودش ازمشاوره دادن آگاهی نداره وارد عمل نشه و بهش بگو ممکنه زندگی خودش هم
به خاطر عملکرد اشتباه و اشتباه در مسیر مشاوره رفتن به مخاطره بیفته!
باز هم زندگی دیگران رو رها کن و تنها زندگی خودت رو اول بچسب!
بعد هم به جای حساسیت نشون دادن و گیر دادن بهش باهاش همراه باش!
بهش بیشتر توجه و محبت بده و با مطالعه مقالات سایت به زندگی خودت اول بهبود بده!
تو که مشاور یا کارشناس نیستی که! تنها مثل هممون یک علاقه مند به یادگیری هستی پس
اگه زندگی کسی مشکلی هم داشت دیگه مشکل اون فرد رو وارد چرخه زندگی شخصیت
نکن و اون فرد رو به مشاور یا سایت ارجاع بده بدون اینکه بهش بگی اینجا عضوی!
به همسرت هم همین ها رو بگو!
زندگیت نیاز به یک بازنگری داره توسط هر دوتون!
یادتون نره گل عشق زندگیتون رو باید دائم آبیاری کنین!
البته با اعتماد و توجه نه با حساسیت و گیر دادن
:72:
RE: انتظارم از شوهرم این نبود
شوهرم 2 تا آیدی داره.
همونطور که گفتم دنبال اون دختره بودم که می خواست کمکش کنه الان رفتم سراغ اون یکی آیدیش خیلی خنده دار بود واسم ولی چون مسئله دختره راجع به عشق و عاشقی بود دختره ازش پرسیده بود تو دیوونه کی هستی اونم گفته بود رایحه.گفته بود دوسش دارم.پس چرا من خوشحال نیستم؟
بهار جون حالا می بینی من واسش کم نذاشتم.اون حتی اونجا اسم واقعیم رو اورده بود و .......
نه خوشحال نیستم چون حالا از دستم کاری ساخته نیست.اگه باز اونجا گفته بود دوسش ندارم به این دلیل یه چیزی.
در ضمن بعد نماز صبح رفتم بغلش کردم گفتم قول بده به من خیانت نمی کنی اونم که فکرش رفت پیش دختر دائیم قسم خورد هیچ قصدی نداشته و گفت هر دختر دیگه بود می یومدی می گفتی من ناراحت می شدم چرا زندگیش اینطور شده من نمی تونم نسبت به اطرافم بی تفاوت باشم گفتم حتی به قیمت لطمه زدن به زندگیمون اونم گفت باشه دیگه راجع به ش حرف نمی زنیم.بعد بهش گفتم قدر خودتو بیشتر بدون .
RE: انتظارم از شوهرم این نبود
سلام رایحه جان
من تو تاپیک بعضی از همدردهای دیگه با شما آشنا شدم
ازت بعیده اینجور به هم بریزی یه کوچولو صبر کن نگران نباش تو میتونی مسئله را آرام حل کنی. الان سعی کن بخوابی اپر چهره تو نمیتونه پنهان کاری کنه واسه صفای دلته پس به همین خاطر مطمئن باش خدا آدمهای صاف وصادق را دوست داره و بهشون کمک میکنه . هرآدمیممکنه اشتباه و حتی گناه کنه این را بذار به حساب اینکه همسرت هم انسانه و انسان جایز الخطا . سعی کن آرم باشی چون اگه بیگدار به آب بزنی یه وقت قبح قضیه از بین میره واسش . بهتره کمی تحمل کنی تا کارشناسا بیان کمککت کنن. غصه نخور عزیزم . همه چیز درست میشه. اونجور که تو دوست داری . مطمئن باش روزهای خوبی درانتظارته . مواظب خودت باش
RE: انتظارم از شوهرم این نبود
سلام رایحه عزیزم.غمتو نبینم.منم چند ماه پیش یه همچنین مساله ای واسم پیش اومد.منم داغون شدم اشکام وای نمیستاد.ببین تجسس نکن چون شک میکنی شک هم که بکنی مثل خوره میشه به جونت.امید وارم کارشناسای سایت کمکت کنن چون اینقدر وارد نیستم که کمکت کنم.:43::46:بی خبرمون نذار
RE: انتظارم از شوهرم این نبود
کار درستی کردی گلم
آفرین...چقدر ناراحتی کردی و خودتو اذیت کردی دیشب تاحالا!
گلم انقدر تو زندگیت بااحساست جلو نرو! بارها گفته ام و بار دگر می گویم :) رایحه کمی احساست رو تعدیل کن تو
همه چیز!
آباریکلا دوست گلم :46:
این همه می گن لا تجسسوا! واسه همینه!
نگذار اعتماد زندگیت رو چیزی از بین ببره!
گل اعتماد بهترین گل زندگیه که تو و همسری دارین!
راستی دیدی داری به نکات همدردی کم کم داری عمل می کنی خانوم؟ :)
:72:
RE: انتظارم از شوهرم این نبود
خدایا
من نمی تونم طاقت بیارم اجازه بدید بهش بگم.می ترسم سکته کنم.همش قلبم تند می زنه.
یعنی گفتن واقعیت اشتباهه محضه؟.
من حاضرم باهاش برم مشاوره با منطق و گفتگو قضیه رو حل کنم .قبل اینکه بیاد جوابمو بدید:316:
RE: انتظارم از شوهرم این نبود
رایحه جون اصلا تو عصبانیت تصمیم نگیر، تا جایی که می تونی امشب خودتو عادی نشون بده و برو با کارای خونه خودتو سرگرم کن تا نخوای به هیچ عنوان ناراحتیت رو نشون بدی .
خیلی چیز ها رو دوست دارم بگم و راهنماییت کنم ولی من کارشناس نیستم میترسم اشتباه بگم همه چی بدتر شه.
فقط یک توصیه بهت می کنم اصلا عجولانه تصمیم نگیر خانمی
RE: انتظارم از شوهرم این نبود
ممنون.
همسرم رو خیلی دوست دارم.
بازم می پرسم مشاوره مشکلمونو حل نمی کنه؟؟
گیجم.گیج گیج
RE: انتظارم از شوهرم این نبود
رایحه جان
باز که برگشتی سر پله اول گلم! نترس سکته نمی کنی!
بگی که چی بشه؟ میخوای خودت رو تخلیه احساسی کنی؟ نکن خواهر من ! نکن! فکر می کنی اگه بری بهش بگی
من آرشیو ایمیلت رو چک کردم خوشحال میشه؟ باور کن نه! ناراحت میشه! هم از اینکه وارد حریم خصوصیش شدی
و هم از اینکه بهش بی اعتمادی و تو کارهاش سرک می کشی و دائم کنترلش می کنی!
یکبار دیگه حرفهام رو بخون تو دو پست قبل!
همین که زیاد تنهاش نذاری و حوواست به زندگیت باشه اون کم کم کنجکاویش تموم میشه!
سعی کن خودت رو آروم کنی!
الان یک مشکل داری اگه بگی میشه چند تا مشکل!
این مسئله با سیاست و درایت حل میشه نه با احساس!
اگه دوست داری خودت به تنهایی برو مشاور و ازش راهکار عملی بخواه!
اما بگذار حرمت بینتون باقی بمونه دوست من! با اینکار هم اون رو جری می کنی و قبح مسئله واسش میریزه!
هم اینکه مخفی ازت کار میکنه! آزادش بگذار وبهش توجه بیشتر کن عزیزم!
احساساتت رو کنترل کن!
با منطقت برو جلو!
:72: