گلم
به حرف بچه ها گوش بده
تو میبینیو من پیچش مو ...........:302:
نمایش نسخه قابل چاپ
گلم
به حرف بچه ها گوش بده
تو میبینیو من پیچش مو ...........:302:
تو مو میبینی بقیه پیچش مو من جنس و رنگ و حالت و آینده و... همه چیزه مو
کامل کامل رابطتو قطع کن
نمیدونی چقدر سخته وقتی بعد از 2 یا 3 سال دوستایی رو میبینم که شکست های اساسی خوردن تو زندگیشون فقط برای اینکه وقتی تو شرایطی مثل شرایط الان تو بودن نتونستن یا کسی نبوده بشون بگه یا بلد نبودن رابطه رو قطع کنن....
به خودت خانوادت و طرفت بزرگترین لطفو میکنی با قطع رابطه
:72:
آخ گفتی
دست رو دلم نذار که خونه .....
من همین الان همبا هاش قطع رابطه هستم یعنی من هیچ اس ام اس و زنگی بهش نمیزنم مگر اینکه اون اس بده یا زنگ بزنه، ولی حق دارم از دستش عصبانی باشم یا نه؟ به نظر من هرکسی بهتر خانواده اش را
می شناسه اون باید بجای اینکه 3 ماه وقت می گذاشت و من را می شناخت جریان خواستگاری از من را علاوه به
مادرش و خواهراش به پدرش که ظاهرا تصمیم گیرنده اصلی تو خانواده شون هست می گفت. که حالا اینجوری
نشه . جالب اینجا است که خواهر و مادرش هم میدونن که سه ماه با من بوده و حالا حاضر نیستن هیچ کاری
بکنن انگار پسرشون منو تو خیابون دیده کهاینجوری برخورد می کنن :((
maryam123 عزیز به نظرتون من اشتباه می گم؟؟ نباید اون این حرفها را بدونه؟
من هنوز این حرفها را بهشون نگفتم ولی میخواهم بگم :(
اون باید متوجه این بی فکریه خودش بشه ،سه ماه تموم وقت منو گرفت که من را بشناسه اول باید خیالش از
جانب خانوادش کاملا راحت می شد بعد می آمد سمت من. حالا هم به راحتی می خواهد همه چیز تموم شه.
مگه شما نگفتین اگه بخواهد میتونه راضی شون کنه معلومه که خودش هم نمی خواهد:(
میگه من تا آخر هفته تلاشمو می کنم ولی اگه نشد دیگه گذشت زمان تاثیری روی آنها نداره یعنی صبر بی فایده است.
عجب ادمیه !!
دیگه بدتر.بله واقعا اگر خودش بخواد تمام تلاششو میکنه و راضیش میکنه.
دوست عزیزم گفتن این حرفها فکر میکنی تاثیری در مشکل ایجاد شده میذاره؟!
شما هم مقصر بودی خانومی.خوب بود از همون روز اول میگفتی به خانوادت بگو.
اگر اون میخواد به قول خودت به راحتی تموم بشه شما راحت تر از اون تمومش کن.
توروخدا به حرف ماها گوش کن.
ماهایی رو که اومدن خواستگاریمون.کلی عروس خوشگلم..عروس نازم..عروش گلم بهم بستن....هی اومدن و رفتن تا بالاخره پدر مادرامون راضی شدن بیا الان ببین !!
الان دندون همشون به جیگر من کار میکنه !!چرا..چون برای بچه اش پفک نگرفتم و دست خالی رفتم !!!
چه ادمی هم هست این خواستگار شما.اگر واقعا علاقه داشت نمیگفت تا آخر هفته.اصلا زمانی نمیذاشت.میگفت من تا اونجا که بتونم تمام سعی و تلاشم رو میکنم.
حتی اگر این وقت رو شما هم براش تعیین میکردی
بذار سربلند باشی.بذار بخوانت.از ته دلشون هم بخوانت.بذار نازتو بکشن و حداقل در مرحله اول شما رو به عنوان انتخاب پسرشون بپذیرن.
اگر شما با این اقا با این وضع و اوضاع ازدواج کنی چیزی جز غصه و ناراحتی و دعوا و کم محلی در زندگیت نداری عزیزم
گلم
دلم میخواست داد میزدم و به همه دخترای توی شرایط تو میگفتم چقدرررررر دارید اشتباه میکنید.
باید حتما به سرتون بیاد؟ باید حتما سرتون به سنگ بخوره که بگید: فلانی توی همدردی همش میگفتا، کاش همون موقع عقلم میرسید و گوش میکردم ...
اگه اومدی مشاوره بگیری توروخدا عمل کن گل من
دوست عزیز،
شما وقتی از قیافه خواستگارت یا مثلا فرهنگ خانواده اش یا ... خوشت نمی آد، بهش می گی چون زشتی جواب من نه است، چون از طرز فکر و صحبت کردن پدرت خوشم نیومد یا ....
یا اینکه می گید متاسفانه من قصد ادامه تحصیل دارم و نمی خوام ازدواج کنم ؟؟
منظورم این است که گاهی اوقات جواب منفی را در لفافه محترمانه تری که دل طرف نشکند می پیچانیم. این فقط یک حس است، اما من فکر می کنم پدر مادر بهانه است. خودش نمی خواد. بهتره شما هم دیگه پی گیر نشید.
البته هستند مواردی که واقعا طرف مایل است و والدین نه. اما این مورد شما به نظر من خودش منصرف شده. به هر دلیلی.
فراموش کن. یک خواستگاری بوده که نشده. جدی نگیر.
نظر شما در مورد استخاره گرفتن در این مورد چی هست؟ یعنی خانواده اونها استخاره بگیرن؟
سالی که نکوست از بهارش پیداست.....
mapar202 گرامی اگر می خواهی ازدواج موفقی داشته باشی
می بایست مسئولیت تمام تصمیماتی را که اخذ می کنید برعهده بگیرید
یعنی چی؟
شما نمی بایست از همون ابتدا بدون انجام شدن خواستگاری رسمی تن به برقراری ارتباط جهت شناخت می دادید
به دو دلیل
اول) اقدام خواستگاری از سوی آن خانوده ، باعث می شد نقطه نظرات آنها و فرهنگ خانوادگی شون مشخص بشه
صرف صحبت شما با این آقا نمی تواند فرهنگ انها و روابط اجتماعی شون رو عیان کند ، چرا که شما اگرچه با این آقا ازدواج می کنید اما تربیت این آقا و منش رفتاری اش نشات گرفته از همون اجتماع و شرایط خانوادگی می باشد و شما قرار هست به عنوان عروس ان خانواده پذیرفته بشوید ، لذا همین خواستگاری رسمی باعث می شد هردو خانوده یکدیگر را دیده و تا حدی محک بزنند
دوم) وقتی خواستگاری رسمی صورت می پذیرد ، عملا دوتا خانواده ها نسبت به این خواستگاری تعهد پیدا می کنند ، خصوصا خانواده پسر ... لذا در هنگام بروز برخی مسائل بزرگترها وارد عمل می شوند که باعث میشه قول و قرار ها رسمی تر باشد
نکته دیگر
اینکه خواهر شما با مردی از اصفهان ازدواج کرده و ازدواج موفقی دارد ، دلیلی برای موفقیت ازدواج شما و یا هرکس دیگری نمی تواند باشد ... صرفا نشان دهنده آن هست که خواهر شما و داماد شما توانایی برقراری تعامل سازنده با هر دو خانواده و هر دو فرهنگ را داشته اند و در این خصوص چنانچه شما بخواهید و آنان نیز تمایل داشته باشند ، می توانند برای شما راهنمایی باشند ( هرچند که مطمئن هستم آن دو نیز با مشکلاتی دست به گریبان بوده و هستند )
و در آخر
قطع این ارتباط و یا تلاش برای ادامه هردو مستلزم تصمیم شما می باشد
شما هم می توانی این ارتباط را کامل قطع کنی و هم می توانی ادامه دهی
منتها در نظر بگیر قطع و یا ادامه به چه دلیل می باشد
از دیدگاه مشاوره ای
ادامه ارتباط به همین طریق ، با توجه به عدم روشن بودن نتیجه ( ازدواج )، باعث درگیری بیشتر عواطف و احساسات شما شده و اگرچه عنوان می کنید که وابسته ایشون نشده اید ، اما نوشته ها و پست هاتون نشان از آن می دهد که وابسته احساسی و درگیری عواطف پیدا کرده اید
لذا توصیه دوستان در پست های قبلی ( قطع ارتباط کامل و برقراری ارتباط مجدد منوط به خواستگاری رسمی از سوی آن اقا ) به همین منظور بوده است
همچنین شما اگر با پیگیری های خودت و این طرز تفکر که " چون او را دوست دارم و شرایط و معیار های مرا دارا می باشد ، لذا باید برای بدست آوردنش تلاش کنم و به آسانی ازش نگذرم " بازهم در تکاپو باشی می بایست آسیب هایی که در این زمینه به شما و آینده تون وارد می شود را در نظر بگیرید ، و احیانا اگر ازدواجی با مخالفت شدید خانواده پسر و به نوعی با برانگیختن حس مسئولیت پذیری و تعهد این آقا صورت بگیرد ( همان حرف هایی که در نظر به ایشون بگویید ، تا وجدانشان را بیدار سازی ! ) می بایست تاوان مشکلات پس از آن را نیز بدهی
در هردو صورت این شما هستی که می بایست تصمیم بگیری و تبعات تصمیمت رو هم بپذیری
همان طور که شرایطی رو که الان در حال گذرانشون هستی نتیجه تصمیمی است که سه ماه پیش گرفته اید
سلام
چرا دنبال راه حل های فضایی هستی .استخاره یعنی چه ؟ آن هم برای سیستمی که راه شناخت و آگاهی در آن چشم و گوش و ........کلا حواس پنجگانه هست . تو این چیزها را می بینی به آن بی توجهی مثلا می خواهی کتاب خدا برات یک دفعه چه معجزه ی نازل کنه ؟!
تو سه ماه وقت گذاشتی تا این آقا را بشناسی و این شرایط هم جزو شناخت محسوب می شود .
این اتفاقات دلیل بر بد بودن تو نیست .
پس یاد بگیر که به نظر دیگران احترام بگذاری . به نوعی جواب نه شنیدن و یا مورد قبول واقع نشدن برات سخته . قابل درک هم هست . اما سعی کن خودت را قوی کنی .
ضمن اینکه این خانواده از سطح تاثیر پذیری بالایی نسبت به هم برخوردار هستند که می تواند در آینده برای تو دردسر بشود .
این همه اختلاف و تبدیل یک انتخاب ( پسر عمو و همسرش ) به جنگ جهانی و ربط و بسط دادن به سایر اقوام خانواده منطقی نیست اما در این خانواده هست . ضمن اینکه روش آنها متمدنانه هم نیست تا به انتخاب این آقا ی از فرنگستون آمده احترام بگذارند ( باز خوب و بد و درست و غلط نمی کنم ) . پس برای خودت دردسر درست نکن .